در خاورمیانه جدید، ایران و ایالات متحده به متحد یکدیگر تبدیل نخواهد شد. این برای دو کشور نه شدنی است و نه خواستنی. همانگونه که بحران کنونی عراق نشان می دهد، ایران و آمریکا تعامل بر سر منافعی که همپوشانی دارند را آغاز خواهند کرد. در چند سال آینده، ایران و آمریکا همکاری بیشتری در زمینه اهداف مشترک خواهند داشت و این به نقش آفرینی پر رنگ تر ایران در شکل دهی به خاورمیانه جدید منتهی می شود. نقشش آفرینی که در مقایسه با یک دهه قبل با رضایت بیشتر آمریکا همراه خواهد بود.

ه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاراندر سال گذشته دیگ خاورمیانه بزرگ که برای دهه ها در حالت نیم جوش بود سرانجام به نقطه جوش رسید. عراق در آستانه تجزیه قرار گرفته در حالی که روسیه درگیر جنگی بی رحم است. مصر به یک کشور نظامی تبدیل شده و استقلال کردها بیش از هر زمان دیگری ممکن می نماید.

همه این ها به چه معنی است؟ آینده منطقه چگونه خواهد بود؟ دیوید فرومکین، نویسنده کتاب یک بخش به سوی پایان صلح می گوید که خاورمیانه هیچ آینده ای ندارد. البته برخی با این نظریه موافق نیستند. آنها می گویند آینده خاورمیانه اکنون آغاز شده است زیرا الگوی خاورمیانه قدیمی که به خوبی کار نمی کرد اکنون در روند سقوط معکوس قرار گرفته است. مانند یک ققنوس قدیمی( اسطوره مصر، پرنده ای که حدود 500 سال عمر می کند و خود را آتش می زند تا از خاکستر آن پرنده ای تازه برخیزد) که باید پیش از تبدیل شدن به یک پرنده جدید به خاکستر تبدیل شود، شرایط کنونی خاورمیانه نیز سرانجام به شکل گیری یک نظام سیاسی با ثبات تر در منطقه منجر می شود. البته پیش از تحقق این امر حتما دوره ای از بی ثباتی بر منطقه حکمفرما خواهد بود. اگر سقوطی در کار باشد، هر چه زودتر از راه برسد، بهتر خواهد بود.

کشورهای منطقه عموما با واقعیت های ایجاد شده خود را تطبیق نداده اند. این یک طبیعت است و نباید در مقابل آن ایستادگی کرد. جفری گلدبرگ می گوید عراق باید یکپارچه بماند چرا که باید اینگونه باشد. اما این یک نسخه هوشمندانه نیست. او می گوید باید روی طرح هایی سرمایه گذاری کرد که از ایجاد بهشت دایمی برای تکفیری ها جلوگیری می کند و به این منظور آمریکا باید نقش موثرتری ایفا کند. اما شاید جایی برای مداخله غربی در بحران خاورمیانه وجود نداشته باشد.

اگر تنها یک کشور باشد که باید آن را برای درک آینده منطقه زیر نظر داشت آن ایران است که احتمالا برنده طولانی مدت خاورمیانه خواهد بود. ترکیه به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی خیلی ازقلب خاورمیانه دور است و همچنان از نوع ارتباط هایی که ایران با کشورهای عرب منطقه دارد محروم است. عربستان سعودی نیز با جمعیت اندک و وابستگی شدید به نفت نیز نمی تواند قدرت مطلق منطقه باشد. بر مبنای مطالعه های جغرافیایی و تاریخی، احتمال تبدیل شدن ایران به قدرت اصلی منطقه زیاد است اما برخی گروه ها در ایالات متحده تمایل زیادی به فاصله گرفتن از این شاخصه های ژئوپولتیک و حرکت به سوی ایده آلیسم دارند.

ایران در موقعیت منحصر به فردی برای کمک به برقراری ثبات در منطقه قرار دارد. ایران می تواند به افغانستان برای مقابله با سوء مدیریت های پاکستان کمک کرده و به عراق و سوریه نیز در مقابله با نیروهای جهادی یاری رساند. ایران می تواند در خلیج فارس امنیت ایجاد کند و در لبنان نیز نقشی کلیدی داشته باشد. البته این به معنی نادیده گرفتن حمایت ایران از برخی گروه ها در منطقه مانند حزب الله نیست.از سوی دیگر باید  گفت که نیروهای نظامی که با ایران متحد هستند در مقایسه با گروه های تندروی سنی، تمایل بیشتری به میانه روی و اندیشه های پراگماتیک دارند.

مانند یک ققنوس قدیمی(که باید پیش از تبدیل شدن به یک پرنده جدید به خاکستر تبدیل شود، شرایط کنونی خاورمیانه نیز سرانجام به شکل گیری یک نظام سیاسی با ثبات تر در منطقه منجر می شود. البته پیش از تحقق این امر حتما دوره ای از بی ثباتی بر منطقه حکمفرما خواهد بود.

بسیاری در غرب و به خصوص ایالات متحده تصور نادرستی در مورد ایران و ماهیت حاکمیت آن دارند. ایران یک جزیره ثبات در آب های پر تلاطم است. آمریکا می کوشد با نادیده گرفتن ایران از نقش آفرینی سازنده آن در منطقه جلوگیری کند و در مقابل دست رقبای سنی از جمله عربستان سعودی را بازتر گذاتشه است. تلاش برای کنار گذاشتن یک کشور محوری مانند ایران از ژئوپولتیک های منطقه مانند تلاش برای تدوین استراتژی آسیای شرقی بدون در نظر گرفتن چین است. در نهایت عربستان سعودی و متحدان سنی اش در خلیج فارس تهدیدی به مراتب بزرگ تر برای امنیت منطقه هستند. زیرا آنها در مقایسه با ایران ضعیف تر و بی ثبات ترند. از آن مهم تر اینکه این کشورها به گسترش نفوذ گروه های تندروی سنی از طریق کمک های مالی و لجستیکی کمک می کنند و آثار آن در عراق و پاکستان قابل مشاهده است. در نهایت هم ایران و هم آمریکا در یک جبهه مشترک برای مواجهه با این تهدید قرار دارند. عواملی از این دست است که موجب می شود موضوعاتی مانند پرونده هسته ای در اولویت ثانویه پس از این تهدید قرار بگیرند.

اینکه روابط بین ایران و ایالات متحده تا کنون سازنده نبوده است تنها به آمریکا مربوط نمی شود. ایران نیز اشتباه های محاسباتی انجام داده و باید در سیاست خارجی خود تجدید نظر کند. پس از انقلاب اسلامی، ایران که از ملی گرایی پارسی به سوی یکپارچگی پان اسلامیک پیش می رفت تلاش کرد رویکرد خصمانه ای در مقابل آمریکا و اسرائیل پیش بگیرد. این استراتژی امروز و به دنبال سیاست هایی که عربستان سعودی دنبال کرده، نمی تواند در مقابله با تندروی های ایجاد شده در منطقه و شکاف شیعه و سنی موثر باشد. محکوم کردن آمریکا و اسرائیل در سیاست خارجی داخلی ایران بازتاب زیادی دارد اما در سیاست خارجی اهداف اندکی را محقق می کند. اکنون ایران باید درک کند که چه کشورهایی دشمن اش هستند.

در خاورمیانه جدید، ایران و ایالات متحده به متحد یکدیگر تبدیل نخواهد شد. این برای دو کشور نه شدنی است و نه خواستنی. همانگونه که بحران کنونی عراق نشان می دهد، ایران و آمریکا تعامل بر سر منافعی که همپوشانی دارند را آغاز خواهند کرد. در چند سال آینده، ایران و آمریکا همکاری بیشتری در زمینه اهداف مشترک خواهند داشت و این به نقش آفرینی پر رنگ تر ایران در شکل دهی به خاورمیانه جدید منتهی می شود. نقش آفرینی که در مقایسه با یک دهه قبل با رضایت بیشتر آمریکا همراه خواهد بود.

منبع: دیپلمات/

برچسب ها: سرمایه گذاری ، روی ، ایران
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.