سعید حجاریان یکی از تئوریسینهای اصلاحطلبان در یکی از مصاحبههای خود با بیان اینکه اصلاحطلبان حامی
و ستون فقرات برنامههای روحانی هستند، مدعی شده است اگر اصلاحطلبان بشکنند
روحانی هم شکسته است چرا که وی با حمایت هاشمی و خاتمی و همچنین کنارهگیری عارف و
بسیج اصلاحطلبان رای آورد. پس در صورت عدم حضور اصلاحطلبان جریان راست، روحانی
را به ورطه شکست میبرند.
همچنین صادق زیباکلام در ادعایی دیگر میگوید پیروزی روحانی در انتخابات
92 مدیون و مرهون حمایت بدنه اجتماعی اصلاحطلبان است و امیدوارم اطرافیان آقای
روحانی مثل نوبخت، بانک و نعمتزاده دچار این توهم نشوند که آنها پیروزی روحانی را
رقم زدهاند.
واکنش اعتدالیون به اظهارات اصلاحطلبان
اما در این روزها واکنش اعضای دولت و اعتدالیون به اظهارات اصلاحطلبان و اینکه دولت یازدهم، دولتی فراجناحی و مستقل است و نشان از بروز و رشد اعتدال به عنوان جریانی جدا از اصولگرایان و اصلاحطلبان و به عنوان جریان سوم است.
نوبخت سخنگوی دولت در رابطه با جایگاه و شخصیت مستقل روحانی و دولت یازدهم نسبت به هاشمی رفسنجانی و دولت او میگوید: « صادقانه میگویم که هاشمی خیلی برای ما محترم است و ما قبولش داریم و وی را عنصر ارزشمندی برای تاریخ انقلاب اسلامی میدانیم اما سال گذشته انتخاباتی برگزار شد و حسن روحانی رای آورد. وی خودش انسان صاحب نظر و مستقلی است .اینکه ایشان به خدمات و زحمات هاشمی احترام و اعتماد دارد به این معنا نیست که دائماً با او در ارتباط باشد و در مورد مسائل مختلف جلسه داشته باشند. فکر نمیکنم جلسات روحانی و هاشمی در این مدت به تعداد انگشتان دست برسد. البته بهرهگیری از نظرات او و دیگر شخصیت های انقلاب در عرصههای مختلف برای ما مهم است اما اینطور نیست که بگوییم دولت یازدهم، دولت سوم هاشمی است! روحانی گفت که من با نگرش اعتدالی کابینه را تشکیل میدهم و وابستگیهای سیاسی افراد برایم مهم نیست و فقط شایستگی ملاک است.»
غلامعلی رجایی یکی از مشاوران هاشمی نیز همین نظر را در مورد دولت روحانی دارد: «دولت روحانی نه دولت اصلاحطلبان است و نه دولت هاشمی همان زمان هم خیلیها میگفتند که ایشان نسخه دوم هاشمی است که من هم چیزی نوشتم که هاشمی به ماهو هاشمی خودش است و نسخه دومی ندارد.»
مرتضی بانک یکی از اعضای ستاد روحانی در انتخابات ریاست جمهوری و معاون کل سرپرست نهاد ریاست جمهوری نیز در این مورد واکنش نشان داد و گفت: «در رأیآوری آقای روحانی مجموعهای از جریانات مختلف سیاسی که معتقد به راه و روش وی بودند، نقش داشتند که بخشی از اصولگراها، بخشی از اصلاحطلبها و بخشی از معتدلین که در واقع عمده آنها هم معتدلین بودند، را شامل میشود. روحانی افکار و عقایدش را ارائه داد و نظرات و دیدگاههایش مورد پسند مردم واقع شد.»
سید رضا اکرمی رئیس شواری فرهنگی نهاد ریاست جمهوری در واکنش به صحبتهای حجاریان و زیباکلام اظهار داشت: «هیچ کس نمیتواند ادعا کند که رای روحانی مال آنهاست چون ما هیچ تشکلی نداریم که بگوید رایآوری روحانی به خاطر حمایت تشکل ما بوده است از این رو همه این صحبتها تخمین و تخیلات است.»
نگاه اصلاحطلبان به دولت یازدهم
برخلاف ادعاهای امروز اصلاحطلبان در تصاحب آرای روحانی، این جریان در ابتدای کار و زمان ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری، هر گونه وابستگی روحانی به خود را انکار و عارف را به عنوان نماینده اصلاحطلبی معرفی میکردند. رهامی رییس ستاد هماهنگی جبهه اصلاحات در انتخابات شوراها در همین زمینه گفته بود "قرار بر این بود که اگر به اجماع نرسیدیم، از آقایان جهانگیری، مهرعلیزاده، شریعتمداری و عارف حمایت شود که از این مجموعه در ابتدا فقط دو نفر ماندند که با رد صلاحیت آقای شریعتمداری فقط یک نفر از کاندیدای اصلاح طلبان در صحنه باقی ماند"
محمد رضا عارف عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام 20 اردیبهشت سال 92 در ساختمان وزارت کشور پس از ثبت نام در جمع خبرنگاران درباره احتمال اجماع بین گزینههای مطرح اصلاحطلبان می گوید: اجماع بین کاندیداهایی است که خود را اصلاحطلب میدانند و این اجماع بین بنده و آقایان جهانگیری، مهرعلیزاده و شریعتمداری است. وی در برابر پرسشی درباره اظهار نظر خود مبنی بر اینکه "حسن روحانی را اصلاحطلب نمیدانم"، توضیح داد: بنده به آقای روحانی ارادت دارم و از قبل از انقلاب با ایشان دوست هستم و رفت و آمد میکنیم اما خود ایشان دو جا گفته بودند که من اصولگرا هستم وگرنه من در مورد وابستگی جناحی هیچ کاندیدایی صحبت نخواهم کرد.
غالب شخصیتهای اصلاحطلب، خاستگاه روحانی را متعلق به جریان اصلاحطلبی نمیدانند و برای همین دولت روحانی را در بلند مدت دولت مطلوب خود نمیدانند؛ بلکه دولت یازدهم را دولت گذاری میدانند که شرایط را برای روی کار آمدن دولت مطلوب آنها که دولتی با خاستگاه اصلاحطلبی است فراهم میکند.
بر مبنای همین نظر، تئوری "رحم اجارهای" اصلاحطلبان مطرح میشود. بر این اساس دولت یازدهم به مثابه یک رحم اجارهای در اختیار اصلاح طلبان قرار می گیرد تا در نهایت منجر به تولد دولتی با خاستگاه اصلاحطلبی شود.
ابراهیم اصغرزاده در یکی از اظهارات خود و در پاسخ این سوال که «ادعا میشود اصلاحطلبان چون میدانستند در انتخابات ۹۲، آقای عارف نمیتواند رای بیاورد، او را کنار میگذارند و از روحانی حمایت میکنند. این در شرایطی انجام شده است که سیاستهای روحانی مورد پسند اصلاحطلبان هم نبود. آیا این ادعا صحت دارد؟» میگوید: تصور میکنم حرف مهمی است و چندان هم غلط نیست. چند وقت پیش به دوستانی به شوخی گفتم این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است. وقتی به شما اجازه نمیدهند احزاب جریان سیاسیت فعالیت داشته باشد، مجبور به ائتلاف میشوید. همانطور که میدانید مهمترین احزاب جریان اصلاحطلب ممنوعالفعالیت بودند .البته قرار بر این بود که آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم، اما آنقدر عقبنشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی، هاشمی شد روحانی. آقای روحانی همانطور که گفتم، متعلق به جناح محافظهکار بودند.
