ابلیس‌های زمانه برای غروب نور الهی هر بار نیرنگ‌هایی در سینه دارند، تابش پرتوهای خورشید نبوت، عرش خدا، بانوی استقامت و غنچه‌های حسینی بوستان نبوت بینی ابلیس را بر خاک می‌مالد...

به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران، حال و هوای عجیبی فضای گلستان نبوی را فرا گرفته، گل های یاس زهرا(س) و غنچه‌های  حسینی، گلستان نبوی را با عطر افشانی شان جنتی کرده‌اند.

ابلیس‌های زمانه برای غروب نور الهی هر بار نیرنگ‌هایی در سینه دارند، تابش پرتوهای خورشید نبوت، عرش خدا، زینت اسلام، بانوی استقامت و عطر افشانی یاس‌های زهرا(س) و غنچه‌های حسینی بوستان نبوت بینی ابلیس را بر خاک می‌مالد و این بار نیز با همه ارغوانی شدن بوستان نبوت پیروزی با حق است و اهالی بوستان عرش خدا..

امروز بارانی از بلورها، یاقوت‌ها و عقیق‌های بوستان عرش  خدا و گلستان نبوی پهنای زمین را ارغوانی کرده است. پس از گذشت چند روزی از غروب خورشید منا و وصال گل‌های یاس زهرا(س)، شقایق‌ها و لاله‌های رضوانی در بوستان عرش خدا گلستان نبوی در سوگ عزیزان‌شان زمین را ارغوانی کرده‌اند.
 
یاس‌های زهرا(س) و غنچه‌های حسینی گلستان نبوی پس از گذشت از کاووس غم انگیز فراغ عزیزان خود و خستگی طاقت فرسای کاروان اسارت وارد مجلس طاغوتیان شده‌اند.

چشم ها بارانی و دل‌ها جنتی است اینجا کجاست...!؟

غنچه حسینی گلستان نبوی با هم نشینی چند روزه‌اش با شاه عرش خدا اکنون وارد مجلس طاغوتیان می‌شود با نگاهی بر شاه و خورشید عرش خدا که بر نی‌های طاغوتیان نور افشانی می‌کند و نگاهی بر بانوی استقامت زمزمه کنان می‌گوید اینجا کجاست...!؟
او روزها و شب‌هایش را با نور افشانی خورشید عرش خدابرنی‌های طاغوتیان سپری کرده است.

چند روزی است که با گام های کوچکش سرزمین بلا و کوفه را پیموده و اکنون در تالار طاغوتیان است. غنچه حسینی با شنبم‌های حسینی یاقوتی اش بر غریبی خورشید عرش خدا، یاس‌های زهرا(س) ، شقایق‌ها و لاله‌های رضوانی تالار طاغوتیان را ارغوانی می‌کنند.

او عاشق است عاشق پرتوهای خورشید عرش خدا حتی زمانی که بر نی‌های طاغوتیان است...
خورشید زینت اسلام و بانوی اسقامت در تالار طاغوتیان مقابل ابلیس شوم بلا نور افشانی می کنند.

او با نعره‌ای شیطانی از طلوع زیبای خورشید زینت اسلام و بانوی استقامت باران آتشینش را در تالار طاغوتیان احاطه می کنند.
ابلیس شوم بلا برای ارغوانی کردن یاس‌های زهرا(س) و غنچه‌های بوستان نبوی بر خورشید عرش خدا هتک حرمت می‌کند.

آه از زمانی که دل های یاس های زهرا(س) و غنچه‌های حسینی بوستان نبوی جنتی می‌شوندو با بارش بارانی از بلورها، یاقوت‌ها و عقیق‌های جنتی شان تالار طاغوتیان را ارغوانی می‌کنند...

آری امروز هفتمین روز  غروب خورشید منا وطلوع خورشید عرش خدااست و روز هتک حرمت ابلیس شوم بلا و طاغوتیان به مقام والای خورشید عرش خدا، خورشید زینت اسلام،بانوی استقامات، یاس‌های زهرا(س) و غنچه‌های حسینی بوستان نبوی است.

سلام و درود بر دل‌های ارغونی اهل بیت(ع)، سلام و درود بر شهدا و اسرای کرب وبلا، سلام و درود بر امام حسین(ع)، سلام و درود بر طفل 3ساله حضرت ابا عبدالله(ع)، حضرت رقیه(س)....

*آن چه باید درباره شانزدهم محرم بدانیم

روز شانزدهم محرم مصادف با روز ورود اهل بیت (ع) به مجلس ابن زیاد و هفتمین روز شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان است.
زمان ورود به اهل بیت به مجلس ابن زیاد ملعون با مشاهده حضرت زینب(س) که با لباس کهنه در مجلس ابن زیاد حضور داشت پرسید: این زن کیست؟

جوابی نشنید، دوباره پرسید کسی جواب نداد.

دفعه سوم کنیزی صدا زد، او زینب(س) دختر علی ابن ابی الطالب (ع) است.

ابن زیاد ملعون رو کرد به حضرت زینب (س) گفت:‌خدایت درباره خاندانت چه کرد.

حضرت زینب(س) فرمود: والله در کرب و بلا جز نیکی و زیبایی ندیدم. آنها با شجاعت به قتلگاه خود شتافتند ولی خداوند به زودی تو و آنان را در یک جا گرد هم می آورد تا در پیشگاهش محاکمه شوید. خشم سراسر وجود نحس ابن زیاد را فرا گرفت و دستور قتل حضرت زینب(س) را صادر کرد.

اما اطرافیان از ترس ممانعت کردند ابن زیاد ملعون برای این که دلش خنک شود شروع به دشنام دادن کرد و فریاد زد: خدا دل من را با کشتن حسین(ع) و عزیزانت خنک کرد. ابن زیاد ملعون ادامه داد:‌خدای را شکر که شما را رسوا ساخت، مردانتان را کشت و سخنانتان را دروغ ساخت.

حضرت زینب(س) بانگاهی تحقیر آمیز به آن سرکش بی نام و نسب کرد و فریاد زد: سپاس خدای را که ما را انتصاب به پیامبرش گرامی داشت و از آلودگی ونا پاکی دور و شخص تبه کاری چون تو را رسوا کرد.
ابن زیاد ملعون رو کرد به امام سجاد(ع)فریاد زد: تو چه کسی هستی؟ امام سجاد(س) فرمود: من علی بن الحسین(ع) هستم.
ابن زیاد گفت: مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟

امام(ع) فرمود: من برادری به نام حضرت علی اکبر(ع) داشتم که رذل‌ترین مردم او را کشتند.
ابن زیاد گفت: آیا خدا او را نکشت؟

امام زین العابدین(ع) بر اساس آیه 42سوره زمر در پاسخ ابن زیاد ملعون فرمود: خداوند جان‌ها را به هنگام مرگشان می‌گیرد هر چند خداوند جان هرکس را هنگام مرگ می‌ستاند ولی برادرم را عده ای ستمکار به شهادت رساندند.

ابن زیاد ملعون از جواب دندان شکن امام (ع) خشمگین شد و گفت: ‌تو با جرات و جسارت پاسخ مرا می‌دهی؟! هنوز در تو توانایی پاسخگویی به من وجود دارد؟

او را ببرید و گردن بزنید!؟

حضرت زینب(س) هنگامی که اوضاع را این چنین دید امام(ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد ملعون فرمود:‌بس است، هرچه خواستی از خون ما بر زمین ریختی. به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد. اگر می‌خواهی او را بکشی، مرا نیز همراه او به قتل برسان.

ابن زیاد ملعون به حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) نگاهی انداخت وگفت:شگفتااز مهر خویشاوندی! به خدا سوگند! گمان می‌کنم این زن دوست دارد با برادر زاده‌اش  کشته شود. از علی بن الحسین(ع) در گذرید که گمان می‌کنم همین بیماری برای در دور بخش کافی است.
امام (ع) رو به حضرت زینب(س) کرد و فرمود:‌ عمه جان! آرام باش تا من با وی سخن بگویم و آن گاه روبه ابن زیاد کرد و فرمود: این پسر زیاد! آیا ما را به قتل تهدید می‌کنی؟ مگر نمی‌دانی که کشته شدن در راه خدا عبادت دیرین ما و شهادت مایه کرامت و افتخار ما است.

پس از گفتگوی میان ابن زیاد ملعون و حضرت زینب(س) و امام زین العابدین(ع) ابن زیاد  که کاملا شکست خورده بود دستور داد امام(ع) و اهل بیت(ع) را در خانه ای کنار مسجد اسکان دهند.

ابن زیاد ملعون در حضور امام سجاد(ع) حضرت زینب(س) و اهل بیت (ع) با چوب دستی‌اش به دندان‌های مبارک امام حسین(س) بازی می کرد و گفت: حسین(ع) دندان های خوبی داشت همین طور که با چوب دستی به لب و دندان مبارک حضرت اباعبدالحسین(ع)‌می‌زد گاهی می‌گفت: زود پیر شدی ای اباعبدالله(ع)

در این هنگام حضرت رباب دوید سر مطهر امام را از طشت برداشت و در آغوش گرفت و هی بوسه زد و مرثیه سرایی کرد و فرمود: آه حسین(ع) جان! هیچ وقت فراموش نمی‌کنم نیزه‌های بر بدن پاره پاره را، هیچ وقت فراموش نمی‌کنم جنازه پاره پاره حسین(ع)، تشنه لب روی خاک گرم را، همه با مشاهده این صحنه گریه و زاری و برای غریبی امام حسین(ع) و اهل بیت (ع) ایشان سوگواری کردند.

*نگاهی بر رویدادهای مهم شانزدهم محرم

پیامبر اسلام(ص)از اول بعثت سیزده سال در مکه معظمه به طرف بیت المقدس نماز خواند و بعد از هجرت هفده یا نوزده ماه به طرف مدینه منوره و مجددا به سمت بیت المقدس ایستاد.

برخی از یهودیان به پیامبر (ص) ایراد کردند که تو تابع قبله ما هستی. پیامبر(ص) سخت غمناک شد و دوست داشت که خداوند قبله را تغییر دهد. رسول خدا(ص) شبانه روی به‌آسمان کرد و منتظر امر خدا شد.

روزشانزدهم محرم به مسجد بنی سلمه رفت و مشغول خواندن نماز ظهر به سمت بیت المقدس شد، جبرئیل در رکعت دوم نازل شد و فرمود: نگاه‌های انتظار آمیز تو را به سوی آسمان برای تعیین قبله می‌بینم!

اکنون تو را به سوی قبله‌ای که از آن خشنود باشی باز می‌گردانیم. پس! روی خود را به سوی مسجد الحرام کن! و هر جا باشید روی خود را به سوی آب برگردانید! و کسانی که کتاب آسمانی به آن‌ها داده شده به خوبی می‌دانند این فرمان حق است از ناحیه پروردگارشان صادر شده و خداوند از اعمال آن‌ها در مخفی داشتن این آیات غافل نیست.

در این هنگام جبرئیل دست پیامبر (ص) را گرفت وبه سمت کعبه معظمه برگرداند این رویداد پس از رجوع رسول خدا(ص) ازجنگ بدر در سال دوم هجری قمری و در مسجد ذوالقبلتین اتفاق افتاد.

گزارشی از زهره کلهر

انتهای پیام/
برچسب ها: طلوع ، نور ، امام ، کاروان ، اسرا ، زینب س
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار