به دنبال کشتارهای بیرحمانه این گروه تروریستی در عراق بود که مقامات آمریکایی از لزوم مقابله با آنها سخن گفتند. اما پارادوکس و تناقضی در این میان وجود دارد و آن اینکه اقدامات آمریکا خود ریشه شکلگیری گروههای تروریستی و افراطی در منطقه بوده است. همین دولت اسلامی عراق و شام که این روزها در عراق خبرساز شده، سازمانی با تفکر افراطگرایانه است که بنیان آن در دوران اشغال عراق توسط ایالات متحده و بریتانیا شکل گرفت. علاوه بر این، در بحران اخیر سوریه نیز آمریکا برای به شکست کشاندن نظام بشار اسد از حمایت مالی، نظامی و لجستیکی این گروههای افراطی از جمله داعش فروگذار نکرده و پیشرفتهترین تجهیزات را در اختیار آنها قرار داده است.
با این حال، در روزهای اخیر که خشونتهای نیروهای داعش اوج گرفته، رسانهها، تحلیلگران و حتی مقامات غربی به طور مرتب بر روی مسئله همکاری ایران و آمریکا در عراق مانور میدهند. این در حالی است که ایران طی این مدت بارها اعلام کرده، تهران تنها در صورت «درخواست دولت و مردم عراق» آماده همکاری با دولت نوری المالکی است.
البته در ابتدا ماری هارف، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در واکنش به اخبار منتشر شده در این رابطه گفت که هیچ بحثی در این رابطه مطرح نیست و مباحث مطرح شده میان تهران و واشنگتن صرفا حول محور هستهای است. اما رفته رفته این موضع تغییر کرد. ابتدا لیندسی گراهام، سناتور آمریکایی اظهار داشت، «ایالات متحده برای جلوگیری از سقوط دولت عراق به همکاری ایران نیاز دارد و باید بدین منظور وارد گفتوگو با ایران شود.» وی افزود: «احتمالا برای حفظ بغداد به کمک آنها نیاز خواهیم داشت. هر چند شاید این موضوع چندان برای آمریکاییها جالب نباشد، اجتنابناپذیر است.» در نهایت نیز جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا وارد عمل شد و گفت: «آمریکا آماده گفتوگو با ایران در خصوص موضوع عراق است و گزینه همکاری نظامی با ایران برای مبارزه با شبهنظامیان داعش را غیرممکن نمیدانم.»
اما بهترین واکنش به این گونه اظهارنظرها را علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی نشان داد. او در این باره گفت: «آمریکا در چارچوب اجرای سیاست ارتشهای باز، بستر شکلگیری و رشد گروههای مسلح تروریستی مشابه داعش را فراهم آورده است.»
شمخانی با اشاره به همکاریهای مالی، اطلاعاتی و لجستیکی برخی متحدان آمریکا در اجرای این سیاست افزود: «ایجاد رعب، بیثباتی و مقابله مسلحانه و خشن با خواست و اراده مردم که در قالب انتخابات آزاد برای تعیین سرنوشت کشورشان رقم میخورد اهداف اصلی آمریکا در پیگیری سیاست ارتشهای باز است.»
دبیر شورای عالی امنیت ملی با تاکید بر نقش گروه فرماندهان جنایتکار بعثی در هدایت عملیاتی گروهک داعش اظهار داشت: «استفاده از افراطگرایان خشن برای اعمال اراده آمریکا در برابر خواست و اراده مردم عراق وسوریه ضمن آنکه چهرهای خشن و غیرانسانی از اسلام ارائه میکند خطر بازگشت تروریستها به کشورهای مجری سیاستهای آمریکا را کاهش میدهد.»
شمخانی با اشاره به برخی اخبار منتشر شده از سوی رسانههای غربی در خصوص احتمال همکاری ایران و آمریکا در بحران عراق افزود: «این موضوعات کارکرد جنگ روانی داشته و کاملا غیرواقعی است.» وی در پایان گفت: «ما همانگونه که اعلام کردهایم در صورت درخواست رسمی دولت عراق، موضوع کمک در چارچوب مقررات بینالمللی را بررسی خواهیم کرد و این روند کاملا دوجانبه بوده و به کشور ثالثی ارتباط پیدا نمیکند.»
اما سئوال اینجاست که علت این همه پافشاری بر روی این موضوع چیست؟ دو علت را میتوان برای این پافشاری متصور شد؛ یکی میدانی و دیگری بتبلیغاتی.
در باب مورد اول یعنی بحث میدانی باید گفت که آمریکا واقعا قصد دارد تهران را وارد بازی کندنظامی در عراق کند. علت را نیز باید در این موضوع جستوجو کرد که محور مقاومت تحت رهبری ایران است و مقاومت نیز تنها موجودیت سیاسی در جهان است که سابقه نبرد موفقیتآمیز با تروریسم گروههای تکفیری دارد. این در حالی است که آمریکا 13 سال در افغانستان با طالبان جنگید اما طالبان کماکان در 90 درصد این کشور باقی است. ارتش آمریکا نیز در حالی خاک افغانستان را ترک میکند حضور طالبان در این کشور همچنان پررنگ است. اما متحدان ایران در محور مقاومت در سوریه، تجربه جدیدی از درگیری با تکفیریها نشان دادهاند و بسیار موفقتر عمل کردهاند.
علاوه بر این نکته، آمریکا برای ورود به ماجرا فاقد مشروعیت لازم است چراکه هنوز از آن در عراق به عنوان یک نیروی اشغالگر یاد میشود اما ایران چنین خصوصیتی ندارد. هر چند ایران جنگ با رژیم صدام را در کارنامه خود دارد اما سابقه تجاوز به عراق را ندارد و از این رو، نسبت به آمریکا از مقبولیت بیشتری نزد افکار عمومی عراق برخوردار است.
اما اینها همه ماجرا نیستند. در بحث تبلیغاتی نیز باید کنکاش کرد تا فهمید علت پافشاری برای جلب همکاری ایران با آمریکا در موضوع عراق چیست؟ یکی از اصلیترین سیاستهای باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در حوزه خاورمیانه ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی بوده است که اگر به انصاف قضاوت کنیم، به موفقیتهایی نیز در این زمینه دست یافته است که اقدامات داعش از جمله آنها به شمار میآید.
بر فرض محال اگر آمریکا موفق به جلب همکاری ایران شود، به این ترتیب توانسته به هدف خود برای ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی نائل شود. به بیان دیگر، در این صورت، قویترین موجودیت شیعه یعنی ایران با شناختهشدهترین دشمن اسلام یعنی آمریکا متحد میشود. این در حالی است که ایران منادی وحدت اسلامی در جهان اسلام است و در صورت همکاری تهران و واشنگتن، از ایران مشروعیتزدایی میشود.
آمریکاییها همچنان به دنبال تشدید تعارض میان شیعه و سنی هستند و دامها برای تحقق رویایشان گستردهاند. آمریکاییها اصلا بدشان نمیآید که به افکار عمومی اهل سنت گفته شود که ایران شیعی، متحد آمریکای کافر است؛ آن هم با آن بیان حماسی و فریبکارانهای که واعظان تکفیری از آن برخوردارند. این دامی است که برای ایران پهن کردهاند و باید گوش به زنگ بود تا در آن گرفتار نشد.