انگلستان میدانست که تفکر افراطی سلفی دارای دو ظرفیت بسیار عظیم است. اول برپایی نیرویی از دل اسلام بر ضد اسلام و دوم به خاک و خون کشیدن مسلمانان باهدف دفاع از کشور جعلی صهیونیستها و اینکه این جماعت تندخو و تندرو فقط حرف پول را میدانند و عربستان یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیاست و میتواند چنین نیروهایی را تربیت کند. طی 100 سال میلیاردها دلار خرج تربیت تروریستها و گروهکهایی شد که با شعارهای اسلامی علیه اسلام ناب چه سنی و چه شیعه شمشیر کشیدند و دست به قتلعام زدند. پاکستان، افغانستان عراق و کشورهای شمال افریقا آبستن عملیات تروریستهای بهظاهر مسلمان شد و همانند نقطههایی که باید روزی به هم متصل شوند یکبهیک به هم وصل شدند تا نظم و ثبات غرب آسیا برهمخورده و طراحی جدیدی از قرارگیری نیروها صورت گیرد که تماماً به نفع رژیم اشغالگر قدس است.
برای اشارهای کوتاه اگر حوادث عراق را مرور نماییم، خواهیم دید که کورهٔ آتشین تروریستها که بعد از سوریه بهقصد سوزاندن افراد بیگناه عراقی وارد خاک این کشور شده همچنان با آتشافروزی و گداختن آن توسط اختلافات شیعه و سنی بدان دامن میزند. همچنین این سوال نیز مطرح است که افراد بیعقل تروریست که در زندگی خود بهجز دزدی و تجاوز و کشتار چیزی نمیدانند چه طور میتوانند به جدیدترین و پیشرفتهترین رسانهها دسترسی داشته باشند و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند؟
* هدف غرب نشان دادن حملات تروریستی به عنوان درگیری مذهبی است
آرایش نیروهای استکبار بهنوعی است که غولهای رسانهای غرب با پوشش دادن و تحریف رویدادها، درگیریهای عراق و سوریه را نه از منظر هجوم تروریستها بلکه از نگاه یک درگیری مذهبی و اسلامی میخوانند و با ایجاد کردن بحثهای مذهبی اسنادی را با برجستهسازی به اذهان عمومی نشان میدهند. وقتی رسانههای غربی تروریستهای داعش را انقلابی میخوانند، دم خروس از کاخ سفید اینگونه بیرون میزند که برای دفاع از عراقی که آمریکا با شعار مبارزه با تروریسم به آن لشکر کشیده به دلیل وجود یک دولت شیعی از پشتیبانی آن خودداری میکند و شرط رفتن نوری مالکی بهعنوان رئیس شیعی دولت عراق را برای حمایت نظامی از عراق قرار میدهد.
سال 2001 که برجهای دوقلو فروریخت کاخ سفید فرمان جنگ را برای مبارزه با همین تروریستها صادر کرد ولی باگذشت 11 سال نهتنها تعداد تروریستها کاهش نیافت بلکه شاهد رشد میلیونی آنها هستیم که سراسر جهان اسلام را به خاک خون کشیده است. شاید دولت عراق نمونه پیشبینینشده همین نقشه باشد که هیچگاه گمان نمیرفت پس از صدام یک دولت اعتدالگرای شیعی سرکار بیاید که بتواند اتحاد شیعه و سنی را بهخوبی حفظ کند. همین مسئله خاری شد در چشم آمریکاییها که بر زیر میز زده و آتش سوریه و بشار اسد را به سمت سرنگونی نوری مالکی بچرخانند. اگر به شکل ریشهای نیز به تفکر این تروریستها و اربابان امریکایی-اسرائیلی آنها نیز نگاه کنیم، خواهیم دید نوک پیکان دشمنی آنها با اسلام شیعی است و هر جا شیعه حرفی برای گفتن دارد تلههای انفجاری آنها نیز در آنجا فعال است. امروز اگر از پاکستان تا نیجریه و از سوریه تا عراق در آتش سلفیان تکفیری میسوزد نتیجه همان دشمنی غرب با اسلام و البته اتحاد مسلمانان است که سبب لرزه بر اندام صهیونیستها میشود.
نوری مالکی بهعنوان یک نخستوزیر مسلط بر سیاستهای عراق توانسته بود ثبات خوبی را در کشورش ایجاد کند ولی این ثبات باسلیقه آمریکاییها جور درنیامد. شاید راهپیمایی اربعین حسینی ترسی بر اندام استکبار انداخت که از خشم خود دست به ایجاد چنین کشتاری زدند. آنها بازنده کردن مهرههای سوختهٔ بعثی دوباره عراق را با بحران روبهرو کردند و غرب آسیا را به آتش کشیدند، ولی مسئله اصلی جهل آنها در خصوص عدم شناخت صحیح همین تروریستهاست، که آنها آتشی را روشن کردهاند ولی هیچگاه نمیتوانند آن را خاموش کنند و دامان متحدان و منافع آنان را نیز خواهد گرفت.
هرچند پیشبینیها حاکی از انهدام گروهک تروریستی داعش در عراق است، اما بر طبق حوادث مشابه پس از ختم این ماجرا در عراق، تروریستها به دنبال مأمن دیگری برای خود هستند که میتواند کشورهای حامی آنها باشد؛ جایی که این حامیان انتظار آن را ندارند و میتواند منافعشان را به خطر بیندازد.
امروز اگر عراق در آتش تروریسم میسوزد، باید منتظر یورش تروریستها به سمت اردن و عربستان باشیم و ترکیه بهعنوان دلال تروریست خود روزی زیر چکمههای تروریستها خواهد بود و امنیت خود را از دست میدهد و این یعنی سقوط تمامی دکلهای استخراج منافع غرب و نابودی همه آمال غربیها.