مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛حسین شریعتمداری در مطلبی که با عنوان«خورشید من برآی...»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رساند اینوط نوشت:
1- چند سال قبل در یکی از جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ دانشجویی، ضمن پرسشهایی که درباره مسائل سیاسی روز مطرح شده بود، پرسشی با این مضمون از تریبون خوانده شد؛ «میگویید جمهوری اسلامی ایران، یک نظام حکومتی برخاسته از اسلام ناب محمدی(ص) است و از آن با عنوان زمینهساز حکومت جهانی حضرت صاحبالزمان(عج) یاد میکنید و این در حالی است که از صدر اسلام تاکنون، حکومتهای فراوانی همین ادعا را داشتهاند، حتی حکومتهای فاسدی نظیر بنیامیه و بنیعباس هم حاکمیت خود را برخاسته از اسلام ناب میدانستند، از کجا معلوم که ادعای ما نیز یک ادعای دیگر در کنار همان ادعاها نباشد»؟!
پاسخ نگارنده - که البته برگرفته از اساتید برجسته اسلامشناس بود و شرح تفصیلی آن در این وجیزه نمیگنجد- این بود که «آدرس و نشانی دقیق یک نظام برخاسته از اسلام در کلام خدا، رهنمودهای پیامبر اعظم(ص) و آموزههای بدیهی و همه فهم اسلام- و نه آن بخش از آموزهها و معیارهای اسلامی که درک آن به اذهان ژرفاندیش و مطالعات فراوان نیاز دارد- به وضوح آمده است بنابراین با در دست داشتن این آدرس که به آسانی در دسترس است میتوان سره را از ناسره و آب را از سراب تشخیص داد و مدعیان راستین را از دکهداران کاذب بازشناخت. در دوران بنیامیه و بنیعباس و یا برخی از مدعیان عصر حاضر نیز کسانی که آدرس مورد اشاره را در دست داشتند به وضوح میدیدند که این آدرس آنان را به حکومتهای یاد شده نمیرساند و اساسا مقاومت تاریخی شیعه در برابر حکام جور به علت در دست داشتن همین آدرس بوده است. نظام ولایت فقیه دقیقا با آدرسی که پیامبر اعظم(ص) و ائمه هدی(ع) ارائه دادهاند همخوانی دارد و دقیقا به همین علت است که وقتی امام راحل ما (ره) ندای انقلاب سر میدهند، مردم این ندا را در دل خود آشنا و با آموزهها و باورهای بدیهی- و نه پیچیده- اسلامی، همخوان و همراه مییابند و با پای دل به سوی آن میشتابند.
ماجرا بسیار بدیهی است و در چند کلمه این که؛ دوسوم فقه- چه از نگاه شیعیان و چه اهل سنت- سیاسیات و اجتماعیات است و فقط یکسوم آن مربوط به احکام فردی و عبادات شخصی است. اجرای این احکام نیاز به تشکیل حکومت دارد و رهبری این نظام حکومتی الزاما باید در دست کسی باشد که اولا؛ از اسلام و احکام و آموزههای آن و شرایط و ظرافتهای زمان شناخت لازم و کافی داشته باشد، یعنی «فقیه» باشد و ثانیا؛ عادل باشد، چرا که عالم بدون عادل بودن نمیتواند ضامن قابل تکیهای در اجرای دستورات اسلامی باشد. بنابراین تشکیل یک نظام اسلامی تحت زعامت و رهبری فقیه عادل ضروری و تضمینکننده درستی و اسلامی بودن آن است و این در یک کلمه مفهوم اصل ولایت فقیه است. این فرمول بدیهیتر از آن است که با هیچ عقل سلیمی قابل نفی باشد. دقیقا به همین علت است که برخی از جریانات - البتهکم عده و شمار- و مدعی ولایت که به قول حضرت امام(ره)، ولایت که هیچ، دیانت هم ندارند، وقتی این فرمول را- چه آگاهانه و چهناخودآگاه- نفی میکنند، به یاوهسرایی روی میآورند و بلافاصله با استقبال دولت فخیمه! انگلیس روبرو میشوند و برای تبلیغ دیدگاه انحرافی خود که دشمنی آشکار با اسلام و همسویی بیتردید با دشمنان رسولخدا (ص) و ائمه هدی (ع) است، از امکانات روباه پیر، مخصوصا شبکههای ماهوارهای برخوردار میشوند و... بماند.
2- دیروز رهبر معظم انقلاب در آستانه سالروز میلاد مراد غایبمان حضرت ولیعصر- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- و در بازدید از نمایشگاه تولیدات علمی موسسه دارالحدیث، پیروزی انقلاب اسلامی ایران را تحقق یکی از همان وعدههای اطمینانبخش در جهت حکومت جهانی حضرت بقیهًْالله الاعظم ارزیابی کرده و آن را همسو با حرکت کاروان بشریت به منزلگاه مطلوب و دلگشا و دلنشینی دانستند که خدای رحمان و رحیم در ظهور حضرت وعده فرموده است. و باز هم از ایشان است که «این عصر را باید عصر امام خمینی(ره) نامید و ویژگی آن عبارت است از بیداری و جرأت ملتها در برابر زورگویی ابرقدرتها و سربرآوردن ارزشهای معنوی و الهی».
و از امام راحل(ره) است که «ما، الان در موقعیت حساسی هستیم که به نظر من؛ حساسترین نقطه تاریخ است» و با تأکید بر همسویی انقلاب اسلامی با انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) میفرمایند «گویی جهان مهیا میشود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان» و...
اکنون جای آن است که به مواردی از درک این واقعیت محسوس و ملموس که در نگاه دیگران آمده و فقط اندکی از بسیارهاست، اشارهای گذرا داشته باشیم. بخوانید؛
✓ هنری کیسینجر، مشاور رئیسجمهور آمریکا در دهه 70 میلادی شخصیت امام خمینی(ره) را اینگونه ارزیابی میکند؛ آیتالله خمینی، غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد، تصمیمات او آنچنان رعدآسا بود که مجال هر نوع تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان میگرفت... هیچکس نمیتوانست تصمیمات او را از پیش حدس بزند، او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای شناختهشده در دنیای امروز سخن میگفت و عمل میکرد. گویی از جای دیگری الهام میگرفت، دشمنی آیتالله خمینی با غرب، برگرفته از تعالیم الهی او بود. او در دشمنی خود نیز خلوصنیت داشت.
✓ محمدحسنین هیکل، سردبیر معروف روزنامه الاهرام مصر که یکی از روزنامهنگاران برجسته و بلندآوازه دوران معاصر است درباره امام راحلما(ره) میگوید؛ خمینی را یکی از اصحاب خاص رسولخدا (ص) میدانم که بینش و منش پیامبر اسلام را بیکم و کاست به قرن حاضر آورده است. گویی آمده است تا سپاهیان علی(ع) را که بعد از شهادت او، سرگشته و بیفرمانده شده بودند، فرماندهی کند.
✓ هم او، در ملاقات با نماینده مردم اهواز در مجلس شورای اسلامی- آقای سودانی- در قاهره، به درایت پیامبرگونه رهبر معظم انقلاب اشاره کرده و میگوید؛ کاری که انقلاب اسلامی تحت رهبری امام و آیتاللهخامنهای انجام داده است، هیچیک از زمامداران دنیای کنونی و یا قدرتمندان کشور خودتان نظیر کوروش و داریوش نمیتوانستند به خواب هم ببینند، شما هر جا وارد میشوید دلها را تسخیر میکنید و به انقلاب پیوند میدهید.
✓ شبکه اول تلویزیون «بیبیسی» در مجموعه مستندی با عنوان «قرندوم» که به بررسی رخدادهای احتمالی قرن بیست و یکم اختصاص داشت، به رهبران سیاسی غرب هشدار میدهد؛ «آنچه در ایران در سال 1979- بهمنماه 1357- اتفاق افتاد، نه تنها برای ایرانیان، بلکه برای تمام ادیان جهانی یک نقطه عطف است. نقطه عطفی که از بازگشت تودههای میلیونی مردم در سراسر دنیا به اصولگرایی مذهبی خبر میدهد... در سراسر جهان، پیروان ادیان مختلف نظیر مسیحیت، یهودیت، بودیسم و هندوها به اصولگرایی مذهبی روی آوردهاند، حتی در ترکیه نیز که هفتاد سال قبل با مذهب وارد جنگ شده بود، امروزه روند بازگشت به اصول اسلامی سرعت گرفته است.»
✓ الوین تافلر، یکی از استراتژیستهای معروف آمریکایی و از شخصیتهای سیاسی نزدیک به کاخ سفید، اعتراف میکند؛ «بازی قدرت جهانی در دهههای آیندهای که پیش روی داریم، بدون در نظر گرفتن قدرت روزافزون اسلام قابل درک نیست.»
✓ آنتون گیدنز، جامعهشناس پرآوازه انگلیسی درباره تحولات بنیادین قرن حاضر مینویسد؛ «درگذشته، سه غول فکری جامعهشناسی یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر با اندکی اختلافنظر، فرآیند عمومی جهان را به سوی سکولاریزم و در جهت حاشیهنشینی دین ارزیابی میکردند ولی از سال 1979 و با پیدایش انقلاب اسلامی در ایران، شاهد روند معکوس و متفاوت با این فرضیه هستیم، یعنی فرآیند عمومی جهان، با شتاب به سمت دینیشدن پیش میرود.»
✓ الکساندر زوگانف، رهبر سابق حزب کمونیست روسیه، با اشاره به تحولاتی که بعد از انقلاب اسلامی در جهان پدید آمده و امروزه از سوی رهبری ایران اسلامی با اقتدار و درایت دنبال میشود، میگوید؛ « ما هم، در روسیه از افکاری که وجود خدا را انکار میکند دست برداشتهایم.»
