یکی از دستاوردهای مدیریت آقا، تجری‎بخشی به قدرت‎های نوظهور و قدرت‎های بزرگ برابر زیاده‎ خواهی آمریکاست. اینکه چین مواضعی خارج از خواسته آمریکا می‎گیرد یا مواضعی که روسیه الان اتخاذ می‎کند، بلاشک بخشی از آن مرهون مقاومت ملت ایران است.


  • به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،حسن کاظمی قمی یکی از موفق­‌ترین سفرای ایران در کشور های خارجی بوده است و در یکی از مقاطع مهم سیاسی کشور عهده‌دار سفارت ایران در عراق بود؛ درست در زمانی که حمله آمریکا به عراق تمام شده و عراقی­‌ها آماده تشکیل دولت مستقل شده بودند. او در این دوره به نمایندگی از ایران و به صورت رسمی با آمریکایی‌ها مذاکره کرد و منطق محکم ایران با توجه به رهنمودهای رهبر انقلاب در سیاست خارجی را به آنها نشان داد. بر این اساس در یک روز گرم خردادی سراغ او رفتیم تا آنچه طی 25 سال از رهبری مقام معظم رهبری می­‌گذرد را تحلیل و بررسی کنیم.

** به نظر شما مهمترین بحران های دهه اول انقلاب اسلامی شامل چه بحران‌هایی بود؟

ابتدا باید عرض کنم که پیرامون شخصیت عظیمی چون مقام معظم رهبری صحبت کردن کار ساده‎ای نیست، چون شما باید محیط و مشرف به ویژگی‎ها، سجایا و خصوصیات این انسان الهی باشید. طبیعتا کسانی از عهده این قضاوت برمی‎آیند که خودشان چنان وسعتی را داشته باشند، البته بنده به عنوان فردی که در دستگاه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در برخی از مسئولیت‎ها بوده و اهداف نظام را دنبال کرده در حد بضاعتی که وجود دارد برخی مباحث را مطرح می‌کنم.

در دهه اول انقلاب اسلامی؛ یعنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‎گیری نظام جمهوری اسلامی ایران تا سال 1368 توطئه‎ها و شیطنت‎های متعددی علیه نظام و انقلاب وجود داشت. این حرکت‌ها از اقدامات تجزیه‎طلبانه تا اقدامات تروریستی را دربرمی‌گیرد و مسائلی چون کودتا و از همه اینها مهمتر موضوع جنگ تحمیلی در همین دوره اتفاق می‌افتد؛ این‎ اتفاقات اینگونه نیست که مرحله به مرحله باشد، بلکه همگام است؛ یعنی همان زمان که اقدامات تروریستی در شهرهای بزرگ کشور اتفاق می‌افتد، روزهایی را شاهد بودیم که دویست ترور صورت می‎گرفت. از آن طرف، در فضای اقتصادی نفت به شش دلار برای هر بشکه می‎رسد و این در شرایطی است که کشور میزبان پنج میلیون مهاجر است.
در دهه اول انقلاب با وجود همه این توطئه‎ها و تجاوزات، رهبری امام و اتحاد ملت و نظام به گونه‎ای بود که نظام توانست به خوبی تمام این مشکلات را پشت سر بگذارد و دشمنان برخلاف وعده‎های دروغینی که می‎دادند و می‌گفتند نظام اسلامی تا سه یا شش ماه دیگر سرنگون می‎شود، این اتفاق نیفتاد. شما اگر در مواضع خارجی‎ها، به‌ویژه رهبران گروهک مزدور و شرور نفاق نگاه کنید، وعده‎های سه‌ماهه و شش‌ماهه به جایی می‎رسد که اعلام می‎کنند با وجود به زعم آن‎ها خمینی، اما امام خمینی این نظام ساقط نمی‎شود؛ یعنی تحلیل‌های آنان به‌گونه‎ای می‎شود که به خاطر مقاومت‎های این ملت و رهبری‎های حضرت امام از ساقط کردن نظام ناامید می‌شوند. در نتیجه، طراحی‎ها و برنامه‎ریزی‎ها به سمت بعد از رحلت امام می‌رود.

** پس از ارتحال امام، رهبری چگونه انتخاب شدند و نگاهشان نسبت به خط امام چه بود؟

پس از ارتحال امام دو اتفاق بزرگ می‌افتد که این اتفاقات از عنایات و تفضل‎های آقا امام زمان (عج) است؛ اول، اینکه شما می‎بینید در مراسم تشییع امام در مقایسه با زمانی که امام وارد تهران می‌شوند، استقبال مردم چندین برابر می‌شود. حتی در برخی مناطق شمال تهران نمایشگاه‎های بزرگ اتومبیل درهایشان را نرده‎کشی می‎کنند به این خیال که کشور به سمت هرج و مرج و ناامنی می‎رود. از آن طرف هم ضد انقلاب خودش را آماده می‎کند، اما مشارکت بیش از ده میلیون نفر در مراسم ارتحال امام بقاء و تداوم انقلاب را تضمین می‎کند.

اتفاق دوم در کمال ناباوری از طرف دشمن، انتخاب رهبری است. آنها تصور می‎کردند نظام اسلامی جانشین رهبری را به راحتی نمی‎تواند انتخاب کند و نظام به سمت شورایی‌شدن می‎رود و به‎گونه‎ای می‎شود که نظام دچار مشکل می‎شود، آن‌هم در شرایطی که ما از جنگ فارغ شدیم و شرایط سختی بر کشور حاکم است و کشور به سمت سازندگی می‎رود، اما شما می‎بینید مجلس خبرگان در کمتر از 48 ساعت وصیت‎نامه الهی - سیاسی امام قرائت می‎شود و انتخاب رهبری شروع می‎شود و در جلسه اول مسئله این است که شورای رهبری چیست و بعد از آن بحث مقام معظم رهبری مطرح می‎شود و با اکثریت قاطع مجلس خبرگان، ایشان انتخاب می‎شوند.

به اعتقاد بنده انتخاب رهبری به چند دلیل انجام شد؛ اول، برمی‎گردد به نگاهی که حضرت امام به آقا دارد که در بیانات مختلف راجع به شخصیت و ویژگی‎های ایشان مطرح می‎کنند. مسئله دوم، خود خبرگان هستند که درک صحیح و بینش واقعی داشتند و مسئله سوم هم ویژگی‎ها و سجایای خود آقاست که باعث انتخاب ایشان شد.

ایشان در اولین اظهارات‎شان خطاب به ملت منشور حرکت خودشان را بیان می‎کنند که چکیده‎اش این است که ما با خدا پیمان بسته‎ایم که راه امام خمینی را که راه اسلام، قرآن و راه عزت مسلمین است دنبال ‎کنیم و از هیچ یک از آرمان‎هایی که به وسیه امام ترسیم شده چشم‎پوشی نخواهیم کرد؛ یعنی اولین موضع قاطع ایشان این است که من مسیر امام خمینی را ادامه خواهم داد. این را از این جهت عرض می‎کنم که ببینید در کارنامه 25 ساله ایشان بین آن ‎چیزی که ایشان ابتدا فرمودند و آنچه انجام دادند هیچ تفاوتی وجود ندارد.

ایشان می‎فرمایند آرمان‎هایی چون سیاست نه شرقی و نه غربی، حمایت از مستضعفان و محرومان، وحدت و همبستگی دنیای اسلام، وفاداری به اصل ولایت فقیه، استقلال و خودکفایی کشور، حرکت به سمت استعدادهای جوشان داخلی و اصلی شمردن موضوع فلسطین از موضوعات مهم انقلاب اسلامی است و بنده با خدا پیمان بسته‌ام که این مسیر را بروم و بعد اشاره می‎کنند به اصولی که در حرکت امام دیده می‎شود.


تفاوت خاورمیانه جدید با بیداری اسلامی چه بود / مواضع چین و آمریکا مرهون مقاومت ملت ایران است/ سفیر انگلیس خیانت بریتانیا به عراق را پذیرفت/ آمریکا قبل از اشغال عراق قانون اساسی این کشور را نوشته بود/ ماجرای شناسنامه عراقی رهبر انقلاب چه بود؟ // اماده انتشار

اگر انقلاب‎ها یا حرکت‎ها و نهضت‎های اجتماعی بزرگی که شکل گرفته، حالا چه در انقلاب کبیر فرانسه، روسیه، چین، کوبا، نهضت گاندی و ... را بررسی کنیم، آن چیزی که معماران این انقلاب‌ها هدف‎گذاری کرده‌اند توسط رهبران بعدی دچار یک دگردیسی و رفرم می‎شود، اما شما در رفتار و سلوک آقا می‎بینید که در پیروی از سیره امام خمینی (ره) ثابت قدم و استوار مانده‌اند؛ ثابت قدمی ایشان نسبت به ودیعه و امانتی که امام گذاشته به خوبی دیده می‎شود.

** وضعیت منطقه و فضای بین­‌المللی در دوره ولایت مقام معظم رهبری چگونه بود؟

می‎توان گفت که همزمان با شروع رهبری آقا تحولات مهم در منطقه و فضای بین­‌المللی اتفاق می‌­افتد. اولین حادثه مهم، اتمام جنگ تحمیلی و شروع سازندگی در کشور است، اما همزمان با این واقعه شاهد فروپاشی نظام شوروی هستیم و در سلسله این فروپاشی شاهد یک فروپاشی دیگر در منطقه اروپای مرکزی که یوگسلاوی سابق است. اتفاقی که در محیط و نظام بین‎الملل می‌افتد این است که این نظام از حالت دو قطبی خارج می‎شود و بلوک شرق فرومی­‌پاشد. پس در ابتدای زمامداری آقا ما شاهد فروپاشی نظام دو قطبی هستیم.

متعاقب این حوادث، شاهد طرح نظم نوین جهانی بر مبنای دکترین جدید آمریکا هستیم که بوش پدر مطرح کرد. موضوع نظم نوین جهانی یعنی‎ اینکه رهبری جهان باید واحد باشد. در این مقطع نظریه‎پردازی‎ها شروع می‎شود و تحت عنوان نظریه پایان تاریخ فوکو‎یاما می‎گوید: ما به پایان تاریخ رسیدیم و تعبیرش هم از پایان تاریخ این است که امروز هیچ فرهنگی دیگر موضوعیت ندارند و تنها فرهنگ لیبرال دموکراسی است که باید حاکم باشد. بعد از چندسال به دلیل تحولاتی که به وجود می‎آید این نظریه عوض می‎شود و نظریه جنگ تمدن‎ها پیش می‎آید.

اتفاق دیگری که صورت می‎گیرد که اگرچه این اتفاق منطقه‎ای است، اما هدایت فرامنطقه‎ای دارد، تجاوز رژیم عراق به کویت است. قبل از اینکه تجاوز به سرزمین کویت توسط ارتش صدام صورت بگیرد، سفیر آمریکا پیش صدام است و صدام حمله به کویت را به عنوان یک موضوع داخلی مطرح می‎کند و این امر نشان می‎دهد که آمریکایی‎ها تمایل به این کار داشته‌اند.

اگر تاریخ آن مقطع را مرور کنید برای ایران روشن شده بود که صدام به سمت یک تجاوز جدید می‎رود و چند سال قبل حضرت امام این را فرموده بودند؛ یعنی خطاب به سران کشورهای حوزه خلیج فارس فرموده بودند که اگر جنگ ایران تمام شد، اینگونه نیست که صدام شما را رها ‎کند. این هم به خاطر شخصیت ماجراجو و متجاوزگر صدام بود. بنابراین، حمله عراق به کویت بهانه‎ای برای لشکرکشی آمریکا به خلیج فارس شد که این کار سرآغاز اشغالگری نظامی در منطقه شد. صدام تجاوز کرد، اما آمریکا حاضر نشد صدام را تعقیب و مجازات کند؛ یعنی ارتش بعث را از کویت بیرون کرد، ولی حاضر به تعقیب نشد و از سال 1991 که این اتفاق افتاد تا 2003 که رژیم صدام سقوط کرد، جنایات بی‎شماری را علیه ملت عراق و کشورهای همسایه انجام داد.

یک بار من با سفیر انگلیس در بغداد صحبت می‎کردم، من دیدم که سفیر انگلیس خیلی شعار حمایت از مردم عراق را می‎دهد. او ‎گفت ما در ساقط کردن رژیم بعث به مردم عراق خدمت کردیم. بنده گفتم شما خیانت‎تان این بود که از همان سال 1991 تا 2003 این را نگه داشتید و در جنگ هم به او کمک کردید و در تجاوزات صدام در عملیات‌هایی مثل حلبچه که صدام مردم را کشت شما سکوت کردید و حتی حمایت کردید و در سال 2003 هم منافع شما ایجاب می‎کرد که این اتفاق بیفتد چون با تابلوی دیکتاتوری نمی‎شد شما از رژیم صدام حمایت کنید. ایشان خندید و صحبت‎هایی که با هم کردیم را تأیید کرد.

در آن مقطع نظامی‎های آمریکا وارد منطقه شدند و اقدام به ایجاد پایگاه‎های نظامی کردند. در این زمان شرایط سختی برای کشور بود که کشور باید چه انتخابی را داشته باشد. ایران در این مقطع موضع بی‎طرفی فعال گرفت؛ این موضع خیلی فرق می‎کند با اینکه شما به عنوان یک ناظر و یا بی‎طرف باشید. اگرچه ایران در آن مقطع از تجاوزات صدام ناراحت بود، اما نفس هرگونه تجاوزی را به خاک هر کشوری محکوم کرد.

** در این مقطع است که شیعیان نیز به فکر قیام علیه صدام می­‌افتند و در شهرهای مختلف به فتوای علما شروع به جهاد می­‌کنند.

بله. در انتفاضه شعبانیه که حرکتی‎ است که عمدتا شیعیان جنوب علیه رژیم انجام می‎دهند، برخی از شهرها را در تسخیر می‌کنند و این‎جاست که آمریکایی‎ها چراغ سبز به صدام نشان می‎دهند و صدام شروع به کشتارهای فجیعی می‌کند که بسیار وحشیانه است. اتفاق دیگر در عرصه منطقه‎ای ظهور حرکت‎های متحجرانه و شکل‎گیری گروه‌هایی مثل طالبان است. در ظهور و شکل‎گیری این گروه‌ها نقش قدرت‎های بزرگ مثل آمریکا و انگلیس و همسویی و همراهی کشورهای منطقه‎ای بسیار پررنگ است. استراتژی آمریکا در بسیاری از مقاطع، ایجاد هژمونی سلطه از طریق یک دشمن فرضی است. بعد از فروپاشی شوروی و شکستن این دو قطب شما می‎بینید که موضوع اسلام‎هراسی را پیش آوردند؛ یعنی افکار را به این سمت بردند که امروز اسلام به عنوان یک خطر است. بعد نسبت به موضوع ایران‎هراسی کار کردند و بعد از ایران‎هراسی موضوعی که مطرح کردند موضوع تهدیدات تروریستی بود. در تمام این فرایند دشمن‎سازی اسلام و ایران به عنوان یک تهدید است و ادعا می‌کنند که ایران به تروریست‌ها کمک می‎کند. در حالی که ایران خودش قربانی تروریسم است و خود آمریکایی­ها در شکل‎گیری بسیاری از گروه‌های تروریستی دست داشته‌اند.

حتی درباره شکل‎گیری حادثه یازده سپتامبر تردیدهای جدی وجود دارد. این نوع عملیات، عملیاتی‎ نیست که خارج از فضای آمریکا طراحی شده باشد این را، هم شواهد نشان می‎دهد و هم رفتار آتی آمریکا بعد از حادثه یازده سپتامبر. بعد از این حادثه آمریکایی‎ها به بهانه رهبری جهانی مبارزه با تروریسم شروع به اقداماتی کردند؛ اولین اقدام‎شان حمله‎ای بود که به افغانستان کردند در جهت ساقط کردن نظام طالبان؛ یعنی طالبانی که خود آمریکایی‎ها در شکل‎دهی آن ذی‎نقش بودند. این اتفاق در همسایگی خاک جمهوری اسلامی می‎افتد و طالبان سقوط می‌کند. ایران در این مقطع مبنای سیاستش بر شکل‎گیری یک نظام سیاسی افغانی است، اما آمریکا در چهارچوب دکترین نظم نوین می‌خواهد خاورمیانه جدیدی را شکل دهد. مشخصه خاورمیانه جدید دیگر این نیست که با دیکتاتورها و نظام‎های موروثی کشورها را اداره کرد، بلکه باید علیه دیکتاتوری وارد عمل شود و باید شعار دموکراسی را سر دهد.

پس از افغانستان، حمله به عراق در دستور کار قرار گرفت. اولین موضوع مهم این است که برای لشکرکشی به سرزمین عراق و سرنگونی رژیم صدام آمریکا حاضر نشد از شورای امنیت سازمان ملل مجوز بگیرد. پیام این کار این بود که‌ محیط بین‎المللی بر مبنای دو بلوک نیست و رویه بین‎المللی عوض شده؛ یعنی آمریکا دیگر شورای امنیت سازمان ملل را به عنوان مسئول امنیت دنیا به رسمیت نمی‌شناخت.


** پس می‌توان گفت که هدف اصلی آمریکا شکل‌گیری یک خاورمیانه جدید بود، مشخصات اصلی این خاورمیانه مدنظر آمریکا چیست؟

مشخصه خاورمیانه جدید این است که کشورهای که مزاحم آمریکا هستند باید نابود شوند و مشخصا منظور از کشور مزاحم، جمهوری اسلامی ایران است. در این زمان، مبارزه با تروریسم در اولویت قرار می‌گیرد و تروریسم یعنی حرکت‎های مقاومت و حرکت‎های مردمی که در منطقه شکل گرفته است. این یک هدف اصلی برای آمریکا بود که بعد از عراق سراغ تک تک کشورهای خاورمیانه برود و به بهانه اینکه باید در این کشورها دموکراسی شود، تغییراتی انجام دهد، البته واضح است که آمریکا خواهان دموکراسی نبود، بلکه برای اینکه بتواند سلطه خودش را تقویت کند شعارهای مردمی و دموکراسی می‌داد. من به شما قاطع بگویم هیچ عراقی باور نکرد که آمریکا نظام صدام را به خاطر مردم عراق سرکوب کرد، چون مردم عراق دیدند که در زمانی که صدام مردم را می‎کشت و تجاوز و بمباران شیمیایی می‎کرد، آمریکا کمکش کرد. یکی از دلایل اصلی شکست صدام هم قطع رابطه ملت و رژیم بود و چون این پیوند گسسته شده بود، آمریکا توانست در عرض سه هفته رژیم صدام را از بین ببرد. این نکته را هم اشاره کنم که تغییرات در این کشورها در آن مقطع، ارتباطی به موج بیداری اسلامی که بعدا ایجاد شد، نداشت و اینگونه نیست که موج بیداری اسلامی برآیند نگاه آمریکایی‎ها باشد. در واقع، موج بیداری اسلامی خواستگاه داخلی دارد؛ یعنی ملت‎ها علیه فساد و تبعیض و وابستگی به نظام سلطه و علیه دیکتاتوری و استبداد قیام کردند. اتفاقی که در مصر و تونس و لیبی و ...افتاد یک حرکت مردمی با گرایش اسلامی بود و ارتباطی به آن موج خاورمیانه جدید آمریکا نداشت.
** پس از اشغال عراق چه مسائل و مشکلاتی برای این کشور ایجاد شد و نقش مقام معظم رهبری در کمک به حل این بحران چه بود؟

در داخل عراق بعد از اشغال بحران ناامنی و اقدامات تروریستی یکی از موضوعاتی را که در عراق به شدت وجود دارد و عراق به سمت جنگ شیعه و سنی می‎رود. از جمله اقداماتی که تروریست‌ها انجام دادند، مسئله انفجار حرم مطهر امامین عسکریین (ع) در سامرا بود که موجی از درگیری‎ها در داخل عراق شروع را ایجاد کرد. سفیر آمریکا در آن مقطع هم بر طبل فتنه طائفه‎ای می‎کوبید. یکی از اقدامات آقا مهار این مسئله است، البته نقش علما و مراجع عراق و رهبران سیاسی عراق مثل حضرت آیت‎الله سیستانی و مرحوم سید عبدالعزیز حکیم بسیار بالاست. آقا در همان مقطع تأکید زیادی بر وحدت شیعه و سنی دارد و در اطلاعیه‌ای از علما می‎خواهد اقدامات دشمن در زمینه اختلاف شیعه و سنی را خنثی کنند. آقا دو اطلاعیه داده‌اند که یکی در قصه فلوجه است و دیگری در قضیه سامرا. وقتی شما نگاه می‎کنید می‎بینید که پیام آقا چقدر اثرگذار است و تلاش‎هایی که جمهوری اسلامی می‎کند برای اینکه جلوی این تفرقه‎افکنی را بگیرد، چقدر در عراق مؤثر می‌افتد.

** اگر بخواهیم بین آرمان­‌های امام و مقام معظم رهبری در سیاست خارجی مقایسه‌­ای داشته باشیم چه نقاط مشترکی بین خط امام و مقام معظم رهبری وجود دارد؟

مشترکات زیادی در این زمینه وجود دارد؛ حمایت از مستضعفان و محرومان در مشی امام بوده، شما در حرکت‎های آقا هم می‎بینید. مثلا، در شرایط اخیری که برای فلسطینی‎ها پیش آمد که همه ارتجاع و آمریکا و صهیونیست بسیج شدند که مسئله غزه را تمام کنند، ایستادگی جمهوری اسلامی بود که باعث شکست صهیونیست‌ها شد، حتی برخی از رهبران سیاسی فلسطین خیلی جاها کم آوردند که البته الان نادم هستند.

فروریختن ابهت پوشالی نظام سلطه و صهیونیست‌ها یکی از دستاوردهای مدیریت آقاست. پرچم‎دار عدالت‎خواهی در جهان بعد از امام آقاست. شما در نظام کنونی هیچ کشوری مثل ایران که در رأس آن یک عالم دینی که پرچم‎دار عدالت‎خواهی باشد، نمی‌بینید. مبارزه با زیاده‎خواهی استکبار یک موضوع جدی‎ است. اینکه بر خلاف تلاش دشمن در موضوع ایران‎هراسی و اسلام‎هراسی، مدل جمهوری اسلامی را نوی اسلام اعتدال‎گرا، منطقی و حکیمانه بدانند، از دستاوردهای مدیریت رهبری است.

یکی از مسائلی که به اعتقاد من جزو دستاوردهای آقاست، زنده نگه داشتن انقلاب با زنده نگه داشتن نام امام است. ایشان می‎فرمایند که انقلاب ما بدون نام خمینی در جهان شناخته شده نیست و این را در عمل نشان دادند. من یک بار رفته بودم بوسنی و با روحانی آنجا صحبت می‎کردم. دیدم ایشان هم می‎گوید که ما انقلاب را از امام شناختیم. من آنجا یاد فرمایش آقا افتادم که چرا آقا می‎فرمایند بدون نام امام خمینی (ره) این انقلاب شناخته نمی‎شود.

به اعتقاد بنده یکی از دستاوردهای مدیریت آقا در طی این دهه دوم، تجری‎بخشی به قدرت‎های نوظهور و قدرت‎های بزرگ برابر زیاده‎خواهی آمریکاست. اینکه چین مواضعی خارج از خواسته آمریکا می‎گیرد یا مواضعی که روسیه الان اتخاذ می‎کند، بلاشک بخشی از آن مرهون مقاومت ملت ایران است. روسیه می‎بیند با قدرتی که دارد اما تحت تأثیر ناتو و آمریکا است و آمریکا در محیط امنیتی روسیه وارد می‎شود و درگیری بین این دو ایجاد می‌شد، اما ایران در حالی که تحت شدیدترین تحریم‎هاست و در یک منطقه پر التهاب قرارد، با وجود این، جزیره ثبات است. این حرکت جمهوری اسلامی مرهون مدیریت و روحیه رهبری است. اینکه آقا ابهت آمریکا را فروریخت ما در قصه عراق بعینه دیدیم. من به شما بگویم که فرمایش و کلام امام را در سال 58 که فرمود آمریکا یک ببر کاغذی‎ استو هیچ غلطی نمی‎تواند بکند را بنده بعد از گذشت 27 سال، وقتی که آمریکا عراق را اشغال کرده بود از نزدیک دیدم. نتیجه‎اش را هم شما می‎بینید که آمریکا دوام نیاورد و خارج شد.

یکی دیگر که موضوع مهم است حفظ وحدت داخل کشور است در برابر فتنه سال‌های 88 و 78 که بوده همه اعتراف دارند به اینکه در جمهوری اسلامی ایران با وجود همه توطئه‎ها و شیطنت‎ها توانست نظام را حفظ کند و انسجام ملت را حفظ کند. اقتدار در مقابل دشمنان و معاندین در سیاست خارجی هم یک دستاورد بزرگ است. سیاستی که در عرصه خارجی بر مبنای عزت، حکمت و مصلحت آقا بنا کرده‌اند تعارف با کسی ندارد. یادتان است در آن مقطعی که اروپا با ایران سرشاخ شد و آقا حکم کردند که سفرای کشورهای اروپایی را اخراج کنید و وقتی که قرار شد دوباره به ایران برگردند، آقا حکم کردند که سفیر آلمان حق ندارد با آن‌ها بیاید و آنقدر شلوغ‌بازی درآوردند که بالاخره آقا گفتند سفیر آلمان چند ساعت دیرتر بیاید؛ این یعنی حفظ عزت و استقلال ملی در مقابل بیگانگان و تعبیری که مرحوم آیت‎الله العظمی بهاءالدینی دارد که ایشان خودشان پرتوافکنی می‎کنند را در کارهای آقا می‎بینیم. و در یک کلام، حقیقتا در آرمان‎هایی که امام بنا نهاد، آقا سر سوزنی نه اینکه عدول نکرد، بلکه بر تقویت آن نیز افزود.

** به بحث عراق برگردیم؛ بعد از اشغال عراق، آمریکا چه برنامه ­ای داشت؟

آمریکایی‎ها وقتی آمدند اعلام کردند انتخابات سال 2008 برگزار می‌شود؛ یعنی از 2003 تا 2008 می‎خواستند همه ساختارها را بچینند و انتخابات وقتی برگزار شود که همۀ برنامه‌های آنان عملی شده باشد. حتی آمریکا قبل از اینکه به عراق حمله کند با کمک حقوق‎دان‎های عراقی، قانون اساسی عراق را هم نوشتند؛ آمریکا در این جریان سه هزار مستشار عراقی استخدام کرد. قبل از اینکه آمریکا حمله کند، به نیروهای معارض تعهد داده بود که آنها عملیات کنند و آمریکا به آنها کمک کند، اما سفیر آمریکا در ترکیه با دو - سه نفر از رهبران دیدار کرد و پیام بوش را قرائت کرد که ما به عراق حمله خواهیم کرد و رژیم را برمی‎داریم و رژیم آمریکایی تشکیل می‎دهیم و شما باید به عنوان مشاور کمک کنید.

این برخلاف تمام تعهدات آمریکا بود. دوم در عراق آمریکا می‎خواست حضور نظامی دائمی خودش را ایجاد کند. این اهداف آمریکا بود و بر این اساس، حمله نظامی شروع شد و 21 روز بیشتر طول نکشید و رژیم صدام از هم پاشید. در این فضا قدرت‎های بزرگ مثل روسیه و چین موضع سکوت دارند؛ اعتراض ندارند که چرا آمریکا حمله کرده است؛ قدرت‎های بزرگ اروپا مثل آلمان و فرانسه هم در موضع موافق با جنگ نبودند. زیرا در اینجا بحث تقابل منافع است؛ یعنی تجربه‎ای که این‎ها دارند این است که می‌دانند که آمریکا هرکجا رفت سهمی به اروپا نداد. مثلا، بیداری اسلامی را نگاه کنید، وقتی در شمال آفریقا اتفاق افتاد فرانسوی‎ها و ایتالیایی‎ها چقدر زودتر از آمریکا پیشتاز این هستند که دخالت کنند حتی در مسئله نظامی فرانسوی‎ها سعی می‎کنند سردمدار باشند، چون احساس می‎کنند که آمریکا به آنجا بیاید دیگر به این‎ها سهم نمی‎دهد. مخالفت اروپا یک بعدش این است، نه اینکه ملاحظه انسانی داشته باشند.




** بین آمریکایی‎ها و معارضین که اغلبشان همین حکام فعلی عراق هستند، جلسه‎ای هم برگزار شد؟

بله. در لندن جلسه بود، در اربیل کردستان جلسات بود؛ جلسات متعددی برگزار شد و در آنجا توافق می‎شود ‎که خود مردم عراق باید عراق را از چنگال رژیم بعث آزاد کنند. این یکی از خیانت‎های آمریکا به عراقی‎ها بود. این پیام را بوش توسط سفیر به برخی از رهبران معارض داد. در این شرایط موضع جمهوری اسلامی همراهی و همسویی با ملت عراق است. جمهوری اسلامی ایران در این مقطع تمام تلاشش این است که به سمت تشکیل دولت عراقی بروند و این چیزی نیست که آمریکا می‎خواست.

** در طول ده سال گذشته می‌بینیم که بسیاری از کسانی که در عراق به حکومت رسیدند، با جمهوری اسلامی رابطۀ خوبی داشتند و در کل مردم عراق علاقه زیادی به رابطه با ایران دارند، نظر شما در این باره چیست؟

در انتخابات‌های مختلف در عراق، مردم آنطور انتخاب می‎کنند که خودشان می‎خواهند. هر وقت که انتخابات بخواهد بشود و هر وقت که دولت بخواهد تشکیل شود یکی از تبلیغات و اتهام‎زنی‎ها این است که می‎گویند جمهوری اسلامی دخالت کرد و بعد برخی از لیست‎های انتخاباتی را متهم می‎کنند که این‎ها وابسته به ایران هستند و اتفاقاً بیشترین رأی را هم آن‎ها می‌آورند. این‎ها پیام دارد و آن پیام این است که جمهوری اسلامی و عراق واقعا منافع مشترکی دارند، البته ایران به عنوان یک بی‎طرف عمل نمی‎کند و به عنوان یک بازیگر فعال در کمک به رهبران و ملت عراق در شکل‎دهی به نظام سیاسی جدید و در مخالفت با اشغال‎گری و تروریسم فعالیت می‌کند.

اعتقاد ما این است که هنوز گروه مرجع در عراق مراجع دینی هستند، البته تأثیرگذاری احزاب و گروه‎های سیاسی و نظام عشیره‌ای را نمی‌توان رد کرد. در انتخابات‌های سال‌های 2003 تا 2014 مرجعیت سه پیام داد؛ مشارکت جدی در انتخابات مردم داشته باشند، انتخاب اصلح صورت بگیرد و مسئله سوم هم بحث تغییر بود. بعد از این مباحث بود که مشارکت بالای هفتاد درصد شد و بر همه وزن و اثرگذاری مرجعیت ثابت شد.

امروز اگر خیلی از عراقی‎ها در اختلافات سیاسی به راه حل نرسند از جمهوری اسلامی می‌خواهند که به آن‌ها کمک کند. این کار یک هم‎سویی و همکاری قانونمند است و مثلا در پرونده امنیتی، جمهوری اسلامی خواسته عراقی‎ها و آمریکایی‎ها را پذیرفت و با آمریکا سر میز مذاکره نشست.

** در پرونده امنیتی چه مذاکراتی بین ایران و آمریکا انجام شد و آیا این مذاکرات نتیجه مثبتی برای عراقی‌ها داشت؟

در بحث پرونده امنیتی ایران پذیرفت که به نفع با آمریکا مذاکره کند. حالا اگر ما نمی‎پذیرفتیم از فردا هر اتفاقی می‎افتاد می‎گفتند که ایران همکاری نکرد، اما از رهگذر مذاکره دستاورد مهمی برای عراق وجود داشت؛ دستاورد این بود که ما در مذاکره با آمریکا این پیام را دادیم که سیاست‎های یک‎جانبه شما اشتباه است، اینکه شما ملت و دولت عراق را رها کردید و به یک گروه خاص چسبیده‌اید. نظر ما این بود که مسئولیت امنیت عراق با دولت این کشور است، نه با یک نیروی خارجی. آمریکا باید این پرونده امنیتی را به دولت عراق برگرداند، این یک واقعیت است. توافق‎نامه امنیتی آن طور که آمریکا می‎خواست نشد؛ آن‎ها می‎خواستند قانون کاپیتولاسیون حفظ شود و مصونیت قضایی به آن‎ها داده شود که عراقی‎ها هم به آن‎ها ندادند. از لحاظ قانون اگر مصونیت قضایی به سربازان آمریکایی داده نشود آمریکا نمی‎تواند بماند، البته آمریکا هم شرایطش طوری شد که دیگر نمی‎توانست بماند. اگر بخوهیم نقش مدیریت آقا در پرونده عراق را بگوییم باید گفت که نگاه‌های آقا باعث شد که عراقی‌ها باور کنند که می‌توانند روی پای خود بایستند و حکومت عراقی شکل دهند و نیازی به حضور اشغال‎گران نداشته باشند.


** مدیریت مقام معظم رهبری در قضیه عراق چه پیامدها و آثار مهمی داشت؟

سیاست جمهوری اسلامی و رهبری نظام در موضوع عراق حفظ شأن و جایگاه مرجعیت دینی در فضای سیاسی بود و این اتفاق امروز می‌بینیم که در عراق افتاده است. اینکه رهبری نظام بارها این را می‎فرمودند که آمریکایی‎ها قدرت پوشالی دارند، در عراق اتفاق به خوبی دیده شد. اینکه آمریکایی‎ها قابل اعتماد نیستند این در عراق خودش را نشان داد. اینکه رهبران و مردم می‎توانند حکومت را خودشان اداره کنند در عراق خودش را نشان داد. نشان دادن چهره واقعی نظامی سلطه که علیه ملت‎ها هستند و آقا همیشه تأکید می‌کنند، به وضوح نمایانگر شد.

نکته‎ای که به اعتقاد من یکی از پیامدهای بزرگ عراق است این است که ناکامی آمریکا و شکست آمریکا در عراق افول تدریجی آمریکا در منطقه است. این هم یکی از دستاوردهای بزرگی ا‎ست که در عراق اتفاق افتاد. در مجموع می‎توان گفت دستاوردی که امروز در عراق دیده می‎شود، یک نظام سیاسی مبتنی بر خواست مردم است.

** در پایان اگر خاطره جالبی از زمان حضورتان در عراق دارید، برای ما بفرمایید.

آن چیزی که می‎توان گفت، نوع ارتباطات رهبران عراق با آقاست که این‎ها در دوران معارضه و دوره دفاع مقدس با جمهوری اسلامی در ارتباط بودند و علقه‎ و رابطه زیادی با خود آقا داشتند. مثلا، آقای طالبانی رابطۀ خیلی عمیقی با رهبری دارند و وقتی خدمت آقا هم می‎آمدند، فارغ از اینکه این‎ها رهبر یک کشور دیگری هستند ارادت خاصی به خود آقا دارند و قداست و معنویت آقا جذابیت زیادی برای این افراد ایجاد می‎کند. اقای طالبانی چه در دوره مبارزه و چه در دوره عراق جدید به مردم عراق خدمت زیادی کرد. ایشان یک بار آمده بودند خدمت آقا و بحث می‎کردند و البته ایشان خیلی هم اهل مزاح هستند.

** فارسی را راحت صحبت می‎کنند؟

فارسی، انگلیسی، فرانسه، عربی، کردی را به خوبی صحبت می‌کنند. وسط صحبت‎ها بحث این شد که حضرت آقا نجف هم بوده‎اند؛ بعد آقای طالبانی به آقا عرض کردند که ما شما را جزو ملت عراق می دانیم . این امر نشان می‎دهد که چقدر این رابطه‎ها نزدیک است و به خاطر همین است که دشمن هرچه تلاش کرد شکاف بیندازد، موفق نشد.
برچسب ها: کاظمی قمی ، ابهت ، پوشالی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.