داستانک/ پادشاهی یا تجارت؟!
شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
یکی از وزرای هرمز به وی نوشت که بازرگانان دریا، جواهر بسیار آورده اند. صدهزار دینار از جواهرهای آنان را برای شما خریداری کرده ام، اما شنیده ام که پادشاه آن جواهرات را نمی خواهد.
بازرگانی حاضر است که آن ها را به دو برابر این قیمت بخرد اگر اجازه فرمایی جواهرات را به صدهزار دینار سود به نفع شما بفروشم. هرمز جواب داد: صدهزار دینار نزد ما ارزشی ندارد. اگر ما بازرگانی کنیم، چه کسی پادشاهی کند و بازرگان به چه کار بپردازد؟
«بهارستان - جامی»
بازرگانی حاضر است که آن ها را به دو برابر این قیمت بخرد اگر اجازه فرمایی جواهرات را به صدهزار دینار سود به نفع شما بفروشم. هرمز جواب داد: صدهزار دینار نزد ما ارزشی ندارد. اگر ما بازرگانی کنیم، چه کسی پادشاهی کند و بازرگان به چه کار بپردازد؟
«بهارستان - جامی»
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
