به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، متن یادداشت صالح اسکندری با عنوان «پیامهای انتخاب چمران برای دولت اعتدال» به شرح ذیل است:
جنس هیجانات سیاسی مثل فواره حوض ها در داخل پارک هاست. خیلی زود و آتشفشانی بالا می رود اما خیلی زود هم فروکش می کند. هیجان سیاسی ناشی از نوعی ادراک احساسی از واقعیت های اجتماعی است که می تواند در بین نخبگان و یا توده ها در یک جامعه جریان بیابد.
از همین رو بسیاری از سیاست مداران علاقه زیادی به بازی با نیم کره راست مغزی رای دهندگان که مسئول تخیلات و تصورات است، دارند. اما ضعف این هیجانات سیاسی میرایی فوری آنهاست و بر خلاف برداشت های عقلانی از واقعیت های اجتماعی پایا و مانا نیستند.
این ضرب المثل را بسیاری شنیده اند که "داغ را می شود، سرد کرد اما پخته را نمی توان خام کرد". تفاوت هیجان و عقلانیت در واقع تفاوت داغی و پختگی است.
سلسله فرایندهای مرتبط با فراز و فرود جناب مسجد جامعی بر مسند ریاست شورای شهر تهران به نظر می رسد از جنس همین تفاوت داغی و پختگی باشد. انتخاب ایشان در سال گذشته تحت تاثیر عوامل مختلفی بود اما فضای حاکم بر انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی جریان اعتدال در این انتخابات مهمترین متغیری بود که بر روند انتخاب جناب آقای مسجد جامعی موثر افتاد.
بر خلاف فاکتورهای عقلانی نظیر تجربه نه چندان موفق ریاست اصلاح طلبان در شورای شهر دور اول که نتیجه ای جز منازعات بی فرجام، سیاست زدگی و عدم پیگیری امور شهری به همراه نداشت و یا امکان بروز شکاف بین شهردار اصولگرای تهران که از مقبولیت خوبی بین اعضای شورای شهر و شهروندان تهرانی برخوردار بود با رئیس شورای شهر و یا سایر مولفه های عقلانی دیگر؛ اما علی رغم شکنندگی رای، جریان اصلاح طلب اصرار داشت با سوار شدن بر توسن هیجانات سیاسی ناشی از انتخابات ریاست جمهوری کرسی ریاست شورا را از آن خود کند.
این خیز اصلاح طلبان در آن مقطع موفقیت لازم را به دست آورد اما پایای و مانایی نداشت. آنها سوار اسب شدند اما بلافاصله از این سوی زین افتادند. علت این افت و خیز عدم محاسبه و مآل اندیشی در برداشتن گام ها به سوی این اسب چالاک بود.
در واقع یکی از ضعفهای تکیه بر هیجانات و احساسات سیاسی همین عدم اتقان و سستی در محاسبه پذیری است. احساسات را با کمتر خط کش مدرجی در سیاست می توان اندازه زد. این اتفاق مطمئنا حاوی پیام ها و عبرت هایی است که می تواند برای گروه های سیاسی حاکم و به خصوص جریان موسوم به اعتدال درسهای خوبی داشته باشد.
به هرحال می توان شورای شهر تهران را به واسطه جایگاه اجتماعی عالی که دارد به عنوان یک نمونه محدود و گزینش شده از جامعه در نظر گرفت.
اما این درسها؛
1- دولتمردان زیر پای خود را نگاه کنند که آیا بنیان مرصوصی است و یا اینکه ماجرای فواره درباره آنها نیز در حال تکرار شدن است و بیندیشند که پس از گذشت یک سال دولت در فراز است و یا فرود؟! اطلاع از این واقعیت هم کار سختی نیست در تمام کشورهای دنیا پایش میزان محبوبیت دولت ها از طریق نظرسنجی های علمی امری پذیرفته شده است. دولتمردان می توانند طی یک نظرسنجی که لزومی هم به انتشار نتایج آن وجود نداشته باشد، جایگاه خود در افکار عمومی را بسنجند.
2- دولتمردان از اتخاذ مواضع هیجانی و احساسی به شدت بپرهیزند. جامعه ایران روز به روز به عقلانیت سیاسی در پرتو مردمسالاری دینی نزدیک تر می شود و استفاده از روش های جنگ روانی، فرافکنی و توسل به واژگان ژورنالیستی برای ارتباط با عموم ملت چاره ساز نیست. مناسب به نظر می رسد دولت نه به شیوه دولت های نهم و دهم "حرف درمانی" کند و نه به طریق امروز "حرف آرایی" کند. اینکه عده ای مامور شوند هر روز یک کلمه ای یا جمله ای مثل شلاق، بهشت، به جهنم و ... را بیابند و در خطابه های رسمی دولت بگنجانند، نه در شان جامعه است و نه در شان رئیس جمهور.
3- دولت وزن واقعی اصلاح طلبان هم در روند رای آوردن خود و هم در تشکیل کابینه را واقع بینانه در نظر بگیرد. آیا واقعا سال گذشته جایگاه اصلاح طلبان در جامعه به حدی بود که به خاطر نمایش چند تصویر تلویزیونی بیش از 50 درصد مردم به آقای روحانی رای بدهند؟ آیا این کار درستی است که اصلاح طلبان با تلقین این امر غیر واقعی امروز برخی درخواست های غیر قانونی را به رئیس جمهور تحمیل کنند و وی را زیر دین خود بدانند؟ اساسا آیا رئیس جمهور به غیر از عنایت خداوند، اعتماد نظام مردمسالاری دینی و رای مردم به کسی مدیون است و ...