به گزارش
گروه بازار باشگاه خبرنگاران؛مشکل بسیاری از سازمانها این است که نمیتوانند
مشکل را تشخیص دهند یا این که نمیتوانند مدیران خوب را از مدیران بد
متمایز کنند. در این مطلب، به تعداد معدودی از ویژگیهای مدیران بد پرداخته
شده است که باید خیلی واضح باشند اما ظاهرا این طور نیستند.
اگر
پرسیده شود که این نوشته، یک چک لیست ساده است برای این که به سرعت قابلیت
مدیریت مدیران را بشناسیم، پاسخ کوتاه بله است، اما به خاطر داشته باشید
که ساده بودن و سریع بودن، همیشه لزوما یک معنی نمیدهند.
انبوهی از تستها،
بررسیها، رزومههای کاری و دیگر ابزار وجود دارند که درباره وجود یا نبود
قابلیت مدیریت افراد قضاوت میکنند. مشکل این ابزار این است که آنها خیلی
نظری، تحلیلی و دارای احتمال خطای زیادی هستند در حالی که بله، سریع، راحت و
در بسیاری از موارد ارزان هستند. اما راه دیگری هم برای آگاهی به قابلیت
مدیریت افراد وجود دارد؛ اگر واقعا میخواهید به قابلیت افراد آگاه شوید،
به آنها یک مسئولیت بدهید و ببینید که با این مسئولیت چه میکنند.
مدیران
به نتیجه میرسند. هر چند ممکن است آن نتیجه، به خصوص درباره مدیران دارای
تجربه کمتر، خیلی خوب یا اصلا خوب نباشد اما نکته اصلی این است که آنها
سرانجام راهی پیدا میکنند که کار را به پایان برسانند.
اما این
تستها و چک لیستها به چه دردی میخورند؟ اگر کسب و کار شما یا سازمانی که
مالکیت آن را به عهده دارید، در شناخت مدیران مشکل داشته باشد یا اصلا با
کمبود مدیر سازمانی روبهرو باشد، شما مشکل تست قابلیتهای مدیریت ندارید
بله مشکل مدیریت را در سازمان دارید. امروزه یکی از مسئولیتهای مدیران
سازمانها این است که مدیران بیشتر و بهتری را تربیت کنند. جان ماکسول
میگوید: «موفقیت بدون موفقها به وجود نمیآید.»
چک لیست زیر اگر به
خوبی اجرا و به موارد آن توجه شود، تستی بسیار عملی، درست و موثر است. اگر
سازمان شما مدیرانی دارد که موارد مورد اشاره در این چک لیست را شامل
نمیشوند، میتوانید آنها را بشناسید، رتبهبندیشان کنید و ترتیبی بدهید
که در مواردی که مشکل دارند، پیشرفت کنند. بنابراین در آخر کار، میتوانید
بفهمید که باید آنها را نگه دارید تا رشد کنند یا این که باید از سازمان
شما بیرون بروند.
1- مدیری که نمیتواند ببیند، احتمالا راهش را پیدا نخواهد کرد
مدیران
بدون زاویه دید موفق نمیشوند. آنهایی که زاویه دید ندارند، نمیتوانند به
تیم انگیزه بدهند، نیروها را ترغیب کنند و ارزهای متداوم را به وجود
بیاورند. زاویه دید خیلی نزدیک، زاویه دید بسیار عمیق، زاویه دیدی که
ناگهان تغییر میکند یا اصلا نبود زاویه دید، باعث شکست مدیران میشود. کار
یک مدیر سازمان این است که سازمان را به سوی یک زاویه دید روشن و قابل
دسترس هدایت کند. این هدف محقق نمیشود وقتی که یک نابینا میخواهد نابینای
دیگری را راهنمایی کند.
2- مدیرانی که خودشان را مدیریت نمیکنند
مدیری
که شخصیت یا شرافت و صداقت ندارد، نمیتواند در طول زمان دوام بیاورد. این
مهم نیست که یک فرد چقدر باهوش، صمیمی، انگیزهدهنده یا با دانش باشد، اگر
او با اعمال غیر اخلاقی، بخواهد اهداف اکنون یا آینده را پیش ببرند، عاقبت
به دلیل همین رفتار خودشان شکست خواهند خورد. گذر کردن از اخلاقیات،
فرمولی برای رسیدن به موفقیت نیست.
3- انجامش بده یا ساکت شو
هیچ
مشکلی، ضعف مدیریت را مانند ضعف در انجام کارها نشان نمیدهد. هیچ کس کامل
نیست اما مدیرانی که به طور پیوسته موفق نمیشوند و شکست میخورند، فارغ
از این که چقدر دوست داشته باشند که موفق شوند، مدیر نیستند.
وقتی که یک
مدیر به مدت طولانی هیچ برنامهای را نمیتواند با موفقیت پشت سر بگذارد،
این نکته در حافظه جمعی سازمان وارد میشود که امکان انجام درست کارها در
سازمان کم است. کسی که به طور پیوسته در انجام کارها موفق میشود، شانس
بیشتری در موفقیت کارهای بعدیش، نسبت به کسی که موفق نمیشود دارد.
باید به
خاطر داشته باشید که مدیرانی که قابلیتشان در انجام کارها ثابت نشده، ریسک
بیشتری برای شکست خوردن دارند. صاحبان کسب و کار، توان بالقوه مدیران را
تشخیص میدهند اما برای موفقیتهایی هم که مدیران در گذشته داشتهاند، ارزش
قایلند.
4- مراقبت همهچیزدانها باشید
بهترین مدیران کسانی
هستند که میدانند که چقدر نمیدانند. آنها نیازی ندارند که باهوشترین فرد
در سازمان باشند اما اشتیاق سیریناپذیری دارند که از دیگران بیاموزند.
مدیرانی که رشد نمیکنند، نخواهند توانست کسب و کاری را که در حال رشد است،
مدیریت کنند. یکی از مشخصههای شناخت مدیران و رهبران بزرگ، کنجکاوی بسیار
زیاد آنان است.
اگر یک مدیر درباره جنبههای مختلف کار در سازمان تحت
مدیریتش به خوبی کنجکاو نباشد، مطمئن باشید که در طول زمان برای او مشکلات
بسیاری پیش خواهد آمد.
5- وقتی که مشکلی در ارتباط وجود دارد
هنگامی
که یک مدیر مدام به وسیله کسانی که آنها را مشاهده نمیکند، مشکل پیدا
میکند و برای حل آن سردرگم میشود، در واقع هم با مشکل مدیریتی و هم با
مشکل ارتباطات در سازمان روبهرو است. میتوانید مدیرانی با ارتباطات ضعیف
در هر سازمانی را مشاهده کنید که زیاد در موقعیت خود دوام نمیآورند.
مدیران بزرگ، به طور تاثیرگذاری میتوانند با افراد سازمان، رسانهها،
مجامع و محیط اطراف خود ارتباط برقرار کنند. آنها گوشکنندههای فعالی
هستند که جریان فکریشان مدام کار میکند و میدانند که چه موقعی حرف
بزنند، کم حرف بزنند یا اصلا ساکت باشند.
6- همه کارها را دیگران بر دوش میکشند
اگر
یک مدیر مفهوم «گذشتن از خود» را درک نکند، نمیتواند منشا به وجود آمدن
صداقت، اعتماد به نفس و وفاداری در سازمانی باشد که آن را مدیریت میکند.
هر مدیری، فقط به همان خوبی مجموعهای است که در حال مدیریت آن است. نبود
یا از بین بردن کمی غرور، اعتماد به نفس، جاهطلبی و اعتقاد به خود در یک
تیم، از خصوصیتهای مدیریت شایسته نیست.
مدیران واقعی ادعا میکنند، فضا را
برای کار مهیا میکنند و از اعتبار خود خرج میکنند؛ نه این که فقط از
دیگران استفاده کنند. داستان خیلی کوتاه است: اگر یک مدیر با نبود اعتماد
به نفس در سازمان زیر مجموعه خود روبهرو باشد، کارش تمام است.
7- ترانه عشق نمیسراید
در
حالی که مدیریت و رهبری و نیز عشق، دو کلمهای هستند که خیلی کم اتفاق
میافتد در یک جمله با هم بیایند، باید به شما اطمینان داد که مدیران بزرگ
خیلی به ندرت از یک سازمان خارج میشوند، مگر این که در آن عشق به اندازه
کافی وجود نداشته باشد یا تمرین نشده باشد.
اگر شکستهای مدیران را در جایی
جمع کنیم و به عنوان یک کلاس آموزشی به آنها نگاه کنیم، میتوان دید که
نبود عشق، عشق نابجا یا عشق بیمنطق دلیل موفق نشدن آنها یا دست کم ریشه
علتهای شکستشان بوده است. همدردی، فروتنی و مهربانی، ترانههای مدیریت قوی
هستند نه نشانهای از مدیریت ضعیف.
8- یک روش برای همه انواع مدیریت
بهترین
مدیران کسانیاند که در روشهایشان روان و منعطف هستند. آنها به قدرت و نیز
ضرورت پیشزمینه مدیریتشان آگاهند. سبک مدیریتی «یا راهی که من میگویم یا
هیچ راهی» در مدیریت جهان امروز دیگر جواب نمیدهد و به گسستگی فرهنگ
سازمانی و نهایتا تبدیل سازمان به یک سازمان نابارور و ضد تولیدی،
میانجامد.
تنها مدیرانی که میتوانند به سرعت مسایل را تشخیص دهند و
روشهای خود را با موقعیتهای جاری وفق دهند، میتوانند در بلند مدت موفق
باشند.
در ذهنتان را باز بگذارید بدون این که انحصار برای فکر خود قایل
شوید، گاهی عقبنشینی کنید بدون این که بخواهید همه چیز را کنترل کنید و با
اعضای سازمان همکاری کنید به جای این که اقتدارطلبانه برخورد کنید.
9- نبود تمرکز
مدیریت
کمتر درباره تعادل است و بیشتر مشغول اولویتهاست. بهترین مدیران کسانی
هستند که به طور بیرحمانهای در کارشان تمرکز میکنند. مدیرانی که بر
کارهایشان تمرکز نمیکنند و به جزییات توجه کافی ندارند، نیازمند به کار
بردن کمکها و منابع اضافی هستند و آنها را با عصبیت بسیار زیادی به کار
میگیرند.
مدیرانی که توجه کافی به کارشان ندارند، خود و تیمشان را با شکست
مواجه خواهند کرد. مدیرانی که انضباط کاری ندارند، رفتار نادرستی را پیش
گرفتهاند که به طرز اجتنابناپذیری تاثیرشان را کم میکند. وقتی مدیران
تمرکز خود را بر کار از دست میدهند، سازمان تحت مدیریت آنها با بزرگترین
خطرها روبهرو میشود.
10- مرگ در لحظه احساس راحتی
بهترین
سازمانها رقبای خود را در حرکت به سوی آینده شکست میدهند و بهترین مدیران
میدانند که چطور آینده را رقم بزنند.
مدیرانی که با موقعیت حال حاضر راحت
هستند یا آنهایی که تمرکز بیشتری بر باقی ماندن در موقعیت فعلی دارند تا
رشد در آینده، در دراز مدت نمیتوانند بازده خوبی داشته باشند. بهترین
مدیران بر تغییرات مدیریتی و نوآوریها تمرکز میکنند تا سازمان را همواره
تازه، پویا و در حال رشد نگه دارند.
جان کلام این است که مدیران که کسب و
کار را ایستا نگه میدارند، خود را به سوی شکست میبرند.
11- به مشتریان توجه نمیکنند
مدیرانی
که به نیازهای بازار بیتوجهند، شکست خواهند خورد. طبق آن چه یک ضربالمثل
قدیمی میگوید، اگر شما به مشتری خود توجه نکنید، کس دیگری کاری بیشتر از
خوشحال انجام میدهد. مدیران موفق بر تجربه مشتریان تمرکز میکنند که این
تجربهها آنها را به سوی مفاهیم رضایت و وفاداری میکشاند.
بهترین مدیران
راههایی را برای همیشه ارتباط داشتن با مشتریان پیدا میکنند و آنها را در
خلق نوآوریها و طرحهای خود برای کسب و کار، دخالت میدهند. اگر شما مشتریان
را نادیده بگیرید، با آنها بدرفتاری کنید یا به هر طریقی برای آنها ارزش
قایل نباشید، روزهای شما در کسوت یک مدیر محدود خواهد بود.
12- سرمایهگذاری کنید
مدیرانی
که بر روی کسانی که مدیریتشان میکنند، به طور کامل سرمایهگذاری
نکردهاند، موفق نمیشوند. بهترین مدیران تیمشان را حمایت میکنند، آن را
میسازند، تیم را هدایت و رهبری میکنند و واقعا به تیم توجه میکنند.
مدیرانی که به طور کامل بر روی تیمشان سرمایهگذاری نکردهاند، تیم ندارند
یا دست کم تیمی موثر و کارا ندارند. هیچ گاه این ضربالمثل قدیمی را از یاد
نبرید که میگوید مردم اهمیت نمیدهند که شما چقدر میدانید تا وقتی که
آنها بدانند شما چقدر اهمیت میدهید.
13- پاسخگو باشید
رهبران
واقعی پاسخگو هستند. آنها مدعی نیستند و هیچ وقت موفقیت تیمشان را تضمین
نمیکنند اما همیشه مسئولیت خود را در شکستهایی که در تیم تحت مدیریتشان
اتفاق میافتد، میپذیرند. بسیاری از مدیران نیز پاسخگوی تیمشان هستند. هر
مدیری که پاسخگوی افراد نباشد، نهایتا از جانب افراد وادار به پاسخگویی
میشود.
14- اشتباهات فرهنگی
این مورد مربوط به فرهنگ است.
همه تلاشها، نوآوریها و استعدادها را فراموش کنید و آنها را غیرکارا
بدانید، اگر در هماهنگی با دیگران نباشد.
به فرهنگ سازمان اجازه ندهید که
هر طور میخواهد رشد کند و تلاش کنید که آنها را هدایت و طراحی کنید. اولین
قدم برای طراحی سازمان، این است که بسیار بسیار مراقبت باشید که به چه کسی
اجازه میدهید از در جلویی داخل بیاید. رفتارها، عقاید و نگرشها در سازمان
قابل سرایت هستند. این نکته منفی یا مثبتی میتواند باشد و به انتخاب شما
بستگی دارد.
این ضربالمثل قدیمی میگوید که استعداد پدر استعداد است، درست
است اما وقتی که یک استعداد با فرهنگ ترکیب میشود، تاثیر مثبت بیشتری
دارد از استعدادی که با فرهنگ ترکیب نشده است.
15- کمی شهامت به خرج بدهید
مدیریت
بدون شجاعت یک لطیفه است. مقصود یک عرض اندام بیباکانه اما بیمنطق نیست
بلکه یک شجاعت واقعی منظور است.
شجاعت است که باعث شکستن هنجارها و در
افتادن در وضعیت جاری، یافتن فرصتهای جدید، کاهش زیانها، تصمیمگیری سخت،
درس گرفتن بیش از صحبت کردن، پذیرش خطاها، فراموش کردن خطاهای دیگران،
اجازه ندادن به شکستها برای کاهش انگیزهها، باقی ماندن بر سر ارزشهای
اساسی سازمان میشود. شما هیچ یک از این کارهای بدون شجاعت نمیتوانید
انجام دهید.
شجاعت است که شما را متقاعد میکند که کار درست را انجام بدهید
وقتی که میبینید کاری سادهتر پیش پای شما وجود دارد.