به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران ؛ اوراسیا ریویو در گزارشی بااشاره به برگزاری انتخابات میان دورهای در آمریکا نوشت : انتخابات میان دوره ای در ایالات متحده برگزار شد و نتایج آن نیز با پیروزی قاطع جمهوری خواهان به پایان رسید . حتی اگر رسانه های وابسته به جناح دموکرات این قطعیت در موفقیت را رد کنند نمی توان تسلط حزب پیروز را بر اکثریت کرسی های کنگره و سنا نادیده گرفت .
واقعیت تاسف برانگیز این است که ایالات متحده کشوری که دارای دوخط اقتصادی فاحش دارا و ندار می باشد و در واقع هیچ ایدئولوژی روشنی در رهبری هر دو حزب اصلی سیاسی در این کشور برای حل و فصل این مسائل بومی و نیز موضوعات بین المللی وجود ندارد و تنها یک مسئله مورد توجه فراوان قرار می گیرد : حفظ و تداوم امپراطوری .
اکنون تنها نگهبان این امپراطوری رو به زوال " باراک اوبامایی " است که از دید بسیاری از شهروندان آمریکایی و مردم سایر ملل منفور و بی کفایت است . اوباما فاقد سیاست هایی میانه ای و بطور کلی فاقد توانمندی های یک رهبر قدرتمند و پرنفوذاست . حتی اگراوباما نیز شخصا فردی ضدجنگ و مخالف با تنش زایی در جهان بود مسلما در برابر درخواست های جنگ افروزانه نمایندگان جمهوری خواه کنگره مخالفتی نخواهد کرد . درخواست های نمایندگانی مانند جان مک کین ، لیندسی گراهام و دیگر افرادی که به نظر میرسد رغبت فراوانی برای وارد کردن آمریکا به یک جنگ هسته ای دارند .
باراک اوباما دچار اشتباهات محاسباتی فراوانی در مواجهه با امور بین المللی شده است . چنین رویکردی می تواند نه تنها موجبات نابودی وی را فراهم نماید بلکه شرایط فاجعه باری را برای هرکسی که در آمریکا زندگی می کند یا با این کشور ارتباطاتی دارد ، ایجاد کند . عملکرد اوباما در قبال روسیه همانند نگاهی است که "فرانکلین روزولت" 32 مین رییس جمهوری آمریکا در سال1941 در قبال ژاپن داشت . بااین تفاوت که امروز عواقب اشتباهات و سیاست های نادرست به مراتب شدیدتر از هفت دهه پیش است .
در ژوئیه 1941 ایالات متحده تحریم های نفتی بر علیه ژاپن اعمال کرد و این کشور را وادار کرد تا نیاز سوختی خود را از چین تامین نماید . همین اقدام واشنگتن موجب شد هرگونه امیدی که مقامات یا مردم آمریکا برای ایجاد هژمونی در آسیا داشتند ، از بین برود . این اقدام اقتصادی آمریکا " سرزمین خورشید های تابان " را بادو گزینه پیش رو ساخت : اول اینکه خواسته های خود را نادیده گرفته و تسلیم آمریکا شود ( که منابع ملی این کشوررا به شدت محدود می کرد ) و یا اینکه متوسل به جنگ با واشنگتن میشد .
تنها پاسخ قابل قبول در این شرایط جنگی بود که در دسامبر همان سال به وقوع پیوست . هفتاد و سه سال بعد ایالات متحده بار دیگر تحریم هایی را بر ضد کشور روسیه اعمال کرده است : کشوری که نهایت تلاش خود را برای تامین امنیت مرزهای خود انجام می دهد ، اقدامات گسترده ای برای اعمال نفوذ در منطقه و جهان دارد و به ایجاد همکاری های اقتصادی در منطقه ژئوپلتیکی اوراسیا کمک می کند .
دولت ایالات متحده با استفاده از جریان اصلی رسانه های جهانی _ که دارای نفوذ در اذهان عمومی دنیا هستند _ به گونه تبلیغات علیه مسکو انجام داده اند که گویی روسیه دشمنی برای کل دنیا و تجسمی از شرارت است و ولادیمیر پوتین یک ضدقهرمان است که غرب باید از آن بترسد . واشنگتن در حال بردگی کشی از اتحادیه اروپا و ناتوست و برای هفت دهه ماسکی نظامی توسط پنتاگون بر چهره خود زده است تا نشان دهد که با اجرای تهاجماتی در حال اجرای امپراطوری خود است .
تحریم ها روش دیگری از جنگ و سلاح هایی هستند که به اندازه انفجار ، اسلحه و تانک درد و کشتار ایجاد می کند . تاریخچه چنین سیاستی عموما با شکست یا نتایج معکوس همراه بوده است . اما آنچه به وضوح از سیاست تحریمی حاصل می شود این است که چنین اقدامی در درازمدت کشور تحریم کننده را فلج کرده و در کوتاه مدت باعث ایجاد آسیب های جبران ناپذیر به شهروندان کشورهای مورد تحریم خواهد شد .
اقدامی که ایالات متحده در اعمال تحریم بر ضد کشورهای دنیا انجام می دهد منجر به جنایات دسته جمعی عمیق و گسترده ای شده که در طول تاریخ سابقه نداشته است . کشورهای غرب آسیا ، کوبا و اکنون روسیه از جمله کشورهای هدفی هستند که واشنگتن سیاست خصمانه و ناعادلانه تحریم های یک جانبه را بر ضد آنها اعمال کرده و می کند . تلاش برای نابودی اقتصاد نوظهور روسیه در دنیا از اصلی ترین دلایل اعمال تحریم بر ضد مسکو می باشد .
آمریکا سالهاست بذر تروریسم و آشوب را در سرزمین های مختلف با اعمال سیاست های تحریمی کاشته و به شکل احمقانهای همچنان در حال تکرار و ادامه این سیاست گذاری احمقانه است .
واقعیت این است که واشنگتن نیازی به یک عروسک خیمه شب بازی در کاخ سفید ندارد که هر از گاهی دور جدیدی از تحریم های اقتصادی و تجاری را بر علیه کشوری مطرح کرده و برای تصویب آن در سنا و کنگره تقلاکند بلکه نیازمند رهبری است که با شناخت وضعیت کنونی دنیا و ملزومات رفتاری بخشی از خرابکاری های دیرینه این کشور را در خاک سایر ملل کاهش داده و مشروعیت آمریکا را بازگرداند . طبیعتا اوباما نتوانسته چنین عملکردی را از خود نشان داده و ثبت نماید .
انتهای پیام /