سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ..را میتوانید در این قسمت بخوانید.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که حسین شمسیان مطلبی را با عنوان«جای شاکی و متهم عوض شده!»در آن به چاپ میرساند:


مدتی است جنجال بر سر استفاده و ترویج «نسل سوم شبکه مخابراتی» بار دیگر بالا گرفته و هر روز از گوشه‌ای سخنی به گوش می‌رسد. در این بین ظاهراً آرایش رسانه‌ای خاصی هم شکل گرفته تا فارغ از اصل ماجرا و فارغ از نیاز جدی و واقعی مردم و جامعه به خدمات اینترنتی، فضای خاص خود را ترسیم کنند و تقسیم‌بندی خاصی را به جامعه القا کنند. از نظر آنها، 2 گروه در خصوص نسل سوم شبکه مخابراتی -که شرح مختصری از آن را خواهید خواند- اظهار نظر می‌کنند:

نخست گروهی که تظاهر می‌کنند اعتلا و پیشرفت ایران، برای آنها از نان شب هم واجب‌تر است و برایشان ثابت شده که این اعتلا و پیشرفت، جز با گسترش همه جانبه اینترنت- آن هم از نوع پرسرعتش- حاصل نخواهد شد! این گروه از جان و دل برای رسیدن به این کمال و این دستاورد بزرگ تکنولوژی، تلاش می‌کنند و از هیچ ملامتی هم نگران نیستند! در نظر آنها، راه ورود موفق ما به عرصه‌های جهانی چیزی نیست جز گذر از معبر اینترنت و ورود همه جانبه به فضای مجازی.اما گروه دوم از نظر این رسانه‌ها و افرادی که در آنها داد سخن می‌دهند، کسانی هستند که عمدتاً متحجر و عقب‌مانده‌اند! کسانی که حتی اگر آدم‌های شریف و فهیمی باشند، از وضع امروز جهان سر در نمی‌آورند و چون چنین‌اند، می‌خواهند درهای کشور را به روی امواج مجازی اینترنت و ماهواره ببندند و جامعه- و به خصوص نسل جوان- را از مزایای ارتباط آسان و مفید محروم کنند! از نظر آنها این گروه عامل عقب‌ماندگی ایران خواهند شد پس لازمست افکار عمومی، هر چه بیشتر و بیشتر علیه آنها شورانده شود و هر روز با ادبیاتی جسورانه‌تر به آنها حمله شود تا مردم، عاملان تیره‌روزی‌ خود را بشناسند!

اما واقعیت چیست!؟ آیا واقعاً کسانی هستند که تا این حد برای عقب ماندگی کشور تلاش می‌کنند و آیا در نقطه مقابل کسانی هستند همه چیز را رها کرده و پیشرفت ایران و ایرانی جماعت را صرفاً در اینترنت دنبال می‌کنند!؟ اصلاً این نسل سوم تلفن همراه چیست و بود و نبود آن چه فایده و ضرری برای ما دارد و اساساً چیزی هست که بتوان با آن مخالفت کرد؟ این نوشتار، شرح مختصری درباره این پرسش‌هاست، بخوانید:

1- نسل سوم شبکه مخابراتی، یکی از روش‌های انتقال اطلاعات به صورت بی‌سیم است که محل بحث فعلی آن، تلفن‌های همراه است. در این روش برخلاف روش‌های قدیمی‌تر (آنچه که تا اندکی قبل روی اکثر گوشی‌های تلفن همراه مورد استفاده بود) نه تنها صدا و اطلاعات بین 2 یا چند نفر جابجا می‌شود، بلکه امکان انتقال اطلاعات چند رسانه‌ای باسرعت بالا و کیفیت مطلوب فراهم شده است. بنابراین، قابلیت تماس تصویری، امکان انتقال فیلم و پخش شبکه‌های تلویزیونی و ده‌ها فایده دیگر با استفاده از روش اخیر فراهم می‌شود. این امکانات- که هم اکنون نیز بخشی از آن برای کاربران در دسترس است- چیزی نیست که بتوان فی‌نفسه درباره آن بد گفت و جامعه را از آن محروم کرد! به زبان ساده، باید گفت چه کسی می‌تواند با استفاده بهتر و مطلوب‌تر از ابزار ارتباطی مخالف باشد و اجازه ندهد که داده‌های گوناگون بمنظور تسهیل زندگی مردم، در بین آنها رد و بدل شود!؟

2- اینجاست که باید به داوری درباره سخن نشریات زنجیره‌ای که یک سر آن در داخل و برخی محافل خاص است و سر دیگر آن به BBC و VOA وصل است بپردازیم. برخلاف دروغ بزرگ و ادعای واهی این دسته، قوانین بالادستی نظام و نیز رهنمودهای اکید مقام معظم رهبری، همه و همه از ضرورت توسعه زیرساخت‌های ارتباطی و لزوم بهره‌مندی هر چه بیشتر جامعه از آن حکایت دارد. تأکید بر ایجاد دولت الکترونیک برای چالاکی نظام کهن و فرسوده اداری کشور و دسترسی آسان مردم به خدمات دولتی و اطلاع از موضوعات مختلف، امری است که در ده‌ها سند و قانون و مقررات مهم کشور ذکر شده و کراراً مورد تأکید عالیترین مقام کشور یعنی رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته است. تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» با حکم حضرت آقا و بکارگیری جمعی از نخبگان در این شورا با شرح وظایفی که دقت در آن نشان از کمال هوشمندی و نیز کمال توجه ایشان به فضای مجازی و اهمیت این زیرساخت حیاتی است، راه را بر هر گونه ادعای مخالفان و معترضان بر اینکه «نظام» نمی‌خواهد این امکان در کشور توسعه یابد، می‌بندد و آنها که کوچکترین آشنایی با این حوزه دارند می‌فهمند که تشکیل شورای عالی فضای مجازی و شرح وظایف اعضا و پیوست حکم آنها، از هر جهت از بسیاری از آرزوهای کودکانه برخی مدعیان جلوتر است و حکایت، حکایت آب و سراب است!

3- اگر چنین است -که به گواه اسناد مکتوب نظام و ده‌ها سند غیرقابل انکار به واقع نیز چنین است- پس مناقشه بر سر چیست!؟ چرا عده‌ای حالا که قرار است نسل سوم مخابراتی در دسترس قرار گیرد با آن مخالفند؟! اصلاً با آن مخالفند یا نه، چیز دیگری موضوع مخالفت است؟ واقعیت اینست که در این ماجرا، جای مدعی و مدعی‌علیه عوض شده است! کسانی که امروز باید در صندلی پاسخگویی بنشینند، با فرار به جلویی هنرمندانه! در صندلی شاکی نشسته‌اند و همه را متهم می‌کنند! چگونه!؟ اصل ماجرا این است که نظام اسلامی، مدعی اصلی برای توسعه زیرساخت‌های ارتباطی است و قرار بوده به این خواست نظام در قالب طرح‌ها، برنامه‌ها و شیوه‌های صحیح و منطقی جامه عمل پوشیده شود اما به جای آن، شیوه دیگری پیش گرفته شده و در نتیجه، حاصل دیگری بدست آمده است! فرض کنید براساس یک دستور قانونی قرار بوده که مجموعه‌ای تأمین میوه مردم را سر و سامان دهد. در آن دستور قید شده بوده که شما موظفید درخت بکارید، آن هم از نوع مرغوب، خوب از آن نگهداری کنید، هرس کنید، سم‌پاشی کنید، آبیاری کنید تا در فلان وقت، میوه‌های مطلوب، مرغوب و ارزان را به مردم برسانید. این دستور آنقدر  واضح و بدون ابهام است که هر کس با خواندنش به شرح وظایفش پی می‌برد. حال فرض کنید مجری به جای همه آن کارها، به سراغ بند آخر برود، یعنی بدون کاشت درخت  و در نتیجه بدون طی کردن راهی مثل نگهداری، هرس، آبیاری و... برای تأمین نیاز بازار- آن هم پس از پدید آوردن نیاز کاذب و دامن زدن به عطش بازار - رفته و مستقیم، میوه‌ای نامرغوب و بسیار گرانقیمت را از خارج خریده و به مردم عرضه می‌کند! به نظر شما این مجری به وظیفه قانونی و دستور صادره عمل کرده است!؟ در این لحظه، عده‌ای که از آن دستور و از تکلیف قانونی مجری خبر دارند، هشدار می‌دهند که شما مقدمات را طی نکردید و صرفاً میوه وارداتی نامرغوب و گرانقیمت و مشکوک به انواع بیماری‌ها را به مردم عرضه می‌کنید، این کار غلط و خلاف موازین است. پاسخ مجری و زنجیره رسانه‌ای حامی آن اینست که شما مخالف آن هستید که نیازهای مردم برطرف شود! شما می‌خواهید مردم هرگز میوه‌ای برای خوردن نداشته باشند!این حال واقعی و عریان مدعیان اینروزهاست که همه را به انواع اتهامات می‌نوازند.

4- با این توضیحات اصل موضوع ساختگی مخالفت با استفاده از سرویس‌های جدید ارتباطی و مخابراتی معلوم شد. اما خارج از فضای تمثیل باید گفت؛ با عنایت به اهمیت و ضرورت بهره‌گیری جامعه از مزایای زیرساخت‌های نوین ارتباطی و تسهیل امور با استفاده از این فن‌آوری‌ها، چند سال قبل شورای عالی فضای مجازی با فرمان رهبر معظم انقلاب شکل گرفت. در اهمیت و نقش حیاتی و کلیدی این شورا همین بس که آیت‌الله جنتی در نماز جمعه تهران در خصوص آن چنین عنوان کرد: «رهبرمعظم انقلاب فرموده‌اند اگر می‌توانستم، خودم مسئولیت این شورا را به عهده می‌گرفتم.» «اشراف کامل و به روز نسبت به فضای مجازی در سطح داخلی و جهانی و تصمیم‌گیری نسبت به نحوه مواجهه فعال و خردمندانه کشور با این موضوع از حیث سخت‌افزاری، نرم‌افزاری و محتوایی در چارچوب مصوبات شورای عالی و نظارت بر حسن اجرای دقیق تصمیمات در همه سطوح» بخشی از مهمترین تأکیدات رهبر انقلاب در حکم تشکیل این شورا بود.

عضویت رؤسای قوای مجریه، مقننه و قضائیه و تأکید حضرت آقا بر اینکه «لازمست به کلیه مصوبات آن (شورا) ترتیب اثر قانونی داده شود... (و) کلیه دستگاه‌های کشور موظف به همکاری همه جانبه با این مرکز می‌باشند» هم راه را بر هر اما و اگری درباره جایگاه قانونی شورا و تأثیر و نفوذ مصوباتش می‌بندد.حال با این همه تأکیدها و با تلاش و هماهنگی این شورا قرار است به جامعه امکان بهره‌مندی از بهترین امکانات و سرویس‌های اینترنتی داده شود، قرار است زیرساخت‌های لازم با نظر و تصویب این شورا تهیه و تصویب شود، قرار است شبکه ملی اطلاعات، سیستم عامل ملی، سیستم ضد بدافزار (آنتی ویروس) ملی و ده‌ها سامانه دیگر توسط شورا طراحی و تصویب شود. قرار است زیرساخت بومی به وسعت ایران بزرگ تهیه و آماده شود، قرار است تا آن زمان، یعنی تا فراهم شدن این مقدمات- که تأکید شده خیلی سریع و فوری باشد- اینترنت موجود حفظ شود و نیاز کاذبی به جامعه القا نشود و قرار است... و ناگهان همه اینها و چندین و چند قرار دیگر نادیده گرفته می‌شود، درباره آن اقدامی نمی‌شود، درخواست و نامه مکتوب مسئولین شورا برای بررسی دستورات صریح و بی‌تعارف رهبری نادیده گرفته می‌شود و بعد از همه این تخلفات، به یکباره... رونمایی از اینترنت پرسرعت وارداتی!هنوز هم می‌توانید بگوئید همه معترضان، متحجرند!؟

سیدعابدین نورالدینی مطلبی را با عنوان«کدخدا دیگر کدخدا نیست» در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

«او رئیس‌جمهور خیلی ضعیفی است و مطمئنا ضعیف‌ترین رئیس‌جمهوری است که در تمام عمرم دیده‌ام... اقدامات احمقانه اوباما این حقیقت را نشان می‌دهد که ما ضعیف هستیم... تمام رهبران محافظه‌کار در آمریکا معتقدند توانایی ما برای رهبری جهان و تاثیرگذاری در نقاط مختلف جهان در دوران ریاست جمهوری اوباما به طور وحشتناکی کاهش یافته است و اگر ما به دلیل ضعیف بودن با مشکلاتی روبه‌رو شویم، به دلیل اقدامات کاخ سفید است.» این جملات را «دیک چنی»، معاون رئیس‌جمهور سابق آمریکا درباره باراک اوباما گفته است، همین اخیرا، پس از آنکه موضوع خروج نظامیان آمریکایی از عراق جدی شد. البته این را تنها چنی و همه رهبران جمهوریخواه در آمریکا نگفته‌اند. جامعه آمریکایی هم نسبت به افول قدرت آمریکا و ضعف اوباما معترفند. دیک لیندروف، تحلیلگر و نویسنده برجسته آمریکایی جمله معروفی درباره اوباما دارد. او می‌گوید: «اگر باراک اوباما در جریان نبرد نرماندی در سال ۱۹۴۴ و زمانی که نازی‌ها حمله موسوم به تهاجم آردن را ترتیب می‌دادند، فرمانده نیروهای متفقین بود، با نازی‌ها پیمان می‌بست و به جنگ دوم جهانی در حالی که فرانسه تجزیه شده بود، پایان می‌داد و حکومت رایش سوم تا دهه ۵۰ میلادی نیز باقی می‌ماند.» این تحلیل لیندروف را گویا دنیا نیز فهمیده است. آن زمان که باراک اوباما، بشار اسد را به جنگ تهدید کرد اما هیچ موشکی نه از مدیترانه و نه از اینجرلیک و نه از هیچ جای دیگری به سمت سرزمین اسد شلیک نشد؛ آل‌های حاشیه خلیج‌فارس هم با محافظه‌کاران آمریکایی هم‌نظر شدند.

زمانی که ولادیمیر پوتین سقوط ویکتور یانوکوویچ را نگریست؛ همه غربگراها در همه جای دنیا، خاصه در همین ایران خودمان به خودشان و هژمون برتر دنیا تبریک گفتند اما زمانی که روس‌ها به شیوه‌های قرن نوزدهمی اوکراین را تجزیه کردند و خرس سرد آرام از کرملین بیرون آمد و روز ملی روسیه را در بندر کریمه جشن گرفت، بانوی نارنجی هم با رهبران محافظه‌کار آمریکا هم‌نظر شد. همین اخیرا که نتانیاهو ماشه را علیه غزه چکاند، باز هم همه، از واشنگتن گرفته تا سرزمین‌های اشغالی و مرتجعان منطقه و... فهمیدند کدخدا دیگر کدخدا نیست. باید خودشان گلیمشان را از آب بکشند. حالا دیگر آلمان‌ها هم جرأت آن را پیدا کرده‌اند تا در واکنش به افشای شنود آنگلا مرکل توسط سیا، صراحتا اعلام کنند آنها هم در دوره‌ای بیل کلینتون را شنیده‌اند! ماجرا واضح است. قدرت ایالات متحده بشدت تحلیل رفته است و این را همه فهمیده‌اند الا...

تحلیل‌های واژگونه


رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با اعضای مجلس خبرگان از برخی داخلی‌ها که تحولات دنیا را نه واقع‌بینانه، بلکه واژگونه تحلیل می‌کنند؛ انتقاد کردند. تحلیل واژگونه یعنی چشم‌پوشی بر واقعیتی به نام تزلزل بنیان‌های نظام 70 ساله حاکمیت غرب! تحلیل واژگونه یعنی چشم‌پوشی بر فروپاشی اخلاق و خانواده در تمدن غربی! یعنی روند رو به رشد رویگردانی مردم از بنیان‌های فکری و ارزشی غرب که بر سه‌گانه «آزادی، حقوق بشر و دموکراسی» سوار شده بود را ندیدن! تحلیل‌های واژگونه یعنی تبعیت محض از این الگوها و مدل‌ها در روزگاری که روزگار افول آنهاست!

تحلیل‌های واژگونه یعنی ریزش پایه‌های سیاسی و نظامی غرب را ندیدن و نشان ندادن! تحلیل‌های واژگونه یعنی آدرس غلط دادن از ناتوانی اوباما در مقابل اسد، پوتین و حتی نتانیاهو! تحلیل‌های واژگونه یعنی نشان ندادن اثرات مقاومت غزه! یعنی پوشاندن موافقت صهیونیست‌ها با رفع حصر برای گرفتن موافقت مقاومت با آتش‌بس! تحلیل‌های واژگونه یعنی نشان ندادن باخت نماد قدرت غرب در منطقه! تحلیل‌های واژگونه یعنی تضعیف و تحقیر قدرت ما از «بمب کدخدا»! یعنی تاکید بر «هضم در اقتصاد جهانی»! یعنی جست‌وجوی امنیت خود در «امنیت جهانی»! تحلیل‌های واژگونه یعنی «تئوریزه کردن سازش»!

ماجرا، ماجرای پنهانی نیست. حداقل این روزها که آمریکایی‌ها درخواست‌های فراوانی برای همکاری با ایران در مسائل منطقه‌ای بویژه در موضوع عراق مطرح می‌کنند؛ ناتوانی کدخدای اقتصاد جهانی و امنیت جهانی برای تصمیم‌گیران مشخص شده است. در چنین شرایطی انتظار از جمهوری اسلامی ایران چیست. کشوری که در افول تمدن غربی نقش ویژه‌ای ایفا کرده و می‌کند، در این شرایط چه نقش تاریخی‌ای می‌تواند ایفا کند؟

اینکه آمریکایی‌ها در سراشیبی افول، همچنان به دنبال تحقیر ملت ایران هستند و  به‌رغم توافق ژنو، «اقدامات زشت» علیه ایران انجام می‌دهند؛ موضوع پیچیده‌ای برای ما نیست. اینکه چرا برخی در کشور ما در برابر آمریکای ضعیف همچنان مردد هستند نیز موضوع پیچیده و پنهانی نیست.  آن پیچ تاریخ که حتی مرعوبان غرب هم از آن دم می‌زنند، همین‌جاست. اینجاست که وظیفه ما در مقابل تحول و تغییر شرایط دنیا مشخص می‌شود: «خودمان را آماده کنیم براى ایفاى نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم براى اینکه نقش‌آفرینى کند. این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوى کردن کشور؛ کشور را باید قوى کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفاده‌ از همه‌ ظرفیت‌ها و توانایى‌هایى که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم... 3 موضوع هم در تقویت کشور بسیار نقش دارد: یکى مساله علم و فناورى است، یکى مساله اقتصاد است، یکى مساله‌ فرهنگ است. در این 3 بخش ما باید سرمایه‌گذارى کنیم؛ اینها عناصر کلیدى‌اند. دولت‌هاى ما، مسؤولین ما، مؤثرین و متنفذین ما، در هر 3 قسمت بایستى فعال بشوند و کار بکنند.»(1)

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
1ـ دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر انقلاب؛ 13 شهریور 1393

ستون یادداشت روزنامه حمایت به مطلبی با عنوان«فرصت‌ها و چالش‌های نظم جدید جهانی»نوشته شده توسط  دکتر محمد باقر خرمشاداختصاص یافته است:

 براساس تاریخ روابط بین الملل و مطالعات نظام جهانی، شرایطی که امروز جهان شاهد آن است، از جهات گوناگون جزء شرایط نادر در تاریخ بشریت محسوب می‌شود.تعبیر رهبرانقلاب به نظم جدید جهانی به اهمیت این موضوع اشاره دارد. تزلزل قدرت های سنتی نظام بین‌الملل و ظهور قدرت‌های جدید هم‌چون قدرت فرهنگی و منطقه‌ای انقلاب اسلامی ایران برخی از نشانه‌های آن است.
در این شرایط، چنانچه گفتمان اسلام‌خواهی با محوریت ایران نتواند سهم و جایگاه خود از آینده‌ی جهان را حفظ و تثبیت کند، ده‌ها سال و شاید بتوان گفت قرن‌ها عقب خواهد افتاد. در حال حاضر نیز تلاش رهبرانقلاب این است که جهان اسلام را به این آگاهی برسانند که چنانچه نتوانند در این موقعیت سرنوشت‌ساز این گذار را درک کنند و به اتحاد و ائتلاف دست یابند دقیقاً گرفتار آسیبی خواهند شد که در جنگ‌های جهانی اول و دوم دچار آن شدند؛ یعنی شکل گری نظمی که در آن مسلمانان جایگاهی نداشتند.

شواهد حاکی از آن است که بازیگران جهانی، این شرایط را حس کرده‌اند تا در این پیچ تاریخی جا نمانند چرا که در غیر این صورت سالیان سال از گردونه‌ رقابت با رقبا جا خواهند ماند. هر چند می‌توان در این شرایط از غلبه‌ گفتمان  معنویت‌گرایی و عدالت‌خواهی نام برد که شورشی بر نظم موجود است. این گفتمان ظرفیت آن را دارد که مجموعه‌ای از بازیگران را در کنار هم مجتمع سازد و در این چرخش تاریخی با حمایت توده‌های مردم و بازیگران پراکنده به یک بلوک قدرت تبدیل شده و بتواند سهم خود را به دست بیاورد. حال سوال این است در این شرایط، الزامات ایران برای عبور موفق از دوران گذار و به تعبیر رهبرانقلاب «پیچ تاریخی» چیست؟

 اولین نکته، داشتن بصیرت نسبت به آن چیزی است که در حال وقوع است؛ فهم این مقطع خاص تاریخی از اولین الزامات عبور موفق از پیچ تاریخی و تحقق خواست رهبری محسوب می‌شود. دومین نکته، باور به جایگاه ممتاز ایران در منطقه و جهان است؛ باید به این مسئله باور داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران می‌تواند، هم به نمایندگی از خود و هم به نمایندگی از جهان اسلام، در این «پیچ تاریخی» نقشی اساسی و بنیادین ایفا کند. سومین نکته آن است که ایران علاوه بر این که خود به عنوان بازیگری فعال عمل می‌کند، حداقل در سطح منطقه بازی‌ساز نیز باشد. نکته‌ی چهارم، این است که جمهوری اسلامی پیام‌آور سبک زندگی و تمدن جدیدی است که در مبانی و مبادی با تمدن غالب غرب تفاوت دارد.

در واقع جمهوری اسلامی پیام‌آور و بنیان‌گذار تمدن جدیدی است که رقیبی جدّی برای تمدن غرب محسوب می‌شود. چنانچه جمهوری اسلامی ایران بتواند به این فضای تمدنی شکل دهد، می‌تواند جایگزین تمدن غرب شود. پنجمین نکته، باور به این مسئله است که جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت لازم برای شکل‌دهی به یک تمدن نوین برخوردار است و اگر بتواند این مهم را محقق سازد، فضای بسیار جدیدی فراروی کشور و جامعه به وجود خواهد آمد. اما بعد از اشاره به الزامات و ضرورت‌های دوران گذار به نظم جدید، پرداختن به چالش‌های فراروی ایران در این گذار نیز ضرورت دارد. اولین چالش جمهوری اسلامی این است که نتواند جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و متناسب با جایگاهش، عمل کند.

دومین چالش، وجود غرب به رهبری ایالات متحده‌ی آمریکا به عنوان رقیب سنتی ایران، جهان اسلام و کشورهای در حال توسعه است. حتی اگر قرار باشد تغییری در نظم موجود به وجود آید، غرب در مقابل آن مقاومت می‌کند. به عنوان سومین چالش، ظهور بازیگران رقیب از درون جهان اسلام می‌تواند چالشی عمده باشد. به تعبیر دیگر خنثی شدن توان و انرژی کشورهای اسلامی توسط نحله‌ها و گروه‌های مختلفی که در درون این کشورها شکل می‌گیرد، چالشی جدّی در مسیر ایران در عبور از پیچ تاریخی است. انشقاق، دودستگی یا چند دستگی میان افراد و گرایش‌های درونی جهان اسلام که گاه به حسب اقتضای طبیعی و گاه با دست‌کاری و حمایت غرب شکل می‌گیرد از جمله مسائل چالش‌برانگیز است.

در عالم سیاست درمقابل هر چالشی، فرصت یا ظرفیت‌هایی نیز وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران تاکنون سرمایه‌گذاری‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی بسیاری انجام داده که به دلیل پدید آمدن شرایط مناسب، زمان خوشه‌چینی از این سرمایه‌گذاری‌ها، فراهم آمده و فقط صرفاً نیاز به بصیرت و مدیریت دارد.

اولین فرصت این است که جمهوری اسلامی ایران براساس آموزه‌های دین مبین اسلام سرمایه‌گذاری‌های خوب، به موقع و مناسبی را در بحث علم و فن‌آوری انجام داده است. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران زیرساختی را پدید آورده است که می‌بایست با مدیریت صحیح آن، برای پر کردن شکاف‌های عمیق و وسیع گذشته بهره‌برداری کند. فرصت دوم، وجود نظام سیاسی در قالب مردم‌سالاری‌ دینی است.

 استفاده‌ی صحیح از این قدرت و حفظ آن فرصتی درونی است که در کشورهای دیگر کمتر شاهد آن هستیم. فرصت سوم، پشتوانه‌ی مردمی از نظام در پرونده‌های حساس و نیز زمان‌شناسی و وظیفه‌شناسی اعجاب‌آور و خیره‌کننده‌ی ملت ایران در مقاطع حساسی همچون حضور در انتخابات است. این پشتوانه‌ی مردمی و زمان‌شناسی مردم، فرصتی بزرگ است که به مثابه‌ی یک گنج، در خدمت کشور و انقلاب است.

فرصت چهارم، بهره‌مندی از رهبری آگاه و بصیر و یک فقیه سیاسی خبیر که می‌تواند در بزنگاه‌ها با وجود همه‌ی فشارها، توطئه‌ها و تهدیدهای موجود؛ در مقاطع حساس، روند بازی را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد، فرصتی بی‌نظیر است.

فرصت پنجم، عمق فرهنگی ایران است. ظرفیت‌های غنی و گسترده ایران می‌تواند عنوان سرمایه‌‌ای بزرگ برای ایران مطرح شود.

فرصت ششم، حمایت از جریان مقاومت است که اکنون به تدریج در حال شکوفا شدن در جهان اسلام است، فرصت ذی‌قیمت دیگری است که فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؛ هر چند که غرب تلاش کرده با تقویت سلفی‌های افراطی همچون وهابیت، طالبان، القاعده و داعش در منطقه، رقبا یا نسخه‌های بدیل را برای مقابله یا به انحراف کشاندن این حرکت، تدارک ببیند تا از توان اسلام سیاسی مبتنی بر مدل ایران بکاهد. فرصت هفتم، تفکر بنیادینی که جمهوری اسلامی ایران بر آن بنا شده است.

انقلاب اسلامی که در انتهای عصر مدرنیته و در دوران خستگی مدرنیته و دوره‌ای که مدرنیته با چالش‌های جدّی مواجه شده است، تفکر جدید و جایگزین را مطرح می‌کند که از یک‌سو از انسجام، توان همگونی و همگنی درونی لازم برخوردار است و از دیگرسو، یک نظام معنایی قابل دفاع و قابل عرضه را ارائه کرده است که منطبق با نیازهای بشریت امروز است. فرصت هشتم، راهبری اندیشه‌ای و عملی قطب کشورهای مستقل منطقه و دنیاست. جمهوری اسلامی ایران با شعار «نه شرقی، نه غربی» به مثابه‌ی شعاری سیاسی و فکری، به بلوک‌های فکری و سیاسی غرب لیبرالیستی و شرق سوسیالیستی، نه گفت. از این زمان بود که در جهان دوقطبی، قطب سوم عدم تعهد و مستقل پا به عرصه‌ی حیات گذاشت. در پایان باید گفت در این مقطع، حرکت‌ها، اقدام‌ها، حوادث و وقایع با کندی اتفاق نمی‌افتند، مثل طوفانی می‌ماند که درمی‌نوردد و پیش می‌رود، از این رو تمامی مؤلفه‌ها به نوع بازی بازیگران برای بهره‌گیری از فرصت طلایی و تاریخی به نفع خود و به ضرر رقیب یا رقبا بستگی دارد. جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مطلبی که سيد مسعود علوي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت با عنوان«محتاج عنايت رضاييم»به چاپ رساند به شرح زیر است:

امروز رحل دل گشوده، هم آواي عاشقان توس، نام زيباي رضا را به لحن سرخوشان موسم ذي القعده، به زبان آوريم. رازهاي سينه نشين، امروز با ولايت عهد علي توان گفتن و حديث سلسله هور و حصن نور از شکوفه هاي لبهاي يار بشنيدن. روح من، راح راهيان و رحيق مي پرستان و رضوان رضاجويان، تويي که رقيم لوح سرشت مني يا اباالحسن! رواق حريمت رشک قدسيان و قبله قائمين و محراب معتکفان، آنگاه که رخسار به ديدگان نمايد، کبوتر جان از قفس تنگ تن وارهاند. روزگاري است که دلبسته آن گنبد زرين، نه من، که خيل خدا خواهانند. روايت ضريح تو و دست اهل نياز و گونه هاي خيس، محفل آراي هر آشناي با رنج است. رسول صباي صبح و اياز عصر، امروز عطر دل انگيز آستان قدس امام رئوف را به جانب دلشدگان ولايت به ارمغان آورد. راهيان توس و زائران انيس نفوس! خوشا لحظه هاي سبز حضور شما در بهشت ميهن و مرقد نور.

امام خميني (ره) فرموده اند: «دل هاي ملائکة الله متوجه آستان قدس رضوي است. اصلاً مرکز ايران، آستان قدس است و ما اميدواريم که همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوي - سلام الله عليه - قرار بدهد... همه نيروها، همه قدرت ها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا - سلام الله عليه - هستند.» (صحيفه امام، ج‏16، ص: 388) در جاي ديگري نيز فرمودند: «محضر مقدس امام ثامن -
سلام الله عليه - مرکز نور است، مرکز علم الهي است، مرکزي است که بايد همه در آن مرکز آستان بوسي کنيد، و بايد اظهار تأسف کنم که دست ما کوتاه است‏.» (صحيفه امام، ج‏ 19، ص: 63) رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران، حضرت امام خميني (ره)، با عنايت حق‌تعالي و با توجهات خاصه معصومين عليهم السلام به ويژه حضرت امام رضا عليه السلام، حکومت جمهوري اسلامي ايران را بنيان نهاد و همواره همگان را به حفظ و صيانت اين حکومت الهي، توصيه مي فرمود. از سيره و سخن معصومين از جمله حضرت ثامن الحجج عليهم السلام برمي آيد که حفظ آيين اسلام و همگرايي مسلمين در رأس تمام امور قرار دارد و همه چيز حتي جان و مال و وجهه اجتماعي را بايد بر سر آن نهاد و اين صيانت و همدلي را بيشتر از همه شؤون، نصب العين قرار داد. تشکيل حکومت اسلامي نيز اصلي ترين پايه اين بناي فرازمند و فروزنده است و حکومت و تمام ملزومات آن از جمله عدالت اجتماعي براي آن است که آحاد جامعه اسلامي به تکامل ديني و ارتقاي دانش و اعتلاي خداشناسي و پيوند و ارتباط مانا و نفوذناپذير نايل شده و در سايه سار آن با آسودگي به مقام عبوديت برسند و اين است که در ابتداي راه تسليم، پس از اقرار به وحدانيت الهي و نفي معبودان واهي، در درجه نخست به عبوديت حضرت خاتم الانبياء (ص) و سپس به رسالت و نبوت آن حضرت، مذعن مي شويم.

پيوند و ارتباط مانايي که ذکر آن رفت، مفهوم و مصداق عيني «ولايت» است؛ بدين معني که «ولايت» عامل پيوند مخلوق با خالق و نيز پيوند مخلوقات با يکديگر در طريق عبوديت است و حکومت، يکي از وسايل و ملزومات نيل به آن محسوب مي شود و هر گاه تشکيل حکومت ديني ميسور نباشد، اين ولايت الهي تعطيل بردار نيست و حضرات معصومين (ع) در صورت تحقق نشدن حکومت به واسطه شرايط اجتماعي، «ولايت » را از طرق ديگر در شريان هاي جامعه ديني، جاري مي سازند.

همان گونه که مي دانيم حضرت ثامن الائمه (ع) در مسير مدينه به توس، وقتي که قدوم مبارکشان را بر سرزمين نيشابور گذاشتند، استقبال مردمي بي بديلي از آن حضرت به عمل آمد و انديشمندان و نويسندگان بسياري از ايشان خواستند به عنوان تيمن و تبرک و يادگار اين گذر تاريخي، حديثي بفرمايند و همگان را از برکت آن منتفع سازند. امام رئوف شيعه، حديث قدسي سلسلة الذهب را بيان فرمودند مبني بر اينکه خداوند خبير فرموده است کلمه «لا اله الا الله» حصن حصين و نفوذناپذير من است و هرکس وارد اين حصن شود، از عذاب دوزخ در امان خواهد بود. حضرت پس از طي مسافتي کوتاه دوباره سر از هودج برآوردند و فرمودند؛ من از شروط اين پناهجويي به حصن توحيد هستم.

عصاره تحليل اين سخن قدسي، آن است که يگانه جويي و يکتاپرستي و سعادت و تکامل ديني و اجتماعي، منوط به ولايت و حکومت الهي است و در واقع، اين ولايت و حاکميت، مقدمه اي براي نيل به ذي المقدمه عبوديت است و بدون آن هيچ حرکت و خيزش و فعاليت سياسي، اجتماعي به سرانجام نخواهد رسيد حتي اگر با خير و خلوص و خداخواهي، قرين باشد. بندگي و عبوديت، اصل است اما اگر از طريق ولايت و پيوستگي صورت نپذيرد، حرکت رو به جلو و پيش رونده محسوب نمي شود و به واقع، در جا زدن و سکون و خمود، خواهد بود. نمونه هاي تاريخي اين مدعا بسيار است منتج به اينکه ولايت پذيري و همگرايي ولايتمدارانه، نيک انجام و مورد رضايت معصومين (ع) بوده و عدول از آن، شقاوت ها و شقي هاي بسياري را پرورانده است. ولايت رضوي که همان استمرار رسالت نبوي و ولايت علوي در طول تاريخ شيعه بوده، عنصر پر جاذبه اي است که با وجود دور بودن صاحب اين ولايت آسماني از مسند حکومت زميني، حاکم قلب هاي اهل ايمان و جهاد و پارسايي بوده و پايگاه هاي مردمي آن همواره عامل هراس خلفاي جور بني اميه و بني عباس بود و مأمون عباسي نيز به واسطه همين پيوند قلبي با محوريت «ولايت»، از بروز جنبش هاي عدالت خواهانه و حقيقت جويانه هراسيد و اجبار امام معصوم به پذيرش ولايتعهدي نيز از جمله مکايد او بود که به اعتراف خودش مي خواست مبحث مشروعيت الهي به حکومت غاصبانه اش ببخشد و مقبوليت مردمي را به دست آورد، پيشواي معصوم شيعه را در شؤون حکومت شريک گرداند و کژي ها و ناراستي هاي حاکميت را فرافکني نمايد و بدين وسيله سيماي ولايي امام را خدشه دار سازد و تقدس و تنزه امامت را زير سئوال ببرد، مراقب ارتباطات مردمي و تشريح و تبيين معارف ستم ستيزانه ديني توسط حضرت باشد و شعله هاي خشم ولايتمداران و علويون را خاموش سازد. به همين علت مي گفت؛ «ما ظننت ان احداً من
آل ابي طالب يخافني بعد ما عملته با الرضا» (گمان نمي کنم بعد از آنکه رضا را وليعهد خود قرار دادم، از احدي از خاندان ابوطالب بترسم).

مأمون از نفوذ ولايي امام رضا (ع) به خوبي آگاه بود و به هر صورت ممکن مي خواست خود را همرنگ با اين صبغه ولايي، وانمود سازد. مأمون و کلاً خاندان عباسي از خويشاوندي خويش با بني هاشم و آل علي (ع) سوء استفاده هاي بسياري نموده و حتي با تبليغات سوء، چنين وانمود مي کردند که علت انتخاب رنگ سياه براي لباس هايشان محزون بودن در مصيبت و ماتم شهيدان کربلاست به طوري که بسياري از طبقات مياني و پاييني دستگاه حکومت ظالمانه شان احساس مي کردند در راه خشنودي پيامبر و آل علي (ع) مشغول به خدمت هستند!

حضرت ثامن الحجج (ع) نيز از ابتدا با روش هاي گوناگون به خنثي سازي اين تبليغات واهي پرداخت، از جمله اينکه به تنهايي و بدون خاندان و خويشانش از مدينه به توس عازم شد، در مسير اين سفر از جمله نيشابور، نظر مردم را معطوف به مبحث ولايت مي نمود و نهايتاً اينکه دخالت در شؤون سياسي، فرهنگي و اجتماعي دستگاه خلافت را به هيچ وجه نپذيرفت.

با درود به ساحت پاک آباء و ابناء بزرگوار امام رئوف شيعه، زاد روز خجسته اش را به شيعيان و رضاجويان عزيز تهنيت مي گوييم.

«درس‌هاي حكومتي در محضر عالم آل محمد و امام رئوف »عنوانی است حسن که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

امروز، 11 ذيقعده سالروز ميلاد مسعود حضرت ثامن الحجج امام رضا عليه السلام است. اختصاصي‌ترين عنوان امام هشتم كه در مجامع خاص مطرح است "عالم آل محمد" است و عنوان ديگري كه براي آن حضرت در مجامع عام بكار برده مي‌شود "امام رئوف" است.
با اينكه تمام ائمه معصومين مظهر علم خدا بودند، اما به اقتضاي شرايط زمان هر يك از آن بزرگواران به عنواني متصف شدند كه به نوعي عنوان اختصاصي تبديل گرديده است. درباره امام رضا عليه السلام از جد بزرگوارشان امام صادق عليه السلام روايت است كه به فرزند خود امام موسي بن جعفر عليه السلام مي‌فرمودند: "عالم آل محمد در صلب تو مي‌باشد و ايكاش من او را درك مي‌كردم او همنام اميرالمؤمنين علي عليه السلام است.
"
اين ويژگي را همگان در دوران مأمون خليفه عباسي در صحنه مناظرات علمي كه به دستور وي ترتيب داده مي‌شد و امام رضا عليه السلام بر تمام مناظره كنندگان غلبه مي‌كردند و همه را مجاب مي‌فرمودند مشاهده كردند. ابوالصلت هروي مي‌گفت از علي بن موسي الرضا عالم‌تر نديدم و عالمي را نديدم مگر آنكه به اعلم بودن آن حضرت شهادت داده است. اين موضوع به مرو و خراسان محدود نمي‌شد بلكه در مدينه نيز جريان داشت. خود حضرت امام رضا عليه السلام نيز مي‌فرمودند: "من در روضه منوره مي‌نشستم و علماي مدينه كه بسيار بودند هرگاه از حل مسأله‌اي عاجز مي‌شدند به من مراجعه مي‌كردند و من جواب مي‌گفتم".

ويژگي برتر اينست كه حضرت امام رضا عليه السلام در همان حال كه برترين عالم زمان خود بودند، مهربان‌ترين و متواضع‌ترين فرد نيز بودند. بسياري از اصحاب حضرت امام رضا شهادت داده‌اند كه هرگز نديده‌ايم آن حضرت كلام كسي را قطع كرده باشند يا سخن درشتي به كسي گفته باشند، نزد كسي كه با آن حضرت هم مجلس بود پاي خود را دراز نمي‌كردند و تكيه نمي‌دادند، حاجت هيچكس را كه روا ساختن آن مقدور بود رد نمي‌كردند و هرگاه وقت غذا خوردن مي‌شد خادمان خانه را فرا مي‌خواندند و با آنها غذا ميل مي‌فرمودند. اين ويژگي اخلاقي است كه علم را در ميدان عمل، گران قيمت مي‌كند و تركيب علم و محبت به بندگان خداست كه دارنده اين مجموعه را به مرتبه عبد صالح خدا بودن و محبوب خلق خدا شدن مي‌رساند. جمع شدن عناوين "عالم آل محمد" و "امام رئوف" در وجود مبارك امام رضا عليه‌السلام است كه بارگاه آن حضرت را زيارتگاه بهترين بندگان خدا و محل رفت و آمد ملائكه قرار مي‌دهد.

انصاف اينست كه مردم ايران، قدردان اين تنها مهمان از امامان معصوم كه سرزمين ما را متبرك كرده است هستند ولي اكنون كه به بركت نهضت امام خميني دولت اسلامي در ايران حاكم است، انتظار بيشتري وجود دارد. در محضر عالم آل محمد و امام رئوف، مسئولين نظام اسلامي بايد بگونه‌اي عمل كنند كه در كلام رهبري در ديدار اخير اعضاء مجلس خبرگان رهبري آمده است:

"مسئله وحدت و همدلي در كشور هم بسيار مهم است. اختلاف سليقه در زمينه‌هاي سياسي - در زمينه‌هاي سياسي خُرد و كلان - وجود دارد، اما اين اختلافها نبايد وحدت كشور را و همدلي كشور را از بين ببرد؛ همه بايستي با هم باشند؛ يكي از نقاط مهم اين است كه از مسئولان هم همه بايد حمايت كنند. حمايت منافات ندارد با اينكه شما يك ايرادي هم به فلان مسئول، يا دولت، يا قوه قضائيه، يا مجلس داشته باشيد، اما حمايت بايد به هر حال انجام بگيرد. علاوه بر اينكه بحمدالله مسئولان درحال تلاشند، دارند كار مي‌كنند. در همين يك سالي كه دولت جديد به وجود آمده، تلاشهاي زيادي كرده‌اند، كارهاي زيادي انجام گرفته، اين را انسان شاهد است، از نزديك مي‌بيند،؛ خيلي كار كرده‌اند؛ توفيقات خوبي هم به دست آورده‌اند؛ قوه قضائيه همين جور؛ و دستگاه‌هاي مختلف مشغول كارند. من يادم مي‌آيد، گاهي خدمت امام افرادي مي‌آمدند از دولت و از بعضي از نواقص و مانند اينها گله مي‌كردند كه مثلاً فلان جا اين كار انجام گرفته؛ امام در جواب اينها مي‌گفتند آقا، اداره كشور كار سختي است. واقع قضيه هم همين است: مديريت دستگاه‌ها كار سختي است. يك نفري ممكن است از جهت فكري، از جهت عملي، از جهت سلامت رفتاري، هيچ عيب و نقصي هم نداشته باشد، اما دستگاهي كه زير نظر او است مشكلاتي پيدا بكند، اين پيش مي‌آيد؛ يعني واقعاً فراگيري و شمول همه اطراف و جوانب قضايا، كار آساني نيست... البته كسي با انتقاد كردن مخالف نيست - ايراد كردن، انتقاد كردن، نقاط ضعف برنامه‌ها و سياست‌هاي اجرايي را مطرح كردن؛ كسي منكر اينها نيست - اما اينها نبايد به معناي تخريب و ايستادگي در مقابل تلاش و امثال اينها باشد. حمايت و كمك به دولت و دستگاه‌هاي اجرايي و عملياتي را همه بايستي وظيفه خودمان بدانيم كه ان‌شاءالله انجام بگيرد".

اين توصيه، علاوه بر آنكه بر داده‌هاي عقل و نگاه منطقي به مسائل حكومتي منطبق است، اقتضاي مديريت كشوري است كه در مركز معنوي آن، عالم آل محمد و امام رئوف حضور دارد. مسئولين نظام جمهوري اسلامي بايد اين امام معصوم را در تمام زمينه‌ها الگو و اسوه خود بدانند و كشور را عالمانه و رئوفانه اداره كنند. اقتضاي اين نوع مديريت كشور اينست كه اولاً تمام مديران در چارچوب خط مشي پيموده شده توسط امام رضا عليه السلام در زمينه حفظ حرمت افراد، تواضع نسبت به همگان و حل مشكلات آنان عمل كنند و ثانياً راه را بر هرچه غير از اين خط مشي است ببندند.

 ايران، كه متعلق به امام رضا عليه السلام است، بايد سرتاسر، علم، وحدت، تواضع، همدلي، رأفت و خدمت باشد. اين صفات بايد در رفتار مسئولان با مردم، مردم با مسئولان و مردم با مردم همواره جلوه‌گر باشند. براي رسيدن به چنين مرتبه والاي اجتماعي، اين كارگزاران نظام هستند كه بايد پيشگام باشند و با اخلاق و رفتار عالمانه، كريمانه، متواضعانه و خادمانه خود، به مردم بياموزند كه چگونه رفتار و سخن گفتن، مناظره و محاجه را از عالم آل محمد و امام رئوف ياد بگيرند و آن را در صحنه‌هاي زندگي پياده كنند. اگر مسئولان نظام جمهوري اسلامي چنين باشند، جامعه ايراني به مرتبه‌اي از علم و معنويت خواهد رسيد كه بتواند خود را لايق ميزباني عالم آل محمد و امام رئوف بداند.

 دكتر پويا ناظران در مطلبی با عنوان«ضرورت حذف یارانه‌بگیران غیرنیازمند»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اینطور نوشت:

همه ارزان شدن جنس را دوست داریم. هم چیزهای بیشتر می‌خواهیم و هم پول بیشتر. اگر ما جنس را ارزان بخریم، خب می‌توانیم بیشتر بخریم. پس بدیهی است که ارزان شدن کالاها چیز خوبی است. بدیهی است؟ اگر من ارزان می‌خرم، دیگران هم ارزان می‌خرند. لاجرم حاصل دسترنج من هم، چه کالا باشد چه خدمات، ارزان‌تر به فروش خواهد رفت، پس من درآمد کمتری خواهم داشت. ارزانی از آن چیزهایی است که «واسه همسایه خوبه»؛ دیگران ارزان بفروشند. اخیرا یکی از تصمیم‌سازان اقتصادی اعلام کرد: «رویکرد ماست که بتوانیم جلوی شدت افزایش تورم را بگیریم تا رفته‌رفته طی برنامه‌های مختلف موفق شویم نرخ تورم را یک رقمی و حتی درنهایت به صفر برسانیم که در این راستا برخی کشورها دارای نرخ تورم منفی هستند و ما هم باید در این راستا تلاش کنیم.»

یکی از کشورهایی که نرخ تورمش منفی شد، ژاپن بود و در دهه 90، این چنان صدمه‌ای به اقتصاد آسیب‌خورده‌اش زد که سال‌ها تمام تلاش دولت‌های متوالی، بازگرداندن تورم مثبت به اقتصاد تضعیف شده ژاپن بود.به‌لحاظ ظاهری تورم منفی چیز خوبی است چرا‌که بدین معنی است که بر اسکناس هم سود علاوه می‌شود. اگر شما یک اسکناس در طاقچه بگذارید تورم 20 درصدی، ارزش آن را 20 درصد کاهش خواهد داد. پس پول را در بانک می‌گذارید تا سود آن اثر تورم را جبران کند. ولی این کار سرمایه شما را وارد گردش اقتصادی می‌کند. اما اگر تورم منفی پنج درصد بود، پول می‌تواند در طاقچه بماند چرا که سالی پنج درصد ارزش آن افزوده می‌شود. از سوی دیگر بانک نه تنها نمی‌تواند سود بدهد، هزینه نگهداری از پول هم طلب خواهد کرد. این اشکال اول تورم منفی است. بانک‌ها دچار مشکل در تامین منابع و متعاقبا ارائه تسهیلات می‌شوند. اشکال دیگر در انگیزش نیروی انسانی است. همه دوست داریم سر سال افزایش حقوق بگیریم. هر چه بیشتر بهتر. در اقتصادی که تورم منفی است، سر سال باید کاهش حقوق بگیریم. البته چون قیمت‌ها پایین رفته، قدرت خریدمان کاهش نخواهد یافت، ولی با این وجود کاهش حقوق هیچ‌وقت به دل هیچ‌کس ننشسته.

صحبت از تورم منفی چه ربطی به ما دارد؟ تورم ما اگر یک‌رقمی بشود معجزه است، پس چرا وقتمان را صرف فکر کردن به تورم منفی بکنیم؟ علت در فهم چند نکته است:

یکم آنکه اگر این کشتی به جلو برود، همه جلو رفته‌ایم، اگر سوراخ شود، همه غرق می‌شویم. اگر قیمت‌ها ارزان شود برای همه چیز می‌شود، هم آنچه می‌خریم و هم آنچه می‌فروشیم. در اقتصاد باید از موضع من خارج شد و از موضع دیگران هم نگاه کرد و این سهل نیست. همین است که حضرت علی(ع) می‌فرمایند؛ «عدل در مقام حرف آسان است و در مقام عمل سخت.» قدرت سیاسی داشتن و سیاست‌گذاری اقتصادی کردن مقتضي آن است که انسان از زاویه دیگران هم به دنیا بنگرد و ‌ای بسا تزکیه که می‌شاید. دیکتاتورهای تاریخ همواره از موضع من سیاستگذاری کرده‌اند. ولایت معصوم اگر نجات بخش مستضعفین است از نوع نگاهش در سیاستگذاری است.

دوم، خیلی از حرف‌ها قشنگ هستند، ولی در عمل عواقبی دارند. اقتصاد شاید از این جهت بیش از دیگر امور آسیب‌پذیر باشد. در سفر، پاسخ هر نامه با وام‌های بلاعوض چند صد هزارتومانی دادن و مسکن با پول چاپی ساختن ظاهر قشنگی داشت، ولی به‌جای مغذی کردن کیک مان پُف آن را زیاد کرد و به‌جای افزایش کیفیت زندگی، صفر جلوی قیمت‌ها را افزایش داد. از سوی دیگر تفریط کردن و فتیر به کوره زدن هم افتادن از انتهای دیگر بام است. نتیجه آنکه یگانه راه حل بلندمدت برای اقتصاد بیمار، گسترش فهم و درک عمیق اقتصادی در عموم جامعه است. در نبود چنان فهمی، سخنوران با سخنان به ظاهر زیبا بازی می‌کنند. در گذشته کرده‌اند و در حال هم می‌کنند. در شرق و غرب کرده‌اند و دوستان ما نیز می‌کنند.
سوم، اگر جنس بیشتر در خانه و پول بیشتر در بانک می‌خواهیم، راه آن تورم منفی نیست. راه آن افزایش بهره‌وری و رشد فناوری است. نیروی کار هر چه با تخصص‌تر، از ابزار استفاده موثر‌تر کرده محصول بیشتر و بهتر تولید می‌کند. ابزار پیشرفته در دستان آن فرد متخصص بهره‌وری او را بیش از پیش بالا می‌برد. نیروی متخصص با تعلیم علوم نافع میسر می‌شود و ابزار پیشرفته با تحقیق و توسعه. در نیل به زندگی بهتر، از ارزانی بگذریم و به افزایش بهره‌وری بیندیشیم.

چهارم آنکه افزایش بهره‌وری زمانی حاصل می‌شود که «امور در جای خود قرار گیرند» و برقراری بازار آزاد و تدبیر برای رفع شکست‌های بازار در رأس اولویت‌های دولت باشد، نه منفی کردن تورم. بخشی از این در پرورش نیروی کاری است که تخصص مرتبط با نیاز صنایع دارد. بازارهای مالی دنیا که سقوط کردند آلمان جزو کشورهایی بود که کمترین آسیب را دید. دو سال بعد که اروپا با بحران یونان گریبان‌گیر شد، توانمندترین کشور اروپا، آلمان بود. اگر صنعت آلمان پویایی دارد بخشی از آن را مدیون نظام آموزش فنی و حرفه‌ای کشورش است. کارگر آلمانی با‌وجود گرانی‌اش، آنقدر مولد بوده که همچنان با کارگر ارزان چینی رقابت می‌کند. بخشی از آن تدبیر باید در برقراری فرآیندهای مالی باشد که تامین تسهیلات را برای آن صنایع مقدور می‌سازد. زمانی که حباب ملک و مسکن ژاپن در اوایل دهه نود ترکید، بانک‌های ژاپنی در شرایط خطرناکی قرار گرفتند.

متاثر از زمینه‌های فرهنگی، دولت از بانک‌ها حمایت کرد ولی تبدیل شدند به مردگان متحرک. ورشکست نبودند ولی توان ارائه تسهیلات و خدمات هم نداشتند چرا که وام‌های عدم وصول شده بسیاری داشتند. همین شد که اقتصاد رویایی دهه هفتاد و هشتاد ژاپن در دهه اخیر رشد چندانی نداشته. سوی دیگر فرآیند تامین تسهیلات بنگاه‌ها، سرمایه‌داران خُرد هستند که با پس‌انداز خود به افزایش تولید کمک خواهند کرد، سودش را نیز خواهند برد؛ ولی در نبود آن فرایند، سرمایه‌های خود را زمانی در پیکان، زمانی در سیمکارت موبایل و زمانی در طلا و دلار به‌کار بستند. آنچه مردم نیاز دارند ابزار مالی‌ای است نقدشونده و کم‌ریسک، نه شعار ارزانی.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«جنگ 50 روزه و به زانو در آمدن نماد قدرت غرب»نوشته شده توسط منصور فرزامي اختصاص یافت:

در زيرنويس‌هاي شب و روز سيماي رسانه ملي، سخن به ظاهر شادمانه هلاکت و عقب‌نشيني گروهک‌هاي تکفيري، علي‌الخصوص «داعش» از سرزمين عراق و سوريه است. نخست اينکه اگر گروهک مي‌بود با تلفات چندصد نفري روزانه، تاکنون مي‌بايست نشاني از آن باقي نمي‌ماند اما حقيقت آن است که گروه آموزش ديده منسجم و با تجهيزات کامل و پيشرفته نظامي است که منطقه‌اي به وسعت خاک انگلستان را در اشغال خود دارد و کشوري به نام عراق هم اذعان کرده است که آن ابزار و امکاناتي را ندارد که بتواند با سلاح‌هاي پيشرفته داعش، مقابله کند و اکنون همه مي‌دانيم که دفع شر تکفيري‌ها با بسيج همه نيروهاي داخلي و خارجي دوست و هم کيش – نه ائتلاف به اصطلاح بين‌المللي استکباري که خود به ندانم کاري و بي‌تدبيري‌ها و جهل معرفتي تکفيري‌ها با اسباب جاهليت اشرافي منطقه، اين کانون شوم و فتنه‌گر و بنيان برانداز را پديد آورده‌اند. اما آنچه آزاردهنده مي‌نمايد، کشتگان دو طرفي است که هر دو از آبشخور اسلام نوشيده‌اند اما در استنباط خود از شناخت حق، دسته‌اي به بيراهه رفته اند و از کف رفتن هر دو طرف و استهلاک سرمايه‌ها و ذخاير اسلامي، دل‌خون شدن اهل اسلام و شيرين کام شدن استکبار است.

نکته‌اي هم که نبايد هرگز غافل بود، عقبه و پسکوب اين گروههاست که با کشته شدن يک تکفيري، دو تن جاي او را خواهند گرفت. پس آنچه بايد ملحوظ نظر باشد، آگاهي، بيداري و معرفت بخشي در جهان اسلام است و تبيين چهره نوراني و رحماني اسلام که بر مبناي مکارم اخلاق نبي مکرم اسلام ( ص )، رخ نموده است.

دنياي ناآگاه و جهان غرب که انسان را در مکتب « اومانيسم » بر جاي خدا نشانده بايد با سيره انساني مصطفوي و اولياي دين آشنا شود و از چشمه زلال آن بنوشد و از راه ضلال و اقدامات بي معرفتانه دست بردارد و خود براي خود و همنوعان خويش، چاه نکند.

نگارنده معتقد است که با اقدام راهبردي صحيح و آسيب شناسي درست و تدابير ذيل مي‌توان سرمايه‌هاي مادي و معنوي و انساني جهان اسلام را از تعرض دشمناني که از گرايش جوانان خود به اسلام وحشت دارند، در امان نگاه داشت:

1- ائتلاف با غرب، مدبرانه نيست و زيانهاي کوتاه مدت و بلندمدت، پيامد آن است و خود آمريکا هم اذعان داشته که در عراق به حفظ منافع خود فکر مي‌کند. نکته اين که اگر گروههاي تکفيري بدانند که با خشونت رفتاري خود، منافع استکبار و الحاد را تامين مي‌کنند، هرگز با ريسمانشان به چاه نخواهند رفت.

2- نقد استنباطات و فتواهاي خشونت گرايانه و فرقه اي در جهان اسلام، با منطق و استدلال و بيان لين و خيرخواهانه به مسئوليت علماي اهل معرفت، امري الزامي است.

3- ضرورت تعامل بين مراکز ديني و حوزه‌هاي علميه همه مذاهب اسلامي و تعامل سنجيده و حفظ مشترکات و منافع و مصالح اسلام، بيش از هر زماني احساس مي شود، در اين موضوع مسئوليت دارالتقريب اسلامي، بسيار خطير است.

4- قصه نويسان هنرمندان آشنا، با حقايق و معارف اسلامي، با شيوه هنرمندانه، مي‌توانند در نشان دادن سيماي عقلاني، معنوي و رحماني اسلام ناب محمدي، بسيار موثر باشند.

5- به سود همه مذاهب و نحل و ملل اسلامي است که با جدا شدن و خلاصي از دسيسه‌هاي پيدا و پنهان استثماري و استعماري وابسته به دولت‌هاي استعمارگر، با هم تعامل منطقي و سازنده داشته باشند.

6- کتابها و رسانه‌هايي که ترويج خشونت مي‌کنند بايد با مستندات و استدلالات منطقي و نقد درست، رفتار و نوشتارشان، نقد و تعديل شود.

7- تجربه نشان داده است که اقدامات قهري با جماعتي که مبارزه و عملکردشان مبناي اعتقادي دارد، منتج به نتايج دلخواه نخواهد شد. لازم به گفتن است که تمامي تفکراتي که بر مبناي عقايد ديني، مسير خشونت را برگزيده اند به بيراهه رفته اند، کارشان به بطالت و سرگرداني انجاميده است.

8- اگر ايران دارالقراي اسلامي و مرکز تشيع عالم است، هر نوع خشونت گرايي و رفتارهاي دفعي بايد در بيان و کلام، اصلاح و تعديل شود و خشونت گران از مراکز تبليغي و تصميم گيري، طرد شوند.

9- رسانه ملي با شبکه‌هاي برون مرزي با برنامه ريزي‌هاي درست و حضور همه سلايق و نحله‌ها در برنامه‌هاي خود، مي‌تواند مرجع بزرگ آموزش‌هاي صحيح مذهبي و دانشگاه تاثيرگذار معارف و مباني ديني و شرعي باشد.

10- سيره نامداران عالم تشيع در نگرش به اهل مذاهب ديگر اسلامي و رفق و برادري با آنان مي‌تواند سرمشق خوبي براي تعامل باشد.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار