به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، در برخی از نقاط جهان، دولت های قدرتمند یک منطقه، به سوی همکاری پیش می روند. حاصل چنین امری، ثبات و آرامش در منطقه می باشد؛ که زمینه ساز توسعه اقتصادی و امنیت پایدار می شود. چنین امری می تواند در گسترش صلح در جهان نیز موثر باشد.
نمونه این مسئله را می توان در آمریکای لاتین، حوزه کارائیب مشاهده نمود. برزیل،آرژانتین نمونه هایی از دولت های قدرتمند در این منطقه می باشند. هر چند در پاره ای از زمان ها اختلافاتی با یکدیگر دارند اما این موضوع، نمی تواند در همکار ی های آنها در جهت منافع منطقه، خللی ایجاد نماید.
در برخی مناطق دیگر، قدرت های منطقه، به رقابت با یکدیگر می پردازند. در این گونه مناطق، گفتمان های متعددی وجود دارد که هر یک از آنها درصدد گسترش گفتمانی خود می باشند. نمونه این مسئله را در منطقه غرب آسیا(خاورمیانه)می توان مشاهده نمود.
در منطقه غرب آسیا، سه گفتمان اصلی با یکدیگر رقابت می کنند: گفتمان جمهوری اسلامی ایران،گفتمان اسلام سلفی عربستان و گفتمان اسلام مدرن ترکیه. جهان بینی این سه گفتمان، با یکدیگر متفاوت است و همین عامل سبب شکل گیری تعارضات سیاسی میان آنها شده است. هر چند زمینه همکاری نیز وجود دارد اما هر سه کشور، برای گسترش نفوذ خود در منطقه، در برخی مسائل رودروی هم قرار می گیرند.
با شروع تحریم های نفتی علیه جمهوری اسلامی در سال 2012، این کشور ماموریتی جدید از سوی آمریکایی ها برای جبران نفت ایران در بازارهای جهانی یافت. در نیمه ی اول سال جاری، عربستان میزان فروش نفت افزایش داد. افزایش میزان فروش نفت،درآمدهای ارزی عربستان را افزایش داده است.
نکته قابل توجه در این میان، رقابت میان عربستان و ایران است که این امر، منجر به تقابل این دو کشور، در سطح منطقه شده است. این در حالی است که رقابت گفتمانی ترکیه با جمهوری اسلامی ایران، به صورت همکاری متقابل و به دور از تنش های اساسی بوده است. هر چند اختلافات در مسائل اساسی منطقه، میان این دو کشور وجود دارد؛ اما بیشتر به سمت همکاری تمایل دارند.
این نوشتار به دنبال پاسخ دهی به این پرسش است که چرا با وجود رقابت گفتمانی میان ایران و ترکیه، روابط این دو کشور پایدار بوده است؛ در حالی که چنین مسئله ای در روابط ایران و عربستان دیده نمی شود. به نظر می رسد پاسخ این مسئله را باید در مولفه های همگرایی و واگرایی ایران و ترکیه از یک سو و ایران و عربستان از سوی دیگر جستجو نمود.
مولفه های همگرایی و واگرایی در روابط ایران و ترکیه
سه عنصر همگرایی، در روابط ایران و ترکیه می توان مشاهده کرد: دین، امنیت و اقتصاد. دین اسلام را به عنوان یکی از عناصر همگرایی در میان کشورهای خاورمیانه می توان مدنظر گرفت. این موضوع، مهمترین عامل وحدت بخش محسوب می شود. معمولا در روابط بین الملل، برای ارتباط گسترده میان دو کشور، بر اشتراکات فرهنگی و مذهبی تاکید ویژه ای می شود.
هر چند نظام سیاسی ترکیه پس از فروپاشی دولت عثمانی،به سمت لائیک شدن پیش رفت اما دین مردم این کشور تغییری نکرد. این مسئله، زمینه ساز روی کار آمدن اسلام گرایان در دهه 70 میلادی و اوایل قرن بیست و یکم گردید. عنصر دوم، امنیت می باشد.
