به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، «سید مسعود علوی» در سرمقاله «رسالت» نوشت:
برخی اصلاح طلبان در حوزه سیاست دنبال چند منحرف سیاسی مثل اکبر گنجی، مصطفی تاجزاده، عیسی سحرخیز و... افتادند و تا به خود بجنبند سر از سکولاریسم و لائیسیته درآوردند. با آنکه با اسلام و نظام و امام (ره) سر جنگ نداشتند، یک دفعه چشم باز کردند و دیدند با اسلام و نظام و امام (ره) فاصله دارند و به همان میزان به انگلیس و آمریکا و رژیم صهیونیستی نزدیک شده اند.از سوی دیگر برخی از علمایی که ادعای اصلاح طلبی داشتند در حوزه معرفت شناسی، دنبال هجویات کدیور و سروش رفتند و محصول آن، این شد که فاصله شان روز به روز با فقها و مراجع و حوزه ها زیادتر شد و ادبیات سیاسی و معرفتی خود را آلوده به فحاشی علیه فقها و عالمان دین کردند و یک دفعه افتادند در دره روشنفکری وابسته، که اگر صدای آنها را بخواهیم دقیق بشنویم، باید به بی بی سی و رادیو آمریکا گوش کنیم.
اگر آن روز که اکبر گنجی گفت؛ «امام را باید به موزه تاریخ سپرد»، اصلاح طلبان سکوت نمی کردند و در برابر او می ایستادند، راه نجاتی برای خود باز کرده بودند، امروز دیگر آقای محمد رضا تاجیک، مشاور خاتمی در دوران اصلاحات، آنها را به زندگی نباتی و نزدیک به «انگلی» و نوعی «اختگی» و «انفعال» متهم نمی کرد. اگر امروز که عیسی سحرخیز به نوامیس فکری اصلاح طلبان بد و بیراه می گوید، مثل گذشته سکوت و انفعال اصلاح طلبان ادامه داشته باشد، بی اعتمادی مردم نسبت به آنها فزون تر خواهد شد. اصلاح طلبان باید بگویند روزی که سحرخیز با بزرگان اصلاح طلب، عکس یادگاری می گرفت، نمی دانستند او به امام و نظام اعتقاد ندارد و تا این اندازه بی ریخت است؟ اصلاح طلبان باید صریحاً بگویند که با سخنان ساختارشکنانه و ضد انقلابی او مخالفند و با آن مرزبندی دارند.اصلاح طلبان و شرکایشان نباید به اصولگرایان خرده بگیرند که چرا در مورد سخنان موهن سحرخیز، حاشیه سازی کردند. آنها باید بدانند امام (ره) بنیانگذار انقلاب نور در جهان امروز است. او «حاشیه» نیست، «متن» انقلاب است. آنها نباید از این متن، دور شده و یا دچار بی مهری به آن شوند. اگر آن زمان که سروش در حوزه معرفت شناسی دین می گفت؛ «دین رازآلود مثل شعر پر ایهام و پر ابهام است» و نیز می گفت؛ «دین عظیم تر از آن است که به دست مفسران رسمی سپرده شود» و فقه و فقها را به سخره می گرفت، در برابر او می ایستادند و پاسخ علمی از باب روشنگری می دادند، امروز مجبور نبودند وقتی که او به ساحت پیامبر اکرم (ص) اهانت می کند و صریحاً آخرین فرستاده خدا را «راوی رؤیاهای رسولانه» می نامد و در پی اثبات «خوابنامه بودن قرآن» است، سکوت کنند.
امروز سروش یک فیلسوف هتاک است. فحش هایی که او در نامه پراکنی های خود به علما و بزرگان دین می دهد در طول تاریخ اسلام، اگر نگوییم بی نظیر است، کم نظیر می باشد. سروش در فتنه 88 رفت کنار «گوگوش»، با جمهوریت نظام اعلام جنگ کرد و مرتبت خود را از یک فیلسوف به یک هرزه گوی هتاک، فروکاهید و صدای خود را همراه بی بی سی و رادیو آمریکا از گوساله سامری ای که به نام «دروغ تقلب» ساخته بودند، به گوش مردم رساند. غافل از اینکه مخاطب او امت موسی (ع) نبود، بلکه امت پیامبر اکرم (ص) و امت خمینی (ره) بود. امت خمینی (ره) صدایی را که از گوساله سامری خارج می شود، فقط یک زوزه باد می داند. این امت، «بید»ی نیست که با آن «باد»، بلرزد.
پیروی برخی روحانیون از جریان روشنفکری وابسته که سر در آخور ماده و معنای غرب دارد، سر از خروج از حاکمیت و یا خروج بر حاکمیت و «بغی» درآورد. ما این فرایند را در نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن نفت و نیز نهضت امام خمینی (ره) بارها تجربه کردیم. چرا باید از یک سوراخ، هزار بار گزیده شویم؟ «تولی» به ولایت امام (ره) و رهبری، و «تبری» از دشمنان نظام و اسلام، یک تکلیف الهی است. چرا برخی از اصلاح طلبان به این فریضه مهم عمل نمی کنند؟ عمل به این فریضه، اصلاح طلبان را به دوستان انقلاب نزدیک می کند و آنها را از دوستی با ضد انقلاب و نامحرمان انقلاب بازمی دارد. انجام این فریضه به تحقق وحدت ملی و انسجام اسلامی کمک می کند و موجب اقتدار ملی در برابر دشمنان اسلام و همچنین باعث تحکیم امنیت ملی می شود. انجام این فریضه موجب می شود دشمنان در جنگ نرم علیه ملت ایران، ناکام بمانند و از سربازگیری از جبهه انقلاب به نفع مقاصد شوم خود، ناامید شوند.
دکتر محمد فرهادی که به عنوان یک اصلاح طلب معتدل در جلسه رأی اعتماد، صریحاً اعلام کرد: «رهبری، فصل الخطاب، و فتنه خط قرمز ماست»، عمل به فریضه تولی و تبری بود. آثار وجودی این عمل را در رأی اعتماد مجلس دیدیم. این فریضه، کلید اصلی خروج از انسداد سیاسی است. چرا اصلاح طلبان از این کلید برای گشودن قفل هایی که دشمنان اسلام بر سرای وحدت و همگرایی ملت زده اند، استفاده نمی کنند؟