سازمان تروریستی منافقین در میان اپوزسیون خارج نشین هیچگاه دارای جایگاه و اعتبار نبوده است، این در حالی است که این سازمان از لحاظ منابع مالی و نیروی انسانی وضعیت بهتری نسبت به سایر گروه های مخالف نظام ج.ا.ا دارد با این همه اما نتوانسته در میان اپوزسیون جایگاه خوبی داشته باشد. روح حاکم بر سازمان تروریستی منافقین در حقیقت همان ....

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،  سازمان تروریستی منافین همواره درصدد سرکوب مخالفان خود بوده است، شیوه سرکوب اما متفاوت است! دیده بان حقوق بشر در تاریخ 19 می 2005 گزارشی درباره شیوه سرکوب اعضای داخلی سازمان مجاهدین خلق منتشر کرد، در این گزارش آمده بود: « اعضاى سابق سازمان به نمايندگان گروه ديده بان حقوق بشر گفته اند موارد آزار اعضای سازمان امری رايج بوده و به بازداشت كسانى كه قصد ترک پايگاه را داشتند و زندان بلند مدت انفرادى و زدن و شكنجه ناراضيان اشاره کرده اند. چندين مصاحبه شونده كه با هم در يک سلول بازداشت بوده اند از مرگ يک همبند بر اثر ضربات وارده در سال هاى ميانى دهه ١٩٩٠ خبر داده اند. دو عضو ارشد سابق سازمان كه تصميم به ترک مجاهدين گرفته بودند گفته اند يكى به مدت هشت سال و نيم و ديگرى به مدت پنج سال در زندان انفرادى به سر برده اند. آنان بعدا در اختيار دولت صدام حسين قرار گرفتند و به زندان ابوغريب بغداد منتقل شدند و پيش از سقوط حكومت سابق عراق، به ايران برگردانده شدند.»

شیوه سرکوب سایر مخالفان که عمدتا به رسانه ها و دست اندرکاران رسانه ای مربوط می شود تخریب چهره است؛ به تازگی یکی از عناصر ضدانقلاب به نام «حنیف حیدرنژاد» که از اعضا سابق سازمان مجاهدین بوده و هم اکنون در آلمان سکونت دارد علیه سازمان تروریستی منافین دست به افشاگری زده است، او در گزارش خود به شیوه سرکوب و تخریب چهره توسط سازمان منافقین می پردازد. در ادامه به بخش هایی از گزارش مفصل «حنیف حیدرنژاد» اشاره می کنیم.


ترور شخصیت های زنجیره ای

سازمان مجاهدین خلق در جدیدترین نمونه از حمله های زنجیره ای برای ترور شخصیت مخالفان خود، این بار آقای محمد جعفری (همنشین بهار) را مورد هدف قرار داده است. سایت «ایران افشاگر» از سایت های وابسته به سازمان مجاهدین، مطلبی با عنوان «محمد جعفری ،همنشین شاگرد جلاد اوین»چ انتشار داده است. نویسنده این مطلب «خواهر مجاهد مهناز بزازی» اعلام شده است. مهناز بزازی در نوشته اش با لحن تحقیر کننده ای در مورد محمد جعفری صحبت کرده و او را به دفعات با عناوینی از این قبیل: «همنشین شاگرد جلاد، مزدور وزارت اطلاعات، پاسدار سیاسی رژیم در خارج کشور، فرو رفته در وزارت اطلاعات، دستان آلوده به خون مجاهدین، فردی خود فروخته ،خائن و .... مورد اهانت قرار می دهد.

 در حالی که رهبری سازمان مجاهدین خلق، مریم رجوی در خارج کشور مستقر است و در حالی که منتقدین و مخالفین این سازمان که این سازمان بر علیه آنها اتهام پراکنی می کند نیز در کشورهای مختلف در خارج از کشور زندگی می کنند راه و روش درست، نه اتهام پراکنی بی پایه و اساس، بلکه مراجعه به مراجع قضائی در کشور محل سکونت فرد مورد اتهام می باشد.

سوال این است که چرا این سازمان برعلیه افراد مورد اتهام در کشور محل سکونت آن افراد اقدام قانونی به عمل نمی آورد؟ وقتی سازمان مجاهدین می تواند افراد را در همان کشور محل سکونت شان به دادگاه بکشاند و می تواند از این طریق بزرگترین کارزار تبلیغی برای رسوا کردن این افراد را به پیش ببرد، پس چرا این کار را نمی کند؟ چرا به یک «افشاگری» ساده قناعت می کند؟

وقتی سازمان مجاهدین خلق با وجود برخوردای از امکانات مالی و برخورداری از وکلای برجسته بین المللی به جای به جریان انداختن یک کارزار حقوقی، از افشاگری های به سبک دستگاه استالین بهره می گیرد!

به باور من علت این شیوه ی کار رهبری مجاهدین، مریم و مسعود رجوی را باید قبل از هر چیز در بی پایه و اساس بودن ادعاهای آنها دانست؟ آنها به خوبی ابزارهای قانونی و حقوقی و روش های متمدنانه را می شناسند و مشکل کم بود آگاهی ندارند. اما، و اتفاقا به خوبی می دانند به جریان افتادن یک کارزار حقوقی می تواند باعث رسوائی خود آنها بشود. از همین رو به افشاگری یا همان ترور شخصیت روی می آورند. روشی که برای آنها در کشورهای خارجی مسئولیتی نداشته و می توانند به راحتی از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کنند.

 جنبه های «خنده دار»

از موارد خنده دار در نوشته مهناز بزازی ادعای آزادی اعضا سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش در موافقت یا عدم موافقت آنان در اضافه شدن فرد جدیدی به یکان آنان و آزادی آنها در سازماندهی او می باشد. وی می نویسد: «محمد جعفری در آبان سال 67 (چند ماه بعد از عمليات فروغ جاويدان) به ارتش آزاديبخش پيوست و در آبان سال 71 اخراج گرديد. از همان فردای ورود به ارتش آزاديبخش، ما با يك دافعة نسبتاً شديد در مورد او در ميان رزم‌آوران ارتش مواجه بوديم كه كار سازماندهی او را به‌طور جدی مشكل می كرد چون اغلب يكانها حاضر به پذيرفتن او در سازمان رزم خود نبودند».

کسانی که در درون سازمان مجاهدین  و در ارتش آزادیبخش بوده اند بخوبی می دانند چنین ادعائی کاملا مسخره است. تا زمانی که من در آنجا بودم، یعنی تا آذر 1373 ، کسی در مورد خودش هم نمی توانست تصمیم بگیرد چه برسد به اینکه رای و نظر او در ملحق شدن یا ملحق نشدن فرد دیگری اهمیت داشته باشد. در سلسله مراتب ارتشی حاکم بر آن مناسبات همه ی تصمیمات از "بالا" می آمد. این سازمان و تشکیلات بود که تصمیم می گرفت و خط را تعیین و ابلاغ می کرد. "پائین"، تنها می توانست اجرا کند و در پایان هر روز هم باید حساب پس می داد که چرا کم کاری کرده است. "آزادی و انتخاب" دو واژه کاملا ممنوعه در مناسبات سازمان مجاهدین می باشند.

مریم و مسعودرجوی هرکسی که سیاست های او را تائید نکند، لعن و نفرین کرده و در کنار وزارت اطلاعات می نشاند. در واقع این رهبری مجاهدین است که مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی را به انحراف کشانده و با سیاست های غلط ش عمر این نظام را طولانی کرده است! رهبری مجاهدین مسئول مرگ، کشته شدن، بی خانمانی، زندان و شکنجه هزاران هزار انسان و خانواده های آنها می باشد. مریم و مسعود رجوی برای آنکه از پرسش هائی که در مقابل آن قرار گرفته فرار کند، منتقدین و مخالفین خودش را به همکاری با وزارت اطلاعات رژیم [نظام] جمهوری اسلامی متهم می کند، تا فریبکارانه خودش را پرچمدار مبارزه و مقاومت در برابر این رژیم [نظام] جلوه دهد.

منبع: ما هستیم
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.