پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ در گزارشی به رونق دستاوردهای جنبش غیرمتعهدها در مقابله با غرب پرداخت.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از  پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ درگزارشی با عنوان" رونق جنبش کشورهای غیر متعهد" به قلم "سمیر امین" نوشت: در صورتی که به گفتمان تکراری رسانه های غربی اعتقاد داشته باشیم پس ناگزیریم به پذیرفتن این دیدگاه هستیم که " بهبود نقش جنبش غیر متعهدها غیر واقعی است."

بر اساس این گفتمان، همه رویدادهایی که در خلال سال های 1945 تا 1990 در جهان اتفاق افتاده را فقط باید در چارچوب محورهای جنگ سرد تفسیر کرد. این در حالی است که اتحاد جماهیر شوروی رخت بربسته و سرفصل‌های جنگ سرد به بایگانی تاریخ پیوسته و دیگر امور مربوط و مشابه نیز محلی از اعراب ندارند. اکنون باید ریشه‌ها و انگیزه‌های قضاوت‌های نادرست و حتی با گرایش‌های نژادپرستانه که با رونق جنبش غیر متعهدها در تعارض است را بطور کارشناسانه بررسی کرد.

دلایل واقعی جریان کنفرانس باندونگ و اجلاس غیر متعهدها از کجا شروع شد؟
همانگونه که از نام این تشکل پیداست، جنبش غیرمتعدها اساسا براساس ابتکار عمل ملل کشورهای آسیایی و آفریقایی که نوعی احساس نیاز برای همبستگی و اتحاد بیشتر در آن زمان بود تشکیل شد. یکی از مهمترین محورهای تشکیل جنبش عدم تعهد، در حقیقت ایجاد نوعی "جهانی سازی" در مقابله با پروژه جهانی سازی قدرت های استعماری بود که می خواستند استعمارجدید را جایگزین استقلال کشورهای مستقل کنند.

مقابله با جهانی سازی استعمار نوین و همچنین گفتن " نه" و عدم همکاری با اینگونه قدرت ها از دیگر انگیزه های تشکیل جنبش عدم تعهد بود.

از سوی دیگر،جنبش غیر متعهدها، برغم همه محدودیت ها بعنوان عاملی مثبت و تاثیر گذار برای ایجاد تغییرات در راستای خلق جهانی بهتر شاید برگ برنده ای برای غرب تلقی می شد.

با توجه به آگاهی اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان از منافع تشکیل این جنبش و همچنین تضاد مسکو با نظام حاکم جهانی سازی و پیامدهای ناشی از انزوای کرملین در قبال قدرت های آتلانتیک ( ناتو )، رهبران اتحاد جماهیر شوروی عزم خود را برای حمایت از جنبش غیر متعهدها اعلام کردند. مقامات کرملین دریافته بودند که حمایت از این جنبش نوپا می تواند انزوای سیاسی و نظامی ناتو علیه مسکو را براحتی در هم نوردد.در مقابل، قدرت های استعماری بدلیل اینکه غیر متعهدها به موضوع جهانی سازی "متعهد" نبودند مخالفت ها را آغاز کردند.

با توجه به تغییرات و چالش های سیاسی جهانی،جهانی سازی استعمار نوین در نمی‌توان نسخه اصلی کنفرانس باندونگ تلقی کرد.یکی از توهمات و تصورات واهی غرب در باره ادامه روند و سیاست های جنبش غیرمتعهدها این است که ملل آسیا و آفریقا نمی توانند خود به تنهایی پاسدار اهداف و راهبردهای این جنبش باشند، ازاین رو این گونه کشورها ناگزیرند همیشه تحت تاثیر قدرت های بزرگ و البته کشورهای غربی در راس آنها قرار گیرند. این درحالی است که این تحقیرهای سیاسی انگیزه های عمیق نژادگرایی را در درون خود مخفی می کند، گویی که برای مثال، مردم الجزیره برای خوشحال کردن رهبران مسکو یا احتمال مقامات واشنگتن مسلح شده‌اند.

