به گزارش
دریچه فناوری اطلاعات باشگاه خبرنگاران ؛ زندگی کوهی از تجربه است، پس برای داشتن یک زندگی بهتر و آسودهتر، باید مجهز به تکنیکهایی شد. بعضی از آدمها اصولا آدمهای بدخیم و مسمومی هستند. تعدادی از آنها حتی خودشان از تأثیر منفیای که روی آدمهای پیرامونیشان میگذارند، آگاه نیستند، اما بقیهشان از ایجاد آشفتگی، به هم زدن کارهای مردم و افسرده کردن آنها، خشنود میشوند.
وجود یکی از این افراد در خانواده، دانشگاه و محیط کار مساوی است با ایجاد پیچیدگیهای زیاد در روند کار، نزاعهای بیمورد و بدتر از همه استرس. ناگفته پیداست که استرس چه تأثیر منفیای میتواند روی ما بگذارد. پژوهشها نشان دادهاند که حتی چند روز استرس، میتواند میزان کارایی نورونها را در هیپوکامپ ما کاهش بدهد و باعث مختل شدن تفکر عقلانی و حافظه در ما بشود. استرس چند هفتهای میتواند باعث آسیب برگشتپذیر در دندریتها شود و استرس مزمن هم میتواند اصلا باعث تخریب نورونها شود. استرس تهدیدی است برای موفقیت ما و در این میان آدمهای با عملکردها و ذهنیتهای مسموم، با ایجاد احساسات منفی در ماه میتوانند باعث همین استرس مزمن بشوند که برای مدیریت این افراد، باید تجربهها و تواناییهای خاصی را در خود پرورش دهید.
ا
گر بیتجربه باشید، دچار این ناپختگی ها می شوید؛– عصبانی و درگیر شوید: در این صورت ممکن است خودتان متهم به نداشتن ثابت روانی و کارایی شوید و کارتان عقب میافتد. تازه اگر ثابت شود که حق با شما بوده است، در بسیاری موارد چنان که افتد و دانی، درگیری و دعوای شما با پادرمیانی و ریشسفیدی کسی حل میشود، فرد خاطی به سر جایش برمیگردد و شما مجبور میشوید تا دوباره با او کار کنید.
– هیچ کاری نکنید و خاموش بنشینید که در این صورت فرد بدذات جدیتر میشود.
– بخواهید یکی بشوید مثل خود آن فرد که در این صورت به آرمانها و شخصیت خودتان توهین کردهاید.
اما آدمهای باتجربه به این دامها نمی افتند، یک بررسی توسط TalentSmart نشان داده است که ۹۰ درصد آنهایی که مهارتهای اجرایی بالا دارند، توانایی کنترل احساسات خود و رام باقی ماندن را دارند و یکی از مهارتهای عمده آنها حنثی کردن همین آدمهای سمی است.
۱- هرگز اجازه ندهید آدمهای شاکی از زمین و زمان، به دامتان بیندازندبعضی از آدمها اصولا دوست دارند، افراد مؤدب و با شخصیتی را پیدا بکنند و سر آنها را با شکوه و شکایت در مورد مشکلات شخصیشان به درد آورند. شما به عنوان یک آدم نیکنهاد ممکن است چند بار وقت بگذارید و راهنماییهایی به آنها بکنید، اما هر چه که میگذرد متوجه میشوید گویی هدف آنها درد دل صرف یا گرفتن راهنمایی نیست، آنها میخواهند مرتب حرف بزنند و مجرایی برای دفع عقدههای خود پیدا کنند.
بعضی از آنها که خود را آدمها ناکام و بدبختی میدانند، از تکنیک روانی بدی استفاده میکنند، آنها سعی میکنند با القای بدبختی در ذهن دیگران، به خود بقبولانند که چون تنها بدبختهای عالم نیستند، نباید زیاد سخت بگیرند. برای همین در اداره، سر صحبت را با یک فرد موفقتر از خود باز میکنند و با به رخ کشیدن موفقیتهای بعضی دیگر، سعی میکنند حس یأس و بیهودگی را در بالادستی خود ایجاد کنند.
آنها سعی میکنند، همه دستاوردهای خوب شما، همه ویژگیهای شخصیتی تحسینبرانگیز شما، همه مهارتهای دستنیافتنی شما را حقیر نشان بدهند. آنها از کار خود دست برنمیدارند، مگر آنگاه شما را به باتلاق خود بکشند و وقتی توانستند شما را در حال دست و پا زدن برای رهایی ببینند، دست میکشند. هرگز تصور نکنید که قطع صحبتهای آنها، ترک کردن اتاقتان در هنگام ورود این افراد، کاری بیادبانه و گستاخانه است. اگر کسی به اتاق شما بیاید و بخواهد در نزدیک شما دو ساعت سیگار بکشد، آیا معترض او نمیشوید؟ پس چطور به این آدمها اجازه میدهید که به کارشان بدهند.
اما اگر آدم کمرویی هستید یک تکنیک ساده برای قطع حمله آنها، قطع کردن صحبت آنها و پرسیدن این سؤال کلیدی است: ... میدانم که خیلی بدبختی، خودت فکر میکنی که چه راه چارهای داری و چطور میخواهی مشکلت را حل کنی؟ این طوری خیلی وقتها رشته افکار آنها قطع میشود، دست از شکوه و شکایت برمیدارند و رهایتان میکنند.
۲- تکانهای نباشید و احساسات خود را کنترل کنیدخشمگین شدن و دشنام دادن خیلی ساده است. اما تصور میکنید که به دنبال آن، افراد بدذات چه میکنند، آنها دقیقا دوست دارند شما به چنین ورطهای بیفتید و کنترل خود را از دست بدهید. پس به یاد داشته باشید که همیشه در یک دعوا و مجادله، فردی که کنترل خود را از دست میدهد، همیشه بازنده است.
اگر یکی از همکاران و یا زیردست شما، همیشه باعث کندی کار و تخریب جایگاه میشود، سعی کنید که با آرامش دلایلی قاطع برای ناکارایی او پیدا کنید و وقتی پرونده شخص تکمیل شد، سعی کنید که به او حمله خونسردانهای کنید!
۳
- جواب ابلهان مسلما خاموشی است!اگر آدم روانپریشی در خیابان یقه شما را بگیرد و ادعا کند که شخصیت مهمی است، آیا وقت میگذارید و برایش دلیل و برهان میآورید که که افکارش هذیانی است؟! به همین صورت در محیط کار و تحصیل هم، سعی در ایجاد تفکر عقلانی و استدلالپذیر کردن بعضیها غیرمنطقی است.
شما ممکن است آدم آرمانگرایی باشید و با تصور اینکه میتوانید همه چیز را تغییر بدهید، بخواهید که شیوه عملکرد و تفکر آدمهای بدذات را هم تغییر بدهید، اما باید بدانید که بسیاری هم هستند که اصولا اختلال شخصیت دارند، مثلا شخصیت ضداجتماعی دارند و تلاش برای اصلاح آنها آب در هاون کوبیدن است.
۴- برای خود حریمی ایجاد کنیدهمیشه مجبور نیستید که به صورت رو در رو با افراد مشکلدار کار کنید. حتی اگر این فرد، یکی از همکارهای شما در یک پروژه یا محل کار باشد، میتوانید تعاملات خود را با وی محدود کنید و اگر لازم باشد باواسطه کاری را به او محول کنید یا از او تحویل بگیرید.
۵- پشبینیشان کنید!اگر به قدر کافی با یک فرد با عملکرد بدخیم سر کرده باشید و اگر به اندازه کافی باهوش باشید، میتوانید همه رفتارها و عکسالعملها او را پیشبینی کنید و خودتان را برای مقابله با او آماده کنید.
