جنگ‌های مالی - مانند فضای سایبری – می‌تواند با ایجاد اختلال در فعالیت صنایع حیاتی كشور قربانی ، و همچنین قطع ارتباط كشور هدف از بازارهای جهانی ، به ورشکسته‌كردن اقتصاد آن كشور در ظرف چند روز ، ایجاد گرسنگی ، شورش و تغییر رژیم(نظام) منجر ‌گردد .

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران، جنگ‌های مالی می‌تواند از اهداف سیاست ایالات متحده با حمله به نخبگان رژیم كشور هدف ، سقوط تجارت ، تخلیه و آسیب به ذخایر ارز خارجی ، کاهش تولید اقتصادی ، افزایش تورم و بیکاری ، افزایش ناآرامی‌های اجتماعی و افزایش سرعت مهاجرت جمعیت ، حمایت كند . 

جنگ‌های مالی می‌تواند با ضربه زدن به توانایی دشمن ، برای تولید و توزیع مواد جنگی ، بودجه آموزش ، عملیات‌ها ، و یا نیروهای پروکسی نیز تاثیرگذار باشد . 

جنگ‌های مالی می‌توانند ، خسارات‌های ایجاد شده توسط جنگ اقتصادی را تقویت و سرعت ببخشند . هدف از جنگ‌های مالی ، به معنای واقعی کلمه ، خلع سلاح مخالفان با کاهش توانایی آنها برای تامین مالی تولید و یا توزیع ، معاملات کامل ، و یا مدیریت عواقب ناشی از شکست معامله ، می‌باشد .

 اگر با دقت كامل به کار گرفته شوند ، جنگ‌های مالی می‌توانند انسجام و اراده جامعه هدف را کاهش دهد ؛ در شرایط کامل ، ( به اجبار ) به انتخاب بین "اسلحه" یا "کره" (جامعه هدف را) وادار كند .!  این معضل ، پیامدهای واقعی ، فوری ، و شخصی از تخصیص منابع را برجسته می‌كند . گسترش جنگ‌های مالی در چارچوب سیاسی یک جامعه بومی ، می‌تواند به تعمیق شکاف بین حوزه‌های مورد نظر ، کاهش انسجام اجتماعی و تحریک نا آرامی‌های مدنی كمك كند .

جنگ‌های مالی ، یک مفهوم جدید نیست . از آنجایکه بسیاری از اقدامات سیاست‌های فردی ، جنبه‌های مالی دارند ، بی شك اولین کمپین جنگ‌های مالی واقعی در ایالات متحده ، در دولت آیزنهاور رخ داده است . این حادثه ، با تهاجم اتحاد جماهیر شوروی و سرکوب انقلاب مجارستان در نوامبر 4 سال 1956 ، تحریك و با تصرف کانال سوئز توسط متحدان ناتو ، بریتانیا و فرانسه ، در عملیات تفنگ دار 5 ام نوامبر ، گسترش یافت . 

زمانی كه دوایت آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریكا اجازه دخالت نظامی اروپا در مصر پذیرفت ، نشان داد كه وی نتوانسته است از دخالت نظامی شوروی در مجارستان جلوگیری كند . دیپلماسی نیز نتوانست انگلیس و فرانسه را به عقب نشینی و خروج نیروهای نظامی متقاعد كند . ایالات متحده به مداخله نیروی نظامی علیه متحدان ناتو نیز مردد بود . به عنوان یك راه حل جایگزین ، آیزنهاور به جنگ مالی روی آورد . تنها با سه حمله ، ایالات متحده به اهداف سیاست‌های فوری خود برای خروج بریتانیا و پس از آن فرانسه از کانال سوئز رسید . 