بدیهی است چنین تصوری را باید قضاوتی نادرست تلقی کرد زیرا یکی از اهداف مهم و بنیادین پیوستن ملل اسیا و آفریقا به این جنبش، درحقیقت احساس نیاز به آزادی و استقلال در مقابل موضوع جهانی سازی استعمار در آن زمان بود.

گلوبال ریسرچ ادامه داد: نباید فراموش کرد، ما بخشی از روند جهانی سازی نامتعادل، نابرابر و ناعادلانه قرار داریم، در حالی که برخی دیگر از دسترسی و چپاول منابع طبیعی کره زمین به نفع خود و یا حتی اتلاف آن دریغ نمی کنند.این گروه از افراد خود را مجاز می دانند که بهترین منافع و امکانات آموزشی، بهداشتی، تفریحی و زندگی را برای خود و ملل کشورهای خود داشته باشند، واز اینروست که چنین وضعیت ناعادلانه ای را روند " جهانی سازی" توصیف می کنند.

اول: باید بپذیریم، قدرت های سودجو از نظم ناعادلانه جهانی شامل آمریکا، اتحادیه اروپا و رهبران نظامی ناتو حتی خود را مجاز و محق می‌دانند که به هر شکل ممکن بمنظور غارت ثروت دیگر کشورها با بهانه دفاع و حمایت از مردم در سرنوشت دیگران دخالت کنند.قدرتهای استعماری برای دخالت های نظامی خود در دیگر کشورها با بهانه های مختلف شامل مبارزه با تروریسم متوسل می‌شوند. اما حقیقت این است که نه در عراق و نه لیبی مداخله آنان هیچ کمکی به استقرار دموکراسی نکرد بلکه برعکس مداخلات آنان سبب تخریب و نابودی این کشورها و جوامع انسانی آنها شد. هجوم نظامی غرب بنام دموکراسی نه تنها اینکه راهی برای پیشرفت و تحقق دموکراسی باز نکرد بلکه راههای موجود را نیز مسدود کرد.

از این رو، بهتر است این جنبش را "جنبش غیرمتعهدها در جهانی سازی" بنامیم.زیرا ما با این شکل ناعادلانه جهانی سازی که خود قربانیان آن شده ایم مخالفیم.

دوم، پاسخ های منطقی ما به این چالش سیاسی ساده و شفاف است. انتخاب راه رشد و توسعه از حقوق مسلم ماست.قدرت های گذشته و کنونی بعنوان تنها گروهی که از نظم موجود بهره مند شده و می شوند باید تلاش کنند منافع خود را بر اساس نیازهای توسعه ما تغییر دهند.نکته مهم اینجاست که اینگونه تغییرات حتما باید دو سویه باشد، زیرا همیشه این شخص ضعیف نیست که باید خود را با شخص قوی تطبیق کند بلکه فرد قوی باید براساس نیازهای ضعیف منعطف و متغییر باشد.اصول و مبانی حقوقی باید بی عدالتی ها را رفع کند نه اینکه از خیانتکاران حمایت کند.توسعه طرح های تمامیت ارضی ما از حقوق مسلم ملل آسیایی و آفریقایی است و با اصول مسلم جهانی سازی موجود قویا مخالفیم.طرح های رشد و توسعه کشورهای عضو این جنبش باید سبب رشد و توسعه صنعتی و ساختارهای اجتماعی و حقوقی اعضا باشد.ساکنان کشورهای عضو این جنبش تنها کسانی هستند که بمنظور مقابله با گسترش پدیده سوتغذیه ،باید از عواید و منافع اقتصادی ناشی از طرح های عمرانی بهره مند. شوند.

سوم: جنبش ما باید در چارچوب قوانین سازمان ملل متحد به حقوق خود که از سوی سرمداران نظم ناعادلانه جهانی سازی چپاول شده است، دست یابد.