✓ نیوت گنگریچ، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در واکنش به اظهارات چند تن از سناتورها که ادعای رهبری آمریکا بر جهان را داشتند، به انقلاب اسلامی در ایران و رهبری هوشمندانه امام و رهبر معظم انقلاب اشاره کرده و با تمسخر میگوید؛ «ایالات متحده چگونه ادعای رهبری جهان را دارد؟ با کشوری که در آن، دختران 12 ساله باردار میشوند، 15 سالهها همدیگر را میکشند، 17 سالهها به ایدز مبتلا میشوند و 18سالهها در حالی دیپلم میگیرند که به خوبی قادر به خواندن و نوشتن نیستند، هیچکس را نمیتوان اداره کرد».
✓ ایمانوئل والرشتاین، جامعهشناس بلندآوازه آمریکایی با نگرانی میگوید؛ «مانع اصلی پیشروی ما برای استقرار نظم جهانی- کدخدایی آمریکا!- دکترین ولایت فقیه امام خمینی است... همه نظریهها درگذر زمان کمرنگ و کهنه شده و به تاریخ میپیوندند، ولی نظریه ولایت فقیه ]امام[خمینی هر روز پررنگتر و سرزندهتر میشود و مسلمانان بسیاری را به خود جلب میکند.
و... از امامان معصوم علیهمالسلام است که یخرج ناسٌ من المشرق یوطئون للمهدی سلطانه... مردمانی از مشرق قیام میکنند و زمینه برپایی حکومت مهدی صاحبزمان- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- را فراهم میآورند و به قول حضرت آقا؛ خورشید من برآی، که وقت دمیدن است.
روزنامه خراسان ستون سرمقاله خود را به مطلبی با عنوان«از راهبرد بن گوريون تا هلال سياه داعش»نوشته شده توسط علیرضا رضا خواه اختصاص داد:چند روزي است که نام گروه داعش موجي از رعب و
وحشت در ميان ملت عراق ايجاد کرده است، اين گروه تروريستي در سوريه هم
خواب و آرامش را بر مردم اين کشور حرام کرده است. تروريستهاي داعش که نام
دولت اسلامي عراق و شام را برخود گذاشته اند، مدعي تلاش براي تشکيل خلافت
اسلامي و اجراي شريعت اسلامي هستند، اما حرف و عمل آنها کاملا از هم فاصله
دارد. فساد و بي بند و باري اخلاقي در قالب جهاد نکاح، وحشي گري در قالب
بريدن سر افراد بي گناه و تصويب قوانين بدوي و مجازات هاي سنگين براي مردم
عادي ، همه و همه بيانگر ماهيت ضد اسلامي جمعي مزدور است که تنها چيزي که
برايشان اهميت ندارد اسلام و شريعت آن است.واقعيت اين است که به دنبال سقوط
ديکتاتوري صدام حسين، خروج نيروهاي آمريکايي از عراق و به دنبال آن
پيوستن اين کشور به خط مقاومت، جريان ارتجاع عربي به رهبري عربستان،
استراتژي تجزيه عراق را با هماهنگي اربابان خود دنبال کردند تا شايد از
اين طريق بتوانند توازن قوا در منطقه خاورميانه را به سمت خود تغيير دهند.
از همين رو با سرمايه گذاري در استان هاي سني نشين عراق تلاش کردند تا آتش
طايفه اي و مذهبي را در اين کشور شعله ور سازند. با اين حال انتخابات
پارلماني اخير عراق روياهاي جريان ارتجاع عربي را به سراب تبديل کرد. از
سوي ديگر برگزاري انتخابات رياست جمهوري در سوريه و موفقيت ميداني نيروهاي
مقاومت و ارتش در مقابله با تروريست ها در روزهاي اخير هرگونه اميد براي
سرنگوني نظام سوريه را از بين برد. از همين رو جريان هاي تروريستي وابسته
به ارتجاع عرب در منطقه به منظور فشار بر دولت نوري المالکي و با حمايت
برخي از سياست مداران داخلي در يک هفته گذشته دامنه عملياتي خود را از جنوب
عراق به شمال اين کشور کشانده و چتر نا امني را در استان هاي الانبار،
صلاح الدين و نينوا پهن کرده اند. تروريست ها در نقشه اي حساب شده و با
انجام عمليات ايذايي در سامرا، توانستند خود را به شهر موصل در استان
نينوا رسانده و به راحتي اين شهر را اشغال کنند.
چرا موصل؟
روزنامه تايمز انگليس در پاسخ به اين
سئوال که چرا تروريست هاي داعش شهر موصل را انتخاب کردند مي نويسد: "
بيشتر کمک مالي به گروه «داعش» از حاميان و نيروهاي اين گروه در موصل صورت
مي گرفت. در اين شهر، ماهانه سه ميليون دلار براي خريد سلاح و تجهيزات به
اين گروه ارائه مي شد." علاوه بر اين داعشي ها توانسته بودند استاندار
نينوا را با خود همراه کنند. عراق القانون در اين رابطه نوشته است :بسياري
از منابع خبري عرب زبان سندي را از خيانت استاندار نينوا منتشر کردند که
طي آن وي به همه ادارات رسمي در اين استان دستور داده است تا کليه اسناد
دولتي را سوزانده و در مقابل افرادي که آنان را مجاهدين خوانده است مقاومت
نکنند.
اما ماجرا به همين جا ختم نمي شود، حمله به موصل تلاشي براي تکميل هلال
سياه داعش در عراق و شام است. هلالي که از استان الانبار در مرز عربستان
سعودي و در جنوب عراق شروع شده، استان هاي صلاح الدين و نينوا در عراق و
همچنين منطقه حسکه و الرقه در سوريه را در بر مي گيرد و تا استان حلب در
مرز ترکيه امتداد مي يابد. هلال سياه داعش به گونه اي طراحي شده که علاوه
بر چنگ اندازي بر منابع نفتي عراق، سوريه و لبنان را که چون ستون فقرات
محور مقاومت هستند از سرزمين اصلي جدا کند. طرحي که بر اساس راهبرد امنيت
پيراموني بن گوريون تدوين شده است. راهبردي که اسرائيل از زمان شکل گيري
جعلي خود برپايه آن استوار شد، براساس گفته ديويد بن گوريون: "ما ملتي کوچک
هستيم و امکانات و منابع ما اندک است و بايد اين خلاء را در برخورد خود با
کشورهاي عرب دشمن از طريق شناختن نقاط ضعف آنها به ويژه در زمينه روابط
موجود بين گروه هاي نژادي و اقليت هاي طايفه اي برطرف کنيم به گونه اي که
ما به آنها دامن بزنيم تا در نهايت به مشکلاتي تبديل شود که حل يا مهار
کردن آنها براي اين کشورها دشوار شود ". آن چه که امروز عراق شاهد آن است
تبلور بيعت ارتجاع سياه به رهبري سعودي ها و صهيونيزم است. همپيماني شوم و
بحران آفريني که، آثار آن در عراق، لبنان و سوريه به خوبي قابل مشاهده بوده
به اين زودي ها منطقه خاورميانه را رها نخواهد کرد.
سید مسعود علوی مطلبی را با عنوان«انتظار؛ نشاط پيروزي پارسايان»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:«ولايت» الهي يک اعتقاد قوي قلبي است، هم يک انديشه غني عقلاني است، هم يک سيره ناب سياسي و نيز يک پيوستگي و تنيدگي مستحکم و نفوذناپذير اجتماعي است. براي واژه «ولايت» مفاهيم گوناگوني برشمرده اند از جمله؛ دوستي، محبت، قيموميت، پيوستگي و امثال ذلک. «ولايت» در لغت عرب به دو يا چند رشته ريسمان گفته مي شود که آنها را کنار هم بافته و تابيده اند و در واقع آن را به يک ريسمان محکم تر و قطورتر تبديل کرده اند. از سوي ديگر اگر «ولايت» را در هر کدام از معاني اي که براي آن برشمرده اند به کار ببريم، باز چيزي جز قرب و قرابت و اقتران و وابستگي و پيوستگي عميق از آن مستفاد نمي شود؛ چيزي که حکومت هاي دنياخواه و مدعي آزادي و دموکراسي، کوچکترين رگه هاي آن را در پيکره خود نمي يابند و براي يافتن يک لحظه از اين جذبه و جاذبه، هزينه ها مي کنند و وقت ها صرف مي نمايند اما چيزي جز پاره اي توقعات و مطالبات مادي، نصيبشان نمي شود و دورنگي ها و ناپيوستگي ها هماره آزارشان مي دهد و خود نيز چاره اي به غير از ورود به حيطه فريب و بدبيني و عدم اطمينان ندارند.«ولايت» به شيعه، عزت و اقتدار و امنيت و آرامش و عشق بخشيده و جهان نيز باشتابي بسيار به سوي يافتن چنين گوهر گرانسنگي
مي خيزد و شمه اي از شميم آن را استشمام نموده است و يقيناً با ارتقاي
آگاهي و بروز هر چه بيشتر خواهندگي فطري انسان ها، نيل به اين مهم، براي
بشريت دور نخواهد بود. سالگشت ميلاد مولاي ما حضرت حجت بن الحسن العسکري
ارواحنا له الفداء، همه ساله افزون بر اينکه شعله هاي اشتياق و عاطفه و
پيوند ناگسستني با آخرين پيشواي پارسايان را در قلب شيعيان برمي انگيزد،
هماره يادآور ظهور و قيام و حاکميت عدل گستر مهدوي در اذهان مردم محروم و دين مدار و آزادانديش است و همچنين
آذين و چراغاني کوچه هاي شهرها و روستاهاي سرزمين منتظران، تداعي گر
افروختن فانوس علم و عمل، فراراه تمهيد قيام اميد آفرين موعود آسماني آل
رسول اعظم (ص) است خصوصاً در ميهن مهدي خواه ايران که با پديداري انقلاب
عظيم اسلامي، بزرگترين حلقه از حلقات قيام هاي متصل به نهضت نورآگين قائم
آل محمد (عج) پديد آمد و سراج اميد و آرمان هاي عدالت گرايانه در دل و ديده
آزادي خواهان جهان، روشن شد.
