شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
هنوز چند روزی به دهم محرم مانده بود و کاروان نینوا در مسیر عشق، حسین (ع) اصحاب خود را گفت: «من خود را کشته بینم» گفتند: «چگونه یا اباعبدا.. .؟» گفت: «خوابی دیدم، دیدم سگانی مرا می‌دریدند و در آن میانه سگی بود دو رنگ.. .»غروب غمبار عاشورا فرا رسید پیکرش بی یار و یاور برزمین افتاده بود، جمع بسیاری بر گرد او بودند و هر یک زخمی بر آن پیکرمطهر وارد می‌ساخت، اما بین آن مردمان با آن قساوت قلب، هیچیک را یارای پایان ماجرا نبود.. .
خولی به شتاب از اسب فرود آمد تا خورشید سر او را برباید.. . او نیز نتوانست و شمر آمد به گودی قتلگاه حق.. . آن گاه که عشق تنها بود؛ آه وسعتی به پهنه تاریخ یافت. در فکر آن گودالم که خون تو را مکیده است.. . هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم.. . در حضیض هم می‌توان عزیز بود.. . از گودال بپرس.. . ابدیت آینه ای است، پیش روی قامت رسای تو در عزم.. . شیرین ترین لبخند بر لبان اراده توست.. .

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.