این در حالی است که اگر نیک بنگریم جامعه بین الملل آنان از آمریکا، اتحادیه اروپا و دو یا سه کشور دست نشانده همچون عربستان سعودی و قطر تشکیل شده است. آیا چیزی جدی تر از این ادعا می تواند ملل کشورهای آسیا و آفریقا شامل چین، الجزیره، مصر، سنگال، آنگولا، ونزوئلا، برزیل، تایلند، روسیه، کارستا ریکا و بسیاری از کشورهایی که دیگر اکنون وجود ندارند را تحقیر کند؟!

بدیهی است اعضای این جنبش دیگر اجازه نخواهند داد صدای چند کشور سلطه گر به نمایندگی از جامعه بین الملل شنیده شود.این درحالی است که ما خود را در قبال قوانین و چارچوب های سازمان ملل متحد که ما عضو بزرگی از آن هستیم مسئول می دانیم.

چهارم: اکنون با نگاهی به گذشته می توانیم تجربیات و درس های فراوانی را یاد بگیریم و یا مرور کنیم.

تشکیل کنفرانس باندوگ درسال 1955 انگیزه و عامل اصلی شکل گیری ایجاد جنبش غیر متعهدها در سال 1960 شد. یکی از اهداف بزرگ این جنبش که شامل کشورهای آفریقایی و آسیایی است، به رسمیت شناختن و دخالت و ایفای نقش اعضای این جنبش در بازسازی نظم نوین جهانی بود.

برخلاف آنچه که تصور می شود، جنبش غیر متعهدها را اساسا نمی توان حاصل تنش و چالش های دو قدرت اصلی آن زمان یعنی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی و همچنین محصول فرعی دوران جنگ سرد تلقی کرد.زیرا پس از جنگ دوم جهانی، آسیا و آفریقا هنوز از وجود و رویکرد قدرت های استعماری مخالف و نگران بودند و برای بازپس گرفتن استقلال از دست رفته خود آنهم با استفاده از روش های مسالمت آمیز و یا درصورت لزوم چه بسا با راه اندازی جنگ های آزادی بخش مبارزه می کردند.

در راستای تلاش و مبارزه برای بدست آوردن استقلال، کشورهای آسیایی و آفریقایی بار دیگر دریافتند قدرت های استعماری خواستار اعمال سلطه خود بر آنان هستند. از این رو جنبش غیر متعهدها توانست راه خود را برای رشد و توسعه و اعمال قوانین اعلام و نظام سلطه را وادار کند که با نیازهای این جنبش خود را هماهنگ سازد.

این در حالی است که در آن زمان برخی از کشورهای سلطه گر اینگونه تغییرات را پذیرفتند و شماری دیگر آن را رد کردند.

قدرت های غربی، آمریکا و کشورهایی که بعدا به عضویت اتحادیه اروپا درآمدند و از سال 1949 عضو ناتو بودند هیچگاه خصومت خود را با طرح های توسعه و پیشرفت مخفی نکردند. قدرت های دیگر همچون روسیه در ابتدا راهی دیگر را برگزید. مسکو ضمن استقبال از این جنبش حمایت خود از کشورهای عضو را اعلام کرد. در پی این همبستگی و اتحاد، نیروهای های نظامی اتحاد جماهیر شوروی بعنوان دیوار محکم آهنین در مقابله با تعرضات و تجاوزات احتمالی نظامی کشورهای غربی علیه اعضا جنبش غیر متعهدها درآمدند.

با توجه به اینکه جهان امروز تغییرات بنیادین و فاحشی با جهان دهه شصت میلادی و زمان تشکیل جنبش غیر متعهدها دارد،امروز بخوبی می توان از "جنبش غیر متعهدها" بعنوان جنبشی بزرگ در تقابل با پدیده جهانی‌سازی که غرب خواهان اعمال آن است نام برد.


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار