امروزه گروههای افراطی در جای جای جهان اسلام، از آفریقا گرفته تا عراق در حال فعالیت هستند و همواره اقدامتشان چهره ناخوشی را از جهان اسلام به تصویر کشانده است. در این بخش به وجود فرقههای مختلف در پاکستان میپردازیم، کشوری همسایه ایران که مملو از گروهای مسلمان با اندیشههای مختلف است و در این سالها نتوانسته وحدت منسجمی را در خود ببیند. آشنایی با این گروها و اندیشههایشان میتواند در شناخت و تشخیص اندیشههای افراطی و غیر افراطی از اسلام موثر باشد.
وفا یزدانمنش، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تحصیل کرده پاکستان در رشته زبان و ادبیات اردو است. او دوره ارشد و دکتری خود را در دانشگاه پنجاب در شهر لاهور سپری کرده است و در سالهای حضورش در پاکستان از نزدیک فعالیتهای گروههای مختلف در آن جا را دیده است. در این گفتوگو، از وضعیت اندیشه فرقهای مختلف اسلامی میگوید و راههایی که میتوان در گسترش فرهنگ صحیح اسلامی و بالابردن سطح فکری در آن جامعه به کار برد.
متن گفتوگوی ایسنا با این استاد دانشگاه به شرح زیر است:
در مورد گروههای مختلف موجود در پاکستان بگویید؟
همانطور که میدانید 95 درصد جمعیت پاکستان را مسلمانان تشکیل میدهند و 5 درصد هم هندوها، سیکها و مسیحیها. در این میان تقریبا 20در صد شیعه هستند که در لاهور، کویته و چند شهر دیگر زندگی میکنند. جدای از اهل سنت، گروههای دیگری همچون وهابیها و جماعت اهل حدیث هستند که سنیها خودشان را از آنها جدا میدانند. اهل حدیث به وهابیها نزدیکند اما تفاوتهایی دارند.
گروه دیگر «قادیانیها» هستند که هر چند از دیدگاه کشورهای اسلامی دیگر به عنوان یک فرقه مسلمان شناخته میشوند، اما در پاکستان آنها را کافر میدانند و حتی اعلام شده بود که آنها نجس هستند. چیزی که باعث شده تا آنها مذهب خود را مخفی کنند. قادیانی جدیدترین فرقه در پاکستان بوده است که البته بیشتر جنبه سیاسی داشتهاند.
کدام یک از این فرقهها را میتوان جزء فرقههای افراطی دانست و اینکه کدامشان فعالترند؟
قادیانیها مذهبشان را مخفی میکنند. اما وهابیها و جماعت اهل حدیث حضورشان پررنگتر است. در واقع باید گفت که افراطیها ترکیبی هستند از گروههای مختلف مسلمان. هم چنین باید از گروه «سپاه صحابه» نام برد که افراطیها در آن جمع شدهاند. آنها حاضرند هر کسی را از هر مذهبی در خود جای دهند. ادعایی که دارند این است که میخواهند احکام اسلام را اجرا کنند و در این 10-15 سال اخیر نیز در شکلهای مختلف فعال بودهاند. مثلا «جمعیت اسلامی» در دانشگاهها بسیار نفوذ داشتند و در تعیین قوانین و در عزل و نصب اساتید و افراد مختلف نقش موثری داشتند. مثلا یکی از رفتارهای افراطیشان در برخورد با دانشجویان بود در موضوع ارتباط دختر و پسرها که گاه دست به تنبیه دانشجویان میزدند، با رفتارهایی خشونت آمیز و... آدمهای آنجا ( این را مربوط به ایالت بلوچستان پاکستان به ویژه مناطق مرزی با ایران عرض میکنم) واقعا به شکل آدمهای نخستین زندگی میکنند که البته یا دولت توجهی به آنها ندارد و یا خودشان نمیخواهند. تا چند سال گذشته مدرسههای دخترانه را نابود میکردند و معتقد بودند نیازی نیست که دخترها درس بخوانند که این مربوط به قسمت شمال غرب پاکستان به ویژه طالبان و شبکه حقانی در وزیرستان بوده است. یا مثلا در مورد انتقال «لوله گاز» از ایران به پاکستان، این باور را داشتند که وقتی در زمان پیامبر گاز نبوده، چه نیازی هست که ما گاز داشته باشیم.
بیشتر این جمعیت از وهابیها و اهل حدیث بودهاند که افکار خودشان را بر مبنای اسلام راستین میدانند. «جمعیت اسلامی» کاری به شیعه و سنی بودن ندارد و هدفشان اجرای احکام اسلام است اما گروه «سپاه صحابه» خشونت بیشتری نسبت به شیعیان دارند.
آیا این خطر احساس میشود که از چنین فرقههایی، گروههایی مثل داعش بیرون بیایند؟
البته باید دانست که عنوان «داعش» یک عنوان جدید است، اما عملکرد گروهها یکی است. داعش چیز جدیدی نیست. همانند "داعش" فرقههای دیگر در مکان و زمانهای مختلف شکل گرفتند و البته اینها از قدرت بزرگتری تغذیه میشوند و شعار آنها به ظاهر احیای اسلام است ولی همه این گروهها بطور ناخواسته هدف قدرت بزرگتری هستند که توسط آن تغذیه میشوند.
