شروع فعالیت قرآنی خودم را بعد از خداوند که واقعا به بنده عنایت داشت مدیون برادر بزرگترم رضا هستم که در همان کودکی پای من را به محافل قرآنی باز کرد. سال 68بود که در 8سالگی برای نخستین بار به همراه برادرم شروع کردم به تلاوت قرآن و خوب یادم هست که نخستین سوره هم سوره مبارکه حمد بود. بعد از این بود که برادرم من را به محفل قرآنی نزدیک منزلمان در محله امیریه تهران برد و همانجا وقتی دکتر سعیدیان صدای من را شنید، پسندید و با اخلاق خوب و قرآنی که داشتند من را جذب کردند. استاد سعیدیان همواره طوری در کلاسهای قرآن رفتار میکرد که بهدلیل روح معنوی و عرفانی و چهره آرامی که داشت تأثیر زیادی روی شاگردان و قرآنآموزان میگذاشت. طی یکیدو سال خیلی سریع در قرائت قرآن رشد کردم و در بیشتر مجالس و محافل بهعنوان قاری حاضر میشدم. در اوایل دهه 70بود که در صدا و سیما هم حاضر شدم و آنجا به همراه آقایان فروغی و یزدان پناه - از قاریان خوب کشور- برنامه اجرا میکردیم. در سال 73بود که صدایم عوض شد و دیگر مثل قبل کیفیت نداشت برای همین مجبور شدم که قرائت را برای مدتی کنار بگذارم. طی این دوره هم به درس و ورزش رو آوردم. فوتبال خوبی داشتم.
میخواستم به تیمهای باشگاهی بپیوندم که متأسفانه نشد؛ البته کنار فوتبال، کشتی هم میگرفتم که آن را هم نصفه و نیمه رها کردم اما فعالیتهای قرآنی من در مدرسه جزو بهترین خاطرات دوران کودکیام است که در آن سالها هر روز سر صف قرآن میخواندم و وقتی صدای قرآن در حیاط مدرسه میپیچید احساس میکردم که خدا بین همین صفوف حضور پررنگتری دارد. بارها با این حس و حال بعد از قرآن صبحگاهی گریه کردم. هنوز هم همینطور است و بعضا وقتی چند آیه از قرآن را که تلاوت میکنم عظمت خداوند و این معجزه الهی تمام وجود من را در برمیگیرد و ناخودآگاه چشمهایم تر میشود.
ضبطی که جای موتور را گرفت
عوض شدن صدایم کمی من را از قرآن دور کرده بود و در سن 16سالگی از پدرم خواستم که برایم موتور بخرد تا سرگرمی جدیدی پیدا کنم اما پدرم بهشدت با این قضیه مخالف بود و آخر سر هم موتور را نگرفت. در نخریدن موتور هم حکمت بزرگی نهفته شده بود و آن هم این بود که همان موقع پدرم یک ضبطصوت دوکاسته خرید که میکروفن هم به آن وصل میشد. با اینکه ایدهآل من موتور بود اما این ضبط سبب خیر شد. برادرم تشویقم میکرد تا نوار استادان قرآن را بیشتر گوش دهم و به تقلید از آنها صدایم را ضبط کنم تا صدایم هماهنگتر شود. خاطرم هست که آن زمان بهخاطر علاقهای که به استاد «شحات انور» داشتم ابتدا نوارهای او را گوش میدادم اما خیلی سریع سعی کردم تا صوت و لحن خواندنم را به استاد حصان نزدیک کنم که یک قاری غیرقابل پیشبینی بود و همین هم از ویژگیهای او بود. با اینکه خیلی از استادان قرائت توصیه نمیکنند که قاریان مبتدی سراغ این استاد بروند اما من از ایشان الگوبرداری میکردم و لحن و صوت ایشان را بهخودم نزدیکتر میدانستم تا بقیه استادان. عنایت خداوند دوباره شامل حال من شد و با تمرین براساس صوت استاد حصان که بهشدت به ایشان علاقه دارم صدایم دوباره قوت گرفت و تحریرها و لحنم پختهتر شد. تا سن 20سالگی خجالتی بودم و در محافل قرآنی حضور پیدا نمیکردم با اینکه طی این مدت بارها با استاد سعیدیان برخورد داشتم و ایشان را میدیدم اما نمیتوانستم در محافل حضور پیدا کنم. برادر بزرگم حسین فردی که او نیز نفر اول مسابقات بینالمللی قرآن است یکبار صدای ضبط شده من را در یک جمع قرآنی پخش کرده بود و دوستانی که در آن جمع بودند از صدای من خوششان آمده بود و خواسته بودند که من هم برای قرائت حاضر شوم و از نزدیک صدایم را بشنوند. از همینجا بود که فهمیدم هیچ کار خدا بیحکمت نیست!
فقط عنایت خدا
ورود به مسابقات برمیگردد به دوره مدرسه. طی دهه 70در مسابقات دانشآموزی شرکت میکردم. در ردهها و سطوح مختلف همیشه جزو نفرات برتر بودم؛ یعنی همیشه مقامهای اول تا سوم را کسب میکردم.
سال 81بود که برای نخستین بار در مسابقات بزرگسالان که در بیت الزهرا(س) در محله تهرانپارس برگزار شد شرکت کردم. شرکتکنندگان زیادی در مسابقه حضور داشتند و من بعد از آقای «رحیم خاکی» نفر دوم مسابقات شدم.
همان سال هم بود که در مسابقات سازمان اوقاف شرکت کردم و با وجود اینکه از تهران نفر اول بودم اما در مسابقات کشوری که در شیراز برگزار شد نتوانستم مقام کسب کنم. مسئله عجیب همین است که نخستین دوره مسابقات من در شیراز بود و آخرین آن هم که موفق شدم مقام اول را کسب کنم همین امسال در شیراز بود. آن سال من پسر جوانی بودم.
وقتی یکی از دوستان که من را از دوره نوجوانی در صدا و سیما به یاد داشت پرسید که بهنظرت چه زمانی به مقام اولی دست پیدا میکنی گفتم نهایت تا 5سال دیگر، اما بعد فهمیدم تا عنایت و لطف خدا نباشد هیچ کاری از پیش نمیرود و با اینکه من 12دوره در مسابقات شرکت کردم اما موفق نشدم که مقام اول را کسب کنم تا اینکه در دوره سیزدهم با عنایت خداوند توانستم که در شیراز نفر اول مسابقات بینالمللی در رشته قرائت بشوم.
این آخرین باری بود که من در مسابقات بینالمللی قرآن کریم شرکت میکردم و از این به بعد تصمیم دارم که هم با دقت بیشتری به مفاهیم قرآن بپردازم و هم جلسات قرآنی را تشکیل دهم تا علاقهمندان به قرائت قرآن هفتهای یکبار دور هم جمع شوند و من هم بتوانم بهعنوان مربی، نسل آینده قاریان را تربیت کنم.
تجربههای جهانی
طی این سالها در مسابقات زیادی شرکت کردم و کلکسیونی از مقامهای مختلف را دارم که این هم در نوع خود جالب است و من از این بابت خیلی خوشحالم. خاطرم هست که چند سال پیش در مسابقات مالزی شرکت کردم. خیلیها قبل از مسابقات گفته بودند که اگر مقام ندادند ناراحت نشو زیرا سیستم مسابقات آنها به این شکل است و سیاسیکاری دارند. استاد سعیدیان بهعنوان استاد راهنما در کنارم حضور داشت و برادرم حسین هم با ما بود؛ به یاد دارم نماز حضرت فاطمه(س) خواندیم و استاد سعیدیان هم برایم دعا کرد و رفتیم تا در مراسم اختتامیه مسابقات مالزی شرکت کنیم. زمان اهدای جوایز وقتی که 3 نفر برتر را کنار هم نشاندند. قاری عراقی اول، من دوم و قاری اندونزیایی بهترتیب نشستیم. همانجا متوجه شدم دوم شدهام. نفر دومی در این مسابقات واقعا حکم نفر اولی را دارد؛ چرا که برای آنها حضور یک ایرانی در جایگاه نخست بسیار سنگین است و به هر طریقی که شده مانع میشوند که ایرانیها نفر اول مسابقات شوند. تنها در مالزی بهخاطر سابقه طولانی در برپایی مسابقات بینالمللی که نزدیک به 56سال است، این رویه حاکم نیست. در سایر کشورها نظیر تونس و مصر همچنین مسئلهای حکمفرماست.
ایرانیها امروز به یکی از رقبای سرسخت قاریان جهان اسلام که تا سالها داعیهدار آن مصر بوده است تبدیل شدهاند و این مسئله برایشان قابل هضم نیست که در هر دوره یک ایرانی مقام اول را کسب کند. البته همانطور که گفتم در مسابقات دیگر کشورها هم شرکت کردهام؛ برای مثال در مسابقات قرآن لیبی سوم شدم، در مسابقات قرآن هندوستان اول و در مسابقات قرآن سوریه نیز اول شدم؛ در مسابقات قرآن تونس هم اول شدم اما در این مسابقات به این دلیل که رشته حفظ هم داشت و باید 10جزء از قرآن را حفظ میکردم درصورتی که با آمادگی 5 جزء رفته بودم و اطلاعی از روند مسابقات آنان نداشتم حذف شدم. همه این شکستها برای من پیروزی امروز را به ارمغان آورده و شاید اگر در سال 81نفر اول مسابقات بینالمللی در شیراز میشدم مثل خیلی از دوستان از دور مسابقات کنار میرفتم و هرگز هم نمیتوانستم این تجربیاتی که امروز کسب کردهام را بهدست بیاورم. اصلا از نظر من هیچ کدام از اینها شکست نبود بلکه چراغی بود که با آن آینده برای من روشنتر شد. این شکستها باعث شد که من پیروزی ارزشمندی را بهدست بیاورم و حالا با خیالی آسوده و با کولهباری از تجربههای مختلف بتوانم به فکر ترویج و آموزش قرائت در بین جوانان و نوجوانان باشم.
دو خاطره قرآنی
در زندگیام 2 خاطره درخشان دارم که یکی از آنها مربوط میشود به سال 73که استاد شحات انور به همراه چند استاد بزرگ مصری به ایران آمده بود و در مجالس قرآنی شرکت میکرد؛ یکی از این محافل در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) بود که من هم به همراه برادرم حسین شرکت کرده بودیم. من هم با اینکه 13سال بیشتر نداشتم شروع کردم به تلاوت آیاتی چند از کلامالله مجید که خوب خاطرم هست استاد شحات انور موقع قرائتم چشمانشان را بسته بود و وقتی تمام شد من را به نزد خود خواند و در آغوش گرفت که حس بینظیری برای من بود و پس از آن گفت که شما در آینده قاری بزرگی خواهی شد. امروز به لطف خدا و پس از سالها تمرین و تلاشهای زیاد توانستم چنین مقامی را کسب کنم اما خاطره دومی که برای من بسیار شیرین و ارزشمند است مربوط میشود به سفر به سرزمین وحی. سالها پیش بود که مقابل رهبر معظم انقلاب تلاوتی داشتم و آن موقع به ما گفتند که برای شما یا برادرت حسین یک سفر حج درنظر گرفتهایم و خودتان انتخاب کنید که کدامیک میروید. من گفتم که حسین چون برادر بزرگتر است باید برود و برادرم هم گفت که من بروم. در نهایت اتفاقاتی افتاد که خدا هر دوی ما را طلبید و به حج رفتیم که این شیرینترین خاطرهای است که من در زندگی داشتم.
نمایشگاه؛ بهشت کودکان
یکی از ابتکارات خوب جمهوری اسلامی برای ترویج قرآن برپایی نمایشگاه قرآن است که همیشه جمعیت زیادی برای بازدید از آن حاضر میشوند. من هربار که به نمایشگاه میروم بهدنبال چاپهای جدید قرآن هستم. هم خط و هم ترجمه برای من مهم است؛ البته خط عثمان طه و ترجمه مرحوم الهی قمشهای همیشه جذابیت خاص خود را داشته و دارد و من هم معمولا قرآنهایی را میخرم که این دو فاکتور را دارند. اگرچه امسال از نمایشگاه چیزی نخریدم و فقط کتابها را ورق زدم اما مسئلهای که واقعا چشمگیر بود برای من پویایی در غرفههای کودک و نوجوان بود که نرم افزارها و کتابهای خوبی برای تربیت نسل جدید طراحی شده است. امروز یک نوجوان طالب قرائت قرآن به راحتی و با خرید یک نرمافزار میتواند قرائتهای مختلف را گوش کند و حتی آنها را با هم مقایسه کند و این چیزی است که زمان ما به سختی انجام میشد.