خداوند، با عنايت و عطوفت خويش، آنگاه که انسان را بيافريد و او را از
نايره نيستي به دايره هستي فراآورد، از ميلاد حيات تا ميعاد مرگ او ديده از
اين موجود ماجد برنگرفت. آفريدگار حکيم تا روز نشور نيز آفريدگان خويش را، لحظه لحظه از لحاظ جسم و جان، کفايت و کفالت نموده و براي رزق مادي و معنوي شان واسطه ها مهيا فرموده است و به گفته استاد عزيز، مرحوم حاج محمد اسماعيل دولابي (ره)؛ ما مردم، مقام والايي نزد خداوند داريم چرا که بهترين مخلوقات
خويش را براي هدايت ما برگزيده و فرستاده است؛ خصوصاً از خاتم رسولان (ص)
تا خاتم اوصياء (عج). شايسته نيست اين گونه الطاف و عنايات خالق خويش را
ناديده بگيريم و باعث آن شويم که امام رئوف مان از لحظه ميلاد تا کنون و تا
آينده اي نامعلوم از نظرها غايب شود و حکومت عدل جهاني را به تعويق اندازد.
چه اينکه برخي علماي سلف از جمله خواجه نصيرالدين توسي، علت اصلي غيبت
امام زمان (عج) را سستي و سهل انگاري مردم دانسته اند. اين فتور و فراموشي،
ناشي از ناشناختن امر هدايت تشريعي الهي و واسطه اين رهنموني - حجت خدا در
روي زمين - است که هرگز خداوند، بندگان خويش را از زمان حضرت آدم (ع) تا
حضرت خاتم (ص) و تا زمان حاضر و تا برهه قيامت، از ولايت و وجود حجت الهي،
محروم نساخته و نخواهد ساخت اگر چه قدر او نشناسند و حتي فراخوانشان به سوي
صلاح و فلاح را نپذيرند.
همان گونه که مولاي مؤمنان علي (ع) در آخرين وصيت به خويشان و شيعيان خويش،
نسبت به سبقت بيگانگان از شيعه در زمينه شناخت و عمل به قرآن هشدار داد،
اين هشدار تاريخي در خصوص قرآن ناطق عصر ما نيز مصداق دارد و بايد برحذر
باشيم از اينکه ديگران در ادراک مقام و منزلت و قيام و حاکميت حضرت مهدي
(عج) از ما پيشي بگيرند، کما اينکه يکي از صاحب نظران مسائل مهدويت مي گفت با کمال تأسف، بسياري از کشورها - حتي کشورهاي غربي - در زمينه مباحث تئوريک مربوط به حضرت ولي عصر (عج) از ما جلوترند!نکته ديگر اينکه در مبحث انتظار مي توان انواع و اقسام گوناگوني را احصا
نمود از جمله انتظار دروني (با نماد اندوه و آه و اشک و اشتياق) و انتظار
عملي (با صلاح و اصلاح و اقتدا به مقتداي منتظران) منتظر مصلح نه تنها بايد
خودش صالح باشد بلکه بايستي مصلح نيز بوده و نسبت به آحاد مردم پيرامون
خويش مصلحت جو و دلسوز باشد. مگر نه اين است که مولاي ما مهدي (عج) براي
هدايت و اصلاح امت اسلام، اين گونه پذيراي رنج و تبعيد و غيبت و بذل مهجه
(خون دل خوردن) شده و خار در چشم و استخوان در گلو، همراه با منتظران،
انتظار فرج آل محمد (ص) را مي کشد. ما در عمل چه کرده ايم که اندکي همرنج
امام خويش شويم؟ آيا اقامه کننده فريضه امر به معروف و نهي از منکر هستيم؟
آيا خدمت به مردم، سرلوحه اعمال ماست؟ آ
يا به رسولان امام عصر(عج) - روايت
احاديث اهل بيت (ع) و فقهاي آل محمد (ص) - اقتدا مي کنيم و در حوادث واقعه
به برترين آنان - ولي فقيه - که بر چکاد کوهسار فقاهت واقع است پناه مي
آوريم؟ برخي از ما در عقيده و عمل به اين باور نرسيده ايم که اختيارات ولي
فقيه همانند اختيارات رسول خدا و ائمه معصومين عليهم السلام است و طبق
معارف شيعي، اطاعت از مقام ولايت فقيه اطاعت از رسول خدا و آل الله مي
باشد.منتظر حقيقي فرج، باب برکات آسمان را در غيبت حضرت قائم (عج) بسته نمي
بيند. کما اينکه خود حضرت فرمود درزمان غيبت، همانند خورشيد پشت ابر هستم؛
بدين معني که آفتاب وجود مقدس او پيوسته و بي زوال، بر عرصه انتظار مي
تابد، چه شعاعي فروزانتر و فراگيرتر از ولايت فقيه که به باور ناب شيعه،
از آثار وجودي مقتداي منتظران و امام زمان (عج) است و مصاديق بارز آن
فقيهان و مطيعان محض مولا، که در عصر حاضر در وجود دو گوهر گرانسنگ آسماني -
امام خميني (ره) و حضرت آيت الله خامنه اي - تجلي يافته، مي باشند. به مدد اين دو تجلي مهرآگين
مهدوي از بسياري از برهه هاي بحراني و فتنه هاي فراگير رهيده ايم و پايدار و
پويا در ميان امواج مواج حوادث واقعه، پيش مي رويم و با دلي آرام و مطمئن،
لحظه هاي زندگي را به آنات عبوديت و تعالي الهي پيوند مي دهيم.
امروز به برکت نفس قدسي امام زمان (عج) و هدايت هاي رهبر معظم انقلاب،
پيشرفت هاي عظيمي در حوزه علمي و فناوري هاي نوين در کشور صورت گرفته است.
سرعت پيشرفت علم در کشور فوق العاده است. به همين دليل يک ترکيب جهاني از
دشمنان اسلام به نام 1+5 شکل گرفته است تا نگذارند ايران قله هاي عظيم علمي
را فتح کند. ما با اين رويکرد به عصر ظهور که عصر علم آموزي و حکمت آموزي و
حکمت دوستي است، نزديک مي شويم.همان گونه که ذکر شد؛ از معاني لغوي مهم «ولايت»، پيوستگي و همگرايي است که
متأسفانه با اينکه بسياري از جهانيان حتي دشمنان آيين و ميهن ما اين مفهوم
را دريافته اند، برخي دوستان از اين معنا غافلند. در نظامي که مرکزيت آن
«ولايت» فقيه است، صفوف و قلوب ميليون ها مردم به هم پيوسته است و «فقيه»
موجب آشنايي و انس پيوسته مردم و مجموعه نظام با معارف و معالم ديني و
ادراک صحيح متون وحياني و روايي و عدم انحراف از اسلام ناب محمدي (ص) مي
باشد؛ و اين خوشايند اهل سلطه و استکبار نيست.
حضرت امام زمان ارواحنا فداه - که امروز در آستانه زادروز خجسته اش هستيم -
ان شاء الله تعالي حکومتي جهاني را تشکيل خواهد داد که نمونه اعلاي
مردمسالاري ديني، همانند حکومت پنج ساله جد بزرگوارش امير مؤمنان علي (ع)
است يعني از سويي يکي از اهداف عاليه قيام جهانگير مهدوي و تشکيل حکومت
جهانشمول ايشان، ايجاد قسط و عدل و آزادي و رفاه همه جانبه مردم است و از سويي ديگر، مشارکت مردمي از لحظه قيام تا تأسيس حکومت، در سطحي بالا و فراگير وجود دارد.اميد است انقلاب اسلامي ما که مدل کوچکي از حکومت حقه مهدوي است بتواند روز
به روز بر عِده و عُده سربازان مخلص و خداخواه سپاه سپيده گستر آخرين حجت
الهي بيفزايد و يکايک آحاد ملت مهدي جوي ما در صف سديد ياران مهدي قرار گيرند و طوري نباشد که فقط شعارهاي
انقلابي ما با شعارهاي قيام و حکومت جهاني حضرت صاحب الزمان (عج) - که اهم
آن معنويت و عدالت است - يکي باشد؛ بلکه آرمانخواهي ما بايد عين عملگرايي
مان گردد؛ «وعدالله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فيالارض
کما استخلف الذين من قبلهم و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم
من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشرکون بي شيئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم
الفاسقون» (سوره مبارکه نور، 55)
مبحث مهدويت، به دليل اينکه يأس و نااميدي را مي زدايد و توده هاي مردم و
مبارزان راه روشن رهايي را اميدوار به اين مي سازد که پيروزي حق، نه تنها
ممکن وشدني است بلکه قطعي و يقيني است، لذا نشاط و خروج از انزوا و برون
رفت از انفعال را به ارمغان مي آورد.
