به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران؛ در این برهه از زمان ، در دوره جنگ و ناآرمیهای مدنی / سیاسی جهان ، به نظر سیاست نظامی و خارجی ایالات متحده نتیجه معكوس و روندی منفی داشته است.
در همین راستا به ارزیابی مداخلات فعلی و شکستهای ایالات متحده ، در خاورمیانه (سوریه و عراق، غزه و اسرائیل)، اوکراین , روسیه و موضوعات دیگر خواهیم پرداخت .
*** پدیده "داعش "
اكنون منطقه خاورمیانه - عراق و سوریه - گرفتار پدیده جدید تروریستی داعش است . این جنبش افراطی فاشیستی - با حمایت غرب و برخی اعراب افراطی- بخشهایی از عراق و سوریه را اشغال كرده و پتانسیل تبدیل شدن به یك تهدید جدی برای صلح و امنیت دیگر مناطق خاورمیانه را دارد . این مورد - ظهور داعش - آخرین مورد از پیامدهای ناخواسته اما اجتنابناپذیر مداخلات اروپا و آمریكا در 100 سال گذشته است ، نقشی كه واشنگتن بعد از امپرالیسم بریتانیا و فرانسه ، و پس از شکست امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول ، ایفا میكند .
در دوران مدرن، آمریكا از دیکتاتوریهای منطقه حمایت كرده است ، مانند جنگها و حملات در افغانستان، عراق، غرب پاکستان، لیبی و یمن و سناریوی تغییر نظام در سوریه ، بارها پشتیبانی خود را اعلام كرده است. آمریكا نه تنها به تحریم ایران اهتمام داشته است ، بلكه با مطرح كردن گزینه جنگ بر روی میز خود ، مذاكرات هستهای با ایران را نیز با چالش اساسی روبرو کرده است .
در دهههای اخیر ، مداخلات بیپایان نظامی و سیاسی واشنگتن در منطقه هر چند ممکن است به نظر موفقیت آمیز بوده باشند ، اما نتایج آن بر تعاملات گذشته و آینده منطقه تاثیرگذار بوده است .
عراق مثال خوبی در این زمینه است . در تمام آن سالهای جنگ ، مداخله نظامی آمریكا به مرگ نزدیك به یک میلیون عراقی و آواره شدن چهار میلیون نفر در داخل و خارج از عراق و همچنین هزینه تریلیونی آمریكا منجر شده است . در حال حاضر امریكا برای مقابله با پدیده دستساز خود - داعش - تلاش دارد بار دیگر و برای اهدافی نو ، خود را به باتلاق عراق مجددا وارد كند .
نكته جالب اینكه ایالات متحده یک رابطه منحصر به فرد با عراق دارد . چهار رئیس جمهور ایالات متحده به طور متوالی ، کشور عراق را بمباران كردهاند .
حمله به افغانستان ، پس از 13 سال ، به یک شکست مفتضحانه مطلق تبدیل شده است . پس از خروج پنتاگون ، این کشور تا حد زیادی در دست جنگ سالاران و طالبان قرار گرفته است ، بدون در نظر گرفتن این موضوع که رئیس جمهور منتخب چه كسی باشد ! نکته مهم این است که این سیاست آمریکا در قبال افغانستان ، باعث کمرنگ شدن امید به برقراری دموکراسی و امنیت در این کشور شده است .
پشتیبانی سه ساله دولت اوباما برای سرنگونی دولت سوریه از طریق نیروی پروكسی "ارتش آزاد سوریه" ، بدون حصول این خواسته ، یك شكست تلقی میگردد . ارتش آزاد سکولار سوریه ، تا حد زیادی توسط تبعیدیان طرفدار آمریکا و نه مردم سوریه حمایت میشود . با وجود این که این گروه توسط کشورهای حوزه خلیج فارس ، ترکیه و دیگران ، از جمله ایالات متحده ( از لحاظ سیاسی ، مالی و نظامی با سلاح های مورد نیاز ) حمایت میشود ، ارتش آزاد سوریه هرگز نتوانست با گروههای اسلامی سنی که فرماندهی جنگ را به عهده گرفته است ، به رقابت بپردازد .
اسلام گرایان افراطی شامل داعش ، القاعده ، و چند گروه جهادی دیگر است كه به دنبال سرنگونی رژیم دمشق و استقرار نظام اسلامی اهل سنت است . همه آنها با جنبش سلفی محافظه کار شناخته شدهاند .
مداخله آمریکا در عراق ، افغانستان و سوریه روند شكلگیری داعش را تسهیل كرد . در سالهای بین 1970 تا 1990 و با حمایت گسترده واشنگتن و تأمین مالی گروههای جنگ سالار و جهادی در افغانستان، در برابر یک دولت چپگرا در کابل و حامیان شوروی ، شاهد تولد القاعده و طالبان بودهایم .
در همین حال، سناریوی تغییر نظام با درگیری نظامی ایالات متحده ، با همراهی تعدادی از کشورهای عضو ناتو در لیبی به اجرا درآمد ، كه به گسترش هرج و مرج و نهایتا جنگ داخلی در منطقه منجر شد . شبه نظامیان مختلف با یکدیگر در طرابلس ، پایتخت لیبی درگیر شدند ، و به لطف غربیها لیبی تنها در روند سقوط و از هم گسیختن قرار گرفته است . مصر در حال حاضر ، حملات هوایی علیه برخی از گروههای اسلام گرا در لیبی را ، توسط جتهای جنگنده امارات متحده عربی ، تسهیل كرده است . آمریكا ، که امارات متحده عربی کوچک را با یک نیروی هوایی جهانی تجهیز كرده است ، با دلارهای نفتی دوهه ، این اقدام را "حمله " نمیداند . مصر آشکارا اجازه پرواز هواپیماها را از فرودگاههای خود داده است . این یک نتیجه غیر منتظره از مداخله ایالات متحده در این منطقه است .
حمایت قوی امریکا و پشتیبانی مالی از منابع غنی جنوب سودان در شمال شرق آفریقا برای تصاحب آن از سودان در سال 2011 نیز ، نتیجه معکوس داده است ، كه در این مورد باعث مشكلات متعدد برای مردم این کشور شده است ، از جمله کشتار جمعی در جنگ داخلی غیر منتظره و مرگبار و متعاقبا تاسیس سودان جنوبی با رد پای اسرائیل را شاهد بودهایم . واشنگتن تصور میكرد كه مداخلهاش به جدایی (منابع غنی) از سودان و متعاقبا گسترش رد پای آمریکا در آفریقا و همچنین مهیا شدن فرصتهای بزرگ اقتصادی برای شرکتهای آمریکایی کمک کند .
پس از سقوط حسنی مبارک در مصر - دیکتاتور مورد علاقه واشنگتن در خاورمیانه - آمریكا ، مزورانه تصمیم به مداخله در پدیده موسوم به بهار عربی گرفت ، که متعاقبا به استقبال از به قدرت رسیدن ژنرال عبدالسیسی رفت ، همان كسی که رهبری یک کودتای مردمی علیه دولت دموکراتیک منتخب اخوان المسلمین را ، برعهده داشت . با پشتیبانی آمریكا ، السیسی رئیس جمهور شد و اداره كشور را بعهده گرفت . کاخ سفید سرنگونی رئیس جمهور اخوانی را کودتای نظامی نمیداند ، و به تجهیز ارتش مصر با وجود قتل بیش از یک هزار طرفدار دولت قبلی ادامه میدهد .
*** جنگ اسرائیل و فلسطین
سیاست خارجی ایالات متحده به لحاظ مالی و سیاسی از اسرائیل ، "حمایت همه جانبه" بوده است . حمایت واشنگتن از کشتار اخیر غزه ، و همچنین جنگهای پیشین در 2008-9 و 2012 ، اثبات كننده تعهد اخلاقی و سیاسی خود ، به پشتیبانی از اشغال این منطقه و حمایت از این رژیم بوده است . سیاستی كه در نهایت به شكست منجر خواهد شد .
هر دو حزب سیاسی حاكم در آمریکا ، در رقابت برای جلب رضایت رژیم استعماری راستگرا به رهبری نخست وزیر نتانیاهو به سر میبرند ، با حمایتهای اقتصادی ، حمایت از رفتار غیرانسانی اسرائیل نسبت به فلسطینیها ، و اخیرا ، تامین مالی گران قیمت گنبد آهنین ، این رفتار خود را توجیه میكنند .
براساس منطق آمریكایی اسرائیلی ، رژیم تا دندان مسلح اسرائیل ، چهارمین ارتش مجهز جهان ، حق "دفاع" از خود در برابر فلسطینی های غزه و کرانه باختری را دارد .
این یک بینش واقعی در بین سیاستمداران واشنگتن است ، اینكه که نه رئیس جمهور اوباما و نه وزیر امور خارجه جان کری و یا هر سیاستمدار برجسته آمریکایی ، به انتقاد از دولت اسرائیل برای کشتار فلسطینیها (2142 كشته) كه 1800 نفر آنها نوزادان ، کودکان ، نوجوانان ، زنان و سالمندان بودند ، موضع گیری نكردهاند .
اسرائیل مشخصا در تجاوز به غزه و كرانه باختری جنایت جنگی بسیاری مرتكب شده است ، كه سكوت سازمان ملل متحد و دیگر حوزه های قضایی و بین المللی در این رابطه نیز تامل برانگیز است . فقط حق وتو آمریکا در سازمان ملل متحد به راحتی میتواند از تحقق این امر ممانعت به عمل آورد (كه همیشه همچین رویكردی را شاهد بودهایم ). دولت اوباما، قطعا با حمایت از این رژیم تجاوزگر ، در جنایات این رژیم سهیم بوده است.