تلاوتی در خاک آمریکا
کسانی که با قرآن سر و کار دارند معمولا تلاش میکنند همانطور هم زندگی خود را شکل دهند؛ یعنی قرآن و کلام حق را محور قراردهند و زندگی خود را حول آن برنامهریزی کنند که این هم ثمرات مادی و معنوی زیادی به همراه دارد. برای من که اینطور بوده یعنی خدا به واسطه قرآن عزتی به من داده که شاید من به راحتی نمیتوانستم آن را بهدست بیاورم. در کنار آن از بعد مادی هم بهرهمند شدم و در مسابقاتی که شرکت کردم هم سفرهای زیادی به کشورها و شهرهای مختلف داشتم که باعث شد فرهنگها و جوامع مختلف را از نزدیک ببینم و هم جوایز مادی زیادی نصیبم شد. از طرف دیگر نزدیکی به قرآن برای همه خوب است؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب هم در صحبتهایشان گفتند کسانی که از قرآن دور هستند با تلاوت قرآن از تاریکی فاصله میگیرند و گناهانشان کم میشود و کسانی هم که اهل قرآنند به نور و حقیقت نزدیک میشوند و من طی این سالها کاملا این مسئله را لمس کردهام. پدر من در آمریکا استاد دانشگاه است. او میگفت که هر موقع در دانشگاه جلسه داریم من چند آیه از قرآن را برای شروع میخواندم و هربار تعداد زیادی به من رجوع میکردند که این کلمات چه بود که اینقدر تأثیرگذار بود و تازگی داشت و وقتی برایشان از قرآن میگویم علاقه را در چهرهشان میبینم.
قرائت چهارساعته
یک بار به اندونزی دعوت شده بودم. در مجلسی که رئیس شهر به همراه خانوادهاش حضور داشت بهمدت 4 ساعت تلاوت کردم ـ در مجلسی که شاید 5 هزار نفر جمعیت در آن نشسته بود ـ تلاوت من در آن مجلس خیلی قوی بود و در طول آن 4 ساعت هیچکس بلند نشد که مجلس را ترک کند.
این برای خود من خیلی جالب بود و در همان مجلس از حاکم شهر هدیه نقدی هم گرفتم که شاید آن سال به پول ایران یک میلیون و نیم میشد. این تأثیر کلام خداست که در مجلسی که 4 ساعت قرآن تلاوت شد یک نفر مجلس را ترک نکرد؛ زیرا قرآن در قلب شنوندگان نفوذ میکند.
چرا جامعه قرآنی نداریم؟
دیدار امسال من با رهبری نسبت به همه سالها فرق داشت چرا که بهعنوان نفر اول مسابقات بینالمللی قرآن کریم در ایران خدمت ایشان میرسیدم و همین شور و شعف من را دوچندان کرده بود. سخنان ایشان بسیار باارزش بود. ایشان فرمودند امروزه قاریان خوب و قویای در کشور داریم اما گلایه ایشان هم کاملا بجا بود؛ اینکه واقعا جامعه ما با یک جامعه قرآنی بسیار فاصله دارد و باید مردم ما با این کلام الهی بیشتر انس بگیرند. بهخصوص الان کهماه مبارک رمضان است وماه نزول قرآن. هر کسی به راحتی میتواند قرائت و تلاوت قرآن را انجام دهد و حتی میتواند برای قاری ممتاز شدن قدم بردارد. این مسیری است که اول نیاز به یک استاد خوب دارد و پس از آن هم به تمرین و پشتکار زیاد. البته لطف خدا و استعداد هم از مولفههای مهمی هستند که یک فرد باید داشته باشد چرا که امروزه شرکتکنندگان زیادی در مسابقات حضور دارند اما همه آنها در یک سطح و با یک شیوه قرآن را قرائت میکنند و کسی میتواند موفق شود که ابتکار عمل ویژهای داشته باشد و این ابتکار هم با تمرین و ممارست زیاد و به لطف خدا بهدست میآید اما باز هم این مسئله منافاتی با سبک زندگی قرآنی ندارد و نیاز نیست همه قاری ممتاز شوند بلکه مردم باید اول به قرائت قرآن و فهم مفاهیم آن برسند و بعد هم به قرآن عمل کنند. حتی باید برای این مسئله بهترین جوایز هم درنظر گرفت؛ ما برای یک مسابقه فوتبال و بازیکنانی که خوب بازی میکنند میلیونها تومان خرج میکنیم اما وقتی پای قرآن وسط میآید میگوییم که خب اجرش با خدا و این غلط است. چیزی مهمتر از قرآن وجود ندارد و باید بهترینها هم برای همین درنظر گرفته شود تا هم جاذبه بیشتری برای مردم داشته باشد و هم فرهنگ ما براساس قرآن شکل بگیرد.
منبع:همشهری آنلاین