۶
- آدمهای باتجربه نمیگذارند که هیچ چیز باعث محدود شدن سرخوشی و احساس خوشبختیشان شودخوشبختی یک چیز کاملا درونی است و خیلی وقتها هیچ ربطی به جایگاه شغلی و میزان درآمد شما ندارد. اما در این میان خیلی از ماها از نظر روانی نیاز داریم که تأییدیه دیگران را برای احساس خوشبختی داشته باشیم. یعنی تا مطمئن نشویم که چند نفر در محیط کار، خوشبختی و عملکرد ما را تأیید نمیکنند، حس رضایت به ما دست نمیدهد. آن دسته از ما که نیازمند گرفتن این تأییدیه هستیم، همیشه نگران هستیم که پشت سر ما حرفهایی زده شود، گوش به زنگ میمانیم و سعی میکنیم متناسب با حرفهاو غیبتها و انتظارات مردم، عملکرد خود را تنظیم کنیم.
اما تلاش برای همرنگ شدن با جماعت، باعث میشود که از آرمانها و اهداف مخفی درونی خود به دور بمانیم و واقعا خوشبختی از ما فاصله بگیرد. بنابراین باید تأکید کنم که خوشبختی و رضایت خاطر، چیزهایی درونی هستند، هیچ وقت برای حرف و حدیثهای بیرونی، ارزشی قائل نشوید. خودتان باشید و در جهت استعدادهایتان حرکت کنید. اگر آدمی هستید که از خواندن یک رمان یا دیدن یک فیلم خوب لذت میبرید، اگر آدمی هستید که صرف یک شام در رستوران با اعضای خانواده یا یک خرید کوچک، شادتان میکند، نگذارید که حس لذت و خوشبختی شما با حرفهای مردم فروکاسته شود.
اصولا بسیار از مردم توانایی درک لذتهایی به غیر از لذتهای جسمانی را ندارند و خیلی بیهوده است که به آنها بفهمانید که خواندن، نوشتن، عاشقی بیدغدغه، ورزش یا اندیشههای خردمندانه چه لذتی دارند.
۷- آدمهای موفق عملگرا هستند و به جای تمرکز روی مشکلات، روی راهحلها کار میکنندآدمهای بدخیم پیرامون شما، کاری جز فهرست کردن مشکلات بلد نیستند، اما این شمایید که میتوانید با چند کار کوچک، یک تغییر واقعی در شرکت و محل کارتان ایجاد کنید. شما ممکن است نتوانید، کل مشکل را حل کنید، اما میتوانید شرایط را قابل تحملتر کنید.
۸
- ببخشید اما فراموش نکنید!بخشایش به این معنی است که شما علیرغم بیمهری شخصی، کینه و دشمنی را از ضمیر خود پاک کنید. در روند بخشایش، بیشترین کسی که سود میبرد، خود شمایید. چون احساس خوب بزرگمنشی به شما دست میدهد، اطرافیان شما بیشتر به شما احترام خواهند گذاشت و در عین حال از شر افکار مزاحم راحت میشوید. اما بخشایش به معنی فراموشی نیست، شما باید نوع عملکرد آدمهای پیرامونیتان را به یاد داشته باشید تا دوباره ضربه نخورید و مورد سوء استفاده قرار نگیرید.
۹-
از نشخوارهای فکری پرهیز کنیدبعضیها عادت دارند که اتفاقات منفی زندگیشان را مرتب با خودشان مرور کنند و بیمهریها و خیانتهای دیگران را به یاد آورند. ولی آدمهای با تجربه موفق یاد گرفتهاند که به این ورطه نیفتند.
۱۰-
میزان مصرف کافئین خود را محدود کنیدزیاد محصولات دارای کافئین مثل قهوه استفاده نکنید، چون نوشیدن قهوه زیاد باعث ترشخ بیشتر آدرنالین میشود، آدرنالین هم هورمونی است که اصولا بدن را برای مبارزه آماده میکند. بدنی هم که آماده نزاع باشد، خیی راحت واکنش نشان میدهد، بنابراین میتواند به دام آدمهای خبیث بیفتد و گرفتار بازی آنها شود.
۱۱
- به اندازه کافی بخوابیدخواب خوب، هوشمندی شما را در کنترل احساسات تقویت میکند و سطح تنش را میکاهد. یک خواب خوب، شما را آدم مثبتتر، خلاقتر و باهوشتر در مدیریت آدمهای شرور میکند.
۱۲- آدمهای خوب پیرامون خود را شناسایی کنید و یک سیستم حمایتی برای خود درست کنیدهمان طور که ممکن است آدمهای بدذاتی در پیرامون ما باشند، آدمهای خوبی هم پیدا میشوند که دنیایی از تجربه، خردمندی و مهربانی هستند، سعی کنید که آنها را شناسایی کنید و به گاه نیاز از کمکها و مشاورههای آنها بهره ببرید.
۱۳ –
از تجارب قبلی خودتان درس بگیرید و شیوههای تعاملتان را ارتقا بدهیداگر آدمی بودهاید که تا با حال با بیتجربگی مورد سوء استفاده آدمهای خبیث دور و برتان واقع میشدهاید، باید بگویم که اصولا مغز انعطاف خاص خودش را دارد، طوری که میتوانید به تدریج تجربه کسب کنید و بهتر با این افراد مقابله کنید. شما به تدریج یاد میگیرید که در مقابل هر واکنش این افراد، اتخاذ چه تکنیکی سودمندتر و عقلانیتر است. مثلا یاد میگیرید که به جای اینکه یک جمله و طعنه آنها آرامش شما را به هم بزند، نشان بدهید که عین خیالتان نیست و با نشان دادن خونسردی و یک لبخند، نشان بدهید که حمله آنها چقدر سست و بیفایده بوده است و در نهایت به جای اینکه شما دچار تنش شوید، تنش را در خود آنها ایجاد میکنید. شما به تدریج یاد میگیرید که از تکنیک پاسخ ندادن تکانهای و ضدحمله صبورانه استفاده کنید و بهتر از همه یاد میگیرید چطور با بزرگی کردن و به رخ کشیدن مهارتهای خود، افراد بدذات را منزوی کنید.
گزارش از مریم عبدالهی
افرادی رگ و ریشه خواصی ندارن و میخوان به هر عنوان خودشون به چیزی شبیه کنند
افرادی که همیشه اوغده ای بودن و مریض الحوال هستن و به مسابح افراد دور برشون به جایی رسیدن که فقط با سوزدن بلیط دیگران بلیط خودشون به رخ بکشن
افرادی که نمیتونن خودشون جایی تخلیه کنن و دق دلشو سر افراد دور برشون میزنن
این افراد و گرهها و کسی که در این شاخن همه از پروش بد و تربیت بد و بی تدبیری اول خانواده سپس جامعه هستن
اینگونه افراد باید در فیلتر ها گرفتار شون و و درمان بشن مانند ارئه گواهی نامه ،پروانه کسب،….
جامعه مدرن و پیشرفته به انسان ها های پیشرفته و مدرن نیاز داره
گرفتار شدن در چنین جامعه بیماری برای افراد آگاه و مدرن کمی سخته اما باید چگونگی تعامل با این نوع بی فرهنگی و ناشایستگی بدست بیارن و ضمن آن خود گرفتار و مبطلا نشن…
…..
مطالب زیادی هست اما این جمله پایان حرف بنده باشه
ریشه یابی مسائل و حل و فصل ریشه بهتر از آن هست که ما هزارتا نوع دارو تزریق کنیم تا جامعه به خودش بیاد
باید از تعصبات بی دلیل دست بر داریم و خودمون برای پیشرفت و مدرنیته شدن حاضر کنیم ….
به امید روزی که ما به حسرت به جوامع دیگر نگاه نکنیم و ….خود یکی از آن باشیم
خسته میشه
همون قطع رابطه خوبه فقط کاری نکن تحریک بشه،مثلا ازش بدگویی یا...
همش شوخی های فیزیکی با من و دختر خالم میکنه
یه بار هم باهاش برخورد کردم دلی تمومی دداره
به نظر شما چه باید کرد؟
میخواستم بپرسم اگه این شخص مادر شوهر باشه و مدام با همدیگه توی یه خونه زندگی کنید چی؟ راه حل چی میتونه باشه؟
ممنوم از پاسخگوییتون
سپاس
برش بی محلی تیز تراز شمشیر است
مادر خانم من بدلیل ناتوانی های جسمی خودشو انداخت خونه ما و با لعنت و نفرین های دروغ به پسرش مدعی شد که پسرش همه پولهاشو خورده و چیزی براش نگذاشته۔ خلاصه الان چهارسالی هست که پیش ما زندگی میکنه۔ بدلیل اینکه دلش پیش پسرش هست، هرروز بهش زنگ میزنه و احوالپرسی میکنه۔ و پشت سر من و همسرم کلییییی حرف های ناجور میزنه۔ مثلا میگه من و همسرم هرگز لیاقت پسرشو نداریم و ۔۔۔۔ من به همسرم میگم ببریمش اسایشگاه تا بینمون خراب تر نشه۔۔۔ولی از اونجایی که همسرم ادم مهربونیه نمیخواد مادرش بره اسایشگاه۔۔۔مادرشم ای موضوع را فهمیده و هر روز موش میدوونه۔۔۔ الان همسرم افسردگی جدی و شدید گرفته و من مونده م چه کنم۔ شما جای من باشید چه میکنید
مقاله ای بسیار عالی بود اما من مادرم بسیار بد ذات هستش مثلا وقتی که من میخوام برم دانشگاه و دیرم شده میگه تهش نمیری دیگه درس زیاد هم مهم نیست وقتی هم که بچه بودم اصلا تو درسام و کارای دیگه ام کمکم نمی کرد کلا به پیشرفت من کمک نمی کنه چیکار کنم؟؟؟؟
من هـميش زير تاثير كنترول هـمسرم قرار ميگرم ، هنگامي كه در مورد كارهـاي روزمره در خانه اتفقات واقع سود أو از دشنام دادن و رفتار رشت هـيچ وقت دريغ نميورزد . من خيلي زير تاثير روحي قرار دارم و به اعزاي فاميل هـم ياد اوري كرده نميتونم . اگر ياد اوري كنم هم چيزي بحتر نميشه چون كه هـمسرم ميگه من هـمينطور استم. لطفا أز شما خاحش دارم كمكم نمايد .من در مورد مشكلاتم در انترنت سرچ كردم كه اين ارتكل شمرا خوندم پليز أز شما خوهـش مكنم جواب نظرم را ارسال كنيد.
من یه دوستی دارم که از هزارتا دشمنم بدتره حالا براتون تعریف میکنم
این بشر کلا خیلی پرروئه!
مثلا ما با هم کلاس زبان میریم همش من براش بلیط کارت میزنم یا اینکه با ماشین بابام بر میگردیم خونه اما وقتی میاد مدرسه به من بدی میکنه خیلیییی چش سفیده!
یه دفعه هم امتحان داشتیم و کتابمو خونه جا گذاشته بودم اما اون بهم نداد بخونم و رفتم از کس دیگه ای کتاب گرفتم
به تلافی کارش یه دفعه که آزمون داشتیم (البته آزمون مهمی نبود) کتابمو بهش ندادم و باهام قهر کرد
در صورتیکه وقتی کتابشو بهم نداد اصلا باهاش قهر نکردم
چیکار کنم که حرصش در بیاد؟
میخوام حسابی حالشو بگیرم
لطفا کمکم کنید
ممنون بابت توجهتون
فقط بی محلی کن دیگه دوستی نکن
مهم نیست بفهمه یا حالش گرفته شه
مهم اینه که تو شخصیت اونو شناختی و دیگه بعنوان دوست روش حساب نکن...بچسب به درست آگه ترقی کنی با دوستای بهتری آشنا میشی...به امید خدا
نیلوفر جان عزیزم فکر میکنم سایتو اشتباه اومدی
خواهر شما دچار بیماری شده و اصلا فرد بد ذاتی نیست
با خدا باش و پادشاهی کن و روز به روز موفقیت های زندگی تو ببر بالا. بزار دق کنند از حسادت
بخاطره کتک گوشم اسیب دیده و بدنم پر کبودیه و سرم دائما درد میکنه ولی نمیتونم از خونه برم بیرون
پدرم میگه شوهرته و حق داره
هیچ کاری نمیتونم بکنم خواهش میکنم تو انتخاباتون دقت کنید
بخاطره کتک گوشم اسیب دیده و بدنم پر کبودیه و سرم دائما درد میکنه ولی نمیتونم از خونه برم بیرون
پدرم میگه شوهرته و حق داره
هیچ کاری نمیتونم بکنم خواهش میکنم تو انتخاباتون دقت کنید
الان یه زن بابا دارم که خیلی خیلی خبرچین هست ،هر انسانی قاعدتا یه سری خطاهایی رو مرتکب میشه .منم چون ۷ سالم بود ک مامان بابام جدا شدن قاعدتا یسری مشکلات و اشتباهاتی دارم
اما اون به جایی که بیاد راه درستو بهم نشون بده .کوچک ترین اشتباهی که من میکنم میره به همه میگه
یعنی تو کوچه و محله و اقوام تمام زندگی منو گزارش کرده
واقعن امونم رو بریده
دیگه کلافم
چیکار کنم به نظرتون ؟
من ی راهنمایی از شما میخواستم
در خصوص مساله ای که سالهاست درگیرم ولی نتیجه نمیبینم
من خواهری دارم که از کودکی ب دلیل اختلاف سن کمتر همیشه ب گونه ای موردایجاد حسادت و مشکلاتی در پی آن شده است.
طوری که در موارد ریز دایم در حال مقایسه است.بسیار بهانه گیر و دنبال جنجال است با وحود اینکه سن کمی هم ندارد ولی نمیدانم چرا رفتار خود را عوض نمیکند.چند سالپیش دچتر بیماری روحی شد و چند سالی دارو مصرف کرد.متاسفانه در پی آن خانواده خیلی مراعات کردند.با وجود اینکه تحصیل خود را تمام کرد و مشغول به کار است ولی رفتار کودکانه دارد .ودنبال ایجاد تنش دعوا و بحث است.بقدری تحمل شرایط برای من به شخصه سخت شده که قصد جدا شدن از خونواده رو دارم چون هیچ جوره اختلاف وکلید کردن اون رو من متیجه نمیده..این وفتار رومن تاثیر بد گذاشته وباعث سلب ارامشم شده.لطفا راهنماید کنید.
هیچ کاری با این افراد نمیشه کرد
لطفا راهنمایی کنید ،داستان از این قراره که عموم و بابام پیش یکی از اقواممون کار میکردن تا اینکه عموم مغازه میگیره و بابام هم میخواست جدا مغازه بگیره که اون مرده نمیذاره و همش اذیتش میکنه و شکایت میکنه که این بده کاره و هر روز هم حرفش عوض میشه و یه بهونه میاره ،بنظر شما باید چی بهش گفت تا دست برداره
اون تا بدبختی منو با چشاش نبینه دلش اروم نمیشه. فقط هم دلیلش حسادته.همه رو با من دشمن کرده.یکسره پشت سرم حرف میزنه. متاسفانه خیلی بهم نزدیکه. تو مهمونی همین که منو میبینه اینقد حالش بد میشه که از چهرش میشه فهمید. اون برون گراست من درون گرا .همه رو جمع میکنه دور خودش و تو مهمونیا همیشه من تنهام. هیچ راهی هم نداره.نمیدونم چیکار کنم دیگه؟؟؟
نمره اول کلاس بشو
اینطوری اون میفهمه ک در تو هیچ تذلزلی ایجاد نشه
و بهتره ک دیگه فراموشش کنی
چون اون دیگه ب درد تو نمیخوره....
مادرت باید ب تو افتخار کنه
تو بهترین کار رو کردی
خوشحالم ک همچین پسرای باشعوری تو کشورمون هست
همیشه موفق باشی