به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،روزنامه آرمان در مطلبی نوشت: جوان اصلاحات 8 سال تمام قد در صحنه از هویت خود دفاع کرد اما در سال 84 اشتباه جوانی به سراغش آمد و شکست را برایش رقم زد.
متن کامل گزارش این روزنامه در ادامه میآید:
اصلاحطلبان در سال 92 با فراموش کردن ناکامیهایشان وارد عرصه شدند و کاندیدایی که برخی او را رقیب جریان اصلاحات میدانستند زیر چتر حمایتی خود گرفتند چنانکه مصطفی پورمحمدی هم اخیرا پیروزی حسن روحانی را در گرو حمایتهای اصلاحطلبان نامید.
اما آیا این پیروزی به معنای پویایی و زنده بودن این جریان است؟ نباید سادهانگارانه به این سوال پاسخ داد و مهر تاییدی بر پویا بودن جریان اصلاحات کوبید. واژه اصلاحطلبی واژهای است که در دوم خرداد سال 76 خلق نشد بلکه عمری بیش از 100 ساله در تاریخ کشور دارد چنانکه مشروطه خواهان هم خود را نوعی اصلاحطلب میدانستند پس نباید اصلاحات را واژهای تعریف کرد که در بهار سال 76 متولد شد بلکه باید آن را کودکی به خواب رفته تصور کرد که طی سالها تبدیل به جوانی عاقل شده و در سال 76 با صدایی از جانب مردم از خواب برخاست و اعلام کرد راهش را ادامه خواهد داد و سعی میکند دیگر به خواب نرود. جوان اصلاحات 8سال تمام قد در صحنه از هویت خود دفاع کرد اما در سال 84 اشتباه جوانی به سراغش آمد و شکست را برایش رقم زد. جوان اصلاحات در خاطر داشت که برخی اشتباهات جبرانناپذیر است ضمن اینکه بسیاری جریانات کمک کردند تا اشتباه او جبران نشود و 8 سال تاوان یک اشتباه را بدهد.
سال92 این جوان به میانسالی رسید و باید تصمیمات درست و به دور از احساسات میگرفت تا بتواند به هر طریقی مسیر را طی کند و از سویی بلوغش این را هم فهماند که برای پیروزی تنها نباید به نیروی خود اصرار کند چرا که التزام ائتلاف به میانههای رقیب بهتر از گعدههای خودی پاسخ میداد پس از حسن روحانی حمایت و او را بر صدر مدیریت اجرایی کشور نشاند.
* رهبران خسته و چند سکاندار
این پیروزی آخر قصه اصلاحطلبان نبود؛ هنوز زخمی وجود داشت که ترمیم نشده بود و نشده است و آن هم آسیبهای 8 سال دولتهای قبل بود. آسیبهایی که مهمترین آن عدم تمایل ادامه مسیر بزرگان این جریان است. چند روز پیش بود که سیدمحمد خاتمی به صراحت اعلام کرد: «ما نسلی هستیم که نباید دیگر به قدرت بازگردیم، اما دوست داریم ارزشها و معیارها حفظ شود و شخصیتهایی که نسبت به نظام، آرمانها و سرنوشت ایران دغدغه بیشتری دارند روی کار بیایند و برای این موضوع تلاش می کنیم.» این سخن چه معنایی دارد؟ فردی که حماسه 2خرداد 76 را آفرید، 16سال پشتیبان و همراه اصلاحطلبان بود برای چه باید به یکباره اینگونه از کنار رفتن سخن بگوید؟ آیا خاتمی موضوعی را میداند که دیگران بیاطلاع هستند یا او اکنون فضا را برای جریان اصلاحات آرام میبیند و تصور میکند با نبود او در راس هرم این جریان مشکلی پیش نخواهد آمد. در مورد گزینه نخست نمیتوان به اظهارنظر پرداخت اما گزینه دوم اشتباه است چرا که اکنون اردوگاه اصلاحطلبی همانند کشتی بر دریای مواج روان است؛ کشتیای که مسافران آن با تکانهای شدید خود بر خطرناک بودن حرکت در میان موجهای ناآرام اضافه میکنند. بدون شک جریان اصلاحات در 9 سال اخیر نه تنها پیشرفتی حاصل نکرده که باید بخشی از آن را متاثر از فضای عمومی سیاست در کشور دانست، بلکه به نظر میرسد از آن انسجام سالهای 76 هم به کلی دور شده است. اتفاقات 8 سال دولت احمدینژاد به نوعی کشتی جریان اصلاحات را به گل نشاند و برخی اعضای آن طاقت نیاورده و پیاده شدند.
زمانی که در سال 92 این کشتی بار دیگر به آب افتاد، تعداد انگشت شماری که در مواقع سختیها از کشتی پیاده شده بودند، بازگشتند و بیاعتنا به سوالات دیگر مسافران کشتی مبنی بر اینکه در هوای طوفانی کجا بودید که با طلوع آفتاب برگشتید، ادعای سکانداری کردند. برخی که در آن سالهای سختی ماندند و از بسیاری مولفهها محروم شدند به بزرگان نشسته در صدر کشتی مراجعه و درخواست راهکار کردند اما بزرگان هم خسته بودند و معتقد به اینکه وظیفه آنها انداختن دوباره کشتی به آب بود و حالا هم قصدی جز اعلام بازنشستگی سیاسی ندارند. اکنون این کشتی در آبهای مواج حرکت کرده اما با چند سکاندار!
چه باید کرد؟
برای حل این مشکل آیا لازم است جریانی دیگر به نام اصلاحطلبی خلق شود و همه چیز از ابتدا برای ادامه راه اصلاحطلبی که 100 سال قدمت دارد برنامهریزی شود یا اینکه همین مسیر را باید اصلاح کرد؟ همان تئوری اصلاح اصلاحات یا نواصلاحطلبی که اخیرا از سوی صاحبنظران اصلاحطلب مطرح شده است باید به پاسخ برسد تا این کشتی به مقصد رسیده و بار دیگر به گل ننشیند. بزرگان اصلاحطلب هم شاید اکنون به نتیجه رسیده باشند که جدا شدن آنها ضربه بزرگی به این جریان است.
منبع :فارس