دو کشور ایران و ترکیه به توسعه اقتصادی می اندیشند و شرط لازم برای شکوفایی اقتصادی، برقراری امنیت در محیط داخلی می باشد. از سوی دیگر، عدم امنیت در خارج مرزها و در محیط منطقه ای، می تواند زمینه ساز ورود بحران به داخل کشور شود و امنیت را شکننده کند.
بنابراین، بدون توجه به امنیت، دست یافتن به توسعه ممکن نمی باشد.در حال حاضر مسائل قومی،فرقه های مذهبی،حضور تروریست ها از سایر کشورها در منطقه، از جمله عوامل ناامنی محسوب می شود که این مسئله زمینه را برای همکاری کشورهای منطقه فراهم می کند.به ویژه ایران و ترکیه که به دلیل مرز مشترک، همکاری های امنیتی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.عنصر سوم همگرایی، اقتصاد می باشد.
روابط اقتصادی، تهران و آنکارا را به یکدیگر وابسته کرده است. ترکیه، درصدد دستیابی به بازار ایران و تلاش برای دستیابی به فرصت سرمایه گذاری است. حجم مبادلات تجاری ایران و ترکیه در سال جاری، 20 میلیارد دلار بوده و بنا به گفته مقامات سیاسی دو کشور، این میزان تا سال 2015 به 30 میلیارد دلار، افزایش خواهد یافت.
در دهه 50میلادی تقریبا تمامی کشورهای اسلامی ( البته به جز ایران زمان پهلوی) به نابودی اسراییل اعتقاد داشتند. در دهه 70 میلادی، مصر با این تصور که اعراب نمی توانند اسراییل را شکست دهند، قرارداد کمپ دیوید را با اسراییل امضا کرد. مابقی اعراب به جز سوریه و برخی کشورهای دیگر، نسبت به مسئله فلسطین منفعل شدند.
از سوی دیگر، بیش از 70 درصد از نفت مصرفی ترکیه، وارداتی است. منابع نفت و گاز ایران به نزدیکی این دو کشور کمک نموده است. امروزه ایران دومین تامین کننده انرژی این کشور است. با توجه به وابستگی اقتصادی دو کشور به یکدیگر ، زمینه های همکاری اقتصادی وجود دارد.
این سه عنصر مهمترین مولفه هایی می باشند که باعث نزدیکی این دو کشور می شود. در کنار این سه عنصر، می توان از عوامل دیگر نیز نام برد که زیر مجموعه این سه مولفه قرار می گیرند. این عوامل عبارتند از: مرز مشترک زمینی، مواضع مشترک نسبت به برخی از معادلات منطقه( کودتا در مصر و برکناری مرسی)، مسئله کردها و ....
در کنار این مولفه ها، عناصر دیگری نیز وجود دارد که می تواند زمینه را برای اختلافات این دو کشور فراهم آورد که در ذیل مورد بررسی قرار می گیرند.
1- تلاش دو کشور جهت ارائه الگو برای کشورهای خاورمیانه و سایر مناطق جهان
دولت اردوغان، تلاش می کند با تلفیقی از اسلام و مدرنیته، الگویی مبتنی بر توسعه را برای سایر کشورها عرضه کند. پشتوانه اصلی این الگو، رشد اقتصادی چند سال اخیر ترکیه است. در واقع از زمان روی کار آمدن اردوغان،راهبرد اصلی دولت ترکیه بر این اساس است که ضمن ورود اسلام به عرصه اجتماعی ترکیه، از نظام توسعه غربی نیز الگو برداری نماید.
در واقع، این الگو تلفیقی از رعایت ظواهر اسلام در عرصه جامعه( نظیر قانون ممنوعیت مشروبات الکلی،اجازه فعالیت برای بانوان محجبه جهت فعالیت های اجتماعی ) و اقتصاد سرمایه داری می باشد. واقعیت آن است که این الگو با همه جذابیت هایی که دارد مورد توجه کشورهای عرب منطقه قرار نگرفته است.
