به گزارش خبرنگار
احزاب باشگاه خبرنگاران، "امام خميني(ره)" را بايد اسطورهای دانست كه شايد صدها ساعت گفتار، نتواند بخشي از انديشه والای ايشان را به مخاطبين بفهماند، انديشهای كه تحقق بخشی از آن توانست جريانی را در جهان دو قطبی به وجود آورد كه هردو طرف غرب و شرق را نفی و به مخالفت با آن روی آورد.
امام راحل را بايداحياگر دوباره حيات طيبه اسلام دانست، حياتي كه عصاره زحمات و تلاش قريب به 1400 ساله انديشمندان اسلامي و امامان و پيشوايان آن دانست، اين رهيافت امام، مكتب فقهی و سياسی است كه از خوشه چينی درست و كامل از منبع عظيم سنت نبوی و ائمه اطهار و قرآن كريم میباشد.
در انديشه امام ظلم پذيری و ظالم بودن هيچ جايی نداشت و ندارد و بلكه وظيفه است با آن مقابله شود، حمايت از مردم مظلوم فلسطين، مخالفت با اسرائيل، آمريكا، شوروی، حكومتهای ظلم پذير و استعماري همچون حكومت آپارتايد آفريقای جنوبی براي هميشه نمونههايی آشكاری است كه در كلام و رفتار ايشان مشاهده میشود.
انديشه علمی و سياسی امام را بايد خيلي زودتر از آن كه وی به مقام مرجعيت و ولايت نائل گردد، بررسي كرد. مشاهده نزديك حوادث دوران جوانی، خاطرات و گفتارهای ديگران از حضور فعالانه پدر بزرگوارشان در مبارزات مردمي و انقلابی برای ايشان، شهادت پدر، دستيابی به عرفان عملی و نظری در اوايل جواني، لمس وقايع مربوط به استبداد پهلوی اول و... امام را به بينشی رساند كه به تمسك به قرآن و عترت بر اوج انديشه ورزی رساند، انديشه ورزيی كه رنگ الهي پيدا نموده است.
امام ميان سياست و ديانت پيوند ايجاد ننمود بلكه سياستي را بيان داشت كه عين ديانت بود، وی مبنای تفكر و انديشه سياسی خود را متون فقهی دانست، مبنا و انديشهای كه روشها و گفتمان برقراری عدالت و تشكيل حكومت بر اساس دستورات الهی بود. اين همان انديشهاي میباشد كه آشكار مخالفت و ضديت با سياست ماكياولی دارد. تفكری كه متاسفانه پس از مشروطه و در بازیهای نوانديشان و به اصطلاح روشنفكران غرب زده فراماسون تجلی نموده بود.
در تفكر و انديشه امام، وظيفه حاكم اسلامي اجرای قوانين الهی است به اين معنای كه خداوند حكيم كه خالق انسانها است و فلسفه خلقت را بندگی خود بيان مینمايد هدايت و رستگاري را بر خود لازم میداند وظيفهای كه متكلمين آن را قاعده لطف و ربوبيت الهی میداند.
امام خمينی ولايت و حاكميت اسلامي را امری تشريعی میدانست و مشروعيت را از آن خداوند بيان میداشت.
اين امر از نكات مهم نظريه امام است كه حضور خداوند در صحنه سياست را جدی میگيرد و همين نكته وی را از انديشمندان سياسي غرب، متمايز میكند، بسياري از نويسندگان معاصر غرب سياست را قدرت، علم قدرت، توزيع قدرتمندانه ارزشها، راه كسب قدرت و غيره دانستهاند.
از نظر آنان دولت و تار و پود قوانين و نهادهای سياسیاش، قدرت است و قوانين اخلاقي برتری كه دولت و همه نهاد هايش را كنترل كند و مورد انقاد قرار دهد، وجود ندارد. ولي بر خلاف اين نظر، خداوند حكيم و رب العالمين، وراي همه قدرتهاست و در نهايت میتوان گفت اقتدار فرد حاكم به وسيله اين مرجع، مشروعيت میپذيرد و بر همين اساس امام سياست را اين چنين تعبير مینمايد: « انسان يك بعد ندارد، جامعه يك بعد ندارد، انسان فقط يك حيوان نيست كه خوردن و خوراك همه شوؤن او باشد. سياستهای صحيح اگر هم باشد امت را در يك بعد هدايت میكند و راه میبرد و آن بعد حيواني است. ای سياست يك جزء ناقص است از سياستی كه در اسلام براي انبياء و اوليا ثابت است . آنها میخواهند ملت را هدايت كنند، راه ببرند در همه مصالحیی كه برای انسان متصور است، برای جامعه متصور است .»( صحيفه نور، ج 13: 217- 218)
در كلامی ديگر میتوان فهميد كه انديشه امام، ملازم كلام امير المومنين عليهالسلام است كه میفرمايد: « بدان به درستی كه بهترين بندگان خدا رهبر سياسی عدالی است كه هدايت شده و هدايتگر باشد.» ( نهج البلاغه، 73)
بررسی نظريات فوق، انسان را متوجه كلامي از امام خمينی(ره) میمايد كه فرمودند: « حكومت يا حكومت خدا است يا حكومت طاغوت و شكل سومی ندارد. » و در ادامه تفاوت اين دو حكومت را در نوع قانون گذاری میداند و بيان میدارند: « فرق اساسي حكومت اسلامي با كومت مشروطهي سلطنتي و جمهوري در همين است كه نمايندگان مردم يا شاه در اين گونه رژيمها به قانون گذاری میپردازد در صورتی كه قدرت و اختيار تشريع در اسلام به خداوند متعال اختصاص يافته است. شارع مقدس اسلام يگانه قدرت مقننه است. » ( ولايت فقيه، امام خمينی :53)
اين كلام و تفكر امام را بايد دقيقا مصداق عينی تعبد حقيقی دانست، تعبدی كه در فقه پويای جواهری نماد خود را نشان داده و پايه ريزی انقلابی نموده است كه هنوز بسياري از ابعاد آن ناشناخته مانده است.
متاسفانه در چند سال اخير، شبههای توسط روشنفكران غرب زده بيان میشود و در جامع خود القا مینمايند كه حاكم ديني يعني ديكتاتوری؛ اما اين تعريف و شبهه تاريخچهاش به چند سال اخير نيست بلكه در زمان خود امام نيز در سالهاي ابتدايی انقلاب اسلامی بيان می شد. امام راحل در پاسخ به اني افراد میفرمايند: « فقيه مستبد نمیشود. فقيهی كه اين اوصاف را دارد عادل است، عدالتی كه غير از عدالت اجتماعی { مصطلح} است، عدالتی كه يك كلمه دروغ او را از اين عدالت میاندازد. »( صحيفه امام راحل، ج 11: 133)
ايشان افعال فقيه عادل را مخالف ديكتاتوری دانسته كه بر اساس نفس، شهوت و منفعت طلبي فردی، قانون وضع مینمايد و امام بيان میدارد كه وضع قانون توسط فقيه صورت نمیگيرد بلكه فقيه بر اساس بيانات قرآن و سنت الهي و با استفاده از ابزارهايی كه خدای حكيم داده است به متن حكم الهی میرسد. زيرا قانون گذاری از منظر امام فقط و فقط خدا بوده و اوست كه يگانه قدرت مقننه را دارد. ( ولايت فقيه، امام خميني : 53)
نتيجه گيری:
امام خمينی(ره) و بنيانگذار انقلاب اسلامیي ايران انديشمندی است كه ابداع جديدی به معناي راه انداختن مكتبی بر ساخته نداشته بلكه انديشه و كلام ايشان در ادامه كلام معصوم و بهتر است بيان گردد در طول آنان بوده است. وی سعادت و هدايت بشر را تمسك به باورهای دينی و اعتقادی میدانست و حكومتداری را وظيفه الهی بر میشمرد و بر همين اساس حق حاكميت غير دينی را باطل و طاغوت میدانست.
بررسي مكتب سياسی امام به پژوهشگران اين را میفهماند كه امام چنان بينش و انديشه ورزی دقيقی داشت كه هر فرد خالی از ذهنی را وادار به اقرار مینمود كه اين كلام برداشت دقيق و ادامه دهنده راه انبياست. راهی كه سعادت دنيا و بشر در آن است و از مباحث سياسی شرق و غرب خيلی پيشرو تر و البته كاملتر است.
ايشان هدف تشكيل حكومت را همانطور كه بيان گرديد سعادت و هدايت بشر میدانست و هميشه براي تحقق آن تلاش مینمود.
یادداشت: امیر مسروریانتهای پیام/