وی ادامه داد: در جریان موسی و خضر نبی هر دو معصوم و پیامبراند اگر چه
شریعت در اختیار حضرت موسی کلیم بود اما در جریان هم نشینی و مسافرت این دو
پیامبر (ص) حضرت موسی اشکال واردی به جریان سوراخ کردن کشتی به حضرت خضر
کرد که پاسخ حضرت خضر هیچ ارتباطی به سؤال ندارد ولی هر دو قانع شدند. اگر
کتابهای تفسیری از طبری تا المیزان را نگاه کنید نمیتوانید مطلبی پیدا
کنید که راز کار حضرت خضر را بیان کرده باشد. اگر چه حضرت خضر در اشکال به
موسی بیان کرد که چون کشتیهای سالم را میگیرند من این کشتی را سوراخ کردم
تا برای صاحبش بماند اما این جواب هیچ ربطی ندارد و قانع کننده نیست.
پس معلوم میشود که رمزی در این پاسخ نهفته است که حضرت موسی ساکت شد. این
در حالی است که حضرت موسی میتوانست بگوید با سوراخ کردن کشتی ما اصلاً به
ساحل نمیرسیم که بخواهند کشتی را بگیرند. اما وقتی حضرت خضر این پاسخ را
داد با گوشه چشمی به او گفت تو چرا این حرف را میزنی تو که خودت تجربه
کردهای، مگر آب میتواند بدون اجازه ما وارد کشتی شود. طوری خضر به موسی
گفت که موسی فهمید چه خبر است. در موارد دیگر هم همینطور است. این همان
رازی است که در هیچ کدام از تفاسیر به آن اشاره نشده است.
آیتالله جوادی اظهار کرد: بعد فرمود شما میمیرید و محکمهای است. جریان
موت در سوره صافات آیه 59 به طور مفصل بیان شد که ما یک موتی از دنیا به
برزخ داریم یک موتی از برزخ به قیامت و یک موتی از قیامت به بهشت داریم که
آن موتها موت بدنی نیست بلکه این موتها نظیر «موتوا قبل از تموتوا» است
که این موت ارادی است و بدنی نیست یعنی موت برای انتقال از مرحلهای به
مرحله بعد است.
وی اضافه کرد: مطلب بعدی این است که عقل فقط حکم را کشف میکند و مهندسی و
ایجاد حکم برای ذات اقدس اله است چرا که او اشیاء را آفرید، احکام و
لوازم اشیاء را میداند لذا احکام را نیز باید خدا تنظیم کند و عقل چون
اینها را میفهمد حکم خدا را میتواند کشف کند در قبال عقل، نقل نیز کاشف
حکم خداست نه مهندس و مقنن. اگر چه ممکن است عقل انسان دچار انحراف شود حکم
خدا را اشتباه کشف کند یا اصلاً به حکم خدا توجه نکند و مصداق این شود که
چه آنها را انذار کنی و چه آنها را انذار نکنی به حالشان سودی ندارد اما
این انسان همیشه امیداور است چرا که تا زمانی که سلاحش را به همراه خود
دارد مسلح است. سلاح انسان همانطور که در دعای کمیل آمده است بکاء و گریه
است «و سلاحهه البکاء» اگر این سلاح را از دست داد دیگر سوء عاقبت در
انتظار اوست اما اگر از دست نداد میتواند امیدوار باشد.
این ناله و گریه بهترین سرمایه انسان در برابر خداوند است. با دعا خیلی از مسائل حل میشود، همانطور که بسیاری از امراض جسمی و فلج جسمی حل میشود امراض مربوط به عقل و عقل عملی و فلج عقل عملی نیز حل میشود بسیار از فضیلهای دزد بودند که با دعا و سلاح گریه مرضهای عقل عملیشان حل شد. بسیاری از بت پرستان مگر نبودند که در صدر اسلام به اباذر و مقداد تبدیل شدند به هر حال اینها سابقه بت پرستی داشتند دیگر. پس میشود به واسطه راهنمایی انبیاء انسانهای بت پرست به بالاترین درجات برسند. گریه، ناله، دعا سهم اساسی در این تغییر و شفای عقل عملی دارد.
این مفسر قرآن کریم عنوان کرد: سپس خداوند به دو گروه در قیامت اشاره میکند که جزایشان مشخص است « فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ؛
پس کيست ستمکارتر از آن کس که با قرار دادن شريک براى خدا، بر خدا دروغ
بست و آن سخن راست ( دين الهى ) را وقتى براى او آمد، دروغ شمرد؟ آيا براى
کافران در دوزخ جايگاهى نيست؟» معصیت محل ابتلای مردم مکه شرک و کفر بود و
از انهایی که در زمان پیامبر شرک و کفر ورزیدند ظالم تر نیست از همین روی
جایگاه اینها جهنم است. در مقابل آنها گروه دوم است که جایگاهشان بهشت
است « وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ کسانى که آن سخن راست را آوردند و آن را با ايمان و عملِ خود تصديق کردند آنانند تقواپيشگان»
وی ادامه داد: سپس خداوند به یک اصل در مورد بهشتیان اشاره میکند اصل
بهشتیان این است که آنچه فراتر از آرزو و تصورشان در بهشت است به آنها عطا
خواهد شد « لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ؛
آنان در حالى که نزد پروردگار خویشاند هرچه بخواهند از جانب او در
اختيارشان قرار خواهد گرفت اين است سزاى نيکوکاران». سپس میفرماید آنها
که توبه کردند و پیامبر الهی را تصدیق کردند خداوند از بدترین گناه آنها
که شرک و بت پرستی است میگذرد وقتی که از بدترین گناه انسان که شرک باشد
بگذرد یقیناً از گناهان کوچک هم میگذرد. « لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَيَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ؛
آرى، آنان آن سخن راست را باور کردند تا خدا گناهان بزرگشان را که بدترين
کردارهاست از آنان بزدايد و پاداش اعمالشان را بر پايه نيکوترين عملى که
مىکردند، به آنان بدهید.» نکته ظریفی که در این آیه وجود دارد این است که
نگاه خداوند در بخشش و احسان دادن متفاوت است. یعنی اینکه وقتی میخواهد
ببخشد میفرماید که از بدترین گناه انسان که شرک باشد میبخشم که قطعاً
گناهان میانی را هم میبخشد اما در مقابل وقتی سخن از احسان میکند
نمیگوید به خوبیهای انسان یا همه خوبیهای انسان پاداش میدهد بلکه
کریمانه رفتار میکند و میگوید همه اعمال آنها را به قیمت بهترین آنها
خریدارم مانند کسی که به میوه فروش میرود و میخواهد کریمانه با میوه فروش
رفتار کند و همه میوهای خراب و سالم را به قیمت بهترین میوه و گرانترین
میوه میخرد.
شفقنا