این مسئله به دو دلیل است: اول آنکه حاکمیت چند صد ساله دولت عثمانی بر کشورهای عربی، منجر به بدبینی اعراب به ترکیه شده است. به همین خاطر، اعراب با عینک بدبینی به دولت اردوغان می نگرند. دومین دلیل این می باشد که دولت ترکیه با برقراری ارتباط گسترده با غرب، تنفر ملت های منطقه را همراه داشته است.
انقلاب اسلامی ،پایه های مشروعیت دولت های منطقه را مورد هجوم قرار داد. از این رو در حال حاضر مشاهده می شود که وهابیت که اندیشه ای جهت بازگشت به سنت ها و زدودن خرافات بود، تبدیل به اندیشه شیعه ستیز شده است؛ که نوعی مقابله با تفکر شیعه در سراسر منطقه است.
نمونه این مسئله را می توان در انقلاب های رخ داده در مصر،لیبی و تونس مشاهده کرد. همچنین، در بحرین و یمن نیز یکی از خواسته های مردم، استکبار ستیزی می باشد. الگوی جمهوری اسلامی ایران ،الگویی مبتنی بر ظرفیت های بالقوه اسلام می باشد که در همه عرصه ها از جمله سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی بر راه حل های اسلامی تکیه دارد که این مسئله در تقابل با الگوی ترکیه قرار دارد.
2- اختلاف دیدگاه در رابطه با مسایل منطقه ای
- بحران سوریه: استراتژی اصلی ترکیه در برابر بیداری اسلامی در منطقه، حمایت از انقلابیون بوده است. از این رو اردوغان تفاوتی میان تحولات منجر به بیداری اسلامی و سوریه قائل نشد و به حمایت از تروریست ها پرداخت. انگیزه اصلی اردوغان از این سیاست، نفوذ در سوریه پس از بشار اسد بود.
در واقع، ترک ها تصور می کردند با حمایت از تروریست ها، در آینده سیاسی سوریه، نقش اصلی را دارا می باشند.البته در کنار این مسئله،اختلافات مرزی با این کشور و حضور چندین سال عبدالله اوجالان در سوریه ، اردوغان را به فکر تسویه حساب انداخت و حتی در این عرصه بشار اسد را تهدید نظامی کرد.
با افزایش دامنه بحران، ترکیه به این نتیجه رسید که از گزینه نظامی حمایت نکند و راه حل این بحران را، سیاسی بداند؛ البته با تاکید بر اینکه، بشار اسد در قدرت آینده سوریه هیچ نقشی نداشته باشد. این در حالی است که مواضع جمهوری اسلامی ایران در برابر سوریه، مقابله با تروریست ها و تاکید بر این مسئله که راه حل بحران سوریه، سیاسی با تکیه بر توان مردمی این کشور می باشد.
- معادلات قدرت در عراق: دولت اسلامگرای ترکیه، برای آنکه بتواند در آینده عراق نفوذ داشته باشد، بر روی جریانات سیاسی در این کشور سرمایه گذاری نمود که بیشترین قرابت فکری را با آنها داشته باشد. در همین زمینه آنها در انتخابات پارلمان سال 2010 عراق، از جبهه العراقیه حمایت نمودند.
حمایت ترکیه به آن دلیل بود که بعضی از رهبران پرنفوذ اهل سنت، مانند طارق الهاشمی در این جبهه عضو بودند.تصور این کشور بر آن بود که با سرمایه گذاری بر روی گروههای اهل سنت، نفوذش در این کشور بیشتر خواهد شد. پس از آنکه دولت نوری المالکی، قدرت را در عراق به دست آورد، آنکارا تلاشی در جهت تغییر مواضع خود در عراق نشان نداد.
از یک سو از طارق الهاشمی که متهم به هدایت عملیات های تروریستی بوده است، حمایت نمود و از سوی دیگر در اختلافات میان نوری المالکی با حکومت اقلیم کردستان عراق، از کردها حمایت کرد. البته حمایت اردوغان از کردهای عراق، دو جنبه اساسی دارد. اولین جنبه آن، امنیتی است. ترک ها تلاش دارند با نزدیکی به مسعود بارزانی، از ظرفیت کردهای عراق، جهت برقراریآرامش در میان کردهای خودشان استفاده کنند.
سه عنصر همگرایی، در روابط ایران و ترکیه می توان مشاهده کرد: دین، امنیت و اقتصاد. دین اسلام را به عنوان یکی از عناصر همگرایی در میان کشورهای خاورمیانه می توان مدنظر گرفت. این موضوع، مهمترین عامل وحدت بخش محسوب می شود.
در واقع هدف، مهار کردهای عراق در عدم حمایت از کردهای ترکیه می باشد. اردوغان به خوبی می داند که یکی از آمال های کردهای کشورش، خودمختاری می باشد؛ همانند آن چیزی که هم اکنون در عراق وجود دارد. دومین جنبه این مسئله ،اقتصادی می باشد.
منطقه اقلیم کردستان عراق، از مناطق نفت خیز است. از سویی، ظرفیت های لازم را جهت سرمایه گذاری سایر کشورها دارا می باشد. تمایل ترکیه به گسترش روابط با کردهای عراق بویژه پس از بالا گرفتن اختلاف میان حکومت اقلیم کردستان عراق و دولت مرکزی در مورد ذخایر نفتی کرکوک، موجب بدگمانی دولت عراق به سیاستهای ترکیه و بهرهبرداری ترکیه از ابزار بارزانی در قبال با دولت مرکزی شده است . این در حالی که مواضع جمهوری اسلامی در عراق،حمایت از دولت مرکزی برای برقراری آرامش در این کشور است.
3- نگاه متفاوت به غرب: نگاه دو کشور ترکیه و ایران نسبت به غرب متفاوت است. ترکیه بر اساس منافع خود به دنبال نزدیک شدن به غرب است. بر همین اساس بسیاری از عملکردهای دولت ترکیه را می توان در این چارچوب ارزیابی کرد که از جمله مهمترین آنها عملکرد دولت ترکیه در استقرار موشک های پاتریوت می باشد.در مقابل تاکید جمهوری اسلامی بر مقابله با غرب می باشد. این دو نگاه متفاوت باعث شده است که در بسیاری از معادلات منطقه،نظر یکسانی نداشته باشند.
مولفه های همگرایی و واگرایی در روابط ایران و عربستان
در روابط ایران و عربستان مولفه های همگرایی و واگرایی در هم تنیده است. با نگاهی به روابط ایران و عربستان، مشاهده می شود که عناصر و مولفه هایی وجود دارند که در حالی که می تواند منجر به همگرایی دو کشور شود،زمینه های واگرایی را مهیا کرده است. در ذیل این مولفه ها مورد بررسی قرار می گیرد.
1-اسلام: دین رسمی هر دو کشور اسلام است. در نگاه اول،این مسئله می تواند زمینه های اشتراکات هر دو کشور را افزایش دهد؛ و منجر به اتحاد آنها شود. ضمن اینکه ظرفیت های جهان اسلام،زمینه را برای همگرایی فراهم کرده است. اما برداشت های متفاوت از اسلام، این عامل همگرایی را به عامل واگرایی تبدیل کرده است. در اینجا، اسلام شیعی در مقابل اسلام سلفی قرار می گیرد.
با شکل گیری انقلاب اسلامی،اسلام شیعی به عنوان ایدئولوژی جمهوری اسلامی در برابر اسلام سلفی قرار گرفت که این مسئله برای کشوری همچون عربستان که خود را خادمین شرفین می نامد،قابل پذیرش نیست. اسلام شیعی خواهان تغییر وضعیت حکومت های منطقه می باشد و مردمسالاری دینی را جایگزین مطلوب پادشاهان عرب می داند.
تا قبل از شکل گیری جمهوری اسلامی،چنین تهدیدی برای عربستان وجود نداشت. محمدرضا پهلوی،پایه های قدرت خود را بر اساس ایدئولوژی ایران باستان طراحی کرده بود. این ایدئولوژی برای کشورهای منطقه تهدیدی به شمار نمی آمد؛ چرا که هیچ قرابتی میان ایران باستان و اعراب منطقه وجود ندارد. در واقع ایدئولوژی ایران باستان،مصرف داخلی داشت.
اما انقلاب اسلامی ،پایه های مشروعیت دولت های منطقه را مورد هجوم قرار داد. از این رو در حال حاضر مشاهده می شود که وهابیت که اندیشه ای جهت بازگشت به سنت ها و زدودن خرافات بود، تبدیل به اندیشه شیعه ستیز شده است؛ که نوعی مقابله با تفکر شیعه در سراسر منطقه است.
بدون توجه به امنیت، دست یافتن به توسعه ممکن نمی باشد.در حال حاضر مسائل قومی،فرقه های مذهبی،حضور تروریست ها از سایر کشورها در منطقه، از جمله عوامل ناامنی محسوب می شود که این مسئله زمینه را برای همکاری کشورهای منطقه فراهم می کند.
2- امنیت: اشتراکات زیادی در دغدغه های امنیتی ایران و عربستان وجود دارد. از جمله مبارزه با تروریسم( با تاکید بر اینکه دو کشور تعریفی متفاوت از تروریسم دارند)،تداوم صدور انرژی به خارج از منطقه،مبارزه با مواد مخدر و... این عوامل می تواند زمینه ساز همکاری های امنیتی دو کشور شود؛ چرا که وقتی تهدیدات، مشترک باشد، زمینه برای همکاری نیز فراهم می شود.
اما این دو کشور در رابطه با اینکه چگونه امنیت منطقه برقرار شود،با یکدیگر اختلاف نظر دارند. جمهوری اسلامی بر اساس عدم وابستگی به قدرت های خارجی، تامین امنیت منطقه را بر عهده کشورهای منطقه می داند. از آن سو عربستان سعودی با توجه به پیوندهای سیاسی و اقتصادی با غرب،در حوزه امنیت نیز بر حضور قدرت های بزرگ در منطقه تاکید دارد.
3- مسئله فلسطین: فلسطین، از جمله دغدغه های مشترک جهان اسلام می باشد؛ که ذهنیت مسلمانان را به خود مشغول کرده است. علاوه بر اشغال مناطق فلسطین که به نوعی سرزمین مقدس مسلمانان به واسطه بیت المقدس محسوب می شود،کشت وکشتار مسلمانان این منطقه نیز حساسیت هایی را به وجود آورده است. این مسئله باعث شد که در دهه 50 میلادی کشورهای اسلامی با یکدیگر متحد شوند و علیه رژیم غاصب صهیونیسم وارد عمل شدند.
تقریبا تمامی کشورهای اسلامی( البته به جز ایران زمان پهلوی) به نابودی اسراییل اعتقاد داشتند. در دهه 70 میلادی، مصر با این تصور که اعراب نمی توانند اسراییل را شکست دهند، قرارداد کمپ دیوید را با اسراییل امضا کرد. مابقی اعراب به جز سوریه و برخی کشورهای دیگر، نسبت به مسئله فلسطین منفعل شدند و حتی به صورت رسمی و غیر رسمی با رژیم صهیونیستی رابطه برقرار نمودند.
با پیروزی انقلاب اسلامی معادلات تغییر یافت. از آرمانهای جمهوری اسلامی،نابودی اسرائیل است و در همین جهت ایران،سوریه،حزب الله و حماس با یکدیگر متحد شدند و جبهه مقاومت را برای رسیدن به این آرمان تشکیل دادند. در مقابل، کشورهای عربی به رهبری عربستان جبهه سازش را شکل دادند. آنها معتقد به شکل گیری دو کشور( دولت یهود و دولت فلسطین ) می باشد. این مسئله باعث اختلاف نظر میان ایران و عربستان بر سر موضوع فلسطین شده است.
4- نفت: هر دو کشور از ذخایر نفتی خوبی برخوردارند و از اعضای قدرتمند اوپک می باشند. این مسئله می تواند زمینه همگرایی میان این دو کشور شود. به خصوص به دلیل وابستگی اقتصاد هر دو کشور به نفت، قیمت جهانی این محصول در اقتصاد داخلی شان تاثیر به سزایی دارد. همین عامل می تواند دو کشور را به سمت همکاری های نفتی سوق دهد.
به ویژه زمانی که قیمت نفت کاهش می یابد و یا آنکه در بازارهای جهانی عرضه و تقاضای این محصول همخوانی نداشته باشد؛ اما متاسفانه مشاهده می شود که چنین همکاری به وجود نیامده است. علت این مسئله نیز این می باشد که عربستان همواره از نفت به عنوان ابزار سیاسی علیه ایران استفاده کرده است. نمونه این مسئله را می توان در زمان جنگ ایران و عراق جستجو کرد.
در آن زمان، عربستان سعودی بازار را از نفت خود اشباع کرد. طبق آمار منتشر شده از سوی اوپک، میزان تولید نفت خام توسط عربستان سعودی از 3.9 میلیارد بشکه در هر روز در سال 1987 به 5.1 بشکه در سال 1988 و 6.4 بشکه در سال 1990 میلادی افزایش یافت. عربستان سعودی با این کار، درصدد بود تا قیمت نفت را کاهش دهد و از این طریق به ایران آسیب بزند.
پس از جنگ تحمیلی و در جریان بحران هسته ای، ایران و غرب باز هم عربستان،از نفت به عنوان ابزاری برای فشار علیه جمهوری اسلامی استفاده نمود. با شروع تحریم های نفتی علیه جمهوری اسلامی در سال 2012، این کشور ماموریتی جدید از سوی آمریکایی ها برای جبران نفت ایران در بازارهای جهانی یافت.
در نیمه ی اول سال جاری، عربستان میزان فروش نفت خود به 4 خریدار اصلی نفت در آسیا را، تا 15 درصد و8/3 میلیون بشکه در روز افزایش داد. افزایش میزان فروش نفت،درآمدهای ارزی عربستان را افزایش داده است. این رفتارهای عربستان نشات گرفته از رقابتی است که با جمهوری اسلامی دارد.
نتیجه گیری
رقابت ایران و ترکیه برای افزایش نفوذ در منطقه است. در حالی که رقابت ایران و عربستان،علاوه بر رقابت برای افزایش نفوذ ،رقابتی عقیدتی و ماهیتی است. عربستان همواره جمهوری اسلامی را تهدیدی برای موجودیت خود می داند. این موضوع با توجه به اینکه، حکومت در این کشور پادشاهی است ، از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ چرا که با توجه به تحولات منطقه، مردمسالاری، مورد توجه مردم عربستان به خصوص مناطق شرقی این کشور قرار گرفته است .
اما ترکیه با نظام مردمسالاری که دارد، این ظرفیت را به وجود آورده، تا چرخش قدرت به صورت مسالمت آمیز صورت پذیرد، بدون آنکه ماهیت حکومتش دستخوش تغییر شود. بر همین اساس مشاهده می شود که اسلامگرایان نیز می توانند در ترکیه قدرت را به دست آورند. اما نظام پادشاهی عربستان این ظرفیت را ندارد.
با توجه به پیشرفت های جمهوری اسلامی ایران،این الگو برای مردم منطقه شکل گرفته که در جهت مردمسالاری حرکت کنند. بنابراین حکومت های پادشاهی منطقه، از جمله عربستان در معرض این حرکت قرار دارند. عربستان مشاهده می کند که ماهیت حکومتش از زمان شکل گیری جمهوری اسلامی در معرض خطر است به همین خاطر از هر ابزاری جهت مقابله با این کشور استفاده می کند.