به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،مجید امینی، منطقه یزد، درباره آداب و رسوم قدیمی
ازدواج مردمان یزد، اظهار کرد: ازدواج به عنوان سنّت نبوی در دین اسلام
بسیار مورد سفارش و تأکید قرار گرفته و به طور کلّی در جوامع سنّتی و دینی
مانند یزد از عمومیت بالایی برخوردار است.
وی اضافه میکند: مراسم و
آداب ازدواج در یزد قدیم، مانند هر فرهنگ سنتی دیگری شامل جزئیات و مراحل
متعدد و پیچیدهای بوده که برخی از آنها هنوز نیز رواج داشته و مرسوماند و
برخی دیگر منسوخ شده و آداب و تشریفات دیگری جایگزین آنها شده است.
به
گفته این کارشناس، مراسم ازدواج یزدیهای قدیم شامل عقدکنان و جشن عروسی
(عاروسی) که عمدتاً به صورت توأمان بوده، مراحل و آداب مشخصی داشته است، به
این ترتیب که پس از مذاکرات اولیه، بزرگترهایی از خانوادههای طرفین به
عنوان خواستگاری در خانهی پدر عروس دور هم جمع میشدند تا در مورد صداق یا
مهریه به توافق برسند(خواستگاری و مهربران).
وی ادامه داد: پس از
آن، زمان عقدکنان و عروسی تعیین میشد. در زمان تعیین شده خانوادهی عروس
سفرهی عقد را در منزل میچیدند و بزرگترهای خانوادهی داماد با تهیهی
قند و نبات و نقل و پارچه و چیزهای دیگری که در سینیهای بزرگ تحت عنوان
خنچه بر روی سر چندین نفر حمل میشد، به خانهی پدر عروس میرفتند و در
آنجا با حضور بزرگان قوم، توسط روحانی و معتمدین خانواده یا محل، صیغهی
عقد بین عروس و داماد جاری میشد.
امینی خاطرنشان کرد: در حین مراسم
خواندن خطبهی عقد، چند نفر از زنان دایره(اَرَبونه) میزدند و بقیه
اشعاری متناسب میخواندند و کف میزدند و عصر روز عقدکنان نیز عروس به
محلّی در مجلس زنانه آورده میشد تا همه او را و همچنین جهیزیه او را که در
جایی از همان مجلس چیده شده بود، ببینند.
وی گفت: هنگام شب، بعد از
پذیرایی، عروس را با پای پیاده به خانهی داماد میبردند و در این
عروسکشانی با نزدیک شدن عروس به خانهی بخت یعنی خانهی داماد، هر از
چندگاهی توسّط همراهان متوقّف میشد و هر یک از اقوام دور یا نزدیک داماد،
کادو یا هدیهای در قالب یک سفر زیارتی یا یک قطعه زمین یا چیزی دیگر را
تحت عنوان پاانداز به عروس پیشکش میکردند تا عروس به خانهی داماد برسد.
از پسند کردن عروس تا مراسم خواستگاری
امینی
تصریح کرد: مراسم ازدواج در شهرها و روستاهای مختلف استان یزد با اندکی
تفاوت به یکدیگر شبیه هستند به طوری که در گذشته مخصوصاً در اکثر روستاها
رسم چنین بوده و البته هنوز هم کم و بیش مرسوم است. اقوام داماد برای
پیدا کردن عروس دلخواه خود به امامزادهها یا در مراسم عروسیها یا حمامها
میرفتند یا به بهانه آب خوردن یا دیدن خانه و خریدن آن به خانههای مورد
نظر خود رفته و پس از دیدار عروس برای اینکه بفهمند دهان عروس بو دارد یا
نه ابتدا او را میبوسیدند و بههنگام بوسیدن، دست خود را بهگونهای پشت
سر او میگرفتند که چادر از سر او بیفتد و شکل و قیافه و اندام او را
بینند. اگر واسطه یا دلّاله (به لهجه یزدی: دلّاره) تا حدی دختر را پسند
میکرد، مورد را به اطلاع پدر و مادر داماد میرساند و نشانی منزل عروس را
به آنها میداد.
وی ادامه داد: آنگاه داماد هم برای اینکه شخصاً از
عروس مورد نظر اطلاعاتی کسب کرده باشد به بهانههای مختلف سواره یا پیاده،
وقت و بیوقت، قدم زنان در کوچه سعی میکرد عروس را به هر جا و به هر
طریقی شده رؤیت کند و اگر با همسایگان عروس آشنایی داشت به آنها مأموریت
میداد تا عروس را به هر بهانهای شده به محلّی برده و داماد را برای
دیدار عروس خبردار کنند. البته در بسیاری از موارد خواهر و مادر داماد برای
دیدن دختر به خانهی آنها میرفتند تا عروس خانوادهشان را پسند کنند.
این
کارشناسان ارشد مطالعات فرهنگی گفت: در هر صورت پس از آنکه دلّاله یا
خانوادهی داماد عروس را پسندیدند، مادر یا پدر داماد برای مراسم خواستگاری
به خانهی عروس رفته و موضوع ازدواج پسرشان با دختر مورد نظر را مطرح
میکردند و آنگاه که پدر و مادر عروس نیز دربارهی داماد و خانوادهی
داماد از این و آن اطّلاعی حاصل کردند و رضایت دختر هم در این مورد جلب شد،
از طرف خانوادهی عروس جواب مثبتی به خانوادهی داماد داده میشد و شبی
نیز برای طی کردن مهریه تعیین میشد.
امینی اظهار کرد: برای تعیین
مهریه در زمان مقرر، نزدیکان داماد با اطلاع قبلی به خانهی عروس رفته و پس
از توافق، فردای آن روز اقوام داماد به شهر رفته و قند و نبات و چای و
نخود و کشمش و نقل و شیرینی و کفش و لباس برای عروس خود خریداری میکردند.
وی
ادامه داد: البته ناگفته نماند که در این خرید برای اقدام عروس از جمله
پدر، مادر، خواهران و برادران و عمهها و بزرگان دیگر قوم هم یک قواره
پارچه جهت کت و شلوار یا پیراهن و چادر از طرف داماد برای آنها خریداری
میشد. خریدهای دیگر شامل فلفل، دارچین، هل، اسفند، کفش و لباس عروس،
پیشلنگ و خطیفه، آینه و قرآن، جانماز، صابون و حنا، مخمل و ساتن سبز و
سفید بوده که در طبقهای مختلف چیده و به وسیلهی چند نفر از اقوام داماد
با چراغ و سلام و صلوات و دایره زدن و بشکن و شولولو (در لهجه یزدی یعنی
هلهله یا کِل کشیدن) به خانهی عروس برده میشد.
امینی بیان کرد:
معمولاً کسانی که این سینیها و طبقها(خوانچه) را حمل میکنند، از سوی
خانوادهی عروس مبلغی بهعنوان حقالزّحمه دریافت میکردهاند. البته انجام
این مراسم هم معمولاً در آخر شب انجام میگرفت و فردای آن روز از صبح تا
شب از طرف خانوادهی عروس و داماد، دوستان و آشنایان و اقوام برای حضور در
مراسم عقد یا عروسی دعوت میشدند.
وی گفتار دعوتکننده به آشنایان
خود را چنین ذکر میکند که " اگر سرتان میگیرد بیایید خانه (فلانی) که
پدرِ عروس است" و آنها در جواب میگویند: «از سرمون هم زیاده و چشم به شما
زحمت میدهیم".
مراسم عقدکنان
به گفته امینی، در روز
عقدکنان، عاقد از عروس بله را میگیرد به نحوی که در مراسم خواندن خطبهی
عقد، عروس رو به قبله مینشیند و سفره عقد که شامل قرآن، جانماز، نان،
سبزی خوردن از جمله پیاز و تره و جعفری و نعنا و پونه و یک کاسه ماست و
آردگندم، کاسهای محتوی مقداری عسل و روغن، ظرفی پر از نقل و نبات، یک
بشقاب تخممرغ جوشانده رنگشده و چند شمع روشن و دیگر تجهیزات زینتی است،
مقابل وی گسترانده میشود.
وی ادامه داد: آنگاه بنا به دعوت قبلی،
عاقد به همراه پدر عروس و مادر عروس و دیگر اقوام سر سفرهی عقد میآیند و
در حالی که عاقد در مجاور عروس کمی آن طرفتر مینشیند، برای عروس کلّ
مبلغ مهریه را میخواند و از وی رضایت برای جاری شدن خطبه عقد ازدواج را
میگیرد.
وی بیان کرد: سپس دفتر ازدواج را باز کرده، پدر عروس دست
عروس را گرفته و انگشت سبّابه او را جوهر زده و پای دفتر به معنای قبول
رسمی و قانونی این ازدواج میگذارد و پس از اجرای صیغهی عقد، همگی صلوات
میفرستند و آنگاه مادر شوهر دست داماد را گرفته به دست عروس خود میدهد
که در این حالت آیینه را جلوی روی عروس و داماد میگیرند تا همدیگر را خوب
ببینند.
این کارشناس فرهنگی اضافه کرد: سپس انگشتری از طرف داماد به
دست عروس کرده، نقل و نبات به دهان عروس کرده و مشتی نقل به سر عروس ریخته
و پدرشوهر، خواهرشوهر، مادرشوهر و اقوام دیگر همه بهعنوان رونما هدایایی
به عروس داده و مبارکباد میگویند و آنگاه موقع ساییدن قند فرا میرسد به
این نحو که با یک پارچه چهارگوش سفید که چهار نفر چهار گوشه آن را بالای سر
عروس چترمانند گرفتهاند، این کار انجام میشود و مادرشوهر و چند نفر دیگر
دو کلّهقند را گرفته، بر بالای پارچه میسایند به طوری که ذرّات قند در
ته پارچه جمع میشود.
وی اظهار کرد: در این موقع با صدای بلند چنین
میخوانند: "مِسابم و مِسابم" و دخترها و زنان در جواب میپرسند:"چیشی
(چیچی) مِسابی؟"، دوباره میخوانند: "مهر محبّت مسابم" و دخترها و زنان
میپرسند: "برای کی؟" و در پاسخ آن فردی که قند را میسابد میگوید:
"برای عروس و دوماد(داماد)" و بعد از عروس و داماد، از زن و شوهرهای جوان
دیگر نیز اسم میبرند.
وی ادامه داد: بار دیگر سوزنی به دست گرفته و
مرتّباً از پیراهن عروس آن را میگذرانند و میخوانند: "چیشی (چیچی)
میدوزی؟"، در پاسخ فرد دوزنده میگوید: "مهر و محبّت میدوزم " و انها
میپرسند: "برای کی میدوزی؟" و وی پاسخ میدهد: "برای عروس و داماد".
امینی
اضافه کرد: آنگاه داماد را کنار عروس روبهروی آیینه مینشانند و داماد
برای دیدن عروس رونما میدهد و خویشان عروس و داماد نیز به آن دو رونما
میدهند. مادرزن حلقه انگشتر را بهدست داماد میکند و داماد هم به دست
عروس حلقه میگذارد. سپس یکی از نزدیکان عروس، ظرف آبی میآورد و داماد
مشتی پول درون آب میریزد و آب آن را درون راهرو ریخته و پول را بهعنوان
شگون برمیدارند.
وی ادامه داد: سپس هرچه در سفره عقد از خوردنی است
بین اشخاص حاضر پخش میشود و قندهای ساییده شده در پارچه چهارگوش را در آب
ریخته، گلاب به آن اضافه کرده و بهصورت شربت به حاضران در مجلس
میدهند.
امینی با بیان اینکه در خلال انجام این مراسم نیز با
آهنگ اربونه، رقص و شادی در مجلس برقرار میشود، افزود: در این مراسم اقوام
عروس و داماد، شب در خانه عروس مانده و به صرف شام پذیرایی میشوند.
وی
خاطرنشان کرد: در گذشته برخلاف امروز، در زمان ورود عاقد برای بله گرفتن
از عروس، داماد حضور نداشت و وقتی عروس با صدای آهسته میگفت "بله"، بانگ
هلهله یا به لهجهی یزدی شولولوی زنان، خبر وصال را به بیرون میبرد و بعد
از آن، مراسم دست به هم دادن عروس و داماد انجام میشد که اوج عروسی
همینجا بود.
امینی گفت: داماد در هنگام ورود به مکان زنانه توسّط
خواهرشوهرها با رقص استقبال میشد و صدای اربونه به عرش میرسید. داماد با
دیدن عروس از جیب کت خود سکّههای ده شاهی(نیم ریال) و یک ریالی روی سر
عروس میریخت و بچهها و بزرگترها آنها را جمع میکردند.
عروسکشون، پاانداز و پاگشا
امینی
اظهار کرد: پس از پایان مراسم عقدکنان، مهمانها خانهی عروس را ترک گفته و
مراسم عروسکشونی آغاز میشد، بدین طریق که اقوام عروس و داماد و دیگر
مردم اهل محلّه، عروس را سوار بر الاغ یا قاطر یا با پای پیاده به جلو جمع
حاضر انداخته و طبقهای جهیزیهی عروس هم بر سر جوانان گذاشته میشد و با
اجرای برنامههای شادی آفرینی که مرسوم اهالی محل بود با پاانداز و
سرانداز دادن به مبارکی و میمنت و سلام و صلوات عروس را از زیر آیینه و
قرآن عبور داده و وارد خانهی بخت(خانهی داماد) میکردند.
وی ادامه
داد: در مراسم عروسکشونی، اغلب وقتی به کوچهای باریک (کوچهی آشتیکنان)
میرسیدند، جمع میایستادند و این ترانهی معروف را میخواندند: "این کوچه
تنگه؟ بله ، عروس قشنگه؟ بله، دست به زلفاش نزنید، مروارید بنده. بله،
بادا بادا مبارک بادا، ای یار مبارک بادا "
به گفته این کارشناس
ارشد مطالعات فرهنگی، در مورد نشان دادن جهیزیهی عروس هم آنچه در وسع پدر و
مادر عروس بوده و قبلاً تهیه کرده بودند، در محلّی منظّم چیده میشد تا به
نمایش بازدیدکنندگان درآید و آخرالامر پس از صرف شربت و شیرینی همگی
خانهی داماد را ترک گفته، فقط عروس و داماد و یکی دو نفر از نزدیکان
خانواده عروس و داماد میماندند.
وی یاداور شد: هنگام بردن عروس به
خانهی داماد، سر هر کوچه، از نزدیکان داماد یکی پیش میآید و با خوشآمد
گویی، پا اندازی نظیر یک قطعه طلا یا هزینه سفرهای زیارتی مانند سفر حج یا
مشهد مقدس را به عروس تقدیم میکند.
وی ادامه داد: دو روز بعد نیز
سایر اقوام عروس و داماد، لوازمی مثل ظرف و وسایل خانه را به رسم پیشکش به
خانه داماد میبرند که به این پیشکشها "جاخالی" یا "جاخالیبا" میگویند.
در مرحلهی بعد خانواده عروس و داماد هر یک به نوبت عروس و داماد را به
خانه خود دعوت کرده و میهمانی میدهند که به آن "پاگشا" میگویند.
مراسم جشن یا سور عروسی
امینی
با بیان اینکه روز پس از انجام مراسم عقد، مجلس عروسی(سُور) برپا میشده
است، افزود: در قدیم الایام، یک یا چند شب متوالی در منزل داماد یا عروس یا
در محلّ مناسبتر دیگری، شبهنگام اهالی و میهمانها در محلّ موعود جمع
شده و خانوادهها به همراه خود قطعه فرش یا گلیمی همراه میآوردند، مردها
دایرهوار دور هم نشسته و جمع زنان در عقب پشت سر مردها و اگر با کمبود جای
نشستن مواجه میشدند، روی پشتبامها، سر دیوارها و بر بالای سر شاخهی
درختها جهت تماشا و دید بیشتر محلّی مناسب دانسته و آنجا مستقر میشدند.
وی
اضافه کرد: کدخدای محل و ریشسفیدان دیگر روی قطعهی قالی یا پتو در پشت
منقل و قلیان قرار گرفته و مطربهای حرفهای با کسب اجازه از پدر عروس و
داماد و دیگر بزرگترهای حاضر در جمع، تماشاگران را با اجرای برنامههای
مختلف خود سرگرم کرده و شب خوشی را به پایان میبردند.
امینی متذکر
شد: جوانان محلّی هم بیکار ننشسته و بنا به ذوق و سلیقهی خود خدمتی انجام
میدادند به طوری که یا مأمور پذیرایی از مردم میشدند یا در اجرای
برنامههای شادیآفرین، مطربهای حرفهای را یاری میدادند.
این
کارشناس اظهار کرد: زنها نیز آزادانه مراسمی را در خانهی عروس یا در
خانهی داماد یا در هر جای مناسب دیگری، در اتاق دربسته یا تالار خانه که
به هر صورت دور از چشم مردان باشد، با برنامههایی مانند رقص و پایکوبی و
کفزدنها آن هم به همراه نواختن ساز اربونه یا اجرای بازیهای نمایشی
برگزار میکردند. ضمناً انواع ترانهها و بازیهای خودساخته و عامیانه هم
در لابهلای اینگونه مراسم هر یک بهشکلی خاص اجرا میشد.
امینی به
برخی شاخصهای ازدواج یزدیهای قدیم از جمله سادگی و دوری از تجمل بودن
آنها اشاره کرد و گفت: در یزد قدیم صداق یا مهریه عروس، معمولاً شامل ملک
یا وجه نقد به صورت عندالمطالبه بوده و در عروسیهای روستایی نیز باغ، جزئی
از آب قنات و حتّی شش دانگ یک طویله وارد عقدنامه میشده است و ظاهراً
سکّهی طلا از دهه 1360 به بعد در مهریهها متداول شده است.
وی
ادامه داد: خرید عروسی در بازار توسّط خانوادهی داماد و عروس انجام
میشد و با توجّه به وسع داماد مقداری طلا و جواهر و لباس خریده میشد و
جهاز عروس هم خیلی ساده بود. البته چیزی که خیلی جلب توجّه میکرد، ظروف
مسی سنگین وزن در جهاز بود.
این کارشناس خاطرنشان کرد: در مراسم
عروسی هم به طور کلی آرایش زنان بسیار ساده و در حد هفه کردن(اصلاح موهای
زائد صورت)، سرمه و حنا بستن و حداکثر سرخاب و ماتیک بود و از آرایشهای
دیگر خبری نبود.