سه حمله جنگ مالی آمریكا در این مورد عبارت بودند از :
(1) مسدود کردن اعتبار 561 میلیون دلاری صندوق بین المللی پول (IMF) از ارائه به بریتانیا 
(2) مسدود کردن بانک صادرات و واردات آمریکا از تمدید 600 میلیون دلار اعتبار به بریتانیا؛ 
و (3) تهدید به تخلیه منابع امریکا از اوراق قرضه ( پوند استرلینگ ) ، مگر اینکه بریتانیا نیروهای خود را از كانال سوئز خارج كند . 

تاكتیك "مسدود كردن اعتباری" آمریكا ، توانایی بریتانیا به قرض گرفتن را محدود كرد و به اجبار بریتانیا را به بازگشت در روند منفی جریان نقدی و تا حدودی ورشكستگی سوق داد . تهدید پوند استرلینگ به طور قابل توجهی خرید و فروش ارز بریتانیا را در معرض خطر قرار داد . این تهدید ، در صورت اجرا ، به طور مستقیم توانایی بریتانیا به تجارت بین المللی را تحت تاثیر قرار می‌داد .

در سال 1956، بریتانیا به شدت وابسته به استقراض بین‌المللی برای حفظ استاندارد زندگی خود بود . ایالات متحده 3.75 میلیارد دلار بدهی انگلستان را در اختیار داشت ، (در نتیجه موافقتنامه وام انگلیس و آمریکا از 1945 ) ، در حالی که کل ذخایر ارز خارجی بریتانیا در اکتبر 1956 معادل 2.2 میلیارد دلار بود . برای تامین مالی جنگ جهانی دوم ، بریتانیا به طور گسترده از اعضای کشورهای مشترک المنافع قرض گرفته بود و تا سال 1945 معادل 14 میلیارد پوند عمدتا به هند ، آرژانتین و مصر مقروض بود . عدم توانایی بریتانیا به بازپرداخت کامل بدهی خود ، بریتانیا را به مسدود كردن این حساب ها واداشت .

فروش و مانور آمریكا بر روی اوراق قرضه پوند استرلینگ ، اگر به اجرا در می‌آمد ، می‌توانست فاجعه بار باشد . در نتیجه افزایش ارز بریتانیا (ارز در گردش ) ، ارزش پوند استرلینگ را كاهش می‌داد . این کاهش قیمت ، به نوبه خود ، انگلیس را به تخلیه ذخایر ارز خارجی خود برای خرید اوراق قرضه پوند استرلینگ برای حفظ برابری ارز خود در برابر دلار ایالات متحده ملزم می‌ساخت . اگر این برابری از بین می‌رفت ، و اجازه کاهش ارزش واحد پولی را منجر می‌شد ، بریتانیا قدرت خرید و یا ذخایر خارجی كافی برای پوشش واردات مواد غذایی و انرژی خود را نداشت . علاوه بر این، دارندگان حساب "مشترک المنافع" احتمالا از اختصاص اعتبارات بیشتر خودداری می‌كردند ، تا زمانی که تكلیف همه بدهی‌های قبلی مشخص می‌شد . بدون اعتبار ، بریتانیا با یک بحران نقدینگی طولانی مدت و ورشکستگی مواجه می‌شد .

در واکنش به بحران کانال سوئز ، آیزنهاور یک کمپین جنگ مالی مدرن را به راه انداخت . بدون اعتبار و با کسری بودجه اعتباری ، انگلیس نمی‌توانست نفت مورد نیاز و مواد غذایی خود را وارد کند . این جنگ مالی ، همچنین تجارت بریتانیا و توانایی آن برای تشکیل سرمایه از طریق مازاد تجاری را تحت الشعاع قرار داد . توانایی بریتانیا برای واردات کالا در نتیجه کسری بودجه (ارزی) برای حفظ استاندارد زندگی نیز تحت الشعاع قرار می گرفت . این حملات مالی فراتر از صلاحیت‌های قانونی ایالات متحده اداره شد . اقدامات آیزنهاور خارج از جنگ متعارف یا نامنظم بود .

 در نتیجه آمریكا از شیوه جنگ‌های مالی ، به جای جنگ‌های سنتی ، برای اجبار انگلیس و فرانسه برای خروج از کانال سوئز ، متوسل شد .مثال بحران سوئز ، اهمیت درک قابلیت‌های تهاجمی و نیازهای دفاعی جنگ‌های مالی را نشان می‌دهد . 


*** جنگ‌های مالی چیستند ؟
از لحاظ تاریخی ، غارت مالی در بهترین حالت یک اثر تابعه از جنگ اقتصادی بوده است . این فرایند امروزه تغییر کرده است . با ظهور بازارهای مالی یکپارچه جهانی ، جنگ‌های مالی به معنی ابزاری مجزا و مستقل از طرح‌ریزی قدرت تبدیل شده اند . پل بركن پروفسور دانشگاه یل چنین توضیح می‌دهد كه : "این سیستم اقتصادی با خروجی‌های نرم و سخت از اقتصاد - کالا و خدمات - در تعامل است ".

 سیستم مالی با پول و اعتبار در تعامل است . بر این اساس، جنگ اقتصادی به حمله بر "توانایی‌های دشمن در تولید و توزیع کالا و خدمات" محدود شده است ؛ جنگ‌های مالی نیز برای حمله به نهادهای اعتباری و پولی پایه که در زمینه تولید و توزیع فعالیت دارند ، محدود شده است . جنگ‌های مالی ، ابزاری قوی از طرح ریزی قدرت هستند چرا که مانعی بر توانایی یک کشور به قیمت‌گذاری و در تبادلات محدودیت ایجاد می‌كند ؛ برای تشکیل سرمایه و مدیریت ریسک ؛ و توقف در تولید و توزیع نیز برنامه‌های خاصی دارد . بدون تولید و توزیع ، اقتصاد در مسیر توقف قرار می‌گیرد و دشمن به عبارتی ساده‌تر خلع سلاح می‌شود . جنگ مالی در نتیجه از پول و اعتبار برای حمله (دفاع) علیه یك رقیب (و یا یکی از دوستان) استفاده می‌كند .

هدف از جنگ‌های مالی ، گسترش مشارکت استراتژیک و تاکتیکی دشمن از فضای جنگ جنبشی به بازار مالی است . با استفاده از سه عملکرد اصلی در امور مالی كشور هدف ،جنگ‌های مالی درگیر ساختار مالی ، یا عملیات حریف می‌شود : تشکیل سرمایه ، نقدینگی سرمایه و مدیریت ریسک !!!

• تشکیل سرمایه ، فرایند انباشت مازاد سرمایه واقعی از طریق پس‌انداز و استقراض‌های دولتی و خصوصی برای ایجاد یا گسترش فعالیت‌های اقتصادی در آینده است.
• نقدینگی سرمایه ، معامله دارایی های سرمایه ، بدون از دست دادن ارزش ، بین خریداران و فروشندگان و در میان اشکال آن اطلاق می‌گردد ، به عنوان مثال ، کالا به ارز ، دلار به ین ، سهام به اوراق قرضه ، و غیره

• مدیریت ریسک ، به فرایند بهینه‌سازی روند قرار گرفتن در معرض نوسانات مالی اطلاق می‌گردد. 

درگیری‌های " جنگ مالی " در سطوح تاکتیکی و هم استراتژیک رخ می‌دهد . از سطوح تاکتیکی ، باید بطور منسجم برای پیشبرد استراتژی استفاده شود . در جنگ مالی ، مفهوم " خرد و کلان" متعاقبا مطرح می‌گردد . یك تعامل مالی خرد ، به استفاده منحصر به فرد از نقدینگی تشکیل سرمایه و یا مدیریت ریسک برای تحت تاثیر قرار دادن یك معامله خاص اطلاق می‌گردد . درگیری‌های مالی کلان ، به طور معمول در نقاط یکپارچه‌سازی سیستم بین دشمن (رقیبان) و بازارهای جهانی ، دو جانبه و یا چند جانبه رخ می‌دهد. به عنوان مثال ، فسخ بیمه حفاظت و غرامت ، برای ممانعت فعالیت یك کشتی برای حمل محموله‌های كشور ثالث در سطح بین المللی می‌توان اشاره داشت . این یک تعامل مدیریت ریسک خرد است . در مورد "از بین بردن سیستم بیمه حفاظت و غرامت کشور هدف " ، استفاده از تعامل مدیریت ریسک کلان برای تعطیل كردن صنعت حمل و نقل بین المللی و تجاری دریایی کشور هدف تلقی می‌گردد . تفاوت در حوزه "بهره برداری از آسیب‌پذیری‌های فردی و یا سیستمیک "، و اینکه آیا بهره برداری در درون "یک سیستم و یا در رابط بین سیستم" رخ می‌دهد ، قرار دارد .

اگر حوزه مالی و سرمایه‌گذاری جهانی جزء اجتناب ناپذیر از تجارت جهانی است ، در نتیجه جنگ‌های مالی جهانی ، به همان اندازه غیر قابل اجتناب است . هر کشوری که در بازارهای جهانی حضور دارد ، بر حسب ضرورت ، در برخی از سطوح ، هم در سطح خرد و کلان با استانداردهای مالی جهانی و ساختار هماهنگ شده است . این استانداردهای بین المللی هماهنگ شده ، برای عملکرد بهتر و کارآمد تجارت جهانی ، به نوبه خود ، برای اقتصاد ملی بسیار حیاتی است . اهمیت دیگر این موضع این است که این استانداردها هماهنگ شده ارائه روش‌ها و رویکردهای لازم برای ایجاد جنگ مالی را ارائه می‌دهد .

***  برپا كردن جنگ‌های مالی
رشد و توسعه چشمگیر بازارهای مالی جهانی ، اهمیت فرایندهای مالی و اقدامات مدیریتی آن را نشان می‌دهد . به عنوان مثال، به طور متوسط گردش مالی روزانه در بازار تبادل ارز خارجی (فارکس) بیش از 4 تریلیون دلار است . به این ترتیب ، حجم معاملات روزانه بازار فارکس بیشتر از خروجی سالانه داخلی 215 كشور از 220 کشور جهان است . قابلیت‌های جنگ مالی و تاثیر آن فقط به افزایش رشد بازارهای مالی جهانی كمك خواهد كرد . 

ایالات متحده دارای ظرفیت مجزا و وسیع (كلان) برای جنگ‌های مالی است . به عنوان ارائه دهنده و ضامن (برتر) ارز ذخیره جهانی ، ایالات متحده یک موقعیت منحصر به فرد در بازارهای مالی جهانی برای خود اشغال كرده است . دلار ایالات متحده یك شخصیت جهانی دارد . به گزارش خزانه‌داری فدرال آمریكا ، نزدیك به 60 درصد از كل ارز ایالات متحده (در گردش) ، حدود 450 میلیارد دلار ، در خارج از ایالات متحده نگهداری می‌شود . بر این اساس ، ایالات متحده بازار برجسته‌ای برای سود و همچنین سرمایه گذاری است . در سال 2010 ، وام گیرندگان خارجی حدود 2.1 تریلیون را به خود اختصاص داده بودند .

از منظر سیاست ، جنگ‌های مالی گزینه‌های سیاسی را از طریق سرمایه‌گذاری که قبلا تنها از طریق نیروی‌های مسلح بدست می‌آمد ، شكل می‌دهد ، به عنوان مثال ، این گزینه‌ها می‌تواند شامل پایان دادن به حمایت مالی موثر و کارآمد عربستان برای جهاد بین المللی ، کاهش توان دفاعی ایران و محدود كردن نفوذ اقتصادی چین در آفریقا ! باشد .

برای رهبران نظامی ، آماده سازی میدان نبرد در حال حاضر شامل حوزه های مختلف اطلاعاتی ، سایبری ، اقتصادی ، و اقدامات مالی است . برنامه‌های جنگ باید قابلیت تغییر ریسک مالی بر ریسک مبتنی بر نیروی انسانی را زمانی که کارآمدتر و موثرتر است ، دارا باشد . به عنوان مثال ، رهبران نظامی ممکن است استفاده از تجزیه و تحلیل‌ها را مانند تجزیه و تحلیل عوامل بحرانی (CFA) برای شناسایی مراکز قابلیت‌های دفاعی دشمن و هدف قرار دادن آنها و همچنین اجزای حمایتی (دشمن) از پایگاه نظامی صنعتی بكار برند . با جنگ‌های مالی قبل از حملات هوایی ، فرماندهان جنگ‌های غیر متعارف (UW) و عملیات ثبات (SO) ، در مناطق عملیاتی خود گزینه‌های مختلفی (مالی و غیر مالی) پیش روی دارند . آنها باید از جنگ مالی برای ضربه زدن به ظرفیت دشمن ، و اطمینان حاصل از اینكه منافع حاصل از ارتباط با ایالات متحده تنها به احزاب بومی که به طور فعال در كنار آمریكا بوده‌اند ، استفاده كنند . مساحمه از كاربرد برخی از قابلیت‌های آمریکا در اجرای سیاست به استفاده بیش از حد ، اعتماد ، و به مخاطره انداختن دیگر قابلیت‌ها است .

اگر قصد جنگ مالی ، گسترش میدان نبرد به بازار مالی ست ، پس این سوال مطرح می‌شود که چگونه آن را باید انجام داد ؟ پاسخ : از طریق درگیری‌های خرد و کلان و یا ضربه زدن در سه حوزه اصلی امور مالی ؛ در ابتدا با هدف قرار دادن رابط 
بین دشمن و بازار جهانی ! 

****حملات طراحی شده  علیه فرایند "تشکیل سرمایه"
ایجاد تورم و یا تقلیل قیمت ارز دشمن (رقیب) ، و یا (استراتژی) ذخیره مازاد سرمایه واقعی ، یک راه برای واردكردن ضربه به " تشکیل سرمایه " است . الزام اولیه برای حمله موفقیت آمیز به قابلیت "تشکیل سرمایه" دشمن ، دانستن مسیر حركت سرمایه و محل جمع شدن آن است . این طرح ریزی - هم به صورت گسترده و هم  یک نقطه دقیق – ظرفیت‌های مالی (فعلی) دشمن برای تامین بودجه نظامی ، شبه نظامیان ، و یا عملیات پروکسی ، و همچنین ارائه اطلاعات قابلیت‌های پایداری جنگ را فراهم می‌كند . 

حملات برنامه ریزی شده علیه فرایند تشکیل سرمایه شامل فیزیکی ، سایبری ، و اطلاعاتی است . حملات فیزیکی می‌تواند به طور کلی حملات انتخابی علیه زیرساخت‌های ارتباطاتی از راه دور که به تسهیل جریان اطلاعات مالی مربوط می‌باشد ، شامل گردد . ضربه زدن به فرایند "تشکیل سرمایه" كشور هدف می‌تواند حامی مالی (یا سرمایه گذاری) ، فرایند سرمایه گذاری ، و فرایند قیمت‌گذاری ، و داد و ستد را ، مورد هدف قرار داده یا سلب مشروعیت كند. 

**** حملات برنامه‌ریزی شده علیه فرایند "نقدینگی سرمایه"
نقدینگی در بازار سرمایه ، به عنوان مثال ، اجتماع یا تراكم منظم معاملات سرمایه است که مبادله مجزای سرمایه و دارایی‌های مالی بین خریداران و فروشندگان در حجم ، سرعت ، بدون از دست دادن ارزش است ، و در میان اشکال آن ، به عنوان مثال ، کالا ، ارز ، سهام ، بدهی ، و غیره را می‌توان نام برد .  شالوده شکنی و یا معکوس‌کردن فرایند پیشرفت نقدینگی در سرمایه بازار نقدینگی یک طرح نظام‌مند برای به راه انداختن جنگ‌های مالی با استفاده از حملات نقدینگی سرمایه است. هدف از حملات به نقدینگی بازار سرمایه ، در کل ، هدف قرار دادن بازارها و مختل كردن بازده ، سرعت ، حجم و مقیاس ، برای ایجاد یک روند ناکارآمدی در بازار با هدف اخلال و یا سقوط برنامه ریزی شده است . تفكیك قائل شدن میان خرد و کلان در فرایند حمله به نقدینگی سرمایه ، تشکیل سرمایه را بازتاب می‌دهد . حملات كلان به نقدینگی سرمایه ، بازار را عمدتا هدف قرار می‌دهد . حملات میکرو به نقدینگی سرمایه نیز معاملات فردی را هدف قرار می‌دهند .

حملات میکرو به نقدینگی سرمایه ، یک معامله خاص را شامل می‎گردد مانند : منع خریدار از ملاقات با یك فروشنده ، یا حقه بازی در قیمت معامله ؛ جلوگیری از انتقال عنوان ، نقض رفتارهای مشروع بازار ، و یا معرفی الزامات قانونی بی‌جا به یک معامله خاص . حملات كلان به نقدینگی سرمایه می‌تواند قابلیت‌های بازار مانند سرعت معامله را هدف قرار دهند . سرعت تراکنش‌های بر حسب سرعتی که در آن جریان اطلاعات از طریق کانال‌های بازار جریان پیدا می‌كند ، محدود شده است  . کاهش سرعت انتقال و توان بازار از طریق آن نیز کاهش می‌یابد . به همین ترتیب ، ثبات بازار ، شفافیت و یکنواختی را می‌توان از طریق حملات گسسته - از کاهش سرعت کانال - فقط برای خریداران خاص هدف قرار داد . 


***  حملات برنامه‌ریزی شده علیه فرایند  "مدیریت ریسک"
مدیریت ریسک ، فرایند بهینه سازی (خطر) قرار گرفتن در معرض نوسانات مالی است . ارائه دهندگان و یا تسهیل كنندگان مدیریت ریسک ، شامل شرکت‌های بیمه ، حسابرسی و شرکت‌های حسابداری ، موسسات رتبه بندی و ادارات اعتباری ، ضمانت‌ها می‌باشد . حذف و یا کاهش فعالیت‌های مدیریت ریسک مالی دشمن (رقیب) می‌تواند توانایی آن برای نمایش قدرت در سطح دانه‌های ریز (میکرو) و یا جامع را در سطح سیستمیک (ماکرو) محدود كند . كاهش و یا توقیف مکانیسم‌های مدیریت ریسک مالی خاص در میان دشمنان و توانمندسازهای تجاری می‌تواند به تاخیر و یا ایجاد مانع در توانایی آنها در تولید و توزیع مواد جنگی ، قدرت پروژه بین المللی ، پشتیبانی از عملیات‌های خارجی و یا آماده كردن فضای جنگ و نبرد از طریق ابزار تجاری ، تاثیرگذار باشد .

به عنوان مثال ، خرید و فروش نفت خام ایران 80 درصد از ذخایر ارزی ایران و 50 درصد از بودجه ملی این كشور را تشكیل می‌داد !. ادامه فعالیت‌های ایران در معاملات ارزی تجاری از طریق کشتی‌های نفت - یک کالای استراتژیک -  قدرت اقتصادی و سیاسی قابل توجهی را نیز به عنوان ابزار مالی برای حمایت از عملیات مختلف ایران فراهم می‌كرد . با این حال، توانایی ایران به حمل و فروش نفت خام از طریق کشتی ، و حفظ حمل و نقل این شریان اصلی ، به طور کلی ، وابسته به بیمه دریایی است. بدون بیمه حفاظت و غرامت كشور ثالث (P & I) ، کشتی‌ها نمی‌توانند به بسیاری از بنادر تجاری بین المللی وارد شوند . ضربه زدن به توانایی ایران برای حضور در بازار جهانی نفت با استفاده از یک مکانیزم مدیریت ریسک ساده ، در این مورد بیمه مذكور ، به مانند یك اهرم مالی در جنگ‌های مالی است .

حملات (برنامه ریزی شده ) علیه مدیریت ریسک مالی ، می‌تواند از طرح‌های نظارتی بین المللی برای حمله به سیستم‌های مالی دشمن ، قطعات ، و یا دارایی آنها به كار رودند . کمبود بیمه‌های حفاظت و پرداخت غرامت (در اشكال مختلف) ، ناوگان حمل و نقل تجاری دشمن را از بسیاری از بنادر بین المللی به طور سیستماتیك دور نگه می‌دارد . مشکلات بیمه و اعتبار همچنین عملیات بین المللی صنعت هواپیمایی تجاری دشمن را نیز مورد حمله قرار می‌دهد . بهره برداری و استفاده ابزاری از طرح های تجاری بین المللی می‌تواند به جداسازی (پیوند جهانی تجاری) کل صنایع از بازار تجارت جهانی منجر شود . به عنوان مثال ، افزایش بازرسی‌ها و یا هدف قرار دادن ممیزی‌های ، می‌تواند به وقوع نقض استانداردهای ایمنی منجر گردد . بسیاری از سیستم‌های بین المللی تجاری ، دریایی ، حمل و نقل هوایی ، پستی ، و غیره .... اجرا و رعایت استانداردهای ایمنی و رفتاری را ، به خصوص در موقعیت‌هایی كه رفتارهای جعلی می‌تواند به سقوط سیستم منجر گردد ، مطرح می‌كند . از طرح‌های (قانون) بین المللی تجارت ، به طور مشروع می‌توان برای محدود کردن و یا ورشکسته كردن توانمندسازهای تجاری دشمن استفاده كرد .
سخن پایانی : ایالات متحده بارها از ابزار جنگ مالی برای رسیدن به اهداف بین المللی خود نهایت استفاده را كرده و می‌كند . استفاده از استراتژی جنگ مالی برای تغییر سیاست بریتانیا در كانال سوئز نمونه ای از این رفتار نظامی مالی آمریكا است . این شیوه جنگ مالی بی شك در سالهای آینده خود آمریكا را نیز مورد هدف قرار خواهد داد ، آنچه در مسئله حذف دلار از سوی روسیه و پكن مطرح اكنون می‌گردد ، مرحله جدیدی از جنگ مالی علیه خود واشنگتن است . 

جنگ‌های مالی می‌توانند ، اهداف سیاسی ایالات متحده را با هدف قرار دادن مستقیم سیستم و زیرساختارهای مستقل مالی دشمن ، نخبگان ، و یا صنایع تجاری و توانمندسازها ، حمایت كند . عملیات جنگ‌های مالی می‌تواند به فرایند جمع‌آوری اطلاعات از طریق انزوا كردن ، نشان دادن ، و طرح ریزی الگوهای واکنش به بحران دشمن ، کمک کند . استفاده از حملات جنگ مالی در یك چهارچوب سیاسی در یک جامعه بومی ، با کاهش توانایی دشمن برای سرمایه گذاری در آموزش ، عملیات ، و یا نیروهای پروکسی همراه خواهد بود و همین امر به كشور حمله‌كننده كمك خواهد كرد . در نهایت اینكه ، با کسری بودجه قابل توجه و افزایش بدهی های ملی ، ایالات متحده به شدت در معرض جنگ مالی است .
 
 
انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار