به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، مصدق خطاب به نمایندگان گفته بود: «پس از آنکه صنعت نفت به تصویب مجلسین، ملی شد و ملت ایران به این آرزوی خود رسید، دولت انگلیس برای جلوگیری از اجرای آن نخست دست به ارعاب و اخافه زد و برخلاف شرایط دوستی که پیوسته از آن دم میزد، ملت صلحدوست ما را به سزای آنکه از یکی از حقوق اولیه خود استفاده کرده بود، به کشتیهای موریشن و فلامنکو و قوای زمینی و دریایی و هوایی متمرکز در دور و نزدیک مرزهای ایران تهدید کرد. ملت ایران که در راه رسیدن به آمال ملی خویش برای تحمل هر گونه سختی و مشقت خود را آماده کرده و در این راه تا پای جان ایستاده بود، از این تهدیدات باکی نداشت.»
شادی مردم از پایان ۱۰۰ سال دخالت بریتانیا
پس از پخش نامه دکتر مصدق از رادیو، مردم به خیابانها ریختند و از هر گوشه شهر به سوی خیابان فردوسی که سفارت بریتانیا در آن بود سرازیر شدند. تظاهرات کنندگان شعارهای ضدانگلیسی سر دادند و تابلوی سفارت را که نماد نمایندگی دولت بریتانیا در تهران بود، به زیر کشیدند.
محمد مصدق ۲۴ مهر در نامه خود خطاب به نمایندگان مجلس شورای ملی نوشته بود: «ما در ۱۹ ماه گذشته کوس رسوایی دولت استعمارگر انگلستان را زدیم و آبرویش را در دنیا بردیم و اقتدار آنها را تا توانستیم تضعیف کردیم.» مصدق سپس با اشاره به عملکردهای دشمنانه دولت بریتانیا گفت: «این دولت در این مدت، از تحریم اقتصادی ما، توسل به دولتهای دیگر بر ضد ما، رشوه دادن به دستنشاندگان داخلی و تحریک ایادی خود در ایران، و تهدید و ارعاب نتیجه نگرفت. قبلا تهدیدهای نظامی آن هم اثری نکرده بود.»
رابطه گرگ و میش نمیخواهیم
نخستوزیر ملیگرا، سپس قطع مناسبات را تنها راه جلوگیری از ادامه عملکردهای ویرانگر بریتانیا دانست و گفت: «ما خواستیم که با قطع روابط، به این تحریکات و تشبثات پایان دهیم. ما روابط گرگ با میش را نمیخواهیم. در طول تاریخ از این روابط رنجهای فراوان بردهایم. انگلستان مثل هر امپریالیست دیگر نمیخواهد ملل ضعیف، رشد و ابراز وجود کنند و بنابراین داشتن رابطه با چنین دولتی درست و منطقی نبوده است.»
پس از این سخنان، وکلای مجلس شورای ملی با کف زدن و خوشحالی، سخنان مصدق را تایید کردند.
مصوبه ملی شدن صنعت نفت ایران که از سوی مجلس شورای ملی تصویب شده بود، ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تایید نهایی مجلس سنای ایران رسید و زلزله عمیق در روابط ایران و بریتانیا را آغاز کرد. «فرانسیس شپرد» سفیر وقت بریتانیا در تهران، چنان از ملی شدن صنعت نفت ایران هراسان شد که عصر روز تصویب این قانون در مجلس شورای ملی، در یک کنفرانس مطبوعاتی به این اقدام مجلس اعتراض کرد.
شکایت بیحاصل بریتانیا به دیوان لاهه
۵ خرداد ۱۳۳۰ دولت انگلستان که منافع بیپایان خود در ایران و صنعت نفت را در شرف نابودی میدید، با استناد به معاهده ۱۳۱۲ میان تهران و لندن، شکایتی علیه ایران تنظیم کرد و به دیوان لاهه فرستاد. دولت بریتانیا گرچه سرانجام با شکست مواجه شد و دیوان دادگستری بینالمللی، صلاحیت خود در رسیدگی به این شکایت را نفی کرد، اما با تحریمهای سنگین علیه دولت مصدق و فشارهای نظامی و سیاسی، دست به تنبیه او زد.
در کنار فشارهای مختلف سیاسی و اقتصادی، افراد مختلفی از جمله «بازیل جکسون» از مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس، «ریچارد استوکس» وزیر مشاور دولت بریتانیا و همچنین بانک جهانی ترمیم و توسعه، از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا شهریور ۱۳۳۱ برای حل اختلافات میان تهران و لندن تلاش کردند، اما دولت مصدق همه پیشنهادها را مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت و غیرقابل پذیرش تشخیص داد.
