چرا محاصره دریایی
و اقتصادی را توأم با هم ميگوییم؟ چون 90 درصد واردات و صادرات کشورها از طریق دریاست.
وقتی شما عراق را محاصره دریایی کردید، یعنی 90 درصد واردات و صادراتش را مختل کرده
اید. یعنی بنادر فاو، بصره و ام القصر عراق محاصره شد. با انهدام سکوهای «البَکر »
و «الامیّه » که 90 درصد صادرات نفت عراق از آن طریق بود هم تعطیل شد. ما این کار را
در شصت و هفتمین روز جنگ انجام مي دهیم و به خاطر برتری دریایی مان نیروی دریایی عراق
را شکست مي دهیم و در واقع او را محاصره اقتصادی می کنیم. نتایج این قضیه خیلی نتایج
ارزشمندی است و شما یقین داشته باشید اگر کشورهای دیگر به عراق کمک نمیکردند، نمی
توانست منابع مالی جنگ را تأمین کند، چون راه وارادات و صادراتش بسته شده بود.
10 هزار کشتی را در هشت سال دفاع مقدس اسکورت کردیم
اما عراق هم آمد همین کار را در برابر ما انجام دهد
و با کمک های خارجی خصوصاً فرانسوی ها که به او بالگرد و هواپیما و موشک ساحل به دریا
و مین دادند. برای چه؟ دشمن که نمیتوانست ما را محاصره دریایی کند، بلکه او ميخواست
خطوط مواصلاتی ما را تهدید و ناامن کند. در همین راستا بود که بحث اسکورتها به وجود
آمد.
عراق دنبال این بود که یا از طریق هوا با موشک و هواپیما یا از طریق مینهای دریایی،
از ورود کشتیهای تجاری ما به بندر امام جلوگیری کند. چرا بندر امام؟ چون مهمترین
بندر ما در آن زمان بندر امام بود. بندر شهید رجایی را نداشتیم و نزدیک به 90 درصد
کشتی هایمان باید به بندر امام خمینی مي رفت. او مي خواست این خط را قطع کند و اگر
موفق مي شد، همان بلایی که ما بر سرش آورده بودیم، بر سر ما آورده بود.
عراق به دنبال
این بود که از طریق هوا از ورود نفتکش ها به «خارک » جلوگیری کند. این همه خارک را
بمباران کردند علتش جلوگیری از صدور نفت بود. ولی موفق نشد چون نیروی دریایی ما خارک
را کاملاً محاصره کرده و تحت کنترل گرفته بود. بعد هم ما توانستیم راه های دیگری مثل
جزیره لاوان و شناورها و امثالهم را به کار بگیریم.
پس از این عراق از طریق فرودگاه
هایی که در اختیارش بود با هواپیما آمد تنگه هرمز را تهدید کرد تا بتواند خطوط مواصلاتی
را تهدید کند. در اینجا هم ما اسکورت ها را داشتیم. یعنی ما در زمان دفاع مقدس نزدیک
به 200 مرحله عملیات اسکورت انجام دادیم و 10 هزار کشتی را در مسیر خارک و بندر امام
بردهایم و آوردهایم تا اقتصاد کشور سالم باقی بماند.
اگر اقتصاد کشور سالم نمیماند چه اتفاقی ميافتاد؟ بزر گترین ضربهای که ميشود به توان جنگی یک کشور وارد کرد، این است که بتوانید به اقتصادش ضربه بزنید و کاری کنید که نتواند جنگ را پشتیبانی کند. اینها آثار عملیاتهای نیروی دریایی است که خیلی گفته و شنیده نمیشود و نه کسی تخصصش را دارد که آن را مطرح کند. اینقدر گفته نشده که آقا فرمودند خوب است مردم اینها را بدانند.
یا در جای دیگری ایشان فرمودند مردم بعضیشان ماجرای ناوچه پیکان را ميدانند؛ اما این را نمیدانند زمانی که همه چیزِ ما به نفت بند بود و آنها ميخواستند این را قطع کنند، نیروی دریایی جوهر خود را نشان داد و چقدر تلاش کردند تا کشتی های ما از دریا سالم عبور کند. خب اینها را فقط ایشان متوجه هستند که چه اتفاقی افتاده است وگرنه خیلیها اهمیت دریا برای کشور و اهمیت برقراری امنیت در دریا برای امور نظامی و اقتصادی را نمی دانند. لذا برتری ما در جنگ دریایی حرف درستی است.
برتری ما در فکر و تاکتیک و تکنیک بود. البته از نظر شناورها هم ما برتر بودیم. منتها ما در منطقه دوم دریایی بوشهر درگیر بودیم که بیشتر از ناوهای موشک انداز استفاده مي کردیم. دشمن هم در همین رده، ناوهای موشک انداز «اوزا» داشت که شرقی و روسی بود و ناوهای ما غربی بود. توان بالگردی ما هم کمی بیشتر از آنها بود، پشتیبانی را ما هم ميتوانستیم از طریق مناطق دورتری مثل بندرعباس داشته باشیم. ولی محل جوری بود که آنها مي توانستند از شرایط جغرافیایی هم برای ضربه زدن به ما استفاده کنند. ولی عشق بچهها و اعتماد به نفس به وجود آمده باعث شد ما بتوانیم در شصت و هفتمین روز جنگ کمر نیروی دریایی عراق را بشکنيم. بعدش هم دیگر با موشک و هواپیما و مین و اسکورت درگیر بودیم که فشار زیادی هم آمد ولی به لطف خدا آنها را پشت سر گذاشتیم.
آمریکا وارد خلیج فارس شد تا سیادت ایران بر آن را از بین ببرد
عراق دنبال این بود که تسلط بر خلیج فارس را از آن خود کند. از طریق دریا که نتوانست و رفت سراغ این که از طریق هوایی موفق شود. ما هم تا مقطعی برتری هوایی داشتیم و او موفق نبود و جمهوری اسلامی به هر صورت نگذاشت این اتفاق بیفتد. اما آمریکایی ها وارد شدند و مثلاً آمدند کشتی های کویت را اسکورت کردند و گفتند با پرچم آمریکا مي رود. به هرصورت اتفاقاتی افتاد و آنها در اسکورت کشتی های کویتی موفق نبودند.
البته ورود آمریکا هم به معنای ورود به آبهای ما نبود و ما اجازه ندادیم. ما مطابق قوانین بر آب های سرزمینی و تحت نظارتمان کنترل داشتیم و آنها یا در آبهای آزاد بودند یا در آبهای برخی کشورهای دیگر. شاید یکی از علل درگیری مستقیم آنها با ما این بود که دوست داشتند ما کوتاه بیاییم که عراقی ها یا آنها یک سیادت کلی بر دریا داشته باشند و مثلاً اعلام کنند همه چیز در خلیج فارس در اختیار ماست. این خیلی برای آنها مهم بود. چون آن زمان بحث انرژی و صادرات و وابستگی کشورها به خلیج فارس مطرح بود. مثل همین موضوعاتی که امروزه هم مطرح مي کنند که ما برای امنیت آمده ایم و دوست دارند به کشورهای جهان بگویند اینجا همه چیز در اختیار ماست. ولی عملاً این گونه نبود و سیادت جمهوری اسلامی ایران بر دریاها به همین راحتی از بین نمی رفت.
آمریکاییها گفتند شهامت را از تیربارچی ناوشکن «سهند » یاد گرفتیم
تنها درگیری مستقیم بین ایران و آمریکا همین درگیری است که حول موضوع سکوهای نفتی اتفاق ميافتد. آمریکا تمام توانش اعم از موشک و اژدر و هواپیما را به کار گرفت. چون خیلی هم دل پری داشت که نتوانسته بود در سایر عرصه ها بویژه اسکورت کشتی های تجاری آنجور که باید و شاید خودش را نشان بدهد، لذا همه توانش را به کار گرفت.
واقعاً روزی بود که درست است ناوشکن «سهند» مان غرق شد، «جوشن» مان غرق شد، «سبلان» مان آسیب جدی دید و شهدای زیادی تقدیم انقلاب شد، اما واقعاً برای نیروی دریایی یک پیروزی بود. برخوردی که فرماندهان ناوشکن سهند یا جوشن با آمریکایی ها دارند برای آنها واقعاً درس بود. وقتی موشک هایشان را قفل مي کنند روی آنها و مي گویند ما به هر طریق ممکن شما را می زنیم و هیچ راه نجاتی ندارید و تمام سیستم هایتان را از کار مي اندازیم و بهتر است تسلیم شوید. تسلیم شدن نه به معنای این که دست ها را بالا ببرند، گفته بودند شما «آدم به دریا » بزنید. این اصطلاحی است که وقتی یک ناو مي خواهد غرق شود، همه بپرند در آب. خب اگر ما «آدم به دریا » مي زدیم، یعنی تسلیم شده ایم و هرچه شما مي گویید. ولی اینها این آرزو بر دلشان ماند و چند بار عنوان کردند که شما آدم به دریا بزنید. ولی جواب شنیدند که کور خوانده اید و ما تا آخر مي ایستیم.
سامانه های نرم افزاری را هم با «جنگال» از کار انداخته بودند. ولی معروف است که آمریکایی ها گفته اند ما درس شهامت را از تیربارچی ناوشکن سهند یاد گرفتیم که مي گویند در حالی که ناو داشت غرق مي شد، او نشسته بود و هنوز داشت رگبار مي زد. چون اسلحه اش پدالی بود و او هنوز داشت تیراندازی مي کرد. مي گویند ما شهامت را از تیربارچی ناوشکن سهند یاد گرفتیم که در حالی که داشت مي رفت زیر آب و از بدنش خون مي ریخت، هنوز داشت به هواپیماها و بالگردهای آمریکا رگبار می زد. یا جواب مي دهند که فکر کرده اید ما تسلیم مي شویم؟ ما همان هایی هستیم که شعارمان «هیهات منا الذله» است و تسلیم نمی شویم و با ناومان زیر آب مي رویم. همین اتفاق هم افتاد و هرکسی که از «سهند» و «سبلان» و «جوشن» زنده مانده، موج انفجار او را به دریا پرت کرده است. چون وقتی که موشک به یگان شناور مي خورد، اگر در سطح بخورد، موج انفجار هر چیزی را پرت مي کند و گاهی سلاح ها را از عرشه مي کند. اگر داخل هم بخورد که انفجار آنچنانی به وجود مي آید. ولی هیچ یک از آن ها نه خودشان در آب پریده اند و نه تسلیم شده اند و تا آخرین لحظه کارشان را مي کردند. خیلی ها هم در خود ناو مانده اند. چون ناو فلز است و وقتی موشک به آن بخورد، بدنه ناو دفرمه می شود و درها هم درست حسابی باز نمی شود.
آنها مردانه ایستادند
و درس دادند. گاهی یک کلمه در جهان ثبت مي شود. تعبیری که امام حسین علیه
السلام ميفرمایند
«اگر دین جدم جز با خون من پایدار نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید »
یک جمله
است ولی در عمل هزار و 400 سال گذشته و ما هنوز به آن افتخار مي کنیم. مگر
ایشان نمی دانست در برابر آن لشكر عظیم شهید ميشود؟ چرا ميدانست ولی یک
درس بود. به تعبیر
رهبر معظم انقلاب عاشورا یک حادثه نیست، یک کلاس، یک درس و یک استراتژی و
راهبرد است
که در برابر استکبار و ظلم اینجور باید ایستاد.
این عملیات نیروی دریایی در 29 فروردین 67 یک درسی بود مثل عاشورا که در برابر استکبار ميتوان ایستاد اگرچه از بین ميرویم. ولی شعارمان هیهات مناالذله است. ما به این افتخار ميکنیم. اگرچه خیلیها نه این را ميدانند، نه بهش توجه ميکنند و نه دنبال این هستند که چه شد.
ما گاهی با خانواده
شهدای همین عملیات بحث داریم که چرا بحثی نمیشود و حرفی گفته نمیشود؟ ما کاری که
ميتوانیم بکنیم این است که یک مراسم ميگذاریم در شب 29 فروردین که روز ارتش هم هست.
این از نظر عقیدتی یک عملیات موفق است. یعنی ما همه داریم تبلیغ ميکنیم که ای رزمندگان
و سربازان! از تجهیزات دشمن نهراسید چون این حرف امام است که ملتی که شهادت دارد اسارت
ندارد. شما فکر ميکنید استکبار از چه چیز ما ميترسد؟ از ناومان؟ از هواپیمایمان؟
نه، از آدمها ميترسد، از فکر و عقیده ميترسد. از در صحنه بودن ميترسد. این درس
و نمونهای از عاشورا بود، اما چرا در هفته ارتش به آن نمیپردازند؟ مگر ما در همه
عملیاتهایمان زدهایم و بردهایم؟ نه، شهید دادهایم، هواپیما از دست دادهایم، تانک
از دست دادهایم. جنگ است دیگر.
