*هاشمي رفسنجاني: ديگر از ما گذشته که ليست براي انتخابات بدهيم
خراسان در بخشی از گزارش خود از سفر هاشمی رفسنجانی به مشهد در مطلبی با عنوان «هاشمي رفسنجاني: ديگر از ما گذشته که ليست براي انتخابات بدهيم» نوشت: طي ماه هاي گذشته سايت ها و منابع خبري مختلف در تحليل ها و گزارش هاي خود از شرايط حضور احزاب و جريان هاي مختلف در انتخابات هاي 2 مجلس شوراي اسلامي و خبرگان رهبري بارها ادعا کرده بودند که آيت ا... هاشمي رفسنجاني در پي ارائه ليستي براي انتخابات مجلس خبرگان است. حتي در برهه اي سايت هاي خبري مدعي ليست 50 نفره اي شدند که عنوان «مجتهدان مصلح و معتدل» هم برآن نهاده شده بود. اين خبرها تا آنجا پيش رفت که «قدرت ا... عليخاني» مشاور پارلماني هاشمي رفسنجاني 3 ماه پيش اين ليست ها را تکذيب کرد: «تصور مي کنم که ارائه ليست توسط ايشان در انتخابات مجلس خبرگان رهبري شايعه است.» دراين باره، پنج شنبه گذشته وقتي آيت ا... هاشمي رفسنجاني براي سفر 4 روزه خود وارد مشهد شد، خبرنگار خراسان در فرودگاه شهيد هاشمي نژاد از وي پرسيد: آيا در انتخابات مجلس خبرگان و مجلس ليست ارائه خواهيد کرد؟ رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام درپاسخ گفت: «حالا ديگر از ما گذشته است.»
*« آغاز گام
چهارم با رمز آرامش»
اما روزنامه آرمان ، نزدیک به آیت الله هاشمی درباره سفرهای هاشمی و ناطق نوری نوشته است با توجه به سفرهای هاشمی و ناطق نوری به استانها نوشته: سفر میروند تا گام جدیدی برداشته شود. سفر میروند تا اطمینان دهند در کنار مردم خواهند بود و تلاش آنها تنها معطوف به حماسهسازی مانند 24خرداد92 نیست. آیتا... هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و علیاکبر ناطق نوری سه نقشآفرین اصلی در پیروزی اعتدال در سال92 بودند. شباهتهای چندساله آنها سبب شد تا دیگر نتوان خط و مرزی میان آنها با عنوان اصلاحطلبی و اصولگرایی کشید. دیگر برای این مردان اصولگرا و اصلاحطلب معنا ندارد چنانکه اگر روزی خاتمی به عنوان رهبر سیاسی اصلاحطلبان و ناطق نوری به عنوان لیدر سیاسی اصولگرایان مطرح بود، پس از بیتدبیریهای منتسب به دولت قبل که نتیجه آن باز شدن فضا برای تندروها بود، آنها به وظیفه اصلی خود یعنی نجات امور از خطر تندروی بازگشتند؛ موضوع پنهانی هم نبود و اجازه دادند خبر جلسات و تصاویر همنشینی آنها منتشر شود.
روزنامه شرق تنها روزنامه ای بود که از ائتلاف ضد داعش استقبال کرد و آن را اتفاقی میمون دانست .
*« سر در زير برف يا ائتلاف
منطقهاي؟!»
اما اعتماد که معمولا مواضعی همسو با شرق دارد اینبار در موضعی متفاوت بدبینانه نوشته است : همان گونه كه بارها نوشته ام اهداف امريكا در منطقه شفاف نبوده و عملكردش مشكوك است و اينكه سعي دارد در تحركات منطقه يي عليه داعش همانند موضوعات ديگر نقش و تاثيرات سياست ها و توانمندي هاي ايران را نيز ناديده بگيرد به اين سوءظن به تحركات امريكا دامن مي زند و به ضخامت و ارتفاع ديوار بي اعتمادي بين دو كشور مي افزايد. به طور مثال در همين راهبرد جديد امريكا در مقابله با داعش:
1- متاسفانه امريكا از نقش تعيين كننده سه كشور عربستان، قطر و تركيه كه از همپيمانان وي در منطقه هستند، در پيدا كردن چنين توانمندي و موقعيتي توسط داعش چشم پوشي يا تجاهل مي كند.
2- حاضر نيست مابه ازاي اشتباهاتش در عراق و سوريه را بپردازد.
3- همچنان در اجراي ائتلاف منطقه يي عليه داعش دست همكاري به سوي كشورهايي كه در پديد آمدن چنين وضعيتي نقش اساسي داشته اند، دراز مي كند.
4- از نقش، سياست ها و ديدگاه هاي ايران براي به سامان رساندن مسائل و مشكلات منطقه يي به دليل ترس موهوم از قدرتمند شدن ايران در منطقه، چشم پوشي مي كند.
5- تحركاتش را بر اساس مطالعات و مشورت هاي موهوم بنا مي نهد.
امريكا بدليل عدم شناخت و اشراف به مسائل منطقه متاسفانه در هدايت راهبرد سركوب داعش به جاي اينكه به واقعيات منطقه توجه كند و از عناصر منطقه يي كه از حضور داعش رنج مي برند استفاده كند، درصدد استفاده از ترس و نفرت منطقه يي است. اين راهبرد امريكا را در مظان اتهام قرار مي دهد كه نسبت به قدرت گيري داعش چشمپوشي كرده تا بتواند از ترس ناشي از داعش به دخالت هاي منطقه خود وجاهت بخشد. اما امريكا در متقاعد كردن كشورهايي كه نسبت به آمادگي كاخ سفيد براي عملي كردن وعده هايش پيرامون داعش ترديد دارند با چالش عظيمي مواجه است. ابهام وقتي افزايش مي يابد كه هم نيت امريكا و هم كشورهايي كه با او براي مقابله با داعش ائتلاف كرده اند در گسترش حملات عليه داعش در سوريه با هدف مشخص و شفافي همراه نيست زيرا كشورهاي مذكور بدنبال ساقط كردن حكومت سوريه هستند و نه كنترل يا از بين بردن داعش. سابقه رفتار ناپايدار و نامشخص امريكا در قبال ورود به عراق و سوريه، متحدانش همچون تركيه، اردن، قطر و عربستان را كه همگي به دنبال ساقط كردن حكومت سوريه و تغييرات ژئوپلتيكي در عراق هستند، نه تنها نگران و سردرگم كرده است بلكه سرخوردگي و بي اعتمادي عميق آنان نسبت به سياست هاي خاورميانه يي دولت اوباما، باعث شده يك به هم ريختگي منطقه يي به وجود آيد. سرخوردگي امريكا و همپيمانان منطقه يي اش كه نه تنها به طرق مختلف، از مخالفان و جنگجويان ضد حكومت سوريه كه امريكا در پي نابودي آن است حمايت كردند، بلكه از اسلام گراها و نيروهاي منطقه يي و فرا منطقه يي كه عامل پيدايش داعش و ساير گروه هاي جهادي كه اكنون ظاهرا خارج از كنترل آنها هستند نيز پشتيباني كردند.
*« اهداف پیدا و پنهان ائتلاف جدید در منطقه»
روزنامه دولتی ایران نیز سرمقاله خود را به نقد این ائتلاف اختصاص داد و نوشت : جان کری وزیر خارجه امریکا اخیراً درسفری به منطقه، یک ائتلاف منطقهای را علیه آنچه که امریکا آن را ائتلاف برای مبارزه علیه داعش توصیف کرده، به وجود آورد.
وزرای خارجه 6 کشور حوزه خلیج فارس و نیز عراق، مصر، ترکیه، اردن و لبنان در نشستی با حضور وزیر خارجه امریکا در جده آمادگی خود را برای شرکت در یک ائتلاف جهانی و منطقهای علیه گروههای تروریستی اعلام کردند. این نشست همزمان با یازدهم سپتامبر سالروز حادثه تاریخی 11 سپتامبر 2001 تشکیل شد و انتخاب این تاریخ برای تشکیل یک ائتلاف منطقهای و جهانی علیه گروهکهای تروریستی مفهوم خاص خود را دارد. در طرح ائتلاف جدید امریکا، کشورهای عرب منطقه با اعزام نیروهای نظامی به سوریه و عراق و با پشتیبانی هوایی امریکا و ناتو به مقابله با گروهکهای تروریستی داعش، جبهه النصره و احرار الشام خواهند پرداخت.
اما سؤالی که اکنون مطرح میشود این است که چگونه امریکا وکشورهای عربی قصد لشکرکشی به سوریه را دارند در حالی که به دولت منتخب سوریه اجازه مشارکت در این ائتلاف را نمیدهند؟
بررسی نقشه راه امریکا وتحلیل سیاسی اظهارات اخیر باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا در مورد استراتژی این کشور برای مبارزه با تروریسم، نشان میدهد هدف از این ائتلاف مقابله با گروهک داعش نیست، بلکه سرنگونی دولت سوریه است. از آنجا که امریکا، غرب و همپیمانان منطقهای امریکا در طول 40 ماهی که از بحران سوریه میگذرد نتوانستند از رهگذر تصویب یک قطعنامه در شورای امنیت، سوریه را تحت بند 7 قرار دهند، لذا شیوه به ظاهر مشروعی را برای حمله به سوریه اتخاذ کردند.
در طول این مدت امریکا، انگلیس و فرانسه تحت تأثیر فشارهای عربستان و قطر پیش نویس قطعنامهای را تسلیم شورای امنیت کردند که به موجب آن سوریه تحت بند 7 منشور سازمان ملل قرار گیرد اما روسیه و چین این قطعنامهها را وتو کردند.
هدف نهایی امریکا و غرب این است که بدون مراجعه به شورای امنیت و با استفاده از ارتشهای منطقهای به بهانه سرکوب داعش و جبهه النصره بطور موازی به مقابله با ارتش سوریه بپردازند.
در واقع همان ائتلافی که در مورد معمر قذافی دیکتاتور سابق لیبی صورت گرفت و ناتو و چند کشور عربی برای سرنگونی دولت قذافی به مراکز نظامی لیبی حمله کردند، چنین سناریویی نیز برای سوریه تعریف شده است.
سناریوی پیش رو در سوریه این است که همزمان با حمله به مراکز داعش و جبهه النصره، تأسیسات نظامی و پایگاههای موشکی و هوایی سوریه نیز هدف قرار خواهد گرفت، آنگاه معارضان موسوم به ائتلاف ملی سوریه جایگزین دولت بشار اسد شوند. هر چند هنوز معلوم نیست تا چه حد این سناریو عملیاتی خواهد شد اما کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بویژه عربستان و قطر تعهد کردهاند هزینه این حمله را تأمین کنند.
ترکیه نیز سازماندهی ائتلاف ملی سوریه را به عهده گرفته و قرار است عملیات، ابتدا از ادلب و حلب که در نزدیکی مرز ترکیه قرار دارند آغاز و سپس به شهرهای حمص، دیرالزور، درعا و دمشق کشیده شود.
چینش هوشمندانه گروهکهای تروریستی در سوریه توسط امریکا وغرب نشان میدهد که حضور تروریستهای دست پرورده امریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان و قطر در مناطق ادلب، حلب، حمص، درعا، قنیطره، غوطه شرقی و غوطه غربی در حومه دمشق اتفاقی نیست.
اتفاق اخیری که در ادلب رخ داد و طی آن «حسان عبود» رهبر گروهک تکفیری احرار الشام و28تن دیگر از اعضای برجسته این گروهک به طرز مشکوکی به هلاکت رسیدند مقدمه عملیاتی کردن این سناریو است.
در جریان انفجار اخیری که در مقر تجمع فرماندهان گروهک احرار الشام در شهر ادلب در نزدیکی مرز مشترک سوریه و ترکیه صورت گرفت از بمبی استفاده شد که هنوز برای کارشناسان ناشناخته مانده است.
گفته میشود این بمب تنها در اختیار برخی کشورهای عضو ناتو است وحاوی ماده خطرناک پلوتونیوم است که میتواند مساحت مشخصی را بدون ایجاد تخریب تحت تأثیر مستقیم خود قراردهد.
حضور گروهکهای تروریستی داعش وجبهه النصره در منطقه عرسال لبنان نیز بخشی از مرحله دوم سناریوی «ائتلاف باشیطان» تلقی میشود.
مرحله پس از سرنگونی دولت بشار اسد و سپردن قدرت به یک دولت دست نشانده و همسو با غرب در سوریه، لبنان خواهد بود که در نهایت مقابله با مقاومت اسلامی لبنان بخشی از این سناریوی تعریف شده است.
مرحله سوم سناریوی ائتلاف با شیطان در واقع عراق خواهد بود که به موجب سناریوی «جو بایدن» معاون رئیس جمهوری امریکا، عراق در آینده به 3 بخش کردنشین، شیعهنشین و سنینشین تقسیم خواهد شد.
حضور نیروهای ائتلاف با شیطان در پایگاه اربیل در اقلیم کردستان ظاهراً برای مقابله با داعش در عراق و همچنین ارسال انواع سلاحهای پیشرفته از غرب به اقلیم کردستان بخش سوم این طرح است.
تجزیه عراق به 3 بخش و تقویت دو اقلیم سنی نشین و کردنشین و تضعیف حاکمیت احتمالی اقلیم شیعه نشین برای اهداف بعدی، جزئی از طرح «جو بایدن» به شمار میرود.
سقف زمانی تعیین شده برای عملیاتی کردن این طرح دو سال است که به عنوان دستاورد حاکمیت 8 ساله دموکراتها بر امریکا برای تغییر ساختار خاورمیانه، در نظر گرفته شده است. لذا ائتلاف اخیری که امریکا در 11 سپتامبر 2014 ایجاد کرد، یکی از خطرناکترین سناریوهای تعریف شده امریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید است، بدون اینکه امریکا کوچکترین هزینه مالی و انسانی برای ایجاد این تغییر متحمل شود.
«ائتلاف به نام
داعش، به کام سعودي؟»
سرمقاله خراسان هم در اینباره نوشته است : توجه به گفتمان ديپلماتيک ائتلاف 10 عضو برگزيده ناتو عليه داعش که هفته پيش اعلام موجوديت کرد، نشان مي دهد که آمريکايي ها تصميم گرفته اند راه رفته شان را دوباره باز گردند. آن ها مي دانند که اژدهاي داعش از کدام سرزمين ها سر برآورده است. بنابراين ائتلاف پنهان نمي کند که نخستين اولويت اش را قطع حمايت هاي مالي و تسليحاتي از سوي بخش هاي به اصطلاح خصوصي در کشورهاي عربستان، امارات عربي متحده، کويت و ... قرار داده است. بر همين اساس جان کري، وزير خارجه آمريکا ديروز در رياض پيمان يک داد و ستد را اعلام کرد. اعراب منطقه دست از سر عراق بر مي دارند، داعش را که به باشگاه آموزش تروريسم ويژه شهروندان غربي تبديل شده، آرام مي کنند و در ازاي همه اين ها آمريکا در سوريه به آن ها کمک مي کند تا ارتش سوريه را هدف هجمه جديد قرار دهند.
بنابراين از اين پس آمريکا براي مبارزه با افراطي گري در عراق، از
افراطي گري در سوريه حمايت مي کند! آمريکايي ها پوشش ديپلماتيک اين عمليات را به
اسم مبارزه با داعش فراهم مي کنند و اعراب منطقه پشتيباني لجستيک عمليات را بر
عهده مي گيرند. به هر حال همه اين منابعي که تا به امروز خرج داعش مي شده، مي
تواند از اين پس خرج جبهه النصره و کتائب احرار الشام و ديگر گروه هايي از اين دست
بشود. اين گروه هاي تروريستي تنها تفاوت شان با گروه داعش، در نام و عنوان شان
است. بر همين اساس است که عربستان سعودي فقط چند ساعت پس از اعلام تشکيل ائتلاف
آمريکا با 10 کشور عربي منطقه، علنا اعلام مي کند که اردوگاه هاي آموزش و تجهيز
نيروهاي نظامي مخالف بشار اسد را تاسيس مي کند. آمريکا نيز صراحتا اعلام کرده است
که نبرد نيابتي عليه داعش در عراق به عهده ارتش عراق و در سوريه به گروه هاي مسلح
مخالف بشار اسد سپرده شده است.
*انتقاد یک وزیر از برنامه اقتصاد مقاومتی دولت
این روزنامه همچنین به موضوع انتقاد یک وزیر از برنامه اقتصاد مقاومتی دولت پرداخته و نوشته است : بر
اساس نامه چندی پیش یکی از وزرای اقتصادی به مسئولان ارشد اجرایی، با
اشاره به ابلاغ سیاست ها و برنامه اجرایی اقتصاد مقاومتی در خصوص آن
وزارتخانه، تاکید شده که ابلاغ چنین برنامه عملیاتی مستلزم حمایت های خاص
از سوی دولت است اما در ابلاغیه مذکور، برنامه ها در چارچوب اعتبارات جاری
دستگاهها تعریف شده که بر این اساس، برخی اهداف مذکور دست نیافتنی خواهد
بود. این وزیر همچنین در نامه خود از اینکه در برخی برنامه های ابلاغی سایر
دستگاهها، نقش این وزارتخانه به عنوان دستگاه همکار نادیده گرفته شده،
انتقاد کرده است.
*شکست بزرگ اسرائیل این است که فلسطینیها آموختهاند چگونه بجنگند
اما روزنامه کیهان به جنگ غزه پرداخت و درباره آن نوشت : «مقاومت
حماس در جنگ اخیر و 10 برابر شدن کشتههای نظامی اسرائیل، مقامات تلآویو
را غافلگیر و شگفت زده کرد.»روزنامه واشنگتن پست با انتشار این ارزیابی
درباره جنگ 50 روزه نوشت: یک فرمانده ارشد در سازمان جاسوسی اسرائیل روزهای
گذشته کنفرانس مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی در ساختمان وزارت جنگ اسرائیل
برگزار کرد که طی آن از اقدامات حیرتآور حماس که طی روزهای جنگ اخیر علیه
غزه، این رژیم را شگفتزده کرده است سخن گفته است.این ژنرال که خواست نامش
فاش نشود به تعداد نظامیان کشته شده و همچنین مهندسی تونلهای زیرزمینی
مقاومت، اماکن شلیک موشکهای جنبش حماس و غیره پرداخته است.روزنامه
واشنگتنپست به نقل از این ژنرال با اشاره به قدرت نظامی جنبش حماس
مینویسد: موشکاندازهای حماس در جنگ اخیر غزه تقریبا بینظیر بوده است.
این
مقام صهیونیست در ادامه اظهارات خود در این کنفرانس اعلام کرده حماس
نیروهای هجومی خود را از طریق دریا و خشکی آموزش میدهد، و هواپیماهای بدون
سرنشین در اختیار دارد و دارای تونلهایی با مسافت طولانی است که به تمام
نقاط میرسد.وی افزود: جنبش حماس در طی عملیات انتقامجویانه خود بیش از 10
هزار موشک را به طرف مناطق صهیونیستنشین شلیک کرد.روزنامه واشنگتنپست در
پایان گزارش خود تاکید کرد که میزان محبوبیت جنبش حماس در میان مردم غزه
بعد از جنگ اخیر علیه این منطقه افزایش یافته است.
همچنین رابرت فیسک
تحلیلگر و روزنامهنگار ارشد انگلیس در تحلیلی خاطرنشان کرد: فلسطینیها در
جنگ اخیر به پیروزی استراتژیک رسیدند.به گزارش فلسطینالیوم، فیسک
مینویسد: فلسطینیان پیروز شدند؛ چرا که آنها همچنان در نوار غزه هستند و
جنبش حماس نیز همچنان در این منطقه حضور دارد.
به ظاهر پیروزی
چشمگیری نبود ولی فلسطینیان این پیروزی را جشن گرفتند. رسانههای
بینالمللی نمیتوانستند، جشن و شادی و نورافشانی را در بالای آسمان سرزمین
ویران شده باور کنند.بدون شک حماس پیروز شده چرا که اسرائیل میگفت باید
این جنبش را خلع سلاح کرد ولی این اتفاق نیفتاد. اسرائیل میگفت که باید
حماس را درهم کوبید و نابود و ریشهکن کرد ولی این اتفاق نیز نیفتاد.وی
افزود: اسرائیل اعلام کرد که باید تمام تونلهای مقاومت تخریب شوند، ولی
این تونلها نیز تخریب نشد، اسرائیل گفت که باید تمام موشکهای مقاومت را
مصادره کرد ولی اینگونه نشد. اگر اینگونه بود پس چرا 65 نظامی اسرائیلی
کشته شدند؟ رهبران سیاسی حماس و جهاد اسلامی که برادران آنها در مذاکرات
صلح قاهره شرکت میکردند، از مخفیگاههای زیرزمینی به اهداف خود رسیدند.
موضوع جالب توجه اینکه در اسرائيل شاهد هیچگونه جشن و پیروزی نبودیم. دولت
راستگرا و تندروی بنیامین نتانیاهو در نهایت مجبور شد با آتشبس موافقت
کند.
وی در ادامه مقاله خود نوشت: در جنگ 2008 تنها شش نظامی
اسرائیل کشته شدند در حالیکه در جنگ اخیر شاهد کشته شدن ده برابری نظامیان
اسرائیلی بودیم، به عبارت دیگر باید گفت حماس و جهاد اسلامی یاد گرفتهاند
چگونه جنگ کنند. موشکهای مقاومت علیرغم سامانه گنبد آهنین هزاران مایل
از اراضی اسرائیل را درنوردید. درگذشته باید در سدیروت زندگی میکردی تا
متوجه خطر شوی اما در حال حاضر باید مسافرت خود را از فرودگاه بنگورین لغو
کنی.