سامانیان به دو دلیل ناگزیر از استفاده از این افراد بیگانه بویژه ترکان شدند. نخست منطقه جغرافیایی قلمرو حکومتی آنان که مدام محل هجوم اقوام ترک آسیای مرکزی بود. دوم گرایش سامانیان به سوی استبداد موجب شد تا حمایتهای مردمی و دهقانان را از دست دهند و برای مقابله با دشمنان، متکی به اسرا یا افراد بیگانه باشند و بتدریج همین افراد توانستند حکومتهای بزرگی چون غزنویان، سلاجقه و خوارزمشاهیان را تأسیس کنند.
این روند در دوره مغولان نیز همچنان ادامه داشت، به طوری که تا زمان صفویه بویژه سلطنت شاه عباس اول به اوج خود رسید و نیروهای چریکی و ترک قزلباش ارکان اصلی نیروهای نظام راتشکیل میداد. میتوان قاطعانه گفت بسیاری از حکومتهایی که در ایران تشکیل شدند متکی به این نیروهای نظامی بودند اما در ایران هیچ گاه ارتشی منظم به معنی امروزی آن که دارای شرایط و ضوابط خاصی باشد وجود نداشت. مگر تا زمان فتحعلی شاه قاجار که آن هم به دلیل شکستهای پیاپی که از روسیه حاصل شده بود فکر تشکیل قشون منظم مطرح شد. اما اولین ارتش متحد ایران در زمان ناصرالدین شاه سال 1258 با انعقاد قراردادی بین ایران و روسیه برای تشکیل ارتشی به سبک قزاقان روسیه با نام بریگارد قزاق شکل گرفت یعنی یک سپاه وارداتی برای یک کشور، البته یک قوای متحدالشکل در دوره سردار سپه رضاخان شکل گرفت.
روند نوسازی ارتش با رسیدن رضاخان به سلطنت
اسفند سال 1299 رضاخان (رضا میرپنج) توانست با لقب جدید سردارسپه وارد کابینه شود و با کنار زدن سیدضیا مقام وزارت جنگ را برعهده بگیرد. او بعد از گذشت 9 ماه جایگاه خود را در ارتش تثبیت کرد و ژاندارمری را از وزارت داخله به وزارت جنگ انتقال داد و تشکیل قشون متحدالشکلی را که ذیل قرارداد 1919 مطرح شده بود دوباره به جریان انداخت. او توانست افراد خود را در قشون بریگاد قزاق جانشین افسران سوئدی و انگلیسی کند و با این نیرو، شورشیان ژاندارمری در تبریز و مشهد را سرکوب کند. قیام کلنل پسیان در خراسان، قیام خیابانی در تبریز و همچنین شکست دادن نهضت جنگل به واسطه برخورداری از نیروی جدید میسر شد و رضاخان توانست با این اقدامات، موقعیت نظامی خود را محکمتر کند. او به بازسازی ارتش در مدت چهار سال تا رسیدن به تخت سلطنت پرداخت و برای این منظور 7000 قزاق و 12000 ژاندارم را در ارتش 4000 نفره جدید با پنج قشون (لشکر) ادغام کرد. رضاخان برای تامین مخارج این تعداد توانست اداره عواید اراضی دولتی و مالیات غیرمستقیم را به دست بگیرد و با ارتش جدید به عملیاتنظامی تازهای که مهمترین آنها سرکوب قیام شیخ خزعل در محمره بود دست یازید. با این اقدامات بود که او وانمود کرد میتواند ارتش را زیر سیطره خود درآورد و با پیروزیهای فراوانی که برای او حاصل شد سرانجام در مهر 1302 به مقام نخستوزیری نایل آمد. اواخر سال 1303 چنان قدرتمند بود که عنوان قانونی فرماندهی کل قوای مسلح را از مجلس کسب کرد و با تشکیل مجلس موسسان در سال 1304 تخت سلطنت را از آن خود کرد و سلطه قاجاریه را برای همیشه از میان برداشت.
سلطنت رضاشاه (1320ـ1304)
رضاخان به نرمی و آهستگی توانست به رضاشاه تبدیل شود و تاج سلطنتی را در سال 1304 بر سر گذارد و با آمدن او به پادشاهی، ایران شاهد ساختار دیگری در عرصه سیاست و نظامیگری بود. او سلطنت خود را به سه رکن ارتش جدید، بروکراسی دولتی و حمایت دربار بنا نهاد. ارتش متحدالشکل در دوره رضاشاه، دستخوش تغییرات شد. از جمله افزایش 5 برابری بودجه سالانه ارتش، امکان سربازگیری از مردم کشور به واسطه قانون نظام وظیفه و تامین نیروی هوایی کوچک، هنگ مکانیزه با 100 تانک و چند ناوچه در خلیجفارس را به آن ضمیمه کرد.
او سعی کرد افراد بلندمرتبه نظامی را در رژیم خود داخل کند و برای پیوند بیشتر با نظامیان در همه مراسم لباس نظامی بر تن میکرد. او سطح زندگی و حقوق افسران را افزایش داد، با کوچکترین نافرمانی بسختی برخورد میکرد و حتی فرزند خود محمدرضا را که به عنوان ولیعهد انتخاب کرده بود، در موسسات نظامی به تحصیل واداشت و بعد از مدت کوتاهی آموزش در مدرسه «لاروزی» سوئیس در سال 1913 به عنوان بازرس ویژه نیروهای مسلح گماشت.
قانون نظام وظیفه
یکی از مسائل مهمی که سردار سپه در زمان وزارت جنگ تلاشهای فراوانی انجام داد تا بتواند به تصویب مجلس برساند، تهیه قانون نظام وظیفه همگانی بود تا نیروهای ارتش را به صورت قانونی تامین کند. به همین صورت شورای عالی قشون در 1301 لایحهای برای تجدیدنظر در مقررات سربازگیری در 23 ماده تهیه و توسط سردار سپه به مجلس تقدیم شد.
این لایحه به تصویب مجلس رسید. فکر نظام اجباری هنوز در ذهن رضاخان وجود داشت و تا سال 1304 که توانست فرماندهی کل قوا را به عهده بگیرد، جرات مطرح کردن آن را پیدا نکرد و بالاخره این لایحه با کمک شورای عالی قشون و مطالعاتی که روی آن انجام شد، تهیه و به مجلس داده شد. مفاد این لایحه مبنی بود بر آن که همه مردان باید دو سال در نیروهای مسلح خدمت کنند. به نظر رضاخان، خدمت وظیفه عمومی ارتش حرفهای را به صورت ارتش ملی حقیقی درمیآورد، اما مخالفتهای بسیاری از جمله ملاکان بزرگ را در پی داشت. آنها بر این عقیده بودند که این امر اقتدار آنان را زایل خواهد کرد و نیروی کار اصلی را از روستا خارج میکند. از دیدگاه روحانیون بویژه مرحوم مدرس دو سال آموزش نظامی در یک نهاد غیرمذهبی آن هم زیرنظر افسران ضدروحانی در اخلاق عمومی و دیانت مردم خلل وارد میکند و حتی بعضی از مجتهدان ابراز کردند که خدمت نظام وظیفه به اصول تشیع خدشه وارد میکند. اما رضاخان با وجود این همه مخالفت با همکاری افراد متنفذ که در مجلس حضور داشتند به آنچه میخواست رسید و بالاخره در تاریخ شانزدهم خرداد 1304 این لایحه به تصویب مجلس شورای ملی رسید و بعد از گذشت یک سال از سلطنت او یعنی سال 1305 قانون نظام وظیفه اجباری با اعلام جراید به اجرا درآمد.
اقدامات رضاشاه برای تجهیز ارتش
توجه بیش از حد سردار سپه به مساله ارتش او را بر آن داشت تا آنچه میتواند برای مجهز کردن ارتش به کار گیرد. به همین علت عدهای دانشجوی نظامی برای تحصیل به اروپا اعزام کرد تا در مدارس نظامی فرانسه آموزشهای لازم را ببینند و در سال 1311 نیروی دریایی قشون متحدالشکل جزء رکن دوم ارکان حرب شد و زیرنظر سرتیپ عبدالرضا خان افخمی اداره میشد و برای تامین نیروی دریایی چند افسر معلم از ایتالیا استخدام کرد و چند دانشجو نیز برای آموزش دریانوردی به اروپا فرستاد. هنگام تشکیل نیروی دریایی ایران چهار ناوچه و ناو در خلیجفارس وجود داشت.
فروپاشی ارتش پوشالی
ارتشی که رضاشاه آن را تدارک دیده بود بیشتر برای سرکوب مخالفان داخلی خود به کار گرفته شد و توان نظامی آنان برای مقابله با دشمن خارجی به شکست انجامید چرا که در خلال جنگ دوم جهانی عوامل و ماموران مخفی و آشکار آلمان در ایران فعال بودند و تمایلات دولتی شاه به آلمانها را کاملا نشان میداد و این دوستی موجب شد که آلمان ایران را پایگاهی برای مقابله با شوروی قرار دهد و از سوی دیگر نیروهای متفقین هم ایران را یک منطقه مهم برای کمک به روسیه میدانستند. زیرا آنها میخواستند به وسیله راهآهن سراسری که شمال و جنوب را به هم متصل میکرد روسیه را تقویت کنند. اما زمانی که انگلیس و روسیه از دولت ایران خواستار اخراج آلمانیها شدند با مخالفت رضاشاه روبهرو شدند و قوای نظامی آنان خاک ایران را اشغال کردند. رضاشاه گرچه مردی خود رای و لجوج بود، اما چارهای جز تسلیم در برابر شرایط زمانه نداشت. با شروع جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به مواضع کشورهای متفق، اتحادی در سطح بینالمللی با هدایت روسیه، انگلیس و آمریکا شکل گرفت.
با توجه به اهمیت چاههای نفت ایران و هراس متفقین از تسلط آلمان بر این
منطقه، تمامیت ارضی ایران مورد تهاجم قرار گرفت و ارتش 120 هزار نفری
رضاشاه هم بهرغم مقاومتهای محدود در برخی از مناطق مرزی در نهایت با
پذیرش صلح از سوی رضاشاه، با عقبنشینی و فرار از صحنه جنگ، میدان را برای
متفقین خالی گذاشت./جام جم