شهادت "عمارياسر" صحابي بزرگ پيامبر در جنگ صفين (37 ق)
رساترين سخن دربارهي شخصيت معنوي او حديث رسول خدا است كه فرمود: "عمار، از سر تا پايش آكنده از ايمان است و ايمان با گوشت و خون او عجين گرديده است". همچنين، پيامبر به او فرموده بود: "تو را گروه ستمگري خواهد كشت در حالي كه تو آنان را به سوي حق و حقيقت دعوت مينمايي". اين خبر غيبي كه يكي از دلايل نبوت و راستگويي پيامبر(ص) بود آنچنان كه فرموده بود نيز اتفاق افتاد و سرانجام عمار در نود سالگي در جنگ صفين در ركاب امام علي به دست هواداران معاويه كشته شد. عمار ياسر از مسلمانان راستين بود كه در راه اسلام سختيهاي فراواني را تحمل كرد و پدر و مادر او اولين شهداي راه اسلام بودند.
درگذشت "ابن مَسكويه" حكيم و فيلسوف اسلامي (421 ق)
احمد بن محمد بن يعقوب مَسكويه از فلاسفه، حكما و مشاهير اطبّاي اسلامي اوايل قرن پنجم هجري است كه با ابوريحان بيروني و ابوعلي سينا، معاصر بود. وي همچنين در لغت، منطق، ادبيات و فنون شعر و كتابت، رياضيات و انواع فلسفه و حكمت متبحر و صاحب نظر بوده است. تَجارِبُ الاُمَمْ، اَقْسامُ الحِكْمَةِ و الرّياضي و نيز تَهذيبُ الاخلاق از جمله تاليفات اوست. ابن مسكويه در اصفهان وفات يافت و در تخت فولاد اصفهان مدفون گشت.
درگذشت "ابن رُشدِ اندلسي" فيلسوف و دانشمند مسلمان (595 ق)
ابوالوَليد محمد بن احمد بن رشد معروف به ابن رشد از بزرگترين فلاسفه و حكماي اسلامي قرن ششم هجري ميباشد كه در فلسفه و حكمت، يگانهي روزگار خود بود و در فقه، حديث، ادبيات، منطق و ديگر علوم متداول نيز تبحّر داشت. وي كه در اندلس ميزيست، نزد ملوك آن سامان مقرب گرديد و قاضي يكي از مناطق آن شد. بيشتر از صد كتاب به او نسبت داده شده است كه التحصيل، بِدايَةُ المجتهد، فلسفهي ابن رشد و الكليات و... از آن جمله اند.
رحلت آيت اللَّه "ميرزا عبدالرحيم كَليبَري" عالم و فقيه اصولي (1334 ق)
ميرزا عبدالرحيم بن نصر اللَّه انصاري جابري كليبري، از علماي اماميه و از فقهاي اصولي و ادبا و فُصَحا بوده است. وي از شاگردان آخوند خراساني و ميرزا حبيب اللَّه رشتي و مامقاني بود و سپس سالها در تبريز به تدريس فقه و اصول پرداخت. الاجتهاد و التقليد و قاعدهي لاضرر از جمله تأليفات اوست.
وقوع جنگ نهروان بين سپاهيان امام علي(ع) و خوارج (38 ق)
پس از پايان جنگ صفين ميان امام علي(ع) و معاويه بن ابيسفيان و تحميل حَكَميَّت بر امام، كوفيان كه خود را بازندهي اين ماجرا ميدانستند، امام را براي جنگ دوباره با معاويه، تحريك كردند كه با مخالفت آن حضرت مواجه گرديدند. از آن پس عَلَم ناسازگاري با امام را برداشته و پس از ماجراهاي فراوان، در مقابل آن حضرت صف آرايى كردند. امام با نصيحت و هشدار، تعداد زيادي از آنان را از جنگ با آن حضرت منصرف ساخته و به بقيه مادامي كه دست به سلاح نبرده بودند، اجازهي حضور در شهر را ميداد. ولي از آن زمان كه به جنايت و قتل دست زدند، امام به جنگ آنان شتافت و در جنگ نهروان، جز 9 نفر از سپاه چهار هزار نفري آنان، كسي زنده نماند. اين افراد را كه از دين برگشته و به امام اهانت كردند، خوارج يا خارجي مي گويند.