از لیبی تا عراق، غرب، در ایجاد ثبات در كشورهایی كه به بهانه برقراری دموكراسی و احیای حقوق مردم، به آنها تجاوز می‌كند و با سرنگون كردن حاكمان این كشورها كه به آنها دیكتاتور می‌گوید ، بارها عدم توانایی خود را نشان داده است .

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پایگاه نیو ایسترن آوت لوك، برخلاف ژست صلح جویانه غرب، دخالت آنها جزء به ورطه نابودی و هرج و مرج كشاندن و تجزیه این كشورها چیز دیگری به بار نیآورده است. با از بین بردن دیکتاتورهای كشورهای هدف از راس قدرت ، دقیقا یک خلاء قدرت ظاهر می‌شود، كه اغلب موارد توسط شبه نظامیان قبیله‌ای رقیب آن حاكمان و یا جناح‌های سیاسی مخالف پر می‌شود.
 


كشور لیبی تصویری کامل از این پدیده است . پیش از سرنگونی و قتل معمر قذافی در سال 2011، لیبی به عنوان یک کشور با ثبات و مرفه در جهان شناخته می‌شد ، که بالاترین استاندارد زندگی در قاره آفریقا را در اختیار داشت . ویلیام اینگدال در کتاب 2012 خود با عنوان : "افسانه‌ها ، دروغ‌ها و جنگ نفت" می‌نویسد :
"لیبی بالاترین استاندارد زندگی را در قاره آفریقا دارد . قذافی در 42 سال حكومت خود در لیبی ، تقریبا كمترین شكایت را از حكومت یك دیكتاتور (به گفته غرب) به خود دیده است . بیشترین بخش منابع مالی خدمات بهداشتی و درمانی ، آموزش و پرورش و سوخت ، از طریق یارانه دولتی تامین می‌شد . 

لیبی با قذافی ، پایین‌ترین نرخ مرگ و میر نوزادان و بالاترین نرخ امید به زندگی را در بین تمامی كشورهای آفریقایی در اختیار داشت . چهار دهه پیش زمانی كه معمر قذافی امور قدرت را از شاه ادریس بیمار به دست گرفت ، نرخ باسوادی زیر 10٪ قرار داشت . امروز نرخ باسوادی بیش از 90٪ است . کمتر از 5 درصد جمعیت لیبی دچار سوء تغذیه‌اند !، رقمی پایین‌تر از ایالات متحده !! . 


در پاسخ به افزایش قیمت مواد غذایی در ماه‌های اخیر (در ماه‌های آخر دوره ریاست خود) ، قذافی لغو مالیات بر مواد غذایی را در دستور كار دولت خود قرار داد . درصد كمی از جمعیت لیبی ، حتی كمتر از كشور هلند ، زیر خط فقر زندگی می‌کنند " .
 
امروز ، بعد از مداخله غیر قانونی ناتو در سال 2011 ، كشور لیبی كاملا یک کشور بالكانیزه شده است ، که به سه بخش مجزا تقسیم شده است ؛ شامل شرق کشور در منطقه برقه ( بَرقه به ناحیهٔ ساحلی شرقی لیبی گفته می‌شود. در زبان‌های اروپایی به این ناحیه «سیرنائیک» یا «کورنائیک» می‌گویند. این منطقه در عهد باستان به پناپولیس نیز معروف بوده و از همین روست که در برخی منابع اسلامی نام این منطقه انطابلس یا بنطابلس نیز ثبت شده‌است.)، و غرب به طرابلس در شمال غرب و فزان در جنوب غربی تقسیم می‌شود . 

كشور لیبی در حال حاضر عاری از دولت مرکزی است و در یک جنگ قبیله‌ای خانمان سوز گرفتار است ، جالب این که شبه نظامیان زمانی در كنار یكدیگر علیه قذافی می‌جنگیدند ، اما اكنون رقیب همدیگر هستند . بسیاری از فعالان در سناریوی جنگ لیبی و سرنگونی قذافی كه با کمک سازمان سیا و MI6 برای سرنگونی قذافی ماموریت داشتند ، اكنون در كنار تروریست‌های سوریه در جنگ نیابتی علیه بشار اسد شركت دارند .


تولید نفت کشور لیبی در چنین حالت بحرانی ( از سال 2011 ) ، کم شده است و شبه نظامیان اكنون در رقابت برای کنترل بر منابع طبیعی کشور با یكدیگر نزاع دارند .

این امر ممکن است سازمان سیا را در نهایت به پشتیبانی از ژنرال خلیفه حفتر به عنوان یک رهبر دست نشانده جدید برای اطمینان از ثبات شرکت‌های بزرگ نفتی در ادامه غارت منابع کشور لیبی در بزرگترین ذخایر نفت آفریقا ، متقاعد كند . اما بر خلاف عراق ، نفت به عنوان مهمترین دلیل برای مداخله غرب در لیبی نبوده است . كلید خوردن سناریوی تغییر رژیم قذافی عمدتا به دلیل آن بود كه لیبی به عنوان یک کشور مستقل ، خارج از کنترل کارتل‌های بانکی غرب عمل می‌كرد ، به عبارتی دیگر یك بانک مرکزی 100% دولتی .

قذافی همچنین در برابر ایده گسترش نظامی آمریکا در آفریقا از طریق فرماندهی آفریقا (آفریکام) مخالفت می‌كرد، و بر برنامه‌ریزی برای فروش نفت با دینار طلا به جای دلار آمریکا اصرار داشت ، كه همین امر باعث به چالش کشیده شدن دلار به عنوان ارز جهانی می‌شد.


عراق نیز ، پدیده خلاء قدرت (بعد از تجاوز غرب ) را تجربه كرده است ، شرایطی كه کشور عراق را ناامن و به بالكانیزه كردن آن دامن زده است . از سال 2003 که صدام حسین از قدرت سرنگون شد ، عراق به طور فزاینده‌ای توسط جنگ و فقدان رهبری مرکزی قوی ، به آشوب و ناامنی كشانده شد و در آستانه تجزیه قرار گرفته است . دستور کار غرب در عراق همواره تقسیم کشور به سه منطقه و بهره‌برداری از ذخایر بزرگ نفت این کشور است ، كه در این مسیر جنگ ساخته دست غرب برای مجتمع نظامی صنعتی غرب بسیار سودمند خواهد بود .

البته هم صدام حسین و هم معمر قذافی ، دیکتاتورانی بودند که نباید مورد ستایش قرار بگیرند ، واقعیت امر این است كه نه ظالمان و نه رژیم‌های دست نشانده غرب راه حل مناسبی برای مشکلات این دو کشور نیستند . با این حال هم عراق و هم لیبی اكنون بعد از دخالت نظامی آمریكا و غرب ، بی‌ثبات تر و ناامن‌تر شده‌اند و هر دو رهبر از طریق دخالت نظامی غیرقانونی از قدرت سرنگون شده‌اند! . 

عراق خالی از جنگ فرقه‌ای 
با وجود رویه ناعادلانه صدام در زمامداری عراق و آزار و اذیت گروه‌های خاص ، جامعه عراق تا حد زیادی عاری از تنش‌های فرقه‌ای بود. ایالات متحده در حمایت و همدستی با رژیم صدام حسین در طول جنگ ایران و عراق در سال 1980 كوتاهی نكرده است اما در انجام برنامه‌های راهبردی خود در منطقه ، به رفیق سالهای دور خود نیز رحم نكرده است .


در مقاله گاردین به قلم مدرس جامعه شناسی سامی رمضانی با عنوان : "اسطوره‌های فرقه‌ای در عراق" ، آقای رمضانی معتقد است كه قبل از سال 2003 در این کشور ، ترکیبی از گروه‌های قومی و مذهبی بودند كه اتفاقا به صورت كاملا مسالمت‌آمیز همزیستی داشتند ، اما بعد از سیاست غرب برای تجزیه و تسخیر و بالكانیزه كردن عراق ، چنین ادعاهایی به گوش رسید .

عراق و لیبی هر دو هشداری علنی به مردم سوریه در مورد اجرایی‌شدن سناریوی تغییر رژیم در این كشور تلقی می‌گردد . جدا از فرافكنی‌های غرب در این مورد ، بشار اسد یک حاکم مردمی است که فرقه‌های مختلف مذهبی و قومی در این کشور آزادانه در كنار یكدیگر زندگی می‌کنند . جنگ نیابتی سوریه با هماهنگی غرب در مدت سه سال جان نزدیك به 200000 سوری بیگناه را گرفته است و جای شكی نیست كه سوریه بعد از سرنگونی بشار اسد جهنمی واقعی برای زندگی خواهد بود ، چرا كه به مانند لیبی و عراق ، خلاء قدرت بعد از حمله نظامی تنها مزدوران و تروریست‌ها را به این كشور تحمیل خواهد كرد ، به عبارتی شفاف‌تر نابودی كامل كشور سوریه !! در ادامه قطعا سوریه مانند دو مورد قبلی ، بالكانیزه خواهد شد .

اگر دولت فعلی دمشق توسط یک رژیم دست نشانده طرفدار غرب جایگزین شود ، احتمالا ساخت خط لوله گاز طبیعی که اسد بارها از عبور آن از خاك سوریه مخالفت كرده بود - مجددا كلید خواهد خورد . 


یکی از مسیر پیشنهادی برای انتقال خط لوله از قطر ، قسمت تحت کنترل میدان گازی قطر در خلیج فارس ، از طریق عربستان سعودی ، اردن ، سوریه و ترکیه است . این خط لوله در ادامه ، توانایی تامین گاز طبیعی اروپا را دارد كه عمده هدف از اجرای این طرح ، کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه و کاهش درآمد صادرات عمده مسکو است .



انتهای پیام./

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار