این پدیده الزاماً در مورد همه افراد جامعه اتفاق نمیافتد، بلکه اختصاص به گروهی دارد که به جایِ آوردن دین به صحنه زندگی اجتماعی، رسوم و ارتکازات خود را اصول مسلّم حیات اجتماعی قلمداد کرده و قرائتی از دین ارائه می دهند که هم امیال و ادراکات پیشین را برتابد و هم ایشان را در زمره متدینان و بلکه برتر از ایشان جلوه دهد؛ چرا که به زعم خویش، از پذیرش عوامانه و تسلیم محض بودن در برابر تمام آموزههای دینی سرباز می زنند و به کمک اندیشه و تحلیل عقل مصلحتگرای خویش، «یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض» می شوند و به دستاویز اجتهاد از مهلکه خروج از دین می گریزند. پیشتازان این جریان در تاریخ چه در یهودیت و چه در مسیحیت و اسلام، به ظاهر عالمان دینی بودند که برخی از روی نادانی و عدهای به واسطه غرضورزی منشأ تشکیل کانونهای به ظاهر دینی اما در واقع ضد دینی شدند.
یک نمونه
حمیت و عصبیت قومی عرب جاهلی از جمله فرهنگهای راسخ مردم حجاز پیش از اسلام بود. غرور و تکبر نه تنها در حد یک صفت انسانی مشترک بین همه انسانها، بلکه در حد یک فرهنگ ناشی از عروبت در اعماق جان اعراب ریشه داشت. ندای «انا رجل» بلندترین و مقدسترین ندایی بود که به گوش میرسید. زن در حکم حیوان و کالا بود و نوزاد دختر برای صیانت از شرافت و رجولیت زنده زنده دفن میشد. غارت و راهزنی و شمشیر و شراب آرمان پهلوانان و جوانان بود و علم به آباء و انساب عرب و افتخار به تعداد قبور و... شغل پیران به شمار میرفت. کوچکترین کلامی که منافی غرور و هویت عربی باشد، کافی بود تا جنگی تمام عیار را رقم زند و بالاخره بتپرستی اگر چه اعتقاد ظاهری مردم جزیرةالعرب بود اما باور واقعی آنان خودپرستی و قبیلهپرستی بود.
در این اوضاع، دینی ظهور کرد که انسان را به تسلیم فرا میخواند و از او میخواست روزی 34مرتبه پیشانیاش را که بلندترین و شریفترین اعضای بدن اوست، به نشانه ذلت و خضوع در برابر پروردگار بر خاک بندگی بساید. تعالیم بلند اسلام که بر نفی پرستش غیر خداوند تعالی مبتنی بود، جزیرةالعرب را تکان داد و دستکم در زمان حیات نبیاکرم(ص) دوران تابان و ارزشمندی از فرهنگ تعبد و تسلیم به تصویر کشیده شد. پیامبر اسلام (ص) هم در جایگاه پیامبر و هم در سمت امام و راهبر جامعه غرور و حمیت شرکآلود را مطرود اعلام کرد و نوعی صلابت دینی را از اساس بنیان نهاد.
پس از رحلت پیامبر(ص) چندی نگذشت که مناسبات قومی و قبیلهای زنده و عصبیت خفته جاهلی بار دیگر بیدار شد و این بار نام دین را با خود یدک کشید و به همین سبب، رویارویی با آن بسیار مشکل مینمود، بنیامیه که از احیاگران پشت پرده این جریان بودند و آن را خطدهی مینمودند، بیشترین سوء استفاده را از آن کردند. کار این فرهنگ قومی عربی که صبغه دینی یافته بود، به جایی کشید که آشکارا رو در روی حاکمیت دینی امیرمؤمنان(ع) شمشیر کشید و به قتل و راهزنی و غارت مسلمانان پرداخت، تا آنجا که خبّاب بن أرت را در برابر چشمان همسر حاملهاش سر برید و پس از دریدن شکم او جنینش را بر نیزه زد. این اعمال را کسانی مرتکب میشدند که روزها را به روزه و شبها را به عبادت میگذراندند و از کثرت سجده پینههای پیشانیشان را با قیچی میبریدند.