کساني هستند که بر اثر القائات دشمن،
به اين باور رسيده اند که درافتادن با قدرتهاي غربي همچون آمريکا و برخي
اقمار آنها مانند اسرائيل و زدودن ظلم و قطع يد آنها کاري محال است و فراتر
از توان کشورها و ملل ديگر مي باشد و بايد دست روي دست گذاشت و ميزان و آستانه تحمل، صبر و شکيبايي را
بالا برد و منتظر قضا و قدر و عنايت الهي نشست و ديد چگونه تير غيب بر قلب
قسي غاصبان و ظالمان مي نشيند و آنان را از اريکه قدرت و تخت تکبر به زير
مي افکند!متأسفانه برخي از اين القائات که به صورت هاي گوناگون و با سرمايه گذاري
هاي کلان فکري و مالي حمايت مي شود، حتي تا سويداي قلب برخي از خواص و
عوام، حتي متدينين نيز رسوخ مي کند و نشاط و انگيزش تقابل با ستم را زائل
مي سازد. عقيده مهدويت، تنها عنصري است که اين وساوس خناسان و تلاش توطئه
گران را در عصر انتظار، خنثي مي سازد.
اميد و نشاط معنوي، براي هر گروه و ملتي به مثابه روح براي جسم است و نبود
آن مساوي با امحاي حيات است. گاهي طرز عمل، هجوم فرهنگي، حمله نظامي و
فشارهاي اقتصادي دولت هاي سلطه جو، چنان يأس و ضعف را بر ملت ها غالب مي
سازد که ابتکار عمل را از آنان سلب مي کند و درمي مانند که؛ اميدي نيست و
هر حرکتي به ضرر ما تمام مي شود، ما قدرت مقابله با دولت سلطه گر و زورمدار
را نداريم. اگر مأيوسين، جزء متدينين مسلمان باشند، فرافکنانه مي گويند که از ما کاري بر نمي آيد، خود آقا بايد بيايد و کارها را درست کند و ظالمين را به سزايشان برساند. اما اگر اعتقاد به مهدويت، صحيح و عقلاني باشد و فقط برخاسته از عاطفه و
احساس نباشد، اميد را در دل ها زنده مي کند و انساني را که معتقد به اين
اصل و عامل به لوازم آن است اميدوار به يک سرانجام روشن و رو به صلاح و
سداد و قطعي الصدور مي سازد که زهوق باطل، ممکن و شدني است فلذا حرکت و
تلاش در اين سمت و سو، بي سرانجام و ابتر نخواهد بود.
ايمان به حضرت مهدي
(عج) سبب رشد فکر و اميد است. ايمان به مهدي موعود (عج) و احتمال آنکه هر
ساعتي ممکن است آن حضرت ظهور فرمايد، در پاکدلان و شايستگان اثري ژرف و
سازنده دارد، آنان خود را آماده مي سازند و از ستم ها و تجاوزها دوري مي
جويند و به عدالت و برادري عشق مي ورزند تا توفيق ياري امام (ع) و درک
محضرش را بيابند. ايمان به خدمت مهدي (عج) که زير بار هيچ حکومتي از حکومت
هاي فاسد و ستم پيشه نرفته است، حالتي در پيروانش به وجود مي آورد که در
برابر هر ظالم و طاغوتي مقاومت کنند.اللهم کن لوليک الحجه بن الحسن صلواتک عليه و علي آبائه في هذه الساعه و في
کل ساعه وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلاو عينا حتي تسکنه ارضک طوعا و
تمتعه فيها طويلا.
محسن جندقی در مطلبی با عنوان«یارانهنقدی و استرس ملت»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه وطن امروز اینطور نوشت: یارانه خردادماه بدون تغییر نسبت به یارانه اردیبهشت ماه
دیشب واریز شد اما بسیاری از ابهامات یارانهنقدی هنوز رفع نشده است.
واریز دومین یارانهنقدی در گام دوم هدفمندی یارانهها نشان داد دولت هنوز
نتوانسته به بسیاری از پرسشها در این زمینه پاسخ بگوید. به عبارت بهتر
بسیاری از مسؤولان دولتی نمیدانند چه تصمیمی درباره یارانهنقدی اتخاذ
خواهد شد؛ سرنوشت یارانههای نقدی چه خواهد شد؟ آیا مقدار یارانهها افزایش
خواهد یافت؟ آیا یارانهنقدی قطع و یارانه غیرنقدی جایگزین آن خواهد شد؟
موضوع سقف درآمدی چه شد؟ آیا دولت سقف درآمدی را تعیین کرده است؟ آیا قرار
است یارانهنقدی برخیها قطع شود؟ دولت چگونه میخواهد نیازمندان را از
ثروتمندان تشخیص دهد؟ مگر وزیر اقتصاد 50 روز پیش مدعی نشده بود 10 میلیون
ثروتمند در ایران شناسایی شدهاند؛ آیا این موضوع صحت دارد؟ دولت در 50 روز
بعد از پایان ثبتنام یارانهای چه اقداماتی انجام داده است؟ آیا اطلاعات
اقتصادی 73 میلیون متقاضی یارانهنقدی پایش شده است؟ چرا دولت جزئیات
ثبتنامها را اعلام نمیکند؟ چند درصد درآمد زیر 600 هزار تومان دارند؟
چند درصد متقاضیان، مسکن دارند؟ و...
اینها بخشی از سؤالاتی است که میتوان درباره یارانهنقدی و آینده آن از
مسؤولان پرسید. جالب اینکه نوبخت، سخنگوی دولت دیروز از خبرنگارانی که
خواهان توضیح بیشتر درباره حذف برخی از دریافت یارانهنقدی بودند، درخواست
کرد اصلا در این مورد سؤال نکنند و با زیرکی نیز گفت: «بنده خواهش میکنم
به این موضوع نپردازید چرا که بحث این مسائل برای افراد کمدرآمد استرس
ایجاد میکند و برای پردرآمدها استرس ندارد.» ابهامات بسیار یارانهنقدی و
موضعگیری عجیب و در عین حال جالب سخنگوی دولت، ذکر چند نکته را ضروری
میکند
1- چرا دولت دوست ندارد رسانهها به جزئیات یارانهنقدی بپردازند؟ از
اواخر بهمن ماه 1392 دولتیها درباره یارانهنقدی اظهار نظر میکردند و از
مردم درخواست میکردند فرم خوداظهاری را پر نکنند. از آن زمان تا پایان
فروردین 1393 مردم بمباران خبری یارانهای شدند و مسؤولان دولتی یک پای
ثابت اخبار یارانهنقدی بودند. هر روز خبر جدیدی از یارانهنقدی منتشر
میشد و حتی برخی مسؤولان اخبار کذب «انصراف میلیونها نفر از یارانهنقدی»
را منتشر میکردند. طبیعی بود که دولتیها در پی یک موج خبری برای انصراف
از یارانه بودند. این بمباران خبری فردای اتمام فرآیند ثبتنامها قطع شد و
طبیعی بود مردم و رسانهها منتظر شنیدن تصمیمهای یارانهای باشند.
مسؤولان بعد از انتشار آمار 97درصدی ثبتنامیها، سکوت اختیار کردند. گویا
ثبتنام 97 درصدی مردم، مسؤولان را شوکه کرده و هنوز آنها نمیدانند چه
تصمیمی میخواهند برای یارانهنقدی بگیرند! آیا 50 روز برای رسیدن به یک
تصمیم درست و جامع کافی نیست؟
2ـ سخنگوی دولت اعلام کرده مباحث حذف برخی از دریافت یارانهنقدی در
آینده، برای افراد کمدرآمد ایجاد استرس میکند. مردم حق دارند بدانند
سرنوشت یکی از مهمترین قوانین کشور چه خواهد شد. همین آقای نوبخت چند روز
پیش اعلام کرده بود یارانه برخی متقاضیان افزایش خواهد یافت. از طرفی یک
مسؤول دیگر گفته بود یارانهنقدی ثابت خواهد ماند و افزایش پیدا نمیکند.
در جایی دیگر عنوان میشود منابع یارانهنقدی اجازه افزایش یارانهنقدی را
نمیدهد و دولت به دنبال شناسایی افراد نیازمند است. جالب اینکه یکی دیگر
از مسؤولان اعلام کرد قرار است کارت انرژی جایگزین یارانهنقدی شود و مسؤول
دیگری آن را تکذیب کرد و مدعی شد این مساله فقط در حد یک طرح است و از این
طرحها بسیار است. این اخبار ضد و نقیض در کنار سکوت رسمی دولت، ابهامات و
سؤالات یارانهای را بیشتر میکند. باید از مسؤولان پرسید آیا عدمشفافیت و
نبود اخبار رسمی و در جریان نبودن مردم در این زمینه، استرس ایجاد
نمیکند؟
3- مهمترین بحث این روزهای یارانهنقدی موضوع سقف درآمد است. دولت در
آییننامه اجرایی فازدوم هدفمندی یارانهها به این موضوع اشاره کرده است؛
در بند 2 ماده 3 آییننامه اجرایی فاز دوم هدفمندی یارانهها که فروردین
ماه به تصویب هیات دولت رسید، آمده است: «سازمان (هدفمندی یارانهها) بر
اساس کلیه اطلاعات موجود نسبت به بررسی واجد شرایط بودن متقاضیان، اقدام و
افراد غیرمشمول را در مقاطع مختلف زمانی تعیین و ضمن اعلام رسمی اطلاعات
اقتصادی به سرپرست خانوار نسبت به حذف آنها از دریافت یارانهنقدی اقدام
مینماید.» بیش از 2 ماه از تصویب این بند میگذرد اما هنوز سازمان هدفمندی
یارانهها هیچ تصمیمی در این مورد اتخاذ نکرده است. آیا زمان روشن شدن این
بند هنوز فرانرسیده است؟
برخی شنیدهها حاکی است دولت قصد دارد از تیرماه یارانهنقدی برخی مردم را
قطع کند و در ماههای بعدی نیز برخی دیگر از متقاضیان از دریافت
یارانهنقدی محروم خواهند شد. افزایش گمانهزنیها و شایعات در این زمینه
یکی از نتایج همان سکوت مسؤولان است اما در صورت اجرای این بند مسؤولان
باید به صورت شفاف بگویند بر اساس چه متر و معیاری اقدام به حذف
یارانهنقدی افراد خواهند کرد. فرض کنید کسی در فرم خوداظهاری مبلغ درآمد
خود را بیش از 2 میلیون و 500 هزار تومان اعلام کرده اما این خانوار
پرجمعیت است و هزینه آن حتی بیشتر از درآمدش است و بشدت به یارانه نقدی
نیاز دارد. آیا دولت برای اجرای بند 2 ماده 3 آییننامه اجرایی فازدوم
هدفمندی یارانهها به این موارد توجه میکند یا نه؟
4- رفعابهامات و شفافسازی درباره یارانهنقدی میتواند استرس کمدرآمدها
و مردم را در این زمینه کم کند. دولت باید هر چه زودتر نسبت به شفافسازی
و پاسخ به سؤالات بیشمار یارانهای اقدام کند تا بازار شایعات و اظهارات
غیرمسؤولانه داغ نشود و استرس مردم بالا نرود! میدانیم اتخاذ تصمیم برای
آینده یارانهنقدی سخت است اما «تدبیر کردن» برای این موضوع آن هم در اسرع
وقت انتظار بیجایی نیست؛ ما هنوز امیدواریم تدبیری باشد.
روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله ی آخر هفته ی خود که با عنوان«تحلیل سیاسی هفته»به چاپ میرسد اینگونه نوشت:هفته جاري با شور و شعف ويژهاي همراه بود و مردم ايران به پيشواز ميلاد خجسته مهرفروزان آفرينش، منجي عالم بشريت، وليالله الاعظم، حضرت مهدي موعود(عج) رفته و شهرها و خيابانها را آذين بستند كه نشاني از بيقراري دلها و دوخته شدن چشمها به افق روشني است كه سرانجام به اذن الهي طلوع خواهد كرد و تمام دلخستگيها و زخمهاي كهنه بشريت را درمان خواهد نمود.در اين ايام سؤالي كه اذهان بيدار و دلهاي آگاه را به خود مشغول ميدارد اينست كه آيا ما شرايط منتظران واقعي و ياري كنندگان مهدي موعود را داريم و ديگر اينكه هر چند ايام ميلاد و نيمه شعبان در يك روز خلاصه ميشود ولي آيا مفهوم انتظار و وظايف منتظران نيز پس از آن روز به پايان ميرسد. آيا صرفاً برگزاري مراسم در اين روز، تنها وظيفهاي است كه ما شيعيان نسبت به امام زمان خويش و استقرار حكومت عدل جهاني و اقامه كمالات ديني و اخلاقي داريم؟
آنچه وظيفه شيعيان و منتظران برپايي عدالت در جهان است، توجه جدي و مستمر به اصل بنيادين مهدويت و نهادينه كردن آن در دل و جان خويش و محيط پيراموني آنهاست. طبعاً در چنين مسيري، رسالت روحانيت و انديشهورزان فرهيخته، ايجاب ميكند با پرهيز از بحثهاي سياسي و جناحي پرهزينهاي كه اين روزها اوقات زيادي را به خود مصروف داشته و انرژي جامعه را تلف كرده، اصل انتظار و مهدويت و بيان وظايف منتظران را در دستور كار برنامههاي فرهنگي و تبليغي خود قرار داده و توجه لازم و هميشگي را به جامعه منتقل نموده و غبار مهجوريت را از چهره آن برگيرند. در چنين صورتي ميتوان اميدوار بود كه جامعه از بركات حركت آفرين انتظار بهرهمند خواهد شد.ديروز در آستانه خجسته سالروز ولادت با سعادت منجي عالم بشريت حضرت صاحب الزمان(عج) رهبر معظم انقلاب اسلامي از نمايشگاه مجموعه توليدات علمي و پژوهشي مؤسسه دارالحديث بازديد كرد و در جريان اين بازديد، دانشنامه امام مهدي(عج) كه به همت اين مؤسسه تهيه شده است، ارائه گرديد.
رهبر انقلاب اسلامي بعد از اين بازديد، در جمع اساتيد، محققان، مسئولان و كاركنان اين مؤسسه فرمودند: "موضوع مهدويت و ظهور امام زمان(عج) وعده قطعي الهي است كه محقق شدن وعدههايي كه تاريخ، به بشريت، داده شده، در واقع نوعي اطمينان بخشي به انسانها است كه آن وعده بزرگ نيز حتماً محقق خواهد شد."ايشان با اشاره به اينكه اعتقاد به امام زمان(عج) و سرانجام حركت كاروان بشريت در اين دنيا، يكي از بخشهاي اصلي جهانبيني اديان الهي است، افزودند: "همه اديان الهي معتقدند كه كاروان بشريت در پايان راه، به يك منزلگاه مبارك، دلگشا و دلنشيني خواهد رسيد كه مهمترين ويژگي آن عدالت است، زيرا كاروان بشريت از ابتداي خلقت، درحال عبور از پيچ و خمهاي دشوار، خارزارها و لجنزارها است تا سرانجام به مسير هموار و باز برسد كه اين مسير هموار، همان دوران ظهور حضرت مهدي(عج) است."
در اين هفته سفر دو روزه رئيسجمهور به تركيه و توافقات جديد انجام شده در آن از رويدادهاي قابل توجه بود. در اين سفر براي اولين بار نشست شوراي راهبردي وزراي ايران و تركيه برگزار شد كه طرفين رسيدن به روابطي 30 ميليارد دلاري را هدف گرفتند. در جريان مذاكرات انجام شده رؤساي جمهور دو كشور بر ضرورت اتصال راهآهن ايران به تركيه از طريق مرز بازرگان و ايجاد فرصت بزرگ اتصال خليج فارس و درياي عمان به حوزه درياي سياه و مديترانه تاكيد شده و مقدمات اين كار فراهم گرديد و 10 سند همكاري در زمينههاي مختلف هم به امضاء رسيد.در هفته جاري هياتهاي مذاكره كننده ايران و آمريكا به منظور دستيابي به مقدمات تهيه پيشنويس جامع توافق نهايي، مذاكراتي را در ژنو با حضور معاون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا برگزار كردند. در اين ديدار طرفين پيرامون جزئياتي وارد گفتگو شدند كه بايد در متن توافق جامع لحاظ شود. هر چند خوشبينيهايي از سوي طرفين براي رسيدن به توافق تا پايان شش ماه اول ابراز شده ولي هيات ايراني معتقد است از آنجا كه در اين مذاكرات هدف اصلي تثبيت حقوق مسلم ملت ايران در موضوع هستهاي براي مقاصد صلحآميز است، در صورت نياز تا دستيابي به اين مهم، ميتوان مذاكرات را براي شش ماه ديگر تمديد كرد.
اين هفته در صحنه بينالمللي حوادث مهمي رخ داد كه مهمترين آن، غائلهاي بود كه تروريستهاي "داعش" با حمايت گسترده حاميان خارجيشان در عراق به وجود آوردند. نيروهاي گروه جنايتكار و تروريستي "داعش" پس از آنكه در هجوم به شهر "سامرا" ناكام ماندند و با مقاومت گروههاي مردمي و امنيتي مواجه شدند، شهر موصل، دومين شهر بزرگ عراق را هدف حمله قرار دادند و اين شهر را اشغال كردند. تسلط سريع تروريستهاي داعش بر شهر مهم موصل، از همان ابتدا سؤالاتي را در ذهن شنوندگان خبر ايجاد كرد. آنچه به نظر ميرسد اين است كه مقامات مسئول كشوري و لشكري عراق به طور جدي با اين حمله مقابله نكردهاند، حتي گزارشهايي نيز در مورد سهلانگاري عمدي در اين باره منتشر شده است.
با اين حال وجه مهمتر قضيه آن است كه گروه تكفيري و تروريستي داعش بدون پشتوانه موثر مالي و تسليحاتي از خارج، قادر به چنين اقداماتي نميباشد و قطعاً دولتهايي در اين ماجرا دست دارند؛ دولتهايي كه درگذشته نيز با دولت و ملت عراق، بطور آشكار و پنهان رفتار خصمانه داشتهاند. برخي از اين دولتها حاضر نشدهاند در عراق سفارت داير كنند و دشمني و عداوت خود را با دولت عراق كه پس از سقوط رژيم ديكتاتوري و فاسد گذشته بر سر كار آمده است پنهان نكردهاند، دولتي كه ابتكار عمل آن دردست شيعيان، به دليل در اكثريت بودن آنان است. جولان دادن تروريستها در شهرهاي عراق، يك هشدار براي گروههاي سياسي عراق است كه راه تفرقه را پيش گرفتند. همچنين يك ننگ براي مجامع بينالمللي و يك خطر جدي نه تنها براي منطقه بلكه براي جهان است. گروهها و دولتهايي كه به سبب كينه از دولت عراق در برابر جنايات تكفيريها سكوت كردهاند قطعاً در آينده، آتش فتنه اين گروههاي تروريستي و جنايتكار دامن آنها را نيز خواهد گرفت.اين هفته، پاكستان نيز شاهد حملات تروريستي متعددي بود كه در شاخصترين اين حوادث، مهاجمان كه گفته ميشود از افراطيهاي مذهبي هستند كاروان زائران شيعه و همچنين فرودگاه شهر كراچي را هدف حمله قرار دادند كه به كشته شدن دهها نفر منجر شد. اين گروههاي افراطي در حمله به يك اتوبوس كه از مراسم سالگرد رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران باز ميگشت حدود سي نفر را به شهادت رسانده و شمار ديگري را مجروح ساختند. حمله به فرودگاه كراچي نيز بيش از 25 كشته برجاي گذاشت. نكته مهم اين است كه اقدامات تروريستي در پاكستان نيز توسط تروريستهايي صورت ميگيرد كه باساير گروههاي تروريستي منطقه اشتراك ماهيت دارند و توسط يك عقبه مشترك حمايت ميشوند.
