هر چند که با روی کار آمدن درخشان خیلیها تصور میکردند محمدخانی به کادرفنی پرسپولیس ملحق شود ولی...
* سلام ناصرخان چه خبر؟
- هیچی... هیچ خبری نیست! نه حمید درخشان به من زنگ زده و نه قراره که برگردم پرسپولیس!
* دیگه چه خبر؟
- آخر من میدانم که شما برای چه زنگ زدید؟ توی این مدت هر کسی به من زنگ زده فقط در مورد همین موضوع پرسیده و دنبال همین قضیه بوده! نه آقاجان... هیچ کس به من زنگ نزده! الان هم خانه هستم... دنبال زندگی خودم و کاری هم با کسی ندارم. نه دنبال مصاحبه هستم و نه دلم میخواهد که کسی لطفی در حقم انجام دهد.
* در طول این سالها شما به حمید درخشان خیلی نزدیک بودید و به همین دلیل همه منتظر بودند که شما بار دیگر به پرسپولیس برگردید.
- الان هم هر کس زنگ میزند میگوید که شما دوقلوهای پرسپولیس بودهاید و چرا وقتی حمید (درخشان) برگشته، تو به پرسپولیس نیامدی. من از حمید توقعی ندارم ولی درستش این بود که حداقل به من که رفیق و همکار قدیمیاش بودم یک تعارف میزد.
* در مورد دستیاران درخشان هم صحبتهایی میشود...
- بله... من هم شنیدم. این خیلی عجیب است که چطور حمید با حسین عبدی کار میکند. همه میگویند که اینها با هم روابط خوبی نداشتهاند. جدا از این عبدی دستیار دایی هم بوده... حالا چطور درخشان این انتخاب را کرده، نمیدانم! در مورد امامیفر هم جای سوال وجود دارد. درخشان اصلا امامیفر را نمیشناخت و نمیدانم که چطور او را انتخاب کرد. من هم با عبدی دوستم و هم با امامیفر ولی انتخابهای حمید درخشان برایم خیلی عجیب است و مردم هم در مورد همین موضوع از من میپرسند.
* میگویید که کسی به شما زنگ نزده ولی فرشاد پیوس قصد داشت با شما همکاری کند.
- فرشاد پیوس همیشه به من لطف دارد. از همان سال که رفت تراکتورسازی به من زنگ زد. حتی گوشی را داد به جعفری (مدیرعامل وقت تراکتور) که صحبت کند و مرا به تبریز ببرد ولی من از هر دوی آنها تشکر کردم و ترجیح دادم که در تهران بمانم. فرشاد (پیوس) همیشه به من لطف دارد ولی من از او توقعی ندارم. حمید درخشان رفیق بیست و پنج ساله من است و اگر قرار بود جایی بروم و کسی به من زنگ بزند باید از جای دیگری اتفاق میافتاد.
* توی این رفاقت طولانی شما ماجراهای زیادی مثل بحث تیمملی، قطر و لژیونر شدن درخشان را هم داشتید.
- حمید رفیق من بود. هم اتاقی من بود. من خودم با شیخ صحبت کردم و حمید را بردم قطر. این حداقل کاری بود که میتوانستم برای دوستم انجام دهم. آنجا پول خوبی میدادند و دوست داشتم که حمید هم مثل من به شرایط بهتری برسد. حتی توی این مدت من و حمید توی یک آپارتمان زندگی میکردیم و او بین خانواده من بود. در مورد تیمملی هم که حرف نزنم بهتر است... بههرحال وقتی حمید خط خورد، وظیفه من بود که از او حمایت کنم و خدا را شکر که خیلی زود دوباره دعوت شد.
* جدا از بحث پرسپولیس، درخشان در طول این مدت به چند تیم دیگر هم رفت که البته باز هم از شما دعوت نشد.
- توی تمام این مدت همه دوستان مشترک ما در مورد این چیزها پرسیدند ولی من از حمید توقعی ندارم. حتما یک مصلحتی بوده! بههرحال من توی زندگی یاد گرفتهام که معرفت داشته باشم و هر وقت کاری از دستم بربیاید برای دوستانم انجام میدهم. جالب است چند دوست مشترک ما که از رفقای علی آقا (پروین) هم هستند وقتی حمید سرمربی پرسپولیس شد، به من زنگ زدند و تبریک گفتند. نمیدانم... شاید بعضیها فکر میکنند که ناصر محمدخانی نمیتواند چهار تا شوت برای گلرها بزند و یک تیم را تمرین بدهد!
* با خود درخشان در این مورد صحبت کردید؟
- یک صحبتهایی کردیم ولی آخرش به جایی نرسیدیم و چیزی از حمید نشنیدم... تلفن را قطع کردیم و دیگر هم خبری نشد!
* نکته عجیب دیگر این است که میگویند خوردبین هم رابطه خوبی با درخشان نداشته و حتی در یک برهه و در حضور خود شما از علی پروین خواست که درخشان پایش را به پرسپولیس نگذارد.
- ترجیح میدهم در این مورد حرفی نزنم!
* یعنی تکذیب میکنید؟
- نه... حرفی ندارم... به هر حال همه اینها رفقای من هستند. همین که توانستهاند دور هم جمع شوند و کار کنند خوب است... امیدوارم که موفق شوند!
* ماجرای مجتبی محرمی چه بود؟
- (خنده) مجتبی با حمید شوخی میکرد و حرفهای خوشمزهای میزد. مجتبی میگفت "مربی شدن الکی نیست... خرج داره! باید نفری دویست، سیصدتا گیرت بیاد تا خرج پابرهنهها کنی!" مجتبی سر به سر حمید میگذاشت و میگفت که کسی تا حالا چایی درخشان را هم نخورده! (خنده) اینها شوخی بود و بهتر است که در موردش حرفی نزنیم.
* در مورد دایی و نحوه برکناری او چه صحبتی دارید؟
- به نظر من بهتر بود که توی این مقطع چنین اتفاقی نمیافتاد. هر چند که خیلی جاها به هر مربی هفت، هشت تا بازی فرصت میدهند ولی من فکر میکنم با توجه به شرایط پرسپولیس و توقعی که این تیم داشت این اتفاق زود افتاد و میشد باز هم به دایی فرصت داد. به نظر من دایی توی این اتفاقها مقصر نبود و بخش بزرگی از این اتفاقها را میشد به بازیکنان ربط داد. ورود این پولهای بیحساب و کتاب بازیکنان را خراب کرد. بعضی از اینها آنقدر حاشیه و دردسر دارند که یک تیم را به چنین روزی میاندازند. دایی که نمیتواند صبح تا شب دنبال اینها برود و ببیند چه کار میکنند.
* بحث ورود پولهای میلیاردی آن هم با ناصر محمدخانی که روزی ستاره فوتبال ما بوده و پولی نگرفته خیلی زور دارد.
- پس چی!! یک بچه بیست و یک ساله آمده و یک و نیم میلیارد پول گرفته. معلوم است که اینها دیگر اشباع میشوند و هیچ جوره نمیشود جمعشان کرد. بس که خلاف میکنند، اینجوری مصدوم میشوند و همهاش بیرون هستند. من با پول گرفتن فوتبالیستها مخالف نیستم ولی باید حساب و کتاب داشته باشد.
* خود شما چقدر پول گرفتی؟
- اولین پولی که گرفتم سی، چهل هزار تومان بود. آخرش هم که حدود هفتصد هزار تومان بود. این هفتصد هزار تومان را هم وقتی پول آمده بود توی فوتبال و من یک بازیکن تاپ شده بودم، علی پروین داد. آن موقع من به قول شما ستاره تیم بودم و چون بازیکن تیمملی بودم، علی پروین بهم هفتصد هزار تومان آن هم با کلی شرط و شروط داد.
* پرسپولیس را در بازی با راهآهن چطور دیدید؟
- پرسپولیس وقتی پرسپولیس میشود که به تیمی مثل راهآهن سه، چهار تا بزند. حتما یادتان هست که بازیهای ما با تیمهایی مثل راهآهن چطور میشد و به همین دلیل دوست ندارم کسی این تیم را با آن تیم مقایسه کند. من فکر میکنم که اگر توی همین بازی با راهآهن، پرسپولیس پنج دقیقه دیگر بازی میکرد گل مساوی را میخورد. به نظر من کار پرسپولیس خیلی سخت است. الان تیمهایی مثل استقلال، تراکتور، سپاهان و فولاد مدعی هستند و پرسپولیس به این راحتیها نمیتواند سهمیه بگیرد. بههرحال شانسی که الان پرسپولیس دارد، توی این برهه به بازیهای آسانتر رسیده و من امیدوارم که بچهها بتوانند از این فرصت استفاده کنند. این درست که الان شرایط تیم خوب نیست ولی هرچه باشد ما پرسپولیسی هستیم و همیشه دلمان با این تیم است.