آمریکایی‌ها می‌توانند از مرزهای خود محافظت و قانون را در داخل کشورشان اعمال کنند اما نمی‌توانند و نخواهند توانست با مداخله نظامی به مشکلات خاورمیانه که خود مسبب آن‌ها بوده‌اند،‌ پایان دهند.

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران، پایگاه تحلیلی "کانترپانچ" در مقاله‌ای به قلم "داگلاس مک گرگور"، سرهنگ بازنشسته آمریکایی می‌نویسد: مداخلات نظامی آمریکا همیشه از الگویی آشنا پیروی کرده است. این مداخلات از زمانی شروع شد که واشنگتن تصمیم گرفت تا در یک درگیری مداوم،‌ از یک طرف حمایت و جانب داری کند. صرف نظر از ماهیت واقعی طرفین درگیری، طرفی که واشنگتن از آن حمایت می‌کند، تا مقام تقدس بالا برده می‌شود، در حالیکه طرف دیگری که واشنگتن تصمیم می‌گیرد تا به آن حمله کند، همیشه اهریمن جلوه داده می‌شود.

*** «رادوان کارادزیچ» و «راتکو ملادیچ»، بهانه آمریکا برای مداخله نظامی در منطقه بالکان
طولی نمی‌کشد که مظنونین همیشگی، نومحافظه کاران و مداخله جویان لیبرال که در ظاهر جمهوریخواه یا دموکرات هستند، بهانه‌های قدیمی خود را تکرار می‌کنند. در دهه 1930، آن‌ها اعلام کردند که «ما نمی‌توانیم بگذاریم که یک هیتلر دیگر ظهور کند.» در سال 1991، این شخص منفور، صدام حسین بود. در سال 1995، «رادوان کارادزیچ» و «راتکو ملادیچ»، بهانه آمریکا برای مداخله نظامی در منطقه بالکان بود. در سال 1999، «اسلوبودان میلوسویچ»، رئیس‌جمهور سابق یوگوسلاوی، این بهانه را به دست رهبران آمریکا داد. تمام این افراد، جنایات فجیعی را مرتکب شده بودند و سزاوار تحقیر جهانی بودند اما در اصل، هیچ کدام  با بسیاری از حاکمان هم عصر خود در بالکان و خاورمیانه ــ که دست نشانده دولت آمریکا بودند ـــ تفاوت فاحشی نداشتند.

*** تجاوز شبه نظامیان به لیبی، نتیجه بمباران نیروهای ناتو به رهبری آمریکا بود
برای مردم بی‌اطلاع آمریکا که نیروهای نظامی آن‌ها هزاران کیلومتر دورتر فعالیت می‌کردند، این مسئله اهمیتی نداشت. با افزایش تبلیغات رسانه‌های غربی، شک و تردیدهای معمول، جای خود را به طرفداری از اقدام نظامی داد.
اما حالا همه چیز عوض شده است. پس از 13 سال مداخله نظامی در افغانستان و عراق، و پس از تماشای تجاوز شبه نظامیان به لیبی که نتیجه بمباران نیروهای ناتو به رهبری آمریکا بود، آمریکایی‌ها محتاط ‌تر شده‌اند. درست است که اقدامات شبه نظامیان در خاورمیانه بسیار وحشیانه و به دور از تمدن است، اما پشتیبانی از جنگی تمام عیار برای نابودی داعش، که حضور ده‌ها هزار سرباز آمریکایی و تفنگدار دریایی در منطقه را می‌طلبد، ایده بسیار ضعیفی است. 

*** وقتی که یافتن و حمله به نیروهای صرب، برای نیروی هوایی آمریکا بسیار دشوار و پردردسر شد
امروز نیز شاهد تکرار لشگرکشی هوایی کوزوو در بین النهرین هستیم. به همین خاطر، یادآوری لشگرکشی هوایی آمریکا که از 28 فوریه 1998 تا 11 ژوئن 1999 به طول انجامید، حائز اهمیت است. 
در کوزوو، هنگامی که توپ و تانک‌های یوگوسلاو (صرب)، و سربازان، در سراسر منطقه‌ای کوهستانی و جنگلی در ناحیه‌ای کوچکتر از ولز پراکنده شدند، یافتن و حمله به نیروهای صرب، برای نیروی هوایی آمریکا بسیار دشوار و پردردسر شد. دفاع هوایی قدیمی اما قدرتمند صرب، که به طرز ماهرانه‌ای با رادارهای تجاری تلفیق شده بود، از ارتفاع کمتر از 11000 تا 15000 پایی، حملات هوایی موثر و به شدت خطرناکی را راه‌اندازی کرد.

*** انهدام نیروگاه‌های برق و پل‌ها، تاثیر چندانی بر حواث کوزوو بر جای نگذاشت
ژنرال «وس کلارک»،‌ در مواجهه با این وضعیت، نبرد هوایی را از کوزوو به صربستان، یعنی جایی که هواپیماها می‌توانستند به راحتی زیرساخت‌ها را شناسایی کرده و مورد حمله قرار دهند، گسترش داد. در ابتدا، نتیجه حملات آمریکا به صربستان، در تلویزیون تحسین برانگیز به نظر می‌رسید و برای رهبران محاصره شده ناتو، نیروبخش بود. اما واقعیت این است که انهدام نیروگاه‌های برق و پل‌ها، تاثیر چندانی بر حواث کوزوو بر جای نگذاشت.
پس از مدتی متحدان اروپایی آمریکا صبر و تحمل خود را از دست دادند. آن‌ها می‌پرسیدند که چرا رهبران نظامی ناتو، نبرد هوایی را بر نیروهای صرب در کوزوو متمرکز نکردند؟ شماری از شهروندان صرب و آلبانیایی در حملات هوایی به نیروهای نظامی و زیرساخت‌های صربستان، کشته شدند. همان طور که پیش‌بینی می‌شد،‌ حمایت عمومی از نبرد هوایی در  بین مردم آمریکا و اروپا روز به روز کم‌تر شد.

***«میلوشویچ»، بدون حمایت‌های مادی روسیه چاره‌ای جز تسلیم شدن نداشت
اما ژنرال «کلارک»، بدون اینکه دلسرد شود، بر به کارگیری نیروهای زمینی آمریکا و اروپا اصرار داشت. او معتقد بود که پیکار هوایی معادل عملیات «تندر خروشان» در سال 1965 است که در نهایت به درگیری نیروهای زمینی آمریکا در ویتنام منجر شد. اما این طور نبود.
پس از هفته‌ها مذاکره، «استراب تالبوت»، سرانجام موفق شد تا موسکو را متقاعد کند که از بلگراد حمایت نکند. موسکو از حمایت بلگراد دست کشید، چرا که برای مقابله با اقتصاد درهم شکسته خود و شورش بی‌امان مسلمانان در چچن، به حمایت آمریکا و اروپا نیاز داشت.
«میلوشویچ»، بدون حمایت‌های مادی روسیه در قالب غذا و سوخت، هیچ چاره‌ای جز تسلیم شدن نداشت. بدون غذا و سوخت، صدها هزار نفر از مردم صربستان در سرمای شدید زمستان بالکان،‌ جان خود را از دست می‌دادند. نیروهای صرب از کوزوو عقب‌نشینی کردند. بیرون راندن صرب‌ها از کوزوو، به طور کلی 4.5 میلیارد دلار هزینه در پی داشت. به علاوه، این حملات هوایی،‌ 9 میلیارد دلار خسارت به صربستان وارد کرد. زیان اقتصادی کشورهای حاشیه رودخانه دانوب، ایتالیا و یونان نیز میلیاردها دلار برآورد شد. اما کلینتون توانست از فاجعه بالکان جان سالم به در ببرد.

*** کشورهای عربی از افزایش قدرت و نفوذ ایران در دمشق، بغداد و امارات متحده عربی، به شدت وحشت دارند
از بخت بد اوباما، خاورمیانه دیگر یک کوزووی کوچک و کم جمعیت نیست. او نمی‌تواند به راحتی از بیانیه‌های گوش خراشی که در آغاز سیاست نسنجیده و شتابزده فرماندهان نظامی خود در خصوص مداخله هوایی ایراد کرده بود، عقب‌نشینی کند. 
از دریای مدیترانه تا اقیانوس هند، اتحاد نظامی قدیمی جنگ سرد در حال فروپاشی است و بسیاری از نخبگان حاکم بر کشورهای عرب که سابق بر این، از آن‌ها حمایت می‌کردند، اکنون از داعش حمایت می‌کنند؛ چرا که از افزایش قدرت و نفوذ ایران در دمشق، بغداد و امارات متحده عربی، به شدت وحشت دارند.

*** اردوغان از حمایت واشنگتن از استقلال کردها و بغداد عصبانی است
رجب طیب اردوغان،‌ رئیس‌جمهور ترکیه، از  آغاز دوره ریاست‌جمهوری‌ خود، با هر گونه ابتکار عمل نظامی و دیپلماتیک آمریکا در منطقه مخالفت کرده است. اردوغان که از ناکامی اخوان المسلمین در حفظ قدرت خود در مصر ناامید شده، برای مقابله با حملات گروه تروریستی داعش به مخالفان منطقه‌ای خود، هیچ تمایلی نشان نمی‌دهد.
اردوغان و حامیان عرب آن در منطقه، از حمایت واشنگتن از استقلال کردها و بغداد عصبانی هستند. داعش هر چه باشد، از نظر اردوغان، اعضای آن ترک‌هایی هستند که از قفقاز، آسیای مرکزی و آناتولیا به این گروه پیوسته‌اند.

*** رهبران آمریکا شهامت اخلاقی ندارند
زمان بیشتر، روش‌های جدید، پول بیشتر، نیروهای بیشتر و شرکای استراتژیک بهتر، هیچ یک نمی‌توانند این واقعیت‌ها را در منطقه تغییر دهند. انتخاب منطقی برای اوباما این است که حقیقت را به مردم آمریکا بگوید و اعتراف کند که مداخلات نظامی آمریکا در خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی، چیزی جز یک زخم کهنه و گودال بی‌انتهایی برای خون و پول آمریکایی‌ها نیست. آمریکایی‌ها می‌توانند از مرزهای خود محافظت و قانون را در داخل کشورشان اعمال کنند اما  نمی‌توانند و نخواهند توانست با مداخله نظامی به مشکلات خاورمیانه که خود مسبب آن‌ها بوده‌اند،‌ پایان دهند. 
البته، تعلیق این عملیات‌های نظامی بی‌اثر و بی‌نتیجه، به درک و فهم و شهامت اخلاقی نیاز دارد. اما متاسفانه رهبران آمریکایی از شهامت اخلاقی چندانی برخوردار نیستند. به گفته «سر بنجامین دیسرایلی»، نویسنده و سیاستمدار انگلیسی، «شهامت نادرترین خصوصیتی است که در زندگی سیاسی پیدا می‌شود.»



انتهای پیام./
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار