روزنامه نگار، یعنی متعهد بودن، یعنی رابط بین ملت و دولت بودن، یعنی ارتباطات، برای مردمی کردن و مردمی شدن، تا با مردم به آرمان واقعیت بزرگ رسیدن.
یک خبرنگار در حقیقت به دیپلماسی رسانهای مشغول است برای آنچه میانجیگری میخوانند یا همان قضاوت کردن، که لازمه آن عدالت است؛ عدالتی که ژورنالیسم از منطق، انصاف، اخلاق مداری که لازمه شغلش است کسب میکند.
روزنامه نگار یک طرفه به قاضی نخواهد رفت و پیش از روشن شدن موضوع و علت مبحث، نظری نمیدهد و نمینویسد، که آزادمنشی و تفکرمداریش را زیر سوال ببرد؛ میشنود، تحقیق میکند، آنگاه رسانهای میکند، آن هم با رعایت اخلاق حرفهای.
به دنبال سیاه نمایی نیست، بلکه به دنبال حقیقت است، حتی اگر آن حقیقت در اندیشه خودش غایب باشد، چرا که قصدش طی کردن پلههای تکامل است، حتی اگر یکی از پلههای ترقی زیر پایش، خودش باشد.
همیشه تاریخ تقابل نور و ظلمت بوده، که هر کدامشان در پی اشغال این فضا و محملاند؛ حال یک روزنامه نگار یا یک آگاهی رسان در این فضا با نوری که دارد، میتواند داعیهدار راهبری این مرکب باشد و خط فکری را تعیین کند؛ برای این کار باید به دنبال کسب قدرت بود، با تکثیر فکر و اندیشه صحیح انسانی.
یکی از این فضاها، میتواند فضای مجازی هم باشد، که با کثرت و سنگینی یک ایدئولوژی، مکتب یا اندیشه به یک معنا کپی رایت میتواند قدرت را در عرصه سایبری به دست گیرد؛ اگر بر فضای چه واقعی و چه از نوع مجازیاش عقل، علم و منطق حاکم باشد، هیچ اندیشه باطلی حتی قدرت ظهور نخواهد داشت.
حال که ما با انقلابمان، جهانی شدن معکوس و خلاف جهت قدرت و تکثیر را طی میکنیم، میتوانیم با سرعت بیشتر پلههای زمان را چه در عرصه مجازی و چه حقیقی پشت سر بگذاریم؛ فضای مجازی، که جایگزین رسانههای قبل از خود شده، میتواند مرکزی برای تولید قدرت ما هم باشد یا قدرت اندیشه پیروز.
میتوان جامعه آرمانی را در فضای مجازی باز تولید کرد، عمل را برنامه ریزی کرد؛ در فضای سایبری نیز سمت و سو میتواند به همان الگوی فضای واقعی باشد به علاوه مزیتهایی که دارد؛ جامعهای کوچک ولی جامع و کامل از همه فرهنگها و سلیقهها.