پرداختن به این موضوع باید از نگاه عقیدتی و این باشد که ما درسی از عاشورا را پس دادهایم و ميخواهیم همین را ادامه دهیم. یعنی با تجهیزات کم در برابر تجهیزات زیاد با نیروی عقیده بایستیم. احساس خود ما این است و به نظر من این یک عملیات موفق است بخصوص از نظر عقیدتی. تنها این نیست که بگوییم ما زدیم غرق کردیم و امثالهم. نه، ما ميگوییم ما که توانستیم این گونه در برابر استکبار بایستیم و «نه » بگوییم، یعنی درسی از عاشورا را پس دادهایم. هنوز هم کف دریا شهید داریم که در همان اتاقهایی هستند که مانده بودند و ما این جمله معروف را ميگوییم که اینها با خون سرخ خودشان آبهای نیلگون خلیج همیشه فارس را گلگون کردند.
تبعات و نتایج این رویارویی برای نیروی دریایی واقعاً همین است که ما در برابر دشمنی که بیشتر از همه تجهیزات دارد، باید با همین نگاه عقیدتی ایستادگی کنیم و این را همه پرسنل نیرو ميدانند و با همین عشق و علاقه در عرصه هستند. امروز اگر ناو شما ميرود اقیانوس هند جنوبی و دریای چین، برای این است که به آنها ثابت کند من هستم و من توانمندم. چون آنها علاقهمند نیستند ناوهای ما بروند آن بخشهای دنیا. اصلاً علاقهمند نیستند.
دفعات اولی که ما رفتیم در دریای سرخ و آمدیم، حضرت آقا فرمودند این حرکات شما الهام بخش و امیدآفرین است. روی حرف های ایشان خیلی باید فکر کرد. الهامبخش و امیدآفرین است برای کشورهای منطقه و دشمن نمیخواهد این اتفاق بیفتد و ما برویم و مثلاً در یک کشوری پهلو بگیریم. حتی گاهی در مورد ارائه خدمات بندری به ناوهای ما فشار ميآورند. همین چند وقت پیش ناو ما رفته بود تانزانیا. شرکتهایی که آنجا به ناوها خدمات بندری مي دهند، گفته بودند شما تحریم هستید، فشار ميآورند بهشان. آنها نمیخواهند ما در عرصه جهانی باشیم ولی ما هستیم.
فروردین ماه سال 91 ناو ما رفت اقیانوس آرام. از هندوستان و مالزی و اندونزی و تنگه مالاکا و خلاصه رفت و در اقیانوس آرام وارد شد و رفت بندر «ژانگ ژیانگ » چین پهلو گرفت. در دریا فاصله کشتی ها از هم زیاد است و روی صفحه رادار فقط یک علامت مي بینند و به همین دلیل همدیگر را صدا ميکنند که شما کی هستید؟ کجا ميروید؟ ناوگروه ما در مسیر ورودی به دریای چین به ناوگروه آمریکاییها برخورد ميکند.
آمریکاییها وقتی ما را شناسایی ميكنند، ميپرسند: شما اینجا چه کار میکنید؟ بچههای ما جواب میدهند: شما اینجا چکار می کنید، اینجا به ما نزدیکتر است نسبت به شما. آنها جواب ميدهند: منظورم این نبود، منظورم این بود که اینجا دریا خراب است و در این مسیر که ميروید، به توفان برخورد ميکنید. مي دانید بچه های ما چه جوابی ميدهند؟ می گویند: ما مردان دریای سختیم. بعد ناو آمریکایی ميآید نزدیک ناو ما و ميبیند ناوشکن سبلان است. همان که آن سال در خلیج فارس زدندش. بچهها گزارش کردهاند که ادای احترام رسمی ميکنند به ناوشکن سبلان. یعنی نشان دادن اقتدار و قدرت حتی با یک ناو. اینجوری است در این عرصهها، ولی آنها خیلی دلشان نمیخواهد ما ارتباط داشته باشیم و در خلیج عدن و بابالمندب باشیم و امنیت ایجاد کنیم و کشتی نجات دهیم و توانمندیهایمان را اثبات کنیم. چون همان حرف حضرت آقا ميشود، یعنی الهام بخشی و امیدآفرینی برای دیگر ملتها.
ناو ایرانی به ایستگاه ساحلی رژیم صهیونیستی هیچ جوابی نداد، یعنی شما موجودیت ندارید دفعه اولی که ما از کانال سوئز عبور کردیم، دنیا چقدر تحت تأثیر قرار گرفت. من همیشه گفتهام که دشمن ما بهترین تبلیغ را برایمان کرد. رژیم صهیونیستی خیلی تحت تأثیر بود و یک ماه آمادهباش بود. همهاش ميگفتند اینها آمدهاند اینجا چکار کنند؟ ولی جملهای که گفتند، این بود که جمهوری اسامی ایران آمد اعتماد به نفسش را نشان داد. سوابق خبرگزاری های خارجی هست، بروید ببینید مفسران حضور ما در مدیترانه را چگونه تفسیر کردهاند. ایستگاههای ساحلی هم کشتیها را صدا ميزنند تا کشتیها بدانند این ساحل صاحب دارد؛ چون اگر صاحب نداشته باشد، به آن نزدیک ميشوند. دزدهای دریایی از همین ساحلها به وجود میآیند و به دریا ميروند. به همین خاطر ایستگاههای ساحلی صدا ميزنند که شما نزدیک مرزهای ما هستید و ما اینجا هستیم.
در همین دریای مدیترانه یک روز یکی از ایستگاههای مرزی رژیم صهیونیستی یکی از ناوهای ما را صدا ميزند. بچههای ما جوابش را نمیدهند. یعنی ما اصلاً تو را نمیشناسیم، تو اصلاً وجود نداری. خیلی سخت است، نه؟! کجا؟ در دریای مدیترانه. این خیلی مهم است. این حرکت خیلی آموزنده است، یک درس است. یعنی تو اصلاً عددی نیستی، کی هستی تو؟ این خیلی برای طرف مقابل سخت است.
من فکر ميکنم مهم ترین تبعات و بازتابهای این عملیات همین است که برای یک نیرو درس است که پیشینیان ما با حداقل امکانات با همان جمله عاشورا به ما درس ميدهد در مقابل آن امکانات ایستادهاند و ميشود این گونه عمل کرد. وزن ژئوپولتیکی کشور در دریاها در همین عملیات ها معلوم ميشود. قرار نیست که همیشه تیراندازی صورت بگیرد، توانمندیها و خواستههای ملت این گونه مشخص ميشود.
زمان پذیرش قطعنامه همه گریه ميکردیم
ما توفیق داشتیم
که تقریباً از یک سال قبل از جنگ تا چهارماه بعد از قطعنامه در منطقه عملیات بودیم.
منتها منطقه ما همین شمال خلیج فارس و آبادان و خرمشهر بود. ما جنگ را از خرمشهر شروع
کردیم. از مقاومت 34 روزه و بعد آبادان و بعد هم دریا. عملیاتهای بیتالمقدس و بدر
و خیبر هم به خاطر تجهیزات نیروی دریایی بود که ما را وارد کردند. چون نیروی دریایی
به خاطر تجهیزاتی که دارد، خیلی جاها ميتواند اقدام کند. مثلاً وجود هوا ناوها در
جزایر مجنون نعمتی بود. یا عبور از کارون در مرحله اول عملیات بیت المقدس 400 -
300 فروند قایق و هوا ناوهای نیروی دریایی در یک شب تا صبح آن همه آدم را از این طرف
به آن طرف رودخانه منتقل کردند. اما زمان پذیرش قطعنامه گمانم آبادان بودم. چون ما
آنجا در کنار اروندرود ایستگاه داشتیم که من هم آنجا بودم.
احساسمان هم که این بود
که گریه ميکردیم که چه شده که شعار این
بود که جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم! البته این که ميدانستیم الان خاک ما دست دشمن
نیست، قوت قلب به ما ميداد. ولی خب خیلی به دنبال این بودند که کسی که به آن صورت
نامردی وارد خاک ما شد و آن آسیبها را به ما وارد کرد باید آن صورتی که تنبیهی که
مدنظر بود و امام همیشه ميفرمودند، انجام شود. ولی خب ما که در ردهای نبودیم که بدانیم
تصمیمگیران چه ميگویند. روزهای اول همه گریه ميکردند تا بعد که حرف امام به میان
آمد دیگر کسی روی حرف ایشان نمیتوانست حرف بزند. چند و چون این را باید از تصمیمگیران
شنید چون ما که یک رزمنده بودیم.
در دفاع مقدس هم کلاسیک عمل ميکردیم هم چریکی
این که ما پس از قضیه ناوچه پیکان و سهند و جوشن راهبردمان را از کلاسیک به چریکی تغییر دادیم، درست نیست. چون آمادگی باید متناسب با تهدید باشد یک سیستم هوشمند همیشه باید این آمادگی را داشته باشد تا در برابر تهدید موجود موضعش را مشخص کند و تاکتیک مورد نظر را انتخاب کند. یک موقعی یک دزدی وارد خانه شما ميشود که اسلحه ندارد خب شما با دل و جرأت بیشتری ميروید جلو، اما یک زمانی با تیربار ميآید خب یک تاکتیک دیگری در پیش ميگیرید. بنابراین اتخاذ راهبرد و تاکتیک برای حضور در صحنه عملیات متناسب با نوع تهدید است و این که بگوییم ما در یک مقطعی از کلاسیک به چریکی تغییر فاز دادیم درست نیست. مگر ما همه عملیاتهایمان در زمین کلاسیک بوده؟ نه، خیلی از عملیاتها چریکی و متناسب با تهدید است. جایی که زمینهاش فراهم بوده کلاسیک عمل شده و جایی که زمینه فراهم نبوده غیرکلاسیک عمل شده است.
خیلی از عملیاتهای ما در شب انجام شده است چرا؟ چون برتری تجهیزات و سلاح از آن دشمن بود ولی ما ميتوانستیم با استفاده از شب اقدامات مهمی را انجام دهیم و برتری کسب کنیم. در عرصه هوایی هم همین طور است. خودِ استکبار هم همین طور است و به هر دو شیوه عمل ميکند. در جنگ دریایی هم همین طور بود. یعنی ما در هشت سال دفاع مقدس برای حفظ سیادتمان بر خلیجفارس، بیشتر عملیات هایمان کلاسیک و برخی دیگر غیرکلاسیک بوده است که نشان دهنده قابلیت انعطاف یک نیرو است. رهبرمعظم انقلاب ميفرمایند دشمن شما را از چند هزار کیلومتری مورد هدف قرار ميدهد. پس باید برای آن آماده باشید. چون دشمن «دورایستا » است و اینجور نیست که نزدیک شما بایستد که شما بتوانید به راحتی به او ضربه بزنید، بلکه باید اینقدر توانمندی داشته باشید که تعقیبش کنید.
خب روی زمین شما با خودرو ميروید دنبال دشمن، ولی دریا تجهیزات و امکانات خاص خودش را نیاز دارد. وقتی رهبر معظم انقلاب ميگویند چندهزار کیلومتری، یعنی زیر مدار 10 درجه و شما در امواج پرتلاطم اقیانوس تجهیزات و زیردریایی و توانمندی و تاکتیک خاص آنجا را باید داشته باشید. اگر اینها را داشته باشید آن زمان است که ميتوانید هم کلاسیک عمل کنید و هم غیرکلاسیک.
جنگ دریا، جنگ علم و اعتقاد است؛ اگر قرار باشد بترسیم، نباید تکان بخوریم
جنگ در دریا، جنگ علم است. جنگ علم و اعتقاد و روحیه است و نیازی به زور بازو ندارد. اگر اعتقاد داشته باشید، اعتماد به نفس دارید و در هزاران کیلومتر دور از سواحل خودتان ایستادهاید و ماندگاریتان را بالا برده و آمادگی رزمیتان را حفظ ميکنید. اگر تجهیزاتتان با فناوری روز تطابق داشته باشد و علمی باشید، ميتوانید در برابر آنها موفق عمل کنید. هرکس کنترل فضای الکترومغناطیس را داشته باشد، ميتواند هم کلاسیک و هم غیر کلاسیک عمل کند. بنابراین کلاسیک و غیرکلاسیک بودن بستگی به ایمان و اعتقاد شما دارد که ميتوانید در این عرصهها باشید.
جنگ دریایی جنگ علم است، چه در سطح و چه زیرسطح. چون شما در جنگ دریایی چند بُعد دارید. وقتی یک ناوشکن یا زیردریایی در حال حرکت است، ممکن است از زیرسطح دریا مورد حمله قرار بگیرد و بنابراین باید آمادگی دفاع از خود و حمله به آن زیردریایی را داشته باشد. از سطح دریا هم ممکن است مورد تهاجم قرار بگیرد و هم باید بتواند دفاع کند و هم آفند کند. از سطح هوا هم همین طور است. همهاش هم علمی است. موشک و اژدر ميزنید با علمشان منحرفش ميکنند، اما اگر علمش را داشته باشید خب ميزنید و به هدف مي خورد. فاصله هم فاصله زیادی است بین طرفین و دشمن استکباری در فاصلهای نمی ایستد که شما از ساحل و آبهای خودتان بتوانید او را هدف قرار دهید.
این که حضرت آقا ميفرمایند باید هزاران کیلومتر آن طرف تر پیشبینی کارتان را داشته باشید یعنی همین که تلاش کنید به آنجاها دسترسی داشته باشید. بنابراین فکر ميکنم این که قاطعانه بگوییم ما راهبردمان در یک مقطع از کلاسیک به چریکی تغییر کرد درست نیست.
ما ميگوییم باید قابلیت انعطاف وجود داشته باشد یعنی با یک زیر دریایی، با یک ناوگروه یا ناوگان باید بتوانید هم کلاسیک عمل کنید هم غیرکلاسیک و همه توانمندیهایتان را به کار بگیريد که حالا هرکدام از اینها مؤلفههای خودش را دارد.
دریا را باید با نگاه وسیع تری نگاه کرد. ما الان به طور معمول در مدار 10 درجه حضور داریم. یعنی شاخ سومالی تا زیر هندوستان. از چابهار به طور مستقیم 2 هزار کیلومتر است. تا خلیج عدن که بحث مبارزه با دزدان دریایی را داریم 2500 کیلومتر است. امروزه هم موشکها از عمق دریا ميتوانند فواصل زیادی را بزنند که اگر ما قرار باشد از اینها بخواهیم بترسیم، نباید اصلاً تکان بخوریم. ولی نه، ما باید با همان اعتقاد و توانمندیهایی که داریم و با قابلیت انعطافی که داریم و راهکارهایی که پیش بینی ميکنیم، در همه عرصهها باشیم. بنابراین نمیتوان گفت از یک مقطع زمانی رویکردمان عوض شد. ما باید قابلیت انعطافمان، توانمندیمان و علممان در دریا بالاتر برود.
امام فرمودند اگر من بودم، با همین نعلینم ناو آمریکا را میزدم
معروف است که یک گزارش مي برند محضر امام [سال 66 ] که ناو هواپیمابر آمریکایی ميخواهد وارد خلیج فارس شود. ایشان فرموده بودند من اگر بودم، با همین نعلینم ميزدم. این به نظرم یک جمله مفهومی و ریشه دار است. معنایش این است که شما باید اینقدر قوی باشید که اجازه ندهید این اتفاق بیفتد و بتوانید بزنید. این خیلی مفهوم دارد و بار سنگینی دارد. من همیشه گفتهام که این یک جملهای است که به آدم درس ميدهد که نترسید. امام حسین (ع) هم همین کار را کرد و با 72 نفر رفت جنگید. ما اینها را نباید فراموش کنیم. امام هم ميفرمایند اگر من بودم با نعلینم ميزدم.
این خیلی مفهوم دارد. البته من سند مکتوبش را ندیدهام ولی از این قضیه بهره ميبریم که ما باید با هرچه که داریم، آماده باشیم. مفهوم «وَ اَعِدّو لهم ماستَطَعتُم مِن قُوه» همین است. مفهومش بالابردن توان و آمادگی است. به طور دقیق نمیدانم اگر ما ناو امریکایی را ميزدیم چه ميشد، ولی این مسلم است که هر دشمنی که در برابرش قد علم کنیم و محکم بایستیم، کوتاه ميآید. اگر کوتاه بیاییم، ميزند توی سر آدم. مگر الان همین گونه نیست؟ هرجا محکم بایستیم، پیروز میشویم.
و باعث افتخار ایران اسلامی