رفتهرفته و در بستر حکومت بنیامیه این جریان ادامه یافت تا این که در زمان یزید عدهای به اسم اسلام و خلیفه مسلمین و با ندای تکبیر و تهلیل، سر مطهر حسینبنعلی(ع) را جدا کردند واهل بیت او را به عنوان خارج شدگان از دین و کفار به اسارت بردند. با این که انگیزه یزید از این حرکت پلید هیچ ربطی به تکبیر و تهلیل نداشت، خود او گفت: «لیت اشیاخی ببدر شهدوا...»؛ ای کاش اجدادم زنده بودند و میدیدند چگونه انتقام بدر را از حسین و پدرش ستاندم و نام و آبروی خانوادگیام را زنده کردم. البته این نگرش و کلام یزیدی نسبت به حادثه عاشورا و پایین آوردن آن در حدّ جنگ قدرت و حکومت، امروزه نیز از گوشه و کنار به گوش میرسد. تأثیر ماجرای کربلا در جامعه اسلامی به قدری عمیق بود که خلفای بنیامیه و بنیعباس را اگر چه در ظاهر، به جانبداری از اهل بیت(ع) وادار ساخت و بنیعباس را با شعار «الرضا من آل محمد» به روی کار آورد. همچنین جریان خارجیگری و عروبت مذهبی را که توسط دشمنان اهل بیت(ع) سامان مییافت، به انزوا کشاند. اما از آنجا که این تفکر در ذات فرهنگ عربی ریشه داشت، از بین نرفت و به حیات ضعیف خود ادامه داد.
در قرن هشتم ابن تیمیه مبانی فکری این جریان را با ظواهر آیات و روایات صحیح و مجعول تئوریزه کرد و برای اولین بار به عنوان مکتبی مبتنی بر توحید ناب ارائه کرد، اما شاید به دو دلیل نتوانست مکتب خود را آن چنان که میخواست ترویج کند؛ نخست، هوشیاری دانشمندان اسلام از فرق و مذاهب مختلف و نوشتن ردیههای متعدد بر عقاید و افکار وی، و دوم این که او مانند محمد بن عبدالوهاب، ابن سعودی نداشت که از قوت شمشیر او برای رواج مکتب کمک گیرد. چند قرن بعد توافق محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود در درعیه، زمینهساز بروز نحلهایِ همان اسلام عربی متعصب شد. درک صحیح استعمار از وجود چنین بستر مناسبی در فرهنگ عرب حجاز، تشکیل فرقهای جدید را نوید میداد که حداقل در آغاز میتوانست ساز مخالفی میان بقیه سازها باشد؛ هدفی که استعمار پیر از آغاز، آن را مبنای سیاست استعماری خود تعریف کرده بود. بازوی خونریز ابن سعود، به عنوان امام سیف، آمال و آرزوهای دور و خطرناک محمد بن عبدالوهاب را عملی میکرد و میتوانست به عربستان در خاورمیانه قدرت و مرکزیت ببخشد؛ مرکزیتی که تابع استعمار و استکبار و نطفه شوم اسلام امریکایی بود. چیزی نگذشت که آیینی به نام وهابیت، نماد مذهبی حکومت آل سعود شد و علمای طراز اول دربار سعودی را بزرگان وهابیت تشکیل دادند.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران، امام راحل در عمل مروّج اسلام ناب محمدی و طلایهدار مبارزه با استکبار، و ایران امالقرای جهان اسلام شناخته شد. این حقیقت برای فرهنگ «أنا رجل» بسیار ناگوار بود؛ از همین رو به تحریک استکبار و میل ذاتی از هیچ کمکی به دشمنان ایران اسلامی دریغ نکرد. این طیف در دهه اخیر سلاح بر دوش و به نام ارگان نظامی القاعده کوشیده است در ظاهر از حکومت سازشکار خود فاصله بگیرد و با رجزخوانی و غرور فزاینده، به اصطلاح جامعه جهانی را اصلاح کند؛ اما تاکنون دستاوردی جز کشتار انسانهای مظلوم و بیگناه با بمب و ترور و ذبح و سوزاندن زندهزنده، نداشته است.
نمونهای دیگر
ایران از زمان فهلویون تاکنون حکمای بزرگی را به خود دیده، و یکی از مهمترین خاستگاههای تصوف شرقی است. با ورود آموزههای قرآنی و اسلامی، جهشی در سیر معارف روحانی به وجود آمد و عرفان رونق بسیار یافت. مفاهیم عمیق اسلام شیعی که از طریق اهل بیت بیان شده بود، نه تنها با ذوق حکمای ایرانی سازگار بود که به آن تعالی نیز میبخشید. مفاهیمی چون پندار و کردار نیک، محبت، نور، انسان الهی، منجی موعود و... مفاهیمی بود که ایران از زمان حکمت خسروانی با آن آشنا بود. اما اکنون با تفصیل و ترتیب والاتر و به همراه معارف عمیق دیگری آنها را از قرآن و عترت میشنید. حقایقی از قبیل اینکه صفات الهی در وجود انسان متجلی میگردد، حقیقت وجود پیامبر و امام یکی است، امام نمونه انسان کامل و مظهر تمام تجلیات الهی است، راه سیر و سلوک روحانی برای انسانها وجود دارد و آنان نیز به فراخور استعدادشان میتوانند تجلی صفات خداوند را در خود دریابند و صدها حقیقت معرفتی دیگر، بعدها توسط حکمای بزرگ اسلامی از راه برهان و استدلال نیز به اثبات رسید و فرهنگ اعتقادی ایرانیان را متعالی و ممزوج با معارف قرار داد.
تا اینجا جنبه مثبت قضیه بود؛ اما از سوی دیگر، عدهای با سوء استفاده از این معارف بلند و جاذبه و تأثیر معنوی آن در جان مخاطبان دست به تشکیل فرقهها و سلسلههای خاص زدند و بر شالوده همان اصول فلسفی و عرفانی که پیشتر اشاره شد، جریان جدیدی را به وجود آوردند. در این میان مدعیان بیش از اهل حقیقت مطرح شدند و از هر حربهای برای ارضای مطامع نفسانی خود بهره بردند. مریدان سرسپرده نیز با نگاه افراطی و غلوآمیز به مرشدان روحانی خود در رشد این روند مؤثر بودند. در سدههای اخیر این بستر مناسب، استعمار پیر را برای تشکیل فرقهای جدید و متمایزتر در این سوی خاورمیانه به فکر فرو برد، او نمیتوانست آیینی چون وهابیت را در ایران پایهریزی کند؛ چرا که اصولاً مناسبات فکری فرهنگی با اندیشه وهابی در ایران وجود نداشت، اما فرهنگ افراطی عرفانی که از عرفان قرآنی و علوی پیش افتاده بود، سنگبنای آیینی جدید میشد که علی محمد باب شیرازی مهره مناسبی برای تأسیس آن بود. تساهل و اباحیگری صوفیانه، سکولاریسم و سازش با هر خوی استعماری و دشمنی با علمای اسلام از ویژگیهای بنیادین بهائیت بود که آن را از تصوف منفی به ارث برده بود. تردیدی نیست که بیداری علمای بزرگوار شیعه نگذاشت بهائیت رونق مطلوب استعمار را بیابد و آنگونه که وهابیت سلوک رسمی عربستان شد بهائیت در ایران پا نگرفت؛ اما به صورت یک جریان استعماری مزاحم، اگر چه اندک و ناچیز، باقی ماند. ارتباط تنگاتنگ بهائیان با اسرائیل و انگلیس چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اعطای نشان دولتی انگلیس در حیفا به عبدالبها و دریافت لقب «سر»، رضایت اربابان از عملکرد نوکران را نشان میدهد.
کلام آخر این که خطر دینداری مشوب به امیال پست بشری تا حدی است که موجب رسوم و عادات غلط شده و منشاء بروز فتنهها و انشعابات در صراط مستقیم دین است. دشمنان فرصتطلب دیروز و امروز نیز هیچگاه سلاح شوم تفرقهانگیزی را کنار نگذاشته و نخواهند گذاشت؛ چرا که به روشنی دریافتهاند تشتت و تفرق، بزرگترین نقطه ضعف جامعه اسلامی است که میتوان از خلال آن به اهداف استعماری دست یافت.
استقبال گرم و درخور توجه فرهیختگان عالم اسلام از فراخوان رهبر فرزانه انقلاب دربارة انسجام اسلامی، ظرفیت عظیمی را نوید میدهد که برای تحقق اتحاد و همدلی در میان مسلمانان جهان وجود دارد. امید است که به لطف الهی پایان سال انسجام اسلامی آغازی برای رفع کینهها و اختلافها از جامعه مسلمین و قیامی یکپارچه در برابر کفر و استکبار و صهیونیزم جهانی باشد، انشاءالله.
محمد لطیفی