توجه به حسن و قبح ثروت اندوزی در جوامع شرقی نیز سابقه ای دیرینه دارد و شریعت اسلام به آن اهتمامی ویژه داشته است و در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و ادامه حیات جمهوری اسلامی نیز آن چنان این دو جریان مهم جلوه داده شدند که در ادبیات سیاسی ایران پس از انقلاب واژه هایی چون:«مرفهین بی درد»، «مستکبرین»، «اسلام آمریکایی»، «مستضعفین» و... به وجود آمد و مسیر اتفاقات و تحولات پس از انقلاب نیز گواهی بر آن بود که اقشار پائین دست جامعه همراهی بیشتری با انقلاب اسلامی و ارزش های آن دارند(این مورد در تاریخ صدر اسلام نیز صادق است).
خطر روی آوردن به خوی سرمایه داری آن چنان برای جریان اسلام ناب مضر بوده است که حضرت امام در پیام خود خطاب به روحانیون(معروف به منشور روحانیت) اعلام کردند:
«روحانيت متعهد، به خون سرمايه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتى نداشته و نخواهد داشت...»
این قبیل تعبیرات حضرت امام، عده ای را بر آن داشت که اسلام و انقلاب اسلام به طور ذاتی با ثروت و ثروت اندوزی در مخالفت است و عده ای از این تعبیرات حضرت امام، برداشت های ناصوابی داشتند و گمان کردند که جمهوری اسلامی سر جنگ با ثروتمندان دارد و جای تاسف است که این سوء تفاهم تا به امروز ادامه دارد.
از جمله این سوء تفاهم ها در سخنان اخیر ریاست محترم جمهور باز می گردد که «حسن روحانی»، رئیسجمهور، در همایش سراسری قوه قضاییه در بخشی از سخنان خود با بیان این که برخی در جامعه سرمایهگذار و ثروت را موضوع ضد ارزش میدانند، ضرورت اصلاح این نگرش و فرهنگ را مورد تاکید قرار داد و گفت: «تا زمانی که عدهای سرمایه را نجس میدانند و فقر را افتخار کشور، به مقصد نخواهیم رسید».
حال آنکه باید دید چه ثروتی از منظر اسلام مذوم است و برخورداری از آن موجب از دست دادن دین و آخرت می شود.
ترغیب ائمه به کسب مال حلال
در ابتدا باید دقت داشت که اسلام هرگز با رهبانیت و گوشه گیری از دنیا(و به تبع آن مال دنیا) سازگاری ندارد و در متن روایات و آیات قرآن کریم توصیه فراوانی شده است.
اما نکته مهم اینجا است که این ثروت اولا باید از راه حلال باشد و ثانیا ثروت باید وسیله اى باشد برای استفادة همگان، پر کردن خلاء هاى اقتصادی، مرهم نهادن بر زخم هاى جانگاه محرومان و براى رسیدگى به نیاز ها و مشکلات مستضعفان. علاقه به چنین ثروتى با چنین هدفی، علاقه به دنیا نیست، بلکه علاقه به آخرت است.
یکى از یاران امام صادق(ع) به آن حضرت گفت :
«چه کار کنم؟ من دنیا را دوست دارم و به آن علاقه مندم! مى ترسم دنیا پرست باشم.»
امام (ع) فرمود: «با ثروت دنیا چه می خواهى انجام دهی؟» گفت: «هزینة خود و خانواده ام را تهیه کنم و به خویشاوندان کمک کنم. در راه خدا انفاق کنم و حج و عمره به جا آورم.» امام (ع) فرمود: «لیس هذا طلب الدنیا هذا طلب الآخرهْْ؛ این دنیا طلبى نیست ، بلکه طلب آخرت است».( وسائل الشیعه، ج 12، ص 19(
اسلام ثروتی را نکوهش می کند که مانع رسیدن به کمال باشد و موجب دل بستگی انسان شود. در چنین حالتی است که خداوند می فرماید: بگو اگر پدران و فرزندان و همسران و اقوام شما واموالی که جمع آوری کرده ایدوتجارتی که از کسادی آن بیمناک هستید و خانه هایی که به آن دل بسته اید در نزد شما محبوب تراند از خدا و رسول وجهاد در راه خدا پس منتطر امر خدا باشید.( توبه،آیه 24)
تجمل گرایی کارگزران و زراندوزی صرف؛ امری مذموم در اسلام
از منظر تعالیم اسلام علاوه بر آسیب ذکر شده، دو آسیب دیگر نیز در ثروت اندوزی که یکی از آنها تجمل گرایی مسئولین و دیگری ثروت اندوزی صرف است.
در رابطه با مديريت مال و ثروت از ديدگاه قرآن كريم به آية شريفه: «والذين يكنزون الذهب والفضة ولاينفقونها فی سبيل الله فبشرهم بعذاب اليم» (توبه / 340) می رسيم.
«ولا ينفقونها فی سبيل الله» منظور از راه خدا انجام مسؤوليت در قبال زندگی است. اين مسؤوليت بر حسب موقعيت و شرايط مردم در بين ايشان تقسيم شده است تا هر كسی به توسعه و پيشرفت زندگی بپردازد و توانمنديهای خود را برای پيشرفت زندگی و رساندن آن به جايگاههای عاليتر بكار بندد.
اين موضع به بحثی جدال انگيز در جامعه اسلامی اوليه تبديل گرديد. بين معاويه و اطرافيان او و ابوذر غفاری – صحابی جليل القدر پيامبر (ص) – اين جدال در گرفت. ابوذر با شيوه تصرف در اموال مسلمانان – بوسيله واليان يا ثروت اندوزان – مخالف بود. ابوذر بی وقفه اين آيه را ميخواند تا به جامعه اسلامی آن روز نادرستی ثرورت اندوزی و خرج نكردن آن در راه خدا را گوش زد كند.
معاويه استدلال كرد كه اين آيه در
مورد اهل كتاب نازل شده است ولی ابوذر ميگفت كه اين آيه هم درباره ما و
هم درباره اهل كتاب نازل شده است. يعنی آيه شريفه به موضوع ثروت اندوزی
ميپردازد و محدود به زمان خاصی نيست و هر جايی كه اين ويژگيها در آن وجود
داشته باشد، اين آيه نيز بدان نظر دارد. به همين جهت معاويه به عثمان بن
عفان شكايت برد. عثمان نيز به دنبال ابوذر فرستاد و او را به ربذه تبعيد
كرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز حضرت
امام بارها و بارها نسبت به خطر تجمل گرایی و مال اندوزی مسئولان و
روحانیون متذکر شدند و همچنان كه ابن خلدون خاطر نشان ميسازد تجملگرايي
از عوامل عمدهي شكست حكومتها و به سستي گراييدن عصبیت است.
امام خمینی نیز تجمل گرایی را یکی از آسیب های عمده به شمار آورده و در تحلیل گرایش مردم به روحانیت و سپردن رهبری انقلاب به ایشان می گویند:
«آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه ی آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را به پا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند. عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان.(صحیفه امام، ج 19، ص188)
در اندیشه ی امام اشرافی گری و تجمل گرایی این است که زندگی متولیان امور جامعه متفاوت از توده ی مردم بوده و دارای امتیازات ویژه ای باشند و با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قائل شوند.(صحیفه امام، ج 2، ص280)
ملاک تشخیص تجمل گرایی نیز عدم تفاوت زندگی بعد از حاکمیت قشر حاکم با قبل از حکومت است و داوران تشخیص این امر نیز توده ی مردم هستند. از این رو توصیه می فرمایند: «یک وقت کاری نشود که ملت ها و دیگران کار را تعقیب کنند به اینکه شما دستتان نمی رسید حالا که دستتان رسید شما هم همان هستید.(صحیفه امام، ج 11، ص183)
از این موارد در می یابیم که کسب ثروت و رشد آن در میان افراد جامعه اسلامی نه تنها امری مذموم به حساب نمی آید بلکه توصیه فراوانی نسبت به آن شده است.
اما هشدار جدی اسلام در رابطه با ثروت اندوزی متوجه چند آسیب است؛ اول آنکه راه کسب و خرج ثروت مشخص و در مسیر رضای الهی و امور مباح باشد، دوم اینکه توجه ثروت موجب تجمل گرایی در میان جامعه و مهم تر از آن در میان مسئولان نظام اسلامی نشود چرا که تجمل گرایی چیزی نیست جز محمل به دست آوردن ثروت های نامشروع و عقب ماندن جامعه اسلامی از اهداف خویش.