✔ «همیشه آرزویم این بود که پسرم را داماد ببینم. وقتی جنازه ی ابن یامین
را آوردند، گفتم سفره ی عقد بچینند. آن روز احساس کردم که حوریان بهشتی در
اتاق عقد حضور دارند و برای پسرم که با یکی از آنها وصلت کرده از خوشحالی
دف می زنند. زمانی که داشتم به دست و پای ابن یامین حنا می بستم انگار کسی
به من گفت: حوریان، حنا را از دست و پای داماد می ربایند.»
آیا به راستی شهدا از عملکرد ما راضی هستند؟ در قبال شهدا چه کاری انجام داده ایم؟
روحشان شاد و یادشان گرامی باد