اين گروهها كه توسط سازمانهاي جاسوسي بينالمللي ايجاد شدهاند از طريق چند كشور متمول منطقه حمايت مالي ميشوند و از محافل مذهبي و مفتيهاي كشورهاي مشخص نيز مجوز مذهبي ميگيرند.متأسفانه در اكثر موارد، در هيات حاكمه پاكستان، نه تنها اراده لازم و هماهنگي براي مقابله با اين گروهها وجود نداشته است بلكه گزارشهايي نيز وجود دارد كه برخي مؤسسات حكومتي از اين گروهها حمايت ميكنندو همين مسئله باعث ادامه اقدامات اين گروهها و رشد آنها شده است.اين هفته، ژنرال سيسي كه سال گذشته با كنار زدن محمد مرسي، رئيسجمهور منتخب و قانوني مصر از طريق كودتا، قدرت را دردست گرفت، مراسم تحليف رياست جمهوري خود را به اجرا گذاشت. ژنرال سيسي و نظاميان كودتاچي با ترتيب دادن انتخاباتي كه در آن، بزرگترين گروه سياسي مصر يعني اخوان المسلمين اجازه مشاركت نداشت و يك رقيب ضعيف براي سيسي وجود داشت، مقدمات رئيسجمهور شدن سيسي را فراهم ساختند.
هدف اين بود كه نظاميان به حكومت خود مشروعيت بدهند و به زعم خود، مهر تأييد از مردم بگيرند ولي با اينحال، مشاركت مردم در اين صحنهسازي نظاميان كم بود و حتي يك روز تمديد نيز نتوانست شمار قابل توجهي را به پاي صندوقهاي رأي بكشاند.در اين ميان حضور نمايندهاي از جمهوري اسلامي ايران در اين مراسم با هر توجيهي كه مطرح شده باشد، اقدامي نسنجيده و خطايي استراتژيك بود.متوليان وزارت خارجه اعزام نماينده براي شركت در مراسم مذكور را چنين توجيه كردهاند كه سيسي با رأي مردم مصر انتخاب شده است و هر كس كه منتخب مردم مصر باشد مورد احترام وزارت خارجه ميباشد! اين درحالي است كه مثل روز روشن است كه سيسي با كودتا بر سر كار آمده و منتخب مردم مصر و دولت قانوني را با توسل به قدرت ارتش ساقط كرده و آنچه تحت عنوان انتخابات رياست جمهوري مطرح ساخته چيزي بيش از يك نمايش مضحك نبود.
روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی را با عنوان«از برزیل تا آرژانتین»پیرامون شروع شدن جام جهانی و به قلم دکتر علی دادپی در ستون سرمقاله اش به چاپ رساند:همه نوشتهها برای تحلیل نیست، گاهی باید پرسشی را پرسید تا ببینیم آیا اصلا صورت مساله را درست متوجه شدهایم یا نه.بهزودی تیم فوتبال ایران در جام جهانی برزیل به مقابله تیم آرژانتین خواهد
رفت. بعد از بازی با آلمان در جام جهانی 96 این قدرترین تیمی است که تیم
ایران به مصاف آن میرود. برای بسیاری از دوستداران فوتبال صرف صفآرایی در
برابر این تیم کافی است. تیمی که لیونل مسی را در میان ستارگانش دارد و
بازیکنان نیمکت ذخیرهاش از ستارههای فوتبال ایران پرفروغتر هستند. خیلیها امید مساوی هم از این بازی ندارند و فقط به یک شکست آبرومندانه
امید بستهاند. اگر هزینه رفتن به جام جهانی و سایر منابع صرف شده را در
نظر بگیریم، بهنظر نمیرسد که یک شکست آبرومندانه نتیجه مناسبی باشد؛ ولی
کسی انتظاری بیش از این ندارد. حالا در همان کشور برزیل تیم ملی والیبال ایران به مصاف تیم برزیل که
قهرمان جهان است، رفته است. در دور اول با اختلاف چند امتیاز یک بازی نزدیک
و برتر را واگذار کرده است. در دور دوم اما تیم ملی ما بدون واگذاری حتی
یک ست، حریف را در خانه خود و در برابر هزاران تماشاچی برزیلی در هم شکسته
است. برخلاف فوتبال، والیبال ورزش محبوب ایران نیست و برخلاف کشتی ورزش
سنتی کشور ما هم نیست. فدراسیونی معمولی دارد مانند فدراسیونهای دیگر که
اولویتی هم در دریافت بودجه نداشته است. نه میلیاردها تومان خرج بازیکنانش
میشود، نه تیتر اول روزنامههای ورزشی درباره دعواهای مدیران و مربیانش
است. آدمهای کمی اسم تمام بازیکنان تیم ملی والیبال را میدانند، در حالی
که آدمهایی که اسامی نیمکت ذخیره تیمهای لیگ فوتبال را حفظند بیشمارند.
این روزها همه ما این سوال را از خود میپرسیم چرا با صرف آن مبالغ هنگفت و
این همه توجه رسانهای و این لیگ پرفروغ، فوتبال ما امیدش به یک باخت یک –
هیچ در برابر یک تیم برتر است؛ ولی والیبال ما جواب میگیرد؟ برخلاف
دوستانی که معمولا یک یا دو عامل را در هر حادثهای مسوول میدانند که این
رویداد نتیجه مجموعهای از عوامل است. برخی از این عوامل محیطی هستند و
گروهی دیگر عوامل درونزا. در مقایسه دو ورزش فوتبال و والیبال اولین
نکتهای که به چشم میخورد متلاطم بودن فضای حاکم بر یکی و آرامش، حداقل
ظاهری، محیط حاکم بر دیگری است. مربیان فوتبال و فوتبالیستهای کشورمان
همیشه یا در حال جنجالآفرینی هستند یا در مرکز جنجالها قرار دارند. روسای
فدراسیونهای فوتبال اگر کاری خلاف نظر ستارگان، مدیران یا حتی
سیاستمداران متصل به فوتبال انجام دهند، باید آماده روزهای توفانی و دسیسه
از درون سیستم خود باشند. در یک جا مسیر رشد را میتوان آهسته ولی پیوسته
پیمود و در جای دیگر اختلالات بازار آنقدر هست که جایی برای پیوستگی باقی
نمیماند.
محبوبیت فوتبال منافع فردی و هزینه فرصتهای شخصی را در این
ورزش تا آنجا افزایش داده است که افراد به قیمت کاستن از نفع همگانی
میکوشند تابع هدف خود را حداکثر کنند. در مقابل فوتبال والیبال قرار دارد.
نمیخواهم بگویم در فدراسیون والیبال از رقابتهای شخصی و کوتهبینی خبری
نیست، ولی حداقل بهنظر نمیرسد که این رقابتها بر کل ورزش تاثیر گذاشته
باشند. برخلاف فدراسیون فوتبال که رئیس نیکسیرتش باید هر روز برای جنگ با
یک اژدهای هفتسر زره بپوشد، فدراسیون والیبال، مربیان تیم و دستاندرکاران
میتوانند بر ارتقای ورزش و تربیت تیم تمرکز کنند. ورزشکاری که به تیم ملی
والیبال دعوت نشود، معمولا نمیتواند خبرساز باشد و حامیان پرقدرتی هم
ندارد که بخواهند در کار مربی اخلال ایجاد کنند؛ اما ورزشکاری که پیراهن
تیم ملی را به تن نمیکند، میتواند از بیکیفیتی پیراهن تیم تا بیلیاقتی
مربی و مسوولان خبرساز باشد و فضای حاکم بر کل ورزش فوتبال را تغییر دهد.
منافع زیاد موجود در صنعت فوتبال باعث شده است تا کسی دیگر حواسش به هزینه
رفتارش نباشد. جایی که والیبال میتواند متمرکز باشد، فوتبال باید هر روز
دنبال یک توپ تازه از یک گوشه تازه بدود.
موفقیت امروز والیبال این
نکته را به ما یادآور میشود که بازدهی سرمایهگذاریهای انجام شده در روند
توسعه فقط وابسته به استعداد و پتانسیل نیست، بهرهوری در هر صنعتی
علاوهبر تواناییها و استعداد موجود تابعی از شرایط محیطی و قطعیت موجود
در بازار است.سرمایهگذاری ما در والیبال به پای سرمایهگذاری در ورزش
فوتبال نمیرسد؛ ولی شرایط محیطی حاکم بر این ورزش و پیوستگی روند رشد آن
بهرهوری بیشتر و بازدهی بالاتر را ممکن میکند. حرکت والیبال شاید
لاکپشتی، ولی همیشگی بوده و پیوسته در مسیر رشد، راه خود را ادامه داده
است تا امروز با شکست دادن قهرمان جهان در معرض توجه قرار گیرد. تغییرات
محیطی و جنجالهای فراوان دنیای فوتبال این پیوستگی را ناممکن کردهاند.
فراموش نکنیم تیم ملی فوتبال ایران قرار نیست همیشه در فوتبال به آرژانتین
یا آلمان ببازد؛ گرچه یک شبه هم نمیتواند به جایی برسد که توان پیروزی بر
این تیمها را داشته باشد. بگذاریم کارش را بکند، رشد کند و بهتر شود تا
روزی این تیمها را شکست دهد. در ژن تیم ملی شکست ننوشتهاند. همانطور که
تیم والیبال ما برای چندمین بار نشان داد پیروزی بر بهترین تیمها ممکن است
اگر یادمان باشد رشد و توسعه یک مسیر همیشگی است که لاکپشتها برنده آن
هستند.
مطلبی که روزنامه ابتکار با عنوان«تحولات اخيرعراق و تاثيرات آن بر ژئوپليتيک ايران»در ستون سرمقاله خود به قلم
دکترسيد عطا تقوي اصل به چاپ رساند به شرح زیر است:
فکر ايجاد عراق به صورت يک دولت مجزا
از ابتکارات بريتانيا است، که به اهميت استراتژيک بين النهرين پي برده بود.
تا قبل از ايجاد به صورت يک دولت عربي، بغداد، بصره و موصل استانهايي از
امپراتوري عثماني به شمار مي رفتند و هيچ تقاضايي از طرف مردم بومي براي
ايجاد يک دولت عراقي نشده بود. تعداد کمي عراقي، دولتي را که بريتانيا براي
آنها ترتيب داده بود، به عنوان نتيجه ي طبيعي و يا جانشين تمدن بزرگ بين
النهرين که در دره دو رود دجله و فرات شکوفا شده بود، قبول داشتند.
متاسفانه، در عراق همه شرايط براي يک فرايند سياسي منازعه آميز و فراگير
قومي و مذهبي آماده است؛ اين کشور به لحاظ قومي آنقدر نا همگون است که نمي
توان پاسخ روشني براي اين پرسش يافت که مردم عراق کيستند؟ در هنگام استقلال
عراق، (1932) جمعيت اين کشور از 21درصد عرب زبانهاي سني 14درصد کرد
زبانهايي اکثراً سني، 53درصد عرب زبانهاي شيعه، 5درصد عرب زبانهاي غير
مسلمان عمدتاً مرکب از يهوديان بغداد و 6درصد ساير گروههاي زباني و مذهبي
مانند ترکمن هاي سني مذهب در شمال عراق و مسيحيان آشوري تشکيل مي شد.
شاه
فيصل، حاکم عراق در سال1933 اظهار تاسف کرد و گفت از عراقي ها چيزي باقي
نمانده جز توده اي غير واقعي از انسان ها، افرادي که از هر نوع ايده وطن
پرستانه محرومند، لبريز از سنت ها و پوچي هاي مذهبي و به هيچ پيوند مشترکي
تعلق ندارند، گوش به شيطان سپرده اند، مستعد هرج و مرج هستند و پيوسته
آماده اند تا در برابر هر حکومتي در هر کجا قيام کنند. روابط
سياسي ايران با کشور عراق از زمان استقلال اين کشور در سال 1932 م تا
کنون، دوره هاي کوتاهي از همگرايي و زمانهاي طولاني از رقابت منطقه اي را
تجربه کرده است. عراق کشوري که بخش مهمي از آن بر روي ويرانه هاي تمدنهاي
بين النهرين پيش بيني شده بود؛ در همان ابتداي استقلال، از مرزهاي
جغرافيايي ترسيم شده به وسيله استعمارگران ناراضي بود؛ نقطه شروع اختلافات
منطقه اي ايران و عراق از مقطع حکومت عبدالکريم قاسم کليد خورد؛ وي با
استفاده از يک نام جعلي به جاي خليج فارس، آغاز کننده اين سناريو بود.
بعدها،
حزب بعث عراق با استفاده ي حداکثري از تعارضات ايدئولوژيک دوران جنگ سرد و
با ادعاي باز پس گيري بخشي از قلمرو جغرافياي سياسي ايران به استناد
عهدنامه هاي ناتمام بين ايران و عثماني و ترکيب آن با اختلافات قومي و
مذهبي، بنيانگذار اصلي رقابت منطقه اي بين ايران و عراق به طور خاص و ايران
با جهان عرب به طور عام شد. حزب بعث براي خروج عراق از بن بست جغرافيايي
در دسترسي محدود به آبهاي آزاد، دست به قماري خطرناک زد تا با هدايت
مطالبات تاريخي اعراب به سمت ايران و بهره برداري از تغييرات ژئوپليتيک
منطقه، موجب تحميل جنگ 8 ساله به ايران با حمايت هاي مالي، زميني، بين
المللي و لجستيکي جهان عرب و قدرتهاي فرامنطقه اي از عراق و تحميل تلفات
جاني و مالي جبران ناپذيري بر دو کشور شود و روابط سياسي ايران با جهان عرب
را با شکاف جدي مواجه کند. صدام براي عملياتي کردن منويات توسعه طلبانه و
افزايش فضاي حياتي کشورش به شيوه هيتلر عمل کرد. نقش و پيامدهاي به جاي
مانده از عملکرد حزب بعث در تعميق واگرايي منطقه اي، همچنان باقي است. با
سرنگوني حزب بعث؛ عراق با رويکردي جديد وارد قرن بيست ويکم شد و با به قدرت
رسيدن شيعيان، دو کشور با بسياري از موضوعات چالش برانگيز گذشته فاصله
گرفتند؛ اما هنوز زود است تا در مورد چشم انداز آينده ي روابط سياسي دو
کشور و اينکه آيا مسير همگرايي را طي خواهند کرد يا واگرايي، اظهار نظر
قطعي کرد؛ از دلايل اصلي چنين ترديدي در نحوه ي فائق آمدن ساختار سياسي
عراق بر چالشهاي موجود و پيش روي اين کشور است. عراق با سه گزينه در آينده
مواجه است: کودتا و در نتيجه ايجاد ساختاري متمرکز در رأس آن يک ديکتاتور
(توتاليتر)، تجزيه ژئوپليتيکي (فدراليزم) و شکل گيري دو اقليم عربي و کردي،
و تجزيه ي سرزميني(بالکانيزه شدن) و در نتيجه شکل گيري سه اقليم کردي،
شيعي و سني.
برگشتن به دوران ديکتاتوري مشروط به حمايت هاي ايالات متحده
براي جلوگيري از تجزيه ي سرزميني و ممانعت از خروج عراق از قدرتهاي
تأثيرگذار منطقه اي است. اين گزينه براي ژئوپليتيک ايران و مؤلفه هاي آن
چالش برانگيز و تهديدساز خواهد بود و نسخه اي از دوران بعث را تکرار خواهد
کرد و در صورت تحقق، ايران را بار ديگر وارد يک رقابت منطقه اي بي حاصل با
اين کشور خواهد کرد. گزينه دوم فدراليزم است که در قانون فعلي عراق نيز
مورد تأييد و تأکيد قرار گرفته است. اين سناريو باعث تجزيه ي ژئوپليتيکي
عراق خواهد شد و نقش عراق را به عنوان کشور مدعي قدرت منطقه اي با آسيب جدي
مواجه خواهد کرد و جايگاه اين کشور را در سلسله مراتب قدرتهاي منطقه اي
مطمئناً تنزل خواهد داد و در نهايت منجر به افزايش قدرت منطقه اي ايران
خواهد شد.
چون حکومتهاي فدرال مانند ساختارهاي متمرکز قادر نيستند
ديدگاههاي واحد در مورد تحولات منطقه اي و جهاني را باز توليد کنند و از
سازماندهي سريع، منسجم و يکپارچه که لازمه ي يک قدرت منطقه اي است،
ناتوانند ؛ به نظر مي رسد تحقق چنين مدلي در عراق، باعث خواهد شد تا
قدرتهاي فرا منطقه اي نسبت به تکرار اين تجربه در ايران از طريق فعال کردن
مطالبات قومي، از بي رقيب شدن قدرت منطقه اي ايران در حوزه ي خليج فارس
جلوگيري کنند ؛ بنابراين ساختار سياسي کشور ما بايد با رصد مداوم تحولات
عراق، پيش بيني ها و تمهيدات لازم براي جلوگيري از تکرار اين سناريو در
ايران را به عمل آورد. سناريو سوم بالکانيزه شدن عراق و ايجاد سه اقليم
کردي، شيعي و سني است(3 =1+1+1 ) که در صورت تحقق، خشونت آميز خواهد بود.
نشانه هاي تلاش براي تحقق اين سناريو در ورود گروههاي تروريستي به مناطق
سني نشين و تصرف موصل ومناطق همجوار آن در روزهاي اخير نمايان شده است.
تحقق اين گزينه نيز داراي پيامدهاي مثبت و منفي براي جغرافياي سياسي و
ژئوپليتيک ايران خواهد بود. حذف يک رقيب منطقه اي و تهديد دائمي در مرزهاي
غربي ايران از پيامدهاي مثبت آن خواهد بود و آثار منفي آن در افزايش
مطالبات قومي بويژه در بين کردهاي ايران و نهايتاً زمينه سازي براي تکرار
اين تجربه توسط قدرتهاي فرامنطقه اي در ايران است. بنابراين عراق جديد ديگر
قادر نيست همچون دهه هاي مياني قرن بيستم يک دشمن راهبردي براي تماميت
ارضي ايران باشد اما پيامدهاي ناشي از تحولات سياسي و جغرافيايي آن، مي
توانند همچنان جغرافياي سياسي و ژئوپليتيک ايران را به شدت تهديد يا تقويت
کند. ايران بايد بر آن باشد تا با ارزيابي صحيح از اهداف جديد آمريکا، نه
تنها خود را از پيامدهاي منفي تحولات عراق مصون نگهدارد بلکه تلاش کند که
چگونه مي تواند با تدابير به موقع از رويدادهاي آتي اين کشور به نفع کسب
منافع ملي خود بهره برداري کند .