علت این پایین بودن سطح فکری و عقبافتادگی چیست؟
عوامل مختلفی وجود دارند. یکی از آنها این است که تعصب زیادی در میان آنها وجود دارد و علت دیگر هم عدم بیتوجهی دولتشان بوده است. در این بین از رفت و آمدهایی که در آنجا وجود دارد، یعنی حضور پاکستانیهایی که در عربستان حضور داشتهاند و از آنجا خط گرفتهاند و ریشه بسیاری از این فرقهها هم از آن شکل گرفته است. آنها توانستد آنجا را به شکل خاصی که میخواهند بسازند. جدای از این باید از قدرتی حتی بالاتر از عربستان که به نظر من آمریکا و انگلستان هستند و این فرقهها از سوی آنها تغذیه میشوند، یاد کرد. در واقع آنها پاکستان را تغذیه کردهاند که این مشکل، ایران را هم به خطر انداخته است. البته باید بگویم که خوشبختانه ایران مرز بلندی داشته و نتوانستهاند نفوذ آنچنانی پیدا کنند، اما وجود این خطر همیشگی است؛ به خصوص در شهرهای مرزی. مثلا بسیاری از هموطنان بلوچ ما، ازدواجشان در پاکستان است که همین باعث ورود برخی افکار افراطی در بین آنها شده است، کسانی که ازدواج میکنند به هر حال ارتباطشان را با آن طرف مرز دارند و دولت هم نمیتواند جلوگیری کند. باید متوجه باشیم آن فضایی که آنجا پیش آمده، میتواند اینجا هم پیش بیاید. البته همانطور که اشاره کردم ما در برابر جلوگیری از این نوع تفکرات افراطی سیاستهای خوبی داشتهایم. سیاستهای دولت باید در این زمینه به روز باشد. برخی از ایمان قلبی و سادگی مسلمانان آن منطقه استفاده میکنند که توانستهاند در میان مردم نفوذ پیدا کنند، آنها را تعلیم دهند و البته کسی وجود ندارد که بخواهد این تعلیمات را خنثی کند.
از لحاظ فرهنگی چه کمکی میتواند از سوی ایران برای آنها صورت گیرد؟
البته ایران چنین تفکری داشته است تا بخواهد برای بالا بردن سطح آگاهی مسلمانان آن دیار کارهایی را انجام دهد. اما مسئله این است که بسیاری از این اقدامات را نمیپذیرند که ناشی از تعصبشان است. باید یک راهکار کلی از سوی اهالی فرهنگ و اندیشه در نظر گرفته شود. مثلا شاید با توجه به وجود فقر، بتوان آنها را از لحاظ مالی تأمین کرد، اما باز نتیجه نمیدهد چراکه تعصب زیادی دارند و دل کندن از برخی تفکراتشان کاری ساده نیست. در واقع باید احساساتشان را درگیر کرد. باید مثل خودشان و به زبان خودشان، بینششان را عوض کرد. برخی از آنها خیلی عقب هستند و به راحتی نمیتوان آنان را عوض کرد.
از تجربیاتتان درباره حضور در پاکستان بگویید؟
در میان همین جماعت اهل حدیث و وهابیها، آدمهایی هم هستند که به عقاید شیعه احترام میگذارند و مخالف شیعه نیستند. پس معلوم میشود وقتی که اینها ایمان قلبی به برخی باورها دارند، این کارهای افراطی ریشه در مسائل سیاسی دارد. میآیند آموزش میدهند که شیعهها کافرند و بعد اتفاقاتی میافتد. خوشبختانه فتوای رهبری در مورد احترام به عقاید اهل سنت بسیار به جا بود و مورد پذیرش آنها قرار گرفت. حرکتی که آنها را خیلی خوشحال کرد. باید دلشان را به دست آوریم. کاری که آمریکاییها و انگلیسیها انجام دادند. با آنها همدل شدند، آنها از قرن 18 میلادی تلاششان را شروع کردند. آمدند و زبان شبه قاره را یاد گرفتند، فرهنگشان را یاد گرفتند بعد علیهشان استفاده کردند. ما باید همین کار را کنیم. البته نه اینکه علیه آنها استفاده کنیم بلکه هدفمان آگاهی باشد. باید این را هم بگویم که در میان آنها هستند گروههایی که ایران را از لحاظ سیاسی قبول دارند. مردم، ایرانیها را خیلی دوست دارند، ایرانیهایی که بتوانند با زبان خودشان با آنها ارتباط برقرار کنند. باید متوجه باشیم که تفکر ضدآمریکایی در میان مردم آنجا وجود دارد. سیاست آمریکا و انگلیس را کاملا میتوان در آنجا حس کرد و گاه همانها از نفوذ ایران جلوگیری کردهاند.
برادران و خواهران مسلمان ما در کشور پاکستان به سبب علاقهای که به زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانیها دارند؛ پذیرای آموزش و اطلاع رسانی هم در این راستا هستند. فرصت را از دست ندهیم و موفقیت و جایگاهی که امروز به دست آوردیم را به آنها بشناسانیم؛ با ارتقای فرهنگ میتوان از شکل گیری فرقه جدید جلوگیری به عمل آورد و موجب تضعیف فرقههای موجود شد.