*** اوکراین
بحران اوکراین به دلیل تصمیمات مداخلهگرانه واشنگتن ، ماهها پیش از آغاز بحران ، برای تشویق و حمایت از کودتا علیه رئیس جمهور منتخب و دموکراتیک در این کشور ، ویکتور یانوکوویچ ، که در تلاش برای توسعه روابط نزدیکتر با همسایه روسیه این کشور بود ، آغاز شد . آمریکا و اتحادیه اروپا خواستار به حداقل رساندن نفوذ روسیه و به حداکثر رساندن نفوذ خود در همسایگی روسیه ، با جدا کردن دو همسایه تاریخی هستند . ایالات متحده امریكا همین كار را 10 سال پیش با جنبش به اصطلاح "انقلاب نارنجی"، که در نهایت شکست خورد ، انجام داده بود .
امروز ، واشنگتن در تلاش برای کاهش حوزه نفوذ روسیه و تضعیف قدرت اقتصادی مسكو در راستای تضعیف جایگاه جغرافیایی سیاسی مسكو است .
اهداف اصلی مسکو در حمایت از جدایی طلبان روسیه علیه دولت کیف دو مورد است :
(1) ایالات متحده و ناتو باید به روشنی اعلام کنند که اوکراین برای پیوستن به اتحاد نظامی جنگ سرد واشنگتن تحت سلطه آمریكا ، دعوت و پذیرفته نخواهد شد ، ائتلافی كه اكنون به ابزاری برای اهداف و منافع آن تبدیل شده است .
(2) بخش شرقی متكلم به زبان روسی در شرق اوکراین باید با دولت مستقل از اوكراین اداره شود . این بخش به شدت با کودتا علیه یانوکوویچ مخالفت داشتند ، و عمیقا با سازمانهای فاشیستی پیشتاز در سرنگونی دولت اوكراین در تعارض بودند .
ایالات متحده و ناتو ، که آشكار از کودتای فوریه پشتیبانی كردهاند ، از دو دهه گذشته و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با الحاق برخی كشورها به ائتلاف خود ، به لحاظ جغرافیایی در حال نزدیك شدن به مرزهای شوروی سابق هستند . رای 97٪ ساكنین کریمه برای پیوستن به روسیه ، توسط واشنگتن و متحدان اتحادیه اروپا آن بهره برداری مغضرضانه شد ، تا از این طریق تحریم علیه مسکو ، تقویت نظامی اعضای سابق اتحاد جماهیر شوروی و از اعضای فعلی در ناتو ، و استقرار سریع نیروهای نظامی برای پاسخ به تهدید نظامی روسیه در آینده را ، توجیه كنند .
در حال حاضر ، بنا به گزارش سازمان ملل متحد حدود 2600 غیر نظامی در جنگ بین نیروهای اوکراین و جدایی طلبان مسلح در دونتسک و Luhansk oblasts، كشته شدهاند .
روسیه در گزارش 28 اوت به ادعای دولت فعلی در مورد حمله و اهداف نظامی روسیه در اوكراین ، گزارشی را با نام "شواهد واقعی از 'حمله' در اوکراین ؟ " منتشر كرد . تمام اظهارات گذشته اوکراین در مورد حمله خودروی زرهی روسیه از طریق خاک اوکراین ، تائید نشده است . سازمان OSCE (سازمان امنیت و همکاری در اروپا) هرگونه مداخله نظامی را رد كرده است و حتی مقامات آمریکایی در كاربرد واژه "حمله" بسیار دقیق رفتار كردهاند.
در 29 ماه اوت رئیس جمهور روسیه علنا در یک پیام از حمایت مسكو از مبارزان طرفدار روسیه برای حمله موفقیتآمیز اخیر خود سخن گفت ، و این بار خواستار ایجاد "کریدور انساندوستانه" برای بازگشت سربازان به دام افتاده اوکراین بود . دو روز بعد ، پوتین از دولت کیف برای شروع مذاکرات فوری برای رسیدن به یك راه حل سیاسی و برون رفت از بحران فعلی ، تقاضا مذاكره كرد .
درست قبل از کنفرانس مهم ناتو برای تشدید مخالفت خود با روسیه در ولز در تاریخ 4ام سپتامبر ، رئیس جمهور پوتین ، طرح صلح هفت بندی خود را ارائه داد . اوباما با محکوم کردن مسکو در این مورد هر چند موضع گیری كرد ، اما روشن بود كه نه او و نه اتحادیه اروپا خواستار این نیستند كه وضعیت بیش از این از كنترل آنها خارج شود .
اگرچه ناتو در حال تقویت موقعیت نظامی خود در شرق اروپا است ، بعید است دو طرف وارد جنگ شوند . بعید است که رئیس جمهور اوباما به زودی برای حل و فصل این بحران اقدام جدی كند . در این مرحله واشنگتن بدون شک بر این باور است که دست قویتر را در اختیار دارد ( منزوی و تضعیف مسکو ) .
كاملا مشخص است كه تحریمهای اقتصادی علیه روسیه دردآور است ؛ اما مسکو مدعیست كه ابتکار عمل را بدست گرفته و میتواند وضعیت فعلی را مدیریت كند . پوتین ممکن است در نهایت با توافق مسکو و ساكنان شرق اوکراین به زندگی با روسیه به توافق برسند ، و اینكه در نهایت امر اوکراین نیز توسط یک الیگارشی تحت تاثیر جناح راست و مشاوران آمریكایی اداره شود . شرایط اقتصادی بسیار ناراحت کننده است ، مردم اوكراین برای یک جنگ بزرگ با قدرت نظامی مسکو بسیار نگران هستند ، و اقلیت قابل توجهی از جمعیت نیز در اوایل بحران به روسیه گرایش داشتهاند .
مسکو ترمیم روابط با دولت کیف را ترجیح میدهد ، چرا كه بیطرف بودن اوكراین بین مسكو و ناتو و همچنین جمعیت روسی تبار اوكراین و استقلال نسبی آنان را مد نظر دارد ، اما مسكو وضعیت پس از فوریه را نخواهد پذیرفت : اوكراین وابسته و دست نشانده بلوک آمریكا / اتحاده اروپا که به دنبال تضعیف جغرافیایی سیاسی روسیه است .
تنها مورد خوب در مورد آخرین وضعیت خاورمیانه ، بحران اسرائیل و اوکراین این است که دولت اوباما بار دیگر مجبور به تاخیر در جنبههای غیر نظامی مهم خود در محور آسیا شد ، سناریویی كه براساس آن واشنگتن قصد دارد چین را از اعمال رهبری در حوزه نفوذ خود ، جلوگیری كند . امپراطوری هرگز اجازه فرسایش مدیریت منطقهای خود را ، مبادا این كه هژمونی جهانیاش تحلیل رود ، نخواهد داد .
جنبههای نظامی این محور همچنان ادامه خواهد داشت ؛ آخرین مورد تصمیم پرزیدنت اوباما برای اعزام 2،500 تفنگداران دریایی ایالات متحده به پایگاه جدید خود در غرب استرالیا ، در نزدیکی دریای چین جنوبی است . این نیروها پایگاههای دریایی هوایی زمینی مستقر در ژاپن ، کره جنوبی و گوام ، افغانستان ، و به زودی فیلیپین را تکمیل خواهند كرد .
*** سخن پایانی
فناوری در اختیار آمریکا ، جنگ جهان سوم را ، بدتر از جهانی جنگ اول و دوم ، رقم خواهد زد . در این مرحله پنتاگون دهها برنامه جنگ دقیق برای هر جنبهای از یک جنگ جهان سوم تمام عیار ، و دهها طرح دیگر برای انواع جنگ در زمین ، دریا ، هوا ، فضا و فضای مجازی دارد . این کار همیشگی و تخصصی پنتاگون است .
هیچ کس نمیخواهد یك جنگ جهانی دیگر رقم بخورد . دهها هزار سلاح هستهای همچنان در اختیار آنان است ، بسیاری از آنها در حالت آماده باش است (در ایالات متحده و پایگاههای روسیه) .
واشنگتن یکی از اعضای پیمان منع گسترش سلاح های هستهای (در پنج دهه گذشته ) است ، اما کاملا مفاد این پیمان را نادیده گرفته است ( تلاش واقعی کشورهای هستهای برای رسیدن به هدف خلع سلاح هستهای ! ).
توانایی پنتاگون ، بر اساس تکنولوژیهای جدید و هزینههای بسیار زیاد نظامی ، برای رقم زدن جنگهای ویرانگر تا حد زیادی افزایش یافته است .
در سال 1914 ، درست قبل از جنگ جهانی اول ، جمعیت جهان 1.8 میلیارد بود . جنگ جهانی اول مرگ 18 میلیون سرباز و غیر نظامی ، و 20 میلیون نفر زخمی را در پی داشت . در سال 1939، درست قبل از جنگ جهانی دوم ، جمعیت جهان 2.3 میلیارد بود و در پایان جنگ 85 میلیون کشته بر جای گذاشت . تا سال 2050 انتظار میرود جمعیت جهان به 9.6 میلیارد نفر برسد ، اما تفاوت بزرگ علاوه بر جمعیت ، جنگهای بزرگتر ، و سلاحهای مخربتر ، وجود تغییرات آب و هوایی توسعه یافته است .
انتهای پیام./