حجاریان نیز در یکی از مصاحبههای خود بعد از صحبت از مدل اصلاحات روحانی و تفاوت وی با اصلاح طلبان و در جواب این سئوال که " یعنی معتقید که آقای روحانی شرایط کلی را تغییر می دهد اما نهایتاً نمیتواند کارگزار تغییر به شرایط بعدی باشد؟" می گوید: "احتمالاً نه! فعلاً آتش را خاموش کند و ریل بگذارد کافی است."
اشاره حجاریان به وظیفهی "ریل گذاری" دولت یازدهم گویای برنامه و استراتژی اصلاحطلبان برای استفاده از دولت روحانی برای رسیدن به دولت مطلوب است؛ برای همین نیز اصلاح طلبان را به سکوت و عدم انتقاد علنی از دولت در شرایط فعلی دعوت میکنند.
برنامه اصلاحطلبان
اما برای اینکه دولت جدید شرایط و فضای لازم برای تولد دولتی با خاستگاه اصلاحطلبی را فراهم کند در سه سطح اقدامات لازم در دستور کار اصلاحطلبان و رسانههای همسو قرار میگیرد:
اول؛ مصادره رأی روحانی به نفع جریان اصلاحطلب است. اصلاحطلبان در اولین قدم از اقدامات خود رأی به روحانی و پیروزی او را به واسطه حمایت اصلاح طلبان از وی معرفی میکنند به گونهای که اگر حمایت اصلاحطلبان نبود روحانی هرگز موفق به پیروزی در انتخابات نمیشد.
به طور مثال محمد مرعشی در مصاحبهای که در آن به ذکر دلایل پیروزی روحانی میپردازد میگوید: «دومين موضوع كه خيلي تعيينكننده بود اجماع عقلاي كشور بود، در جبهه مياني با هدايت آقاي هاشمي و در جبهه اصلاحات با هدايت آقاي خاتمي. اين دو نفر به هر شكلي يك سري ذخيره سياسي در سطح ملي بودند كه پتانسيل خود را پشت آقاي روحاني بسيج كردند. يعني آقاي روحاني بدون اين ائتلاف دوگانه خيلي نميتوانست كار بزرگي انجام دهد.»
یا فائزه هاشمی در مصاحبه با هفته نامه گذار می گوید: «در این انتخابات عوامل متعددی سبب پیروزی آقای روحانی شد از جمله صحبتهای خود ایشان. اما مهمترین عامل به نظر من آقای هاشمی بود. ثبت نام ایشان و سپس رد صلاحیت ایشان و حمایت ایشان از آقای روحانی شاه کلید این پیروزی بود.»
دوم؛ تهی نشان دادن بار گفتمانی دولت است. اصلاحطلبان
در مصاحبهها و مواضع خود، دولت یازدهم را فاقد گفتمان مستقل میدانند و
اعتدال را به مثابه روشی معرفی میکنند که باید ذیل گفتمان دیگری تعریف
شود.
به عنوان مثال محمدرضا خاتمی در مصاحبهای در
جواب اینکه آیا اعتدال گفتمان است یا نه میگوید: «اعتدال اصلا نمیتواند یک
گفتمان باشد. اعتدال یک روش یا حداکثر استراتژی، خط مشی و راه است. وقتی یک برنامهای
را مینویسیم، باید هدف، رسالت، استراتژی و خط مشی و تاکتیکهایی که کار را
عملیاتی میکند داشته باشد. گفتمان باید هدف را تعیین کند که به کجا میخواهد
برسد. ما گفتمان اصلاحات داریم، تقریبا روشن است اهدافش چیست. ما گفتمان اصولگرایی
داریم و تا حدودی مشخص است که هدف و رسالتش در جامعه ما چیست. از این رو من اعتدال
را به عنوان یک مشی قبول دارم؛ یعنی میانهروی.»
تقی آزاد ارمکی نیز معتقد است: « دولت اعتدال در حد یک منش، یک رفتار یا به اصطلاح رفتار سیاسی است.»
موسوی لاری یکی از اعضای مجمع روحانیون مبارز و وزیر کشور دوران اصلاحات نیز میگوید: «من گفتمان اعتدال را یک روش و نه یک گفتمان سوم میدانم چرا که معتقدم در جامعه ما دو گفتمان اصولگرایی و اصلاحطلبی مطرح است که هر دوی این گفتمانها میتوانند با روش افراط و تفریط مطرح شوند اما در ۲۴ خرداد مردم اعلام کردند که خواستار و طرفدار اندیشه اصلاحی از طریق روشهای اعتدالگرایانه هستند.»[1]
به این ترتیب اصلاحطلبان با تعریف دولت به عنوان مجموعهای فاقد گفتمان، به دنبال القا و تحمیل گفتمان اصلاحطلبی به دولت یازدهم هستند؛ در حقیقت دولت را ناگزیر از تعریف خود ذیل گفتمان اصلاحطلبی قرار میدهند.
سعید حجاریان در این زمینه میگوید: پروژه اصلاح طلبان
اما، پروژه فشار افکار عمومی و مطبوعات و احزاب درجهت چانه زنی در بالا برای باز
کردن فضای سیاسی است. آقای خاتمی و هاشمی این نگاه را داشتند." [2]
وی در مورد اینکه پروژه روحانی چیست و چه باید بکند
میگوید: ما باید آقای روحانی را به سمت پروژه خودمان متمایل کنیم.
سوم؛ گره زدن ادامه حیات دولت به حمایت اصلاحطلبان است. اصلاحطلبان سعی دارند ادامه حیات دولت و موفقیت آن را منوط به حمایت جریانهای اصلاحطلب معرفی کنند که در صورت عدم حمایت و همراهی اصلاحطلبان پروژه دولت با شکست مواجه خواهد شد.
حجاریان با بیان اینکه اصلاحطلبان حامی و ستون فقرات برنامههای روحانی هستند تاکید کرد: اگر اصلاحطلبان بشکنند روحانی هم شکسته است چرا که وی با حمایت هاشمی و خاتمی و همچنین کنارهگیری عارف و بسیج اصلاحطلبان رای آورد. پس در صورت عدم حضور اصلاحطلبان جریان راست،روحانی را به ورطه شکست میبرند.
اصلاحطلبان به وسیله این سه شیوه قصد دارند تا فضای فعالیتهای خود برای ریاست جمهوری بعدی را فراهم آورده و در فرصت مقتضی دست از حمایتهای مصلحتی خود از روحانی برداشته و فرد مورد نظر خود را در مسند ریاست جمهوری قرار دهند.
یادآوری یک تجربه
شرایط حال حاضر و استرتژی اصلاحطلبان دقیقاً مشابه زمان
ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و دولت سازندگی است. زمانی که دولت اولویت خود را
توسعه اقتصادی و سازندگی قرار داده بود، اصلاحطلبان در کنار دولت و در مرکز
تحقیقات استرتژیک ریاست جمهوری برای دولت بعدی با اولویت توسعه سیاسی برنامه ریزی
میکردند. همان کسانی که در سایه دولت هاشمی به روی کار آمدند بعد از مدتی انواع و
اقسام اتهامات و حملهها را به دولت قبلی و هاشمی رفسنجانی وارد کردند و وی را
تبدیل به عالیجناب سرخپوش کردند.
بنابراین با توجه به سابقه اصلاحات، اقدامات، مواضع و
برنامههای حال حاضرشان دور از ذهن نیست که بعد از گذشت مدتی برای رسیدن به قدرت و
روی کار آوردن دولت مطلوب خود، عبور از روحانی و دولت یازدهم را کلید بزنند و حملههای شدیدتری به رئیسجمهور را در دستور کار قرار
دهند.
با این اوصاف و با توجه به درایت و فراست حسن روحانی و جریان اعتدال، بعید به نظر میرسد که اصلاحطلبان را تکیهگاه مناسب و قابل اعتمادی برای خود در نظر بگیرند؛ همانگونه که تا به حال نیز بر هویت مستقل دولت اعتدالی خود به عنوان جریان سوم تأکید داشتهاند.
[1] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/317395
[2] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/317111