عراق به هر سرنوشتي که مبتلا شود از اهميت
ژئوپليتيکي غير قابل انکاري در الويت هاي سياست خارجي ايران برخوردار است ؛
از دلايل چنين جايگاهي مي توان به اين موارد اشاره کرد: وجود اقليت کرد در
هر دو کشور، استقرار عتبات عاليات شيعيان در عراق و تعلق معنوي شيعيان
ايران به آن، عراق تنها کشور عربي است که با ايران مرز زميني دارد، طولاني
ترين مرز ايران با کشورهاي همسايه از آن عراق است، بعد از ايران بيشترين
تعداد شيعيان در عراق ساکنند، عراق در دوره هاي طولاني بخشي از جغرافياي
سياسي ايران بوده است، عراق در حال حاضر بخشي از جغرافياي فرهنگي ايران
است، عراق تنها کشور عربي منطقه است که قادر است به ايران حمله کند و کشور
ما را با چالش مواجه کند، ايران داراي ذخاير عظيم در منابع مشترک نفت با
عراق است و عراق در بين کشورهاي عربي بيشترين اشتراکات را با ايران دارد و
مي تواند مؤلفه اي مهم براي نفوذ و گسترش قدرت ژئوپليتيکي ايران در کشورهاي
عربي و جهان اسلام باشد و نهايتاً عراق به عنوان يک کشور ذي نفوذ در اوپک،
سازمان کنفرانس اسلامي و اتحاديه عرب، مي تواند به تحقق بيشتر ظرفيتهاي
ژئوپليتيکي ايران کمک کند.قاسم غفوری مطلبی را با عنوان«آيا داعش همان القاعده است؟»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند که در زیر میخوانید:بر اساس گزارشهاي منتشره داعش كه پيش از اين در النبار، فلوجه و الرمادي
فعال بود در روزهاي اخير حوزه فعاليت اش را به سامرا، موصل، نينوا، كركوك و
تكريت گسترش دادهاست چنانكه در حملات ديروز آنها به اين مناطق دهها نفر
كشته و زخمي و فضايي بحراني بر اين منطقه حاكم شد. در كنار اهداف و چرايي
فعاليت داعش يك سوال اساسي مطرح است و آن اينكه آيا داعش همان القاعده است و
يا گروهي با تفكرات جديد كه به دنبال كسب قدرت است؟بررسي ابعاد رفتاري
داعش و القاعده و نوع جنايات و جهتگيريهاي آنها گويای يك اصل است و آن
اينكه به رغم ادعاهاي مطرح شده مبني بر جدايي اين دو گروه و حتي جنگ
رسانهاي و تبليغاتي سران آنها عليه يكديگر ، ديدگاه و خواستگاه رفتاري
القاعده و داعش يكي است. هر دو به دنبال كشتار در جهان اسلام هستند، هر دو
از سوي برخي كشورهاي مرتجع عربي و غربي هدايت ميشوند، هر دو ديدگاهي همسو
با صهيونيستها دارند و هرگز به سمت آنها تيري شليك نميكنند در حالي كه از
كشتار ميليونها مسلمان هيچ ابايي ندارند. اين امور و صدها مولفه ديگر
نشانگر يكي بودن القاعده و داعش دارد.
در اين صورت اين سوال مطرح است كه
چرا محافل رسانهاي و سياسي غربي تلاش دارند تا القاعده و داعش را
گروههايي با ديدگاه متفاوت معرفي کنند ؟ پاسخ به اين پرسش را در چند گزینه
زیر مي توان مشاهده كرد. نخست آنكه غرب پس از 13 سال كشتار در افغانستان و
جهان نيازمند نمايش پيروزي بر تروريسم و در همين حال توجيهي براي ادامه
نظامي گري در جهان است. نام نهادن بر گروههاي تروريستي با نامهایي مانند
النصره و داعش به جاي القاعده از يك سو نمايش شكست تروريسم جهاني با محوريت
القاعده است و از سوي ديگر غرب با ادعاي آنكه گروههايي مانند داعش و
النصره شاخههاي بر جاي مانده از تروريسم هستند نظامي گري خود در جهان را
توجيه ميکنند. دوم این که جهانيان اذعان دارند كه القاعده ساخته دست
سازمان سيای آمريكا و دستگاه اطلاعاتي انگليس با حمايت مالي عربستان، قطر و
امارات است. اين موضوع نفرت جهاني از آمريكا و انگليس و خواست جهاني مبني
بر محاكمه اين كشورها به عنوان عاملان اصلي كشتار هزاران انسان بيگناه را
به همراه داشته است.
كشورهاي مذكور با تغيير نام گروههاي تروريستي از
القاعده به داعش، النصره و دهها عنوان ديگر برآنند تا پرونده سياه خود در
ايجاد و حمايت از گروههاي تروريستي را پنهان سازند. آنها با ادعاي فقدان
ارتباط با گروههاي جديد تروريستي به دنبال فريب افكار عمومي از جنايات خود
هستند. حال آنكه هيچ تفاوتي در ديدگاه گروههاي تروريستي وجود ندارد و
همه آنها دست پروردههاي غرب هستند حال با نام القاعده و یا با نام داعش.
بنابراین دشمن اصلي منطقه و جهان غرب با محوريت آمريكا و انگليس و
صهيونيستها هستند كه براي رسيدن به منافع خود گروههاي تروريستي را ايجاد و
با آنها به كشتار جامعه بشری ميپردازند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«مصلح جهان»نوشته شده توسط سید رضا اکرمی اختصاص یافت:
در روزهاي سال، روزهاي حيات بخش و نشاط افزا، چون نوروز و مبعث و غديرخم و فطر و قربان و 22 بهمن را داريم که حرکت و تلاش ويژه در جامعه را با خود دارد و شادماني را در خانوادهها به وجود ميآورد و نيمه شعبان، سال روز ولادت مصلح کل و منجي موعود و قطب عالم امکان، حضرت بقيهالله الاعظم، از آن نمونهها ميباشد و چه زيباست بدانيم که اين مولود الهي، نمونه آيت اعجازآور الهي چون «عيسي بن مريم و جعلنا ابن مريم و امه آيه، مومنون آيه 50» ميباشد و اکنون در قيد حيات است و بنابراين، جشن اين روز جشن ممتاز و ويژه خواهد بود.
2) انديشهاي در بين هوشمندان و انديشمندان، وجود دارد که نهايت سرنوشت اين جهان و جهانيان چگونه رقم خورده است، يعني ناهنجاريها افزون ميگردد و روزها چون شبها تيرهتر خواهد شد، يا اينکه براساس قانون «تکامل» و اراده حتميه الهيه، وضع «برين» ميشود و جامعه «نوين» پديدار ميشود و انسانها به کمال علم و عقل و عرفان و اخلاق و اعتقاد و عدالت، خواهند رسيد. «وعدالله الذين آمنوا منکم و عملوا الصالحات، ليستخلفنهم في الارض، کما استخلف الذين من قبلهم، و ليمکنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا، يعبدونني لايشرکون بيشيئا، نور آيه 55» و دين واحد و حکومت واحد و استراتژي واحد فراگير ميگردد و فاصلههاي فردي و طبقاتي مادي و فکري و اعتقادي «وضع الله يده علي رئوس العباد فکملت به احلامهم و جمع به عقولهم» و اخلاقي برطرف ميگردد و دلها از کدورتها صاف و بيپيرايه ميشود. آيات شريفه محکمه قرآن و روايات متواتر پيشوايان الهي و تراوشات فکري و فلسفي، دانشمندان به وضوح اعلام ميدارند، که آينده روشن است و کمال و تکامل در پيش روي انسانها قرار دارد و صالحان وارثان «لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون- انبياء آيه 105» خواهند شد و دغدغه و تشويش از دلها و انديشهها خواهد رفت.
3) در نيمه شعبان اين ايدهها و خاطرهها و آرزوها، معرفي ميشوند و عاشقان و عاقلان و عارفان و صالحان را هواي «اباصالح» تازه ميشود و انتظار حضرت در دلها موج ميزند و همگان را نشاط تازه پديدار ميشود. دراين روز مقدس و مطهر، وظيفه اين است که آن را گرامي بداريم و انتظار را به يکديگر تبريک گوييم و خود را براي ظهور و حضور منجي موعود، آماده سازيم و زمينه آن را محلي و منطقهاي و قارهاي فراهم سازيم و بدانيم که فرمودهاند«وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و غيبته منا» ولايت و وجود حضرت مهدي ارواحنا فداه لطف و عنايت خداوند و نظارت و عنايت و حمايت حضرت در موارد بايسته و ضرورت «انا غير مهملين لمراعاتکم و لاناسين لذکرکم» مرحمت ديگر خداوندي و پنهان بودن از جانب مردم است، که وي را نپذيرفتند و در صدد کشتن وي برآمدند و روزي اين نگاه و عمل تغيير خواهد يافت.
4) بيشک انقلاب اسلامي ايران، زمان ظهور را نزديکتر ساخت و تحقق هر انقلابي انساني و اسلامي، حضور را تسريع خواهد ساخت و دگرگوني فکري و فرهنگي و عقيدتي و اخلاقي درجامعه بشري کارساز تحقق آن روز «آشکار شدن در جمعه در جوار بيت الله و خانه کعبه و نداي، الا يا اهل العالم، انا المنتظر» خواهد بود.
بدين جهت فرمودهاند «منتظران اباصالح، بايد صالح باشند» و صالح بودن از انديشه و انگيزه و ايده و آرمان آغاز ميشود و فرمودهاند، انتظار عمل است و عبادت است و بلکه محبوبترين و برترين «احب العباده و افضل العباده» عبادت ميباشد. و انسان و جوامعه و محيط منتظران بايد در عمل و اخلاق و اعتقاد نمودار شود، همانند انتظار در موارد ديگر، بايد انتظار را شعاري و شعوري و عملياتي قرار دهيم، تا تفاوت فرد و جامعه منتظران از ديگران، معلوم گردد.