مخالفت با پیشنهاد چرچیل-ترومن؛ پیشنهاد متقابل
مصدق به پیام مشترک «وینستون چرچیل» نخستوزیر بریتانیا و «هری ترومن» رییس جمهور ایالات متحده هم که حاوی پیشنهاداتی از جمله رفع تحریمها و کمک بلاعوض ۱۰ میلیون دلاری به ایران بود، پاسخ منفی داد. او ۱۶ شهریور ۱۳۳۱ در این باره گفت: «از سراپای این پیام اینطور استنباط میشود که برای دولت انگلستان چنین تصور باطلی حاصل شده که در نتیجه تضییقات آن دولت، اکنون دولت و ملت ایران به آن درجه از استیصال رسیدهاند که به قبول هر شرایطی حاضر شده و به معامله اضطراری گردن گذارند و حال آنکه با وجود تمام مشکلات اقتصادی و مالی، ملت ایران به هیچ قیمتی حاضر به قبول شرایط ناروا که به استقلال سیاسی یا اقتصادی یا خدای ناخواسته به حیثیت و شرافت ملی ایران لطمه وارد سازد، تن در نخواهد داد.»
محمد مصدق دوم مهرماه ۱۳۳۱ پیشنهاد متقابل ایران را به دولتهای بریتانیا و امریکا تسلیم کرد. او در این پیشنهاد علاوه بر اینکه هر گونه توافق را ملزم به رعایت مفاد قانون ملی شدن صنعت نفت دانست، از شرکت نفت انگلیس میخواست که «قبل از هر چیز مبلغ ۲۹ میلیون پوند به ایران بپردازد.» دولت بریتانیا پیشنهادهای مصدق را «نامعقول و نپذیرفتنی» اعلام کرد.
حسین نواب، مانعی در برابر قطع روابط
در نیمه مهر ۱۳۳۱، دولت ایران سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان تصمیم گرفت روابط با انگلستان را قطع کند. اما «حسین نواب» وزیر امور خارجه با این اقدام مخالفت کرد. با استعفای حسین نواب، دکتر حسین فاطمی نماینده مجلس شورای ملی و مدیر روزنامه اختر، وزارت امور خارجه را بر عهده گرفت.
دکتر مصدق و دکتر فاطمی، تصمیم ایران برای قطع روابط با بریتانیا را عملی کردند
سرانجام ۲۴ مهر ۱۳۳۱، تصمیم دولت مصدق اعلام شد. ۳۰ مهر در جلسه فوقالعاده هیئت وزیران به تصویب کابینه رسید و عصر همان روز دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه، نامهای به جرج میدلتون کاردار بریتانیا در ایران فرستاد و «تصمیم دولت شاهنشاهی ایران را مبنی بر قطع روابط سیاسی با دولت علیاحضرت ملکه انگلستان» ابلاغ کرد.
محتاجیم؛ اما نه به قیمت تسلیم شدن
پس از آن بود که بخشنامهای از سوی وزارت امور خارجه به نمایندگیهای سیاسی ایران در نقاط مختلف جهان ارسال شد و از آنها خواست «متن نامه را عینا به استحضار مطبوعات حوزه ماموریت خود برسانید.» اللهیار صالح سفیر ایران در امریکا و یکی از یاران نزدیک مصدق، در یک نشست مطبوعاتی، اعلام کرد: «دنیا میداند که ایران محتاج به منافع تجارت بینالمللی به خصوص در معامله نفت میباشد، ولی نه به قیمت تسلیم شدن به انگلستان. من صمیمانه امیدوارم که دولت انگلستان در اعمال خود تجدید نظر نموده و سیاست جدید همکاری پیش گیرد تا بتوانیم بار دیگر روابط بین دولتین را برقرار کنیم.»
۶ آبان ۱۳۳۱ دستور خروج اعضای سفارت و ماموران رسمی دولت انگلستان صادر شد. اعضای هیئت نمایندگی انگلیس ساعت ۱۳ و ۱۵ دقیقه دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۳۱ وارد محدوده مرز خسروی شده و از ایران خارج شدند و ۱۰۰ سال روابط نزدیک ایران و بریتانیا پایان یافت. وقفهای که چندان طول نکشید و با سرنگونی دولت مصدق در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به بازگشت «روباه پیر» به ایران منتهی شد.