اگر بخواهیم جدیت و صادقانه بودن غرب و دولت های منطقه در مبارزه با تروریسم را باور کنیم، در تحلیل این مواضع و دلایل و انگیزه های آن، به نتیجه ای قطعی می رسیم که سه گروه با اهداف متفاوت در پس این موضع وجود دارند که در ابن گزارش، بررسی می‌شوند.

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از روزنامه "الثوره"؛ برخی گمان می کنند، اذعان غرب به وجود تروریسم در سوریه و عراق، جبهه ای بین المللی را تشکیل خواهد داد که حقیقتا با آن مقابله خواهد کرد، چراکه مقابله با حیوان وحشی و درنده ای که حتی اربابان و فرزندان خود را می درد، به نفع همه است.

پس از آن نیز، قطعنامه 2170 شورای امنیت مطرح شد تا این گمانه‌زنی که شایسته بود واقعی باشد را تقویت کند؛ چراکه این مقابله ی بین المللی با تروریسم، با منافع دولت هایی که به وجود آن اقرار کرده اند و یا حداقل تظاهر کرده اند، همسوست و از ورود تروریسم به کشورهایشان از تبعات آن در امان نخواهند بود، جلوگیری خواهد کرد.

اما علی رغم تمایل ملت عراق به ظهور موضع بین المللی صادقانه در مبارزه با تروریسم که در عراق و سوریه وخیم شده و اکنون، منطقه و جهان را تهدید می کند، با این همه، ما در صداقت غرب و در راس همه، آمریکا، تردید داریم و به جدیت دولت های منطقه، بویژه ترکیه، قطر و آل سعود، مشکوکیم؛ چراکه ما از میزان و چگونگی نقشی که این دولت ها در ایجاد سازمان های تروریستی و سرمایه گذاری، حفاظت، برنامه ریزی و حتی فرماندهی برخی اقدامات تروریستی آن ها پس از تعیین اهدافی که در خدمت منافع آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورهای مذکور است، ایفا کرده و می کنند، اطلاع داریم.

تاریخ و گذشته این دولت‌ها که امروز به مبارزه با تروریسم تظاهر می کنند، موجب شده تا نتوانیم به آسانی این موضع آنان را باور کنیم.

اما در هرصورت، بررسی مواضع این دولت ها در قبال سازمان های تروریستی، بویژه داعش و النصره که تحت عنوان "دولت اسلامی"، در خدمت طرح های آمریکایی-صهیونیستی هستند، امری ضروری است.
باز تاکید می کنیم که اگر تصمیم آمریکا در خصوص ایجاد و حضانت سازمان القاعده و زیرشاخه های آن یعنی داعش و النصره و نیز حمایت مالی دولت های خلیج فارس و اندیشه های سلفی و تکفیری آنان نبود، قطعا چنین سازمان هایی بوجود نمی آمدند و یا حداقل از چنین قدرتی برخوردار نمی شدند.

در نتیجه، مشخص می شود که تروریسم و سازمان های تروریستی، برپایه ی سه عنصر اصلی تشکیل شده اند: تصمیم آمریکا جهت خدمت به طرح صهیونیستی-آمریکایی، اندیشه ی وهابی و مال دولت های حاشیه خلیج‌فارس؛ آنانی که امروز ظاهرا قصد مبارزه با تروریسم را دارند، همان کسانی هستند که تروریسم را پرورش داده اند و اخیرا از آن در عراق و سوریه، برای ویرانی و تجزیه ی این دو کشور استفاده کرده اند، پس چگونه می توان میان این دو موضع متناقض، سازگاری ایجاد کرد؟

اگر بخواهیم جدیت و صادقانه بودن این دولت ها در مبارزه با تروریسم را باور کنیم، در تحلیل این مواضع و دلایل و انگیزه های آن، به نتیجه ای قطعی می رسیم که سه گروه با اهداف متفاوت در پس این موضع وجود دارند که آنها عبارتند از:
1. گروه اول، غرب به رهبری آمریکاست؛ این گروه، به هیچ وجه در مبارزه با تروریسم، جدی نیستند؛ چراکه اگر چنین بود، به گونه ای دیگر رفتار می کرد، مثلا بر سازمان های تروریستی فشار می آورد و منابع قدرت آن ها را با ملزم کردن ترکیه به بستن مرزهای خود بر روی بیگانگانی که برای حمایت و پیوستن به ترویست ها در عراق وسوریه می آیند، و نیز، جلوگیری از صادرات نفت توسط تروریست ها و فروش آن به ارزان ترین قیمت و نهایتا با فشار بر دولت های حاشیه خلیج فارس، جهت توقف حمایت های مالی و تامین نیرو برای تروریست ها، می خشکاند و قطع می کرد؛ از آنجایی که چنین اقداماتی صورت نگرفته، روشن می شود که آمریکا و غرب در این موضع خود صادق نیستند و با طرح آن، اهداف دیگری را دنبال می کنند که برخی از آن عبارتند از:
- اولین و مهمترین آن، دست یافتن به بهانه ای که این امکان را برای آمریکا فرآهم آورد تا بدون نیاز به موافقت شورای امنیت و دولت سوریه، با حملات هوایی، مواضعی را در سوریه مورد هدف قرار دهد و اعدام روزنامه نگار آمریکایی توسط داعش در سوریه، اقدامی ساختگی بوده تا مقدمات این بهانه را فراهم سازد.
- دومین هدف، تمایل آمریکا به بازگشت مستقیم به سناریوی سوریه جهت جلوگیری و یا کاهش دستاوردهای نظامی سوریه و موفقیت های سیاسی این دولت است؛ علاوه برابن، آمریکا اهداف دیگری از تظاهر به مبارزه با تروریسم دارد که مهم ترین آنها، شانه خالی کردن از مسوولیت جنایت های وحشیانه ای که گروه های تروریستی مرتکب شده اند و نیز، یادآوری گروه های تروریستی مبنی بر اینکه تحت کنترل آمریکا هستند و بنابراین، مراقب باشند از خطوط قرمز تجاوز نکنند و به مواضعی که منافع آمریکا را تامین می کنند، نزدیک نگردند.

2. گروه دوم، آل سعود و برخی دولت های حاشیه خلیج‌فارس هستند که احساس می کنند داعش پس از اعلام حکومت، موقعیت استراتژیک آنان را در جهان، با خطر مواجه خواهد کرد، بویژه هنگامیکه به غرب ثابت کند فعالیت های بیشتری نسبت به آل سعود و دیگران، در راستای خدمت به اسرائیل و منافع غرب انجام می دهد؛ علاوه براین، ال سعود، بیم آن دارد که این دولت تروریستی، به قصرهای آنان نیز حمله کند و مملکت آنها را به دولت خود اضافه کند و مالی که اکنون برای فعالیت ها آنان هزینه می کند، نتواند از فعالیت های آنان در داخل عربستان جلوگیری کند.

3. اما گروه سوم، کشورهای ترکیه و قطر هستند که در این راستا، تنها به مواضع رسانه ای غیر مفد اکتفا می کنند و به حمایت های عملی خود از این گروه تروریستی ادامه می دهند و این حمایت ها، اصلی ترین پشتوانه ی داعش به شمار می رود؛ در واقع این دو دولت تصور می کنند که داعش، بهترین وسیله برای انتقام گرغتن از رقبا و مخالفانشان است و در هیچ شرایطی، آنها را تهدید نخواهد کرد.

خاطر نشان می شود که این تظاهر بین المللی به  مبارزه با داعش و النصره، از نکات مثبت در صحنه ی سوریه و محور مقاومت، خالی نیست؛ چرا که این تظاهر، به درستی مواضع سوریه و جود تروریسم در منطقه، اعتراف می کند و انقلاب بودن این حرکت را نفی می کند، ولی با این همه، باز هم نمی توانیم جدیت این تظاهر را باور کنیم؛ این تظار از دید آمریکا، "عملیات تادیب" و از دید آل سعود، "عملیات جلوگیری از گستردگی و زیان" است.تظاهری که دامهایی برای دولت سوریه و محور مقاومت پهن کرده است که باید از آن برحذر بود و از آن جلوگیری کرد؛ مقاومت، همانطور که پیش از این پیروز بوده، امروز نیز بر پیروزی تواناست؛ چراکه فرصت پیروزی، بیش از پیش فراهم است و این موضوع باعث اعتماد بنفس می‌شود. 


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار