در ابتدا مطلبی را میخوانید که محمد هادی صحرایی در ستون یادداشت میهمان روزنامه کیهان با عنوان«ارتش 20 میلیونی حسینی(ع)»به چاپ رساند:اربعین آمد و رفت و سپاه غیرتمند سیدالشهدا با پاهایی پُرتاول که به یادگار
میبرند عازم شهرهاشان شدند آنان به راهی سر نهاده بودند که هر خاری از آن
دارد نشانی از کف پایی. به وطنهاشان برگشتند با تنهایی خسته از راه و
دلهایی پر از شعف و شور و شوقی که عاشقی به معشوقش رسیده دارد. گویی در اوج
آسماناند و از زیارت خدا بازمیگردند که فرمودند زیارت حسین مثل زیارت
خدا در عرش است. آنان میآیند و بوی رسول مهربانمان را به سوغات میآورند و
اینبار ما مردمان، عطر محمدی را از اویس قرنهایمان مینیوشیم چرا که
پیغمبر اعظم به مصافحه با زائر حسین میآید. آنها میآیند و همچون روزی که
از مادر متولد شدهاند پاکند و پاکیزه چون که زائر حسین به هر قدمی که در
این راه برمیدارد گناهی از او محو میگردد و حسنهای برایش ذخیره میگردد.
پس ای برادران و خواهران بهشتی و با ایمان انظرونا نقتبس من نورکم 1 که
دلهامان تنگ است و یک آسمان هوای حسین دارد خصوصا اکنون که شما میآیید و
نسیمی جانفزا میآید و بوی کرب و بلا میآید.
لشکریان اربعینی حسین،
حجکم مقبول و سعیکم مشکور که فرمودند زیارت کربلای حسین بیش از هزار حج
میارزد و این عجیب نیست که کربلا با کعبه قیاس شود وقتی که هر دو نماد
عبودیتند و زیارتشان به دستور خداست و برای قرب به او. کعبه بنا شد برای
عبادت خدا که ره گم نشود و حسین فدا شد که تا کعبه گم نشود و بندگان خدا از
جهالت و حیرت گمراهی برهند و اسلام بماند که ماند و به غیر از اسلام تمام
ادیان ابراهیمی مدیون حسین است چرا که اگر او نبود که به ناحق از دیارش دفع
شد به جرم آنکه میگفت خدای من الله است دیرها و کلیساها و کنشتها و
مساجدی که نام خدا به فراوانی در آن برده میشود ویران میگردید. 2 و حسین
حسین است چه ما از ابتدای نهضتش انقلابیگری بیاموزیم و انجام تکلیف را و
چه از تداوم نهضتش حفظ نظام اسلام و انقلاب را بفهمیم و نیز نه تنها شیعه
که اهلسنت هم و نه تنها مسلمانان که تمام ادیان ابراهیمی و بودا و بیدین
همگی مدیون حسینند مگر ما در تاریخ نخوانده در عاشورا و اربعین ندیدهایم.
اگر نیست پس آن سنی سر از پا نشناخته حسین که در اربعین کربلا خود را به
رنج سفر انداخته و آنهایی از آنان که نام حسن و حسین بر فرزندانشان
نهادهاند، و آن کلیمی ایستاده در صف غذای حسین یا آن مسیحی گریان دخیل
بسته به عباس حسین از حسین چه میخواهد؟ چرا حاجاتشان را از ارباب کریم ما
میگیرند؟ و شفای کودکانشان را از عباس و زینب. و برای رقیه اسباب بازی نذر
میکنند؟ هر چند که میدانیم در خانه کریم گدا موج میزند. گاندی رهبر هند
از حسین فاطمه چه آموخته که تنها راه نجات کشورش را در تبعیت از حسین
میداند؟ و هزاران شاهد مثال دیگری که همگی ما را به حسین فرا میخوانند،
تنها برای بشر عذر تقصیر است به پیشگاه حسین.فاطمه ای مادر همه
خوبیهای عالم چشمتان روشن. مباد که دیگر دل نگران عزاداران حسین باشی. ببین
که بیست میلیون عاشق حسین تو در یک روز چه قیامتی برای فرزند غریبت به پا
کردهاند و برای او چگونه عزاداری میکنند. گویی عزیزترین عزیزانشان را از
دست دادهاند. چه کسی برای پدر و مادرش صدها و هزاران کیلومتر را با پای
پیاده طی میکند که اینها برای حسینت پیمودهاند؟
چه کسی برای عزیزش در این
سرما سختی سفر به تن خود و عزیزانش میخرد و شیرخواره و کودکش را پیاده به
آغوش و دوش گرفته میبرد که برای حسینت این گونه میکنند؟ روزگاری تن این
خستهدلان پایی داشت که آن را در راه شما آزردهاند و دل به پاییز
نسپردهاند و اگر داغ دل بود، دیدهاند و اگر خون دل بود، خوردهاند و اگر
دل دلیل است آوردهاند و کجایی قیصر که بگویی اگر پای پر آبله شرط عشق است
آوردهاند و این خون حسین است که بعد از 1375 سال هنوز میجوشد که شهادت
تزریق خون است به پیکر اجتماع.در این مجال و مقال نامی از وهابیت سعودی
و تکفیریهای داعشی و عثمانی نبردم چون که در بین بیست میلیون زن و مرد
آماده به رزم و جهاد حسینی که فوج فوج در کربلا و نجف و کاظمین موج میزنند
ده بیست هزار جیرهخوار فریب خورده و تهی مغز و نادان که تنها زن و بچه و
بیسلاح میکشند دیده نمیشوند و زیر دست و پا له شدهاند و از ذلت و خفت
در بیابانهای جهالت و سفاهت و ضلالت به دنبال جمع کردن عقرب و مار برای
گزیدن زائرانند و این نهایت منطق و عقلانیت این حیوانات هاری است که آمریکا
و انگلیس زاییده و پای درس مفتیهای وهابی که مفت نمیارزند بزرگ شدهاند.
آنها که کرند و کورند و کودن و به جز خون چیزی جنونشان را سیراب نمیکند و
این را آمریکا و اسرائیل پاسخ دهند که اگر این بیست میلیون نفر هر کدام یک
سطل آب به ارتجاع و تحجر بریزند چه بر سر این سرمایههای آنها خواهد آمد؟
این ضرب شست، تظاهرات یک روزه حسینیان است که از ترستان هیچ انعکاسی در
شبکههای خبریای که مدعی گردش آزاد اطلاعات و اخبار در آنها هستید نیست و
به کلی آن را مسکوت گذاشتهاید.
به جهنم که نیست و چه خوب شد که نیست. اصلا
رسانه و سازمانی که اسس علی الکذب و الافتراست و برای مطامع شیطانی
استکبار برنامهریزی شده و طبق میل آمریکا و اسرائیل دروغ در بوق میکند
نمیتواند و نباید صفای بینظیر عاشقان حسین را به تصویر و صدا بکشد. از
این میگذریم که جهان سلطه و استکبار از این راهپیمایی بینظیر حسینی در
وحشت افتاده و اگر از آن عظمت نمیگویند و نمینمایانند ولی به شدت پیگیر و
رصدکننده آنند و آنها که با اعتراضات به حق چند صد نفری مردمشان به نفس
نفس میافتند با این خیل میلیونی اربعین چه میکنند؟ تاسوعا و عاشورایمان
بماند.
1- درنگی کنید و ما را بنگرید تا از نورتان فروغی گیریم (سوره حدید آیه 13)
2-
الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله.... لهدمت صوامع و
بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسمالله کثیرا.... (سوره حج آیه 40)
پروفسور کوین برت ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان «حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد» اختصاص داد:گزارش کمیته اطلاعات «سنا»ی آمریکا جزئیات هولناکی را از برنامه شکنجه
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به «سیا» فاش کرد اما مسالهای که وجود
دارد این است که در این گزارش، مهمترین موضوع نادیده گرفته شده است و آن،
این است که هدف اصلی شکنجهها چه بوده است؟ هدف پشت پرده شکنجههای سیا این
بوده که مظنونان را شکنجه دهند تا از آنها اعترافات دروغین دریافت کنند.
عاملان واقعی حملات 11 سپتامبر به برجهای دوقلو در آمریکا در واقع
صهیونیستها و متحدان آنها در دستگاه امنیت ملی ایالات متحده بودند و به
همین دلیل به شواهد ساختگی نیاز داشتند تا حمله به برجهای دوقلو در آمریکا
را گردن مسلمانان بیندازند؛ به همین دلیل افراد بیگناه را شکنجه میکردند
تا شواهد جعلی و ساختگی به وجود آورند. انتشار این گزارش تأثیرات منفی بر
وجهه ایالات متحده در سطح جهان خواهد داشت و موجب میشود آمریکا احترام خود
را در جهان از دست بدهد. نظرسنجیهای صورت گرفته حاکی از آن است که افکار
عمومی جهان در حال حاضر آمریکا را یکی از تهدیدات اصلی برای صلح جهانی
میدانند و از این پس ادعاهای آمریکا درباره این مساله که رهبری جهان در
مسائل مربوط به حقوق بشر را در دستان خود دارد، بیش از پیش به یک مساله
مزخرف و پوچ تبدیل خواهد شد.
آمریکا به طور مداوم کشورهای دیگر در سراسر جهان را به رعایت مسائل حقوق
بشری موعظه میکند. مسالهای که در اینجا وجود دارد این است که موضوعات
حقوق بشری همیشه آلوده به مسائل سیاسی میشود و اهداف سیاسی را دنبال
میکند. آمریکا با استفاده از حقوق بشر بهعنوان یک سلاح، به مخالفان خود
حمله میبرد اما حاضر نیست مسائل حقوق بشری را در خود این کشور رعایت کند
یا گامهایی در جهت اصلاح نقض حقوق بشر در آمریکا و کشورهای همپیمان خود
بردارد. امروز، مساله حقوق بشر در آمریکا به حاشیه رانده شده است؛ به همین
دلیل جامعه جهانی دیگر درباره مسائل حقوق بشری، آمریکا را جدی نمیگیرد.
«باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا بسیار تلاش میکند خود را بهعنوان مدافع
حقوق بشر به نمایش درآورد اما عملکرد او متقاعدکننده نیست. سوالی که برای
بسیاری بعد از انتشار گزارش کمیته اطلاعات سنا از شیوههای خشن بازجویی از
مظنونان توسط «سیا» مطرح است، آن است که دلیل انتشار این گزارش در حال حاضر
چه بوده و چرا این گزارش پیش از این منتشر نشده است؟ در این باره میتوان
اینگونه گفت که جمهوریخواهان به طور مداوم، دموکراتها را طوری به تصویر
میکشند که گویی در قبال مساله «تروریسم» بسیار نرم برخورد میکنند. از طرف
دیگر، دموکراتها یک ضدسلاح بالقوه علیه جمهوریخواهان دوران ریاست جمهوری
«جورج بوش» دارند و آن این است که آنها میتوانند جمهوریخواهان را تهدید
کنند که به اتهام انجام جرائم جنگی میتوانند آنها را تحت پیگرد قانونی
قرار دهند. سلاح نهایی سیاسی در واقع حقیقت حادثه 11سپتامبر است.
این حقیقت برای همیشه حزب جمهوریخواه کنگره آمریکا را تخریب خواهد کرد اما
به هر حال این یک «گزینه سامسون»1 است، زیرا به هرحال با برملا شدن حقیقت
11 سپتامبر، به طور کامل اعتقاد و باورهای مردم آمریکا به دولتشان تضعیف
خواهد شد و از بین میرود و شرایط بیثباتی بسیاری را درآمریکا به وجود
آورد بنابراین دموکراتهای کنگره به جای آنکه حقیقت کامل حادثه 11 سپتامبر
را فاش کنند، به صورت بزدلانه حقیقت ناقصی را همچون گزارش شکنجه «سیا»
منتشر کردهاند. گزارش شکنجه «سیا» نشان میدهد آمریکا وجهه اخلاقی خود را
که زمانی مدعی آن بود از دست داده است اما با این حال این گزارش تا حدی
وجهه دموکراتها در مقابل جمهوریخواهان را بهبود میبخشد. جای تعجب نیست
اگر نومحافظهکاران که اکثر آنها را جمهوریخواهان تشکیل میدهند، با به راه
انداختن یک حمله دروغین دیگر همچون حملات 11 سپتامبر به این گزارش
دموکراتها واکنش تند نشان دهند.
*استاد دانشگاه ویسکانسین آمریکا
1- «گزینه سامسون» نامی است که توسط عدهای از تحلیلگران نظامی به
استراتژی بازدارندگی فرضی اسرائیل که براساس آن این رژیم ممکن است در
مواجهه با خطری که موجودیتش را تهدید کند، از سلاح هستهای به عنوان آخرین
راه چاره استفاده کند، داده شده است.
دکتر عادل پیغامی در مطلبی که با عنوان«چند نکته درباره اصلاح نظام پولیوبانکی»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند اینگونه نوشت:
موضوع اصلاح نظام پولی و بانکی کشور که همزمان با مبحث مبارزه با فساد،
این روزها در کانون توجه قرار دارد، به قدری پیچیده شده که فراتر از حوصله
این یادداشت است اما می توان در نگاهی اجمالی این مسئله را بررسی کرد.
واقعیت این است که پایه اصلاح نظام پولی و بانکی کشور ابتدا در قوه مقننه و
سپس در قوه مجریه قرار دارد. اکثر مطالباتی که در فضای عمومی و در سطح
کارشناسان و مسئولین مطرح می گردد، انتظاراتی در حوزه اختیارات قوه مجریه
است، در حالی که اساس این رفرم در این قوه نیست. ریشه کنی ها باید در قوه
مقننه انجام شود ونظام تقنینی کشور باید بستر فساد را ریشهکن نماید. برای
علاج نظام پولی و بانکی کشور در مرحله نخست، باید کانون های تولید فساد به
منظور پیشگیری از بین برده شوند و پس از آن به فکر علاج بود. مادامی که
بستر بیماری فراهم است، هر قدر نسخه پیچیده شود، باز هم کانون درد باقی
است. در حوزه پیشگیری آنچه که به نظر می رسد جای آن در کشور بسیار خالی
است، نگاه منتقدانه ای است که مسئولان و مخصوصاً اهالی بهارستان باید در
عرصه اقتصاد سیاسی کشور داشته باشند.
تاریخ شکل گیری اقتصاد سیاسی کشور و
شالوده آن به پیش از پیروزی انقلاب اسلامی باز می گردد که شاخصه بارز آن
«نهادهای بهره کش یا رانتیر» است. با
تغییر مسئولین دوره طاغوت و جایگزینی نیروهای انقلابی، نهادهای رانتیر
همچنان به کارکرد خود ادامه داده و تغییری در سامانه آنها به وجود نیامد.
هنگامی که بر اثر کارکرد طبیعی این نهادها در نظام مقدس جمهوری اسلامی،
فساد مانند دمل چرکین سر باز می کند، این مسئله باعث وهن مسئولین کشور می
گردد. وقتی پس از پیروزی انقلاب،
مسئولیت نهادی مانند بانک که اساس آن بر بهره کشی است به فردی واگذار می
شود، بر طبق روال طبیعی در این نهاد، اقداماتی منفی مانند دریافت سودهای
سنگین صورت می گیرد که متاسفانه به اسم انقلاب تمام می شود در حالی که
انقلاب در این موضوع مقصر نبوده است. این نقیصه نیازمند نگاه اصلاحی به
اقتصاد سیاسی است که قانونگذاران ما به هر دلیل در طول سالیان گذشته از آن
غفلت کرده و بیشتر به مسائل خُرد پرداخته است.
نتیجه عدم کلی نگری در حوزه تقنینی این است که نهادهای رانتیر، کما فی
السابق به قوت خود باقی مانده و حتی تقویت هم شده اند. وجود چنین نهادهایی
ریشه و اساس فساد است که بانک ها از نمونه های آشکار آن است. نکته
دوم، مسئله جرم انگاری اقتصادی است. در کشور ما جرم انگاری اقتصادی، مقوله
ای است که باید به آن نگاه جدّی داشت. خوشبختانه جرم انگاری به وسیله
حقوقدانان مجرب تعریف شده است ولی برای جامع تر کردن آن، تعامل بین قوا
ضروری به نظر میرسد. برای نظارت بر عرصه های اقتصادی که متاسفانه پایه
اصلی فساد در آنجاست، باید مسئولین مربوطه به دانش و تئوری های جدید
اقتصادی مالی روز دنیا مسلح شوند. پیشنهاد می شود برای مقابله با جرائم
سازمان یافته اقتصادی، در رشته ای به نام اقتصاد در دانشکده علوم قضایی
سرمایه گذاری شود تا قضّات، به مهارت های متخلفین اقتصادی اشراف کامل تری
داشته باشند. هر چند که رویکرد شجاعانه قوه قضائیه در برخورد با مفاسد کلان
اقتصادی مانند فساد 3 هزار میلیاردی و امثال آن، مهارت این قوه را به منصه
ظهور رساند ولی برای برخورد دقیق تر و سریع تر با جرائم اقتصادی، ایجاد
چنین دانشکدهای منطقی به نظر می رسد. نکته
سوم برای مقابله با اصلاح نظام پولی و بانکی کشور، عمل به قوانین تعطیلی
شده ای است که موجود هستند. از جمله آنها، «قانون مبارزه با پولشویی» است.
این قانون در صورت استارت خوردن، حجم زیادی از زمینه ها و بسترهای فساد را
به شکل اتوماتیک کنترل می کند. جای سوال است که چنین قانون کارآمد و موثری
چرا تاکنون با عزم جدی مسئولین همراه نبوده و به مرحله اجرای موثر در
نیامده است. قانون معطل شده دیگر، قانون «شفافیت در اطلاعات اقتصادی کشور»
است.
انجام این قانون در نهایت سادگی اما در اوج تاثیرگذاری است و کارهای
بزرگ را شکل می دهد و به مثابه گرانیگاهی است که واقعاً می توان با نیرویی
اندک، تغییرات شگرف ایجاد نمود. آیا
اجرا نشدن چنین قانون مفیدی، تعجب برانگیز نیست؟ تفریغ بودجههای هیچ کدام
از نهادها، وزارتخانه ها و دستگاه ها به صورت شفاف در اینترنت منتشر نمی
شوند و چرایی آن، همان نهادهای رانتیری هستند که سایه تخریب کننده خود را
بر همه جا گسترانیده اند. راه های اصلاح نظام پولی کشور بسیار ساده است اما
عزم جدی مسئولین را میطلبد. رودربایستی، رفاه طلبی، زد و بند و تعارفات
موانع مهمی هستند که مانع شفاف شدن گردش پول می شوند. اگر حساب مسئولین پاک
است، نباید از حسابرسی و انتشار دقیق آن هراس داشته باشند و اگر اجازه
چنین کاری را نمی دهند یا ریگی به کفش دارند و یا از عواقب آن می ترسند. خوشبختانه
قوه قضائیه روند برخورد قاطع با مجرمان اقتصادی را شروع کرده است. اگر قوه
قضائیه می تواند برخورد با جرایم سازمان یافته اقتصادی را به شکلی بی
سابقه در طول تاریخ انقلاب سامان دهد، پس دو قوه دیگر هم قادرند اقدامات
چشمگیر و بی سابقه برای اصلاح نظام پولی و بانکی را آغاز کنند. این
آغاز فرخنده، نوید بخش فرآیندی است که مسیر آن به قوه مجریه و مقننه ختم
می شود تا دلسوزان این دو قوه نیز به فکر اصلاح جدّی سر منشاء فساد در
دستگاه ها و قوانین خود باشند و با همّتی الهام گرفته از قوه قضائیه، یک
بار و برای همیشه خون گرم و تازه را به شریان های اقتصادی کشور تزریق
کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)
روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«پيام حضور ميليونی در اربعين حسينی»در ستون یادداشت روز خود و به قلم مجید محمدی فر به چاپ رساند:دورهای تاریخی از تلاش همه جانبه، در جهت:
جعل - تحریف و بدعت در اسلام ناب محمدی، با کمک دشمنان قسم
خورده اسلام، گشوده شد و در سال جاری از نتیجه سالها تفکر و پژوهش و تحقیق و
برنامهریزی، رونمایی شد و گروه افراطی داعش با نام جعلی دولت اسلامی، چهره واقعی
خود را با خشونتهای غیرقابل تصور و غیرمنطبق با هر اندیشه انسانی، نقاب از
چهره خویش بر گرفت و به نام اسلام، نه تنها به شیعه و سنی رحم نکرد بلکه کودکان را
نیز به مسلخ جنایات خویش برد و اسنادی هولناک از جدیدترین حرکات غیرانسانی و البته
برخاسته از بطئیترین و پستترین خوی حیوان صفتی را به معرض نمایش جهانیان
گذارد و به نمادی از وحشت و ترس و وحشیگری بیانتها و قدرت طلبی
غاصبانه، تبدیل شد.
در پاسخ به این عملکرد مفتضحانه و متحجرانه کفر، دنیای
اسلام نیز به پا خاست و دست به حرکتی مدبرانه و آگاهانه و مبتنی بر آموزههای
ناب و اصیل اسلامی زد و با تشکل و حضور بیست میلیونی مسلمانان از سراسر جهان در
روز اربعین، علیرغم تهدیدها و خطرات بزرگ احتمالی، خود نمادی شد تا به مبارزه جهانی
خود علیه کفر معنا و مفهوم جدیدی ببخشد.خیل بیست میلیونی زائران کربلا در اربعین حسینی نمادی از
حضور واقعی اسلام در گفتوگوی تمدنهاست و پاسخی سترگ و دندان شکن، به
تمامی کفر است که داعش نه تنها اولین فرزند نامشروع اتحاد فکری آنان است بلکه آخرین
آنان نیز نخواهد بود و در آیندهای نه چندان دور، نطفه دیگری از یک گروهک
افراطی با چهرهای خشنتر و هولناکتر از چهرههای پیشین، در
اتاقهای فکر دشمنان انسانیت، منعقد خواهد شد.
مسلمانان معتقد به راه امام حسین(ع) و واقعه کربلا، اعم
از شیعه و سنی امسال به میدان آمدند و باب گفتوگوی تمدنها را با تمام
جهانیان در روز معطر و مقدس اربعین و در کنار مرقد این امام بزرگوار و این انسان
آزاده گشودند و کربلا را به بزرگترین میقات مسلمانان پس از میقات کنگره بزرگ جهان اسلام:
یعنی حج، تبدیل نمودند.اربعین حسینی در امسال به گفتوگویی تبدیل شد که محور
آن پیام امام حسین(ع) و شهادت مظلومانه آن حضرت به عنوان یک انسان آزاده است که
برای عدالت خواهی و استقرار صلح و آرامش و برادری و برابری در سراسر جهان حتی از ریخته
شدن خون خود و نزدیکان وفادار و خانوادهاش نیز دریغ و ابایی ندارد.گر چه خیل
این عزیزان از سراسر جهان و بدون هیچ گونه فراخوان و زد و بندهای سیاسی، به طور
خودجوش در کربلا تجمع یافتند، سلاح آنها نیز سلاحی نبود که توسط سردمداران و
مخالفان انسانیت و بشریت به آنها مهیا گردیده باشد. سلاح آنها، سلاحی
متفاوت با همه سلاحهای مخرب جهان و جان پناه انسان در عصر حاضر بود. سلاح
آنها: زبان گویا - شعار آتشین - دستهای بر سینه نقش بسته و سینههای
مالامال از عطش و عشق به اسلام و اشکهای جاری از چشم، به پاس آزادگی امام و
رهبر خویش و سوگ ناشی از اوج مظلومیت او و یاران وفادارش بود.این جمعیت بیشمار،
پرچمی را برافراشتند که بیشک تمایل دارند تمامی منادیان آزادی و آزادگی و
آرامش و صلح در سراسر جهان در زیر آن تجمع یابند و امید است که در سالهای آینده
نیز این حرکت انسانی برخاسته از شعور و خرد انسانی جهان اسلام، پرشورتر و گستردهتر
و در میقاتگاه کربلا و در اربعین حسینی، گفتوگوی دیگری از اسلام ناب را در
معرض مناظره با جهانیان علاقهمند به بشریت ارائه نمایند.
دورهای تاریخی از تلاش همه جانبه، در جهت:
جعل - تحریف و بدعت در اسلام ناب محمدی، با کمک دشمنان قسم
خورده اسلام، گشوده شد و در سال جاری از نتیجه سالها تفکر و پژوهش و تحقیق و
برنامهریزی، رونمایی شد و گروه افراطی داعش با نام جعلی دولت اسلامی، چهره واقعی
خود را با خشونتهای غیرقابل تصور و غیرمنطبق با هر اندیشه انسانی، نقاب از
چهره خویش بر گرفت و به نام اسلام، نه تنها به شیعه و سنی رحم نکرد بلکه کودکان را
نیز به مسلخ جنایات خویش برد و اسنادی هولناک از جدیدترین حرکات غیرانسانی و البته
برخاسته از بطئیترین و پستترین خوی حیوان صفتی را به معرض نمایش جهانیان
گذارد و به نمادی از وحشت و ترس و وحشیگری بیانتها و قدرت طلبی
غاصبانه، تبدیل شد.
در پاسخ به این عملکرد مفتضحانه و متحجرانه کفر، دنیای
اسلام نیز به پا خاست و دست به حرکتی مدبرانه و آگاهانه و مبتنی بر آموزههای
ناب و اصیل اسلامی زد و با تشکل و حضور بیست میلیونی مسلمانان از سراسر جهان در
روز اربعین، علیرغم تهدیدها و خطرات بزرگ احتمالی، خود نمادی شد تا به مبارزه جهانی
خود علیه کفر معنا و مفهوم جدیدی ببخشد.خیل بیست میلیونی زائران کربلا در اربعین حسینی نمادی از
حضور واقعی اسلام در گفتوگوی تمدنهاست و پاسخی سترگ و دندان شکن، به
تمامی کفر است که داعش نه تنها اولین فرزند نامشروع اتحاد فکری آنان است بلکه آخرین
آنان نیز نخواهد بود و در آیندهای نه چندان دور، نطفه دیگری از یک گروهک
افراطی با چهرهای خشنتر و هولناکتر از چهرههای پیشین، در
اتاقهای فکر دشمنان انسانیت، منعقد خواهد شد.
مسلمانان معتقد به راه امام حسین(ع) و واقعه کربلا، اعم
از شیعه و سنی امسال به میدان آمدند و باب گفتوگوی تمدنها را با تمام
جهانیان در روز معطر و مقدس اربعین و در کنار مرقد این امام بزرگوار و این انسان
آزاده گشودند و کربلا را به بزرگترین میقات مسلمانان پس از میقات کنگره بزرگ جهان اسلام:
یعنی حج، تبدیل نمودند.اربعین حسینی در امسال به گفتوگویی تبدیل شد که محور
آن پیام امام حسین(ع) و شهادت مظلومانه آن حضرت به عنوان یک انسان آزاده است که
برای عدالت خواهی و استقرار صلح و آرامش و برادری و برابری در سراسر جهان حتی از ریخته
شدن خون خود و نزدیکان وفادار و خانوادهاش نیز دریغ و ابایی ندارد.گر چه خیل
این عزیزان از سراسر جهان و بدون هیچ گونه فراخوان و زد و بندهای سیاسی، به طور
خودجوش در کربلا تجمع یافتند، سلاح آنها نیز سلاحی نبود که توسط سردمداران و
مخالفان انسانیت و بشریت به آنها مهیا گردیده باشد. سلاح آنها، سلاحی
متفاوت با همه سلاحهای مخرب جهان و جان پناه انسان در عصر حاضر بود. سلاح
آنها: زبان گویا - شعار آتشین - دستهای بر سینه نقش بسته و سینههای
مالامال از عطش و عشق به اسلام و اشکهای جاری از چشم، به پاس آزادگی امام و
رهبر خویش و سوگ ناشی از اوج مظلومیت او و یاران وفادارش بود.این جمعیت بیشمار،
پرچمی را برافراشتند که بیشک تمایل دارند تمامی منادیان آزادی و آزادگی و
آرامش و صلح در سراسر جهان در زیر آن تجمع یابند و امید است که در سالهای آینده
نیز این حرکت انسانی برخاسته از شعور و خرد انسانی جهان اسلام، پرشورتر و گستردهتر
و در میقاتگاه کربلا و در اربعین حسینی، گفتوگوی دیگری از اسلام ناب را در
معرض مناظره با جهانیان علاقهمند به بشریت ارائه نمایند.
دکتر حامد حاجی حیدری در مطلبی که با عنوان«فضیلت مبادی آداب بودن»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساندند که در ادامه میخوانید:
عصر روز سه شنبه، هجده آذر نود و سه، تالار
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، صحنه تهاجم کوبنده دکتر یوسف علی اباذری به
پدیده «مرتضی پاشایی» بود. او این پدیده را «مسخره» و
«دروغ گو» و موسیقی او را «مبتذلترین موسیقی جهان» و آواز وی را «فالش» توصیف
کرد، و مردم و دولت روحانی را هم پیمان در مسیر ابتذال + «فاشیسم» دانست. ایشان از
ابتدا تا انتها عصبانی و خروشان بود. جلسه
به گفتگوی خشمگین و هولناک برخی شرکت کنندگان معترض و دکتر یوسف علی اباذری منتهی
شد. در انتها دکتر یوسف علی اباذری گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای
این که این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد»؛ و سپس،... تشویق
حضار.
ابتدا
خبرگزاری «شفقنا»، یک روز بعد، چهارشنبه، 19 آذر، ساعت 18:28، طی خبر شماره 23072،
موضوع را پوشش داد. سپس، خبرگزاری «دانشگاه آزاد اسلامی (آنا)»، در روز پنجشنبه،
20 آذر، ساعت 13:52، طی خبر شماره 127597، به جنجالی که در شبکههای اجتماعی نیز
افروخته شده بود پیوست. و بالاخره، و نهایتاً، «ایرنا» هم خود را به موضوع رساند،
و ساعت 4:17 بامداد روز شنبه 22 آذر 1393، در خبر شماره 81424280 (4391181) خود،
بحث را به اطلاع عموم رساند.حالا، و بویژه
با پرداخت «ایرنا» به موضوع، بحث از آکادمی خارج شده است، و نظر به توجه گفتارها و
اهانت ها به مردم، باید اعضای آکادمی در مورد آن اعلام موضع کنند. تبصره پیش از
پرداختن به اصل موضوع این که یکی از دلایلی که کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها
افروخته نمیشود، همین است که مباحث درون آکادمی به بیرون و نزد عموم درز میکنند.
خب؛ این بحث ها، مشق فکری است، و چندان قابل انتشار نیست. هر چند که در همین مشقهای
فکری هم رعایت ادب ضروری است، ولی اگر در مواردی مانند مورد اخیر، رعایت ادب نشد،
آن وقت، این جامعه است که جریحه دار میشود.
صورتبندی
قضیه؛ مبادی آداب بودن
25 دقیقه و
25 ثانیه پر اضطراب و پر التهاب در دانشکده علوم اجتماعی.غیر از
تعارف اول که «با کمال میل و علاقه به این صحبت ها گوش کردم، خیلی هم لذت بردم»،
بلا فاصله و از جمله بعد، همه، خشونت و اهانت و انکار و مالامال از منفی نگری بود،
و به سرعت و در عرض چند ثانیه، معلوم شد که نه «کمالی» بود، نه «میلی»، نه «علاقهای»،
و نه «لذتی». او پاشایی را «دروغ گو» خطاب کرد، اما در واقع، خودش مکنون قلبی خود،
یعنی «با کمال نفرت و خشم به این صحبتهای گوش کردم، و خیلی هم رنج بردم» را
وارونه و به صورت «با کمال میل و علاقه به این صحبت ها گوش کردم، خیلی هم لذت
بردم» بیان کرد.دکتر یوسف
علی اباذری، به سرعت، حمله خود را به سمت یکی از سخنرانان پیش از خود و جمعی از
حضار معطوف کرد و سیزده دقیقه طوفانی را رقم زد. البته طبعاً برخی مخاطبان معترض
هم نمیتوانستند از تنش بر کنار باشند، و آنان هم به مدت دوازده دقیقه و بیست و
پنج ثانیه، دکتر یوسف علی اباذری را با تعابیری مانند «آدم نیستی» نواختند.
دست آخر
هم، کار به جملهای موهن از سوی دکتر اباذری خاتمه یافت: «بسیار خوشحالم که دارم
توهین میکنم. برای اینکه این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد».اگر چنین
آمد و شد لفظی در خارج از دانشگاه روی میداد، هر چند که «قطعاً جرم بود و عقوبت
داشت، اما چندان وقیح نبود»، چرا که این روزها با نقش آفرینی این روشنفکران، سطح
توقع از مردم کف بازار و خط مترو، برای «مبادی آداب بودن» مشخص است. اما در
دانشگاه، آن هم دانشگاه تهران، آن هم یک دانشکده از مجموعه علوم انسانی، و آن هم
دانشکده علوم اجتماعی، حکایت «نمک» و «ماهی» و «گندیدن» و «وای به روزی» است. هر
چند که «جرم هم بود، اما قطعاً بسیار قبیح هم بود»؛ مسئله، «مبادی آداب بودن» است.
واقع آن
است که آنچه اکنون، مایه نگرانی است و باید گفت که کم و بیش یکی از مسائل محوری
جامعه ماست، گسیختگی فاحش در اخلاق عمومی و «مبادی آداب بودن» است؛ از اهانتهای
مکرر و لاینقطع رئیس جمهور به منتقدان، تا درگیریهای لفظی در پارلمان، و تا این
درگیری در دانشگاه که ابداً اولین آن نبوده است. درست روشن نیست که مبانی اخلاقی
جامعه ما روی چه سنگی بند است، و نهایتاً به کدام سو میرود.این تزلزل
اخلاقی که از کودتای دکتر عبد الکریم سروش علیه آداب و شریعت در حمایت از نسبیت
گرایی و اصول گریزی اصلاح طلب آغاز شد، بعدها توسط علی میرسپاسی و همین دکتر یوسف
علی اباذری در حمایت از «آیرونی» و برخورد غیر جدی، مطایبه گون، و پراگماتیک با رویدادها تقویت شد، و با آهنگی روز افزون در گفتمان
اصول گریزی اصلاح طلب ادامه داشته، تا آنکه اکنون، به یک مرحلهی انفجاری رسیده
است. منظور آن است که خارج از استثناها، یک نحو بریدگی از «اصول» آداب، حاکم گردیده
است. خشمی سراسری در قشر روشنفکر، علیه «مبادی آداب بودن». پرسش این است که دکتر یوسف
علی اباذری که هم در منش شخصی و هم در منش نظری، پایبند به قواعد و آداب نیست، نه
کلاسهای او تابع درس نامه و طرح مشخص است، نه رسالههای پایان نامه او مقید به
قاعدهای است، و نه...، چطور اکنون، یک خواننده و هوادارانش را به ابتذال محکوم میکند،
و به «سبک» تأکید میورزد؟ منظور گفتار من، طرح این تناقضهای رفتاری نیست، بلکه میخواهم
بکاوم که چرا در آن 25 دقیقه و 25 ثانیه، تمام ضوابط «مبادی آداب بودن» زیر پا گذاشته شد؟ کاربرد الفاظ رکیک متقابل، قطع کردن حرف یکدیگر، سخن
گفتن از ماتحت مهوش، فاشیست خواندن «دولت»، نفهم شمردن همه ملت و شایسته اهانت
دانستن آنها،.... همه اینها در یک تالار دانشگاه رخ داده است!
رگ و ریشه قضیه
من گمان میکنم
که نشانه خوبی نیست که در یک جامعه، حرکت بر سبیل آداب برای بیان منظورها و راههای
مستقیم و صواب، نامرغوب و ناکارساز شناخته شود، و هر کسی تمایل داشته باشد، یا
ناگریز گردد که راههای اعوجاجی و عجیب برای بیان منظور خود در پیش گیردنتیجه این
میشود که ذهن، رفته رفته به این عادت بیفتد که در خط مستقیم و بی تنش حرکت نکند،
و نوعی حرکت یک دستی زدن، دور زدن، دست پیش گرفتن، در گوشی، چشم و ابرو، مواضعه
مشکوک، بده بستان نا مشکوک، درازگوش خویش را از پل گذراندن... و نظایر آن در میان
مردم رایج گردد؛ زیرا، بشر فارغ از آداب، خواستار این است که حوائج خود را به هر
طریق برطرف کند، وقتی از راه راست نشد آن راهی که میشود در پیش میگیردآداب
اجتماعی، به طور کلی، یا از وجدان بر میخیزد، یا از شناخت و برهان و معرفت اکتسابی،
یا از معتقدات دینی، یا از عرف و سنت و پیشینه تمدّنی؛ و البته، در جهت دیگرش
قانون و شریعت، ضامن اِعمال آن است؛ زیرا، ترس از مجازات، انسان را به فکر و
ملاحظه و احتیاط وا میدارد. ما اکنون، وقتی از خود میپرسیم، کدام یک از این ها
رفتار طبقه متوسط شهری روشنفکر زده ما را هدایت میکند، در جواب لنگ میمانیم.
«آزادی منفی» که در روحیه روشنفکران راهبر طبقه متوسط شهری پیداست، «مبادی آداب
بودن» را نحوی استعداد استبداد قلمداد میکند. آن ها وجدان، برهان، دین، سنت و
قانون و شریعت را قبض و بسط میدانند و انکار میکنند.
مصائب
امروز طبقه متوسط شهری به رهبری روشنفکران، از همین جا آب میخورد؛ شکاف نسل ها
(که گردد پدر بر پسر چاره گر)، افزایش طلاق و گسیختگی خانوادگی، جدایی میان اعضاء
خانواده، سرد شدن نگاهها و خفقان عاطفی در راهروهای مترو، و این که هر کس چنان
غرق در مشکلات خود باشد که به هر یک از همنوعان خود به عنوان حریف و رقیب بالقوّه
نگاه کند و «سود» خود را در زیان دیگران ببیند. همهی این ها در تزلزل اخلاقی است
که میتواند جامعهای را تا پای انفجار یا اضمحلال برساند.
کاوش عمیق
تر در قضیه
وقتی وجدان
و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت قبض و بسط تلقی شد، وقتی «آیرونی» و مطایبه و
به مضحکه گرفتن قواعد و ضوابط آکادمی، روش معهود یک استاد و دانشجویان محب او گردید،
از قضا آن وقت است که باید از فاشیسم نیچهای شدیداً آشکار در رفتار آن ها ترسید.
در اوج نهیلیسم پسامدرنیستی و پراگماتیستی این جماعت، تنها چیزی که به عنوان معیار
عمل میماند، «انگیزش پیشرفت» و سری در سرها در آوردن است. این طرز فکر در یک جمع،
لشکر موریانهای است که هر کنده تنومندی را پوک میکند.در میان این
جمع، وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت، یعنی، ملاط همگانی و تفاهم اجتماعی
به حدّاقل رسیده، و به ناگزیر، راهی که در برابرشان باز میماند، به فکر خود بودن یا
خود را خالی کردن است. نیز، چون در چنین فضای روانی، به اسم رویارویی با «محافظه
کاری»، مجالی برای ملاحظه «فردا» و «دیروز» باقی نمیماند، همه چیز در حس و حال
«امروز» متمرکز میگردد و همه همّ شخص مصروف گذراندن کار روز و خلاصی از مخمصهای
میشود که هم اکنون، در آن است. روشن است که با مسائلی که بشر این زمان دارد، غفلت
از «آینده»، نسل را در ابهام فاجعه آمیزی غرق خواهد کرد. هر نسل میتواند برای آیندگانش
ناقل آبادی باشد یا ویرانی، بسته به آن که چه روشی در پیش گرفته، و تا چه اندازه
خود را مسئول امانتی شناخته که گذشتگان به او تحویل دادهاند؛ و این امانت همان زمینه
زندگی بخش حیات است.
در جمعی که
وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت، خریدار ندارد، هیچ کار درستی انجام نمیگیرد،
و همه کار در آن شدنی به نظر میرسد؛ این که یک استاد دانشگاه در مورد مردم خود
بگوید: «بسیار خوشحالم که دارم توهین میکنم. برای این که این ملت نشان داده که باید
به او توهین شود تا بفهمد»، و در جواب هم، یک شاگرد او بگوید: «آدم نیستی». در چنین
بازار شلوغی، همه چیز، از شیر مرغ تا جان آدم، یافت میشود، و در عین حال، هیچ چیز
به دست نمیآید. ممکن و ناممکن مانند دو خواهر کنار هم زندگی میکنند. این باور شیطانی
در بخشی از افراد تحمیل شده و مرکوذ ذهن آن ها گردیده که راه راست به مقصد نمیرسد
و تجربه هر روزه آن را تأیید میکند. ادب مانند لولایی است که اگر کار نکند، زنگ
میزند، و به خش خش میافتد، کار نکردن به جای خود، وای به وقتی که ادب کالای
نامرغوب قلمداد گردد، و در میان این جماعت نهیلیست، مبادی آداب بودن، واقعاً کالای
نامرغوبی محسوب میشود.
تعاون
اجتماعی تنها آن نیست که یکی استاد باشد دیگری دانشجو و یکی هم خواننده به مثابه
سوم شخص غایب؛ خلاصه، هر کسی به شغلی و اینان محصول کار خود را مبادله کنند و چرخ
اجتماع بچرخد. اگر نحوی همبستگی روانی، اشتراک آرمان و هدف و فکر در تعاون اجتماعی
نباشد، جماعت به یک بازار داد و ستد و رقابت خشک تبدیل میگردد که در آن ارضاء حس
خودنمایی غایت مقصود منحصر شناخته خواهد شد.
فرجام
ما در
فرهنگ خود، در وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت خود، مایههای کافی برای
یک بسیج اخلاقی داریم، باید راه کارساز کردن آن ها را بیابیم و قبل از هر چیز، راه
برطرف کردن موانع را.تجربههای
ناکام این صد و ده ساله مشروطه باید اکنون، دیگر چشمهای ما را باز کرده باشد اگر الآن نیاموزیم،
پس، دیگر کی؟تا کی
روشنفکر با انکار داشتههای مردم خود، به آن ها توهین میکند، و بدون آن که راه
تضمین شدهای برای آینده ارائه دهد، آن ها را قال میگذارد؟
ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را میخوانید که به مطلبی با عنوان«فسادزدایی با اصلاح ساختارها»نوشته شده توسط مهدی حیدری اختصاص یافت:
صحبتهای رئیسجمهور محترم در مورد ریشه فساد در کشور نویدبخش نگاهی
متفاوتتر از قبل در مبارزه با فساد است؛ نگاهی که مستقل از افراد، به
مکانیزمها توجه دارد. با نگاهی به جامعه ایران شاهد تناقضی آشکار بین
اخلاق در سطح فردی و آنچه در بوروکراسی کشور رخ میدهد هستیم. از طرفی رتبه
جهانی شاخص فساد کشور متاسفانه 136 از 175 است که فارغ از میزان دقت این
شاخص و منابع اطلاعاتی آن، با آنچه مردم در زندگی روزمره شاهد هستند، کم و
بیش همخوانی دارد. از طرف دیگر فضای جامعه ایران سرشار از پیامهای اخلاقی
است و فرهنگ دینی و ملی کشور اهمیت و ارزش والایی برای اخلاقمداری قائل
است. شاید اگر مقایسهای در مورد اخلاق در سطح فردی بین کشورهای مختلف
انجام میپذیرفت (مثلا با معیار حساسیت به پولی که فرد پیدا میکند) شاخص
کشور ما بسیار متفاوت بود.
اخلاق در جامعه ایران است؟ پاسخ به این سوال
چندان ساده نیست، اما میتوان گفت که آنچه فضای اداری و کسبوکار کشور را
از کشورهای دیگر متمایز میکند ساز و کارها و مکانیزمهای غلط است که منجر
به فساد میشود و چه بسا اگر همین سازوکارها در کشورهای دیگر وجود داشت،
وضعیت فساد اداری در آنها بدتر هم بود. مثلا یکی از بارزترین منابع فساد
در کشور، دسترسی به وامهای بانکی است؛ اما چرا امکان دریافت وام در ایران
موجب فساد میشود؟ مگر بانکهای سایر کشورهای دنیا به مشتریانشان وام
نمیدهند؟ مشکل در فاصله سود وام بانکی با نرخهای متعارف در بازار، مثلا
بازار رهن املاک در کشور است. فرض کنید نرخ سود وام بانکی 20 درصد و نرخ
سود در بازار آزاد 30 درصد باشد، در این صورت فردی که 10 میلیون تومان وام
از بانک دریافت میکند، به اندازه یک میلیون تومان یا 10 درصد مبلغ وام
(مابه التفاوت نرخ سود در بازار و وام بانکی) جایزه، رانت، یارانه یا هر
عنوان دیگر دریافت کرده است.
البته در بسیاری از موارد مشتری همانی است که
مد نظر سیاستگذار بوده و این کار موجب تسهیل در تولید یا مثلا تسهیل در
امر ازدواج و ... میگردد، اما بدیهی است کسر بزرگی از این جایزه یا رانت
راه به جایی غیر از آنچه سیاستگذار میخواسته میبرد. توجه داشته باشید که
اندازه این رانت یا کیک آنقدر بزرگ هست که باعث ایجاد سازوکار برای تقسیم
آن بین افراد مختلف یا «شبکه فساد» شود. حال اگر مبارزه با فساد همانند
آنچه در این سالها انجام شده منجر به تغییر یک یا چند مدیر و معاون شود یا
نهاد نظارتی دیگری اضافه شود، اصل بازی تغییری نکرده و تنها نحوه بازی و
بازیگران اندکی عوض شده یا در سرعت آن اختلال ایجاد شده است. مثال دیگر
تفاوت نرخ ارز رسمی و نرخ بازار است. همانند نرخ وام بانکی، به ازای هر
دلاری که بهصورت رسمی به فروش میرسد مثلا مبلغ 500 تومان جایزه یا رانت
نهفته است و مطمئن باشید وقتی این حجم از «ناهار مجانی» در اقتصاد وجود
داشته باشد، افرادی خواهند آمد و از آن استفاده خواهند کرد، خواه این
اقتصاد، اقتصاد ایران باشد یا اقتصاد سوئد. از این دست مثالها در اقتصاد
کشور فراوان یافت میشود که تا منشا فساد در آنها خشکانده نشود، نمیتوان
انتظار بهبود چندانی در سلامت اداری کشور داشت.
جمع بندی آنکه اگر عزم و اراده جدی مبارزه با فساد وجود دارد - که به نظر
میرسد این چنین باشد - این کار باید از طریق اصلاح مکانیزمها و ساختارهای
غلط و فسادانگیز انجام پذیرد نه تمرکز بر افراد و افزودن بر نظارتهای
غیرموثر. در نهایت باید گفت مردم کشور ما نه آنقدر اخلاق مدارند که از تمام
منافع و رانتهای موجود صرفنظر کنند و نه آنقدر غیراخلاقی که رتبه 136 را
داشته باشند؛ کافی است ساختارها اصلاح شوند.
مطلبی که روزنامه ابتکار با عنوان«ديپلماسی به سبک ايرانی در کربلا»در ستون سرمقاله روزنامه و به قلم مهدی روزبهانی به چاپ رسید به شرح زیر است:
گردهمايي شيعيان جهان امسال در کربلا
شکل جديدي به خود گرفت. هرچند کربلا همانند سال هاي پيش ميزبان ميليون ها
نفر از سراسر جهان بود ولي حضور گسترده مردم و مسئولين سطوح مختلف کشورمان
در اين مراسم آييني، اهميت سياسي آن را عيان کرد. براي درک اهميت سياسي اين
گردهمايي توجه به چند فاکتور ضروري است. مسئولين و مردم ايران درحالي عازم
کربلا شدند که شمال و بخش هاي مهم عراق در تصرف تروريست هاي داعش است.
تروريست هايي که در دنيا به شقاوت، بي رحمي و همچنين تهديدات جدي امنيتي
شهرت پيدا کرده اند و البته که هر روزه تهديدات گسترده اي را براي بخش هاي
جنوبي اين کشور تدارک ميبينند. اما بر خلاف اين تهديدات، مراسم اربعين در
کربلا با امنيت کامل برگزار شد. نکته اين جاست که تأمين امنيت ميليون ها
نفر در اين کشور ناامن، خود نشان از تمرکز براي افزايش ثبات در بخش جنوبي
عراق است.
بخشي که با توجه به وجود مضجع شريف امام حسين(ع) براي جهان تشيع
از اهميت و تقدس خاصي برخوردار است. با توجه به اخبار و گزارشي هايي که
حاکي از حضور مشاوران نظامي ايران در عراق است و همچنين نقشي که برخي از
مسئولين در اجراي مراسم اربعين به عهده داشتند؛ اين تمرکز براي افزايش ضريب
امنيت، به نام ايراني ها رقم خورد.اما از سوي ديگر وقتي حضور مسئولين
کشورمان در عراق را در کنار حضور نظاميان و رفت و آمد سياسيون غربي به اين
کشور ميگذاريم؛ اربعين امسال اهميت دو چنداني مييابد. با پيدايش پديده
تروريستي داعش در عراق برخي از کشورهاي قدرتمند از جمله آمريکا به بهانه
تأمين امنيت شهروندان خود دوباره به اين کشور بازگشتند. اين در حالي است که
شهروندان ايراني همواره به خاطر مسائل فرهنگي و مذهبي به مناطق جنوبي و
غربي عراق رفت و آمد داشته اند. از اين رو ضروري بود که ايران براي مقابله
با آنچه که شهروندانش را تهديد ميکرد دست به کار شود.
ولي در عين حال بر
خلاف آگاهي به نقش برجسته ايران، رقباي منطقه اي از جمله عربستان سعي کردند
که مانع نقش آفريني ايران در ائتلاف جهاني مبارزه با داعش شوند. از طرف
ديگر گسترش نفوذ ايران براي همين رقبا غير قابل تحمل است. ولي بهر حال
مسئولين ايران هر چند لباس رسمي بر تن نداشتند و دستار بر سر ميان خيل عظيم
عزاداران بودند اما توانستند پيام سياسي خود را به رياض و ديگر کشورهاي
منطقه مخابره کنند.نکته ديگر اوضاع منطقه است که با طولاني شدن جنگ داخلي
سوريه و موضع گيري هاي خاص ترکيه وارد مرحله نويني شده و ضروري است که
ايران براي حفظ منافع منطقه اي ابتکار عمل را در دست بگيرد. قبل از آنکه
عربستان با دلارهاي نفتي خود طرحي براي منطقه به ويژه عراق، سوريه و لبنان
در نظر بگيرد؛ بهتر است ايران تدبيري براي توازن بينديشد. از اين رو بايد
گفت که جداي از مشکلات عمومي در اجراي مراسم اربعين امسال به خاطر ازدياد
جمعيت، هماهنگي ميان تهران و بغداد براي تسهيل تردد زائران تدبيري سياسي
بود که حضور معنوي ايران را در عراق به رخ جهانيان کشيد.
ديپلماسي به سبک
ايراني مهمترين برداشتي بود که حضور گسترده مردم و مسئولين در مراسم امسال
اربعين کربلا پديد آمد.اما اين کميت حضور براي ثبات، نيازمند سازوکار
گسترده تري است که بايد در چشم انداز بلند مدت برنامه ريزي شود. برنامه اي
که به دور از يک جانبه نگري و بر پايه واقعيت هاي منطقه باشد. چرا که مسلم
است ديگر بازيگران موثر منطقه از جمله عربستان و ترکيه نسبت به اين سبک
ديپلماسي بي تفاوت نخواهند بود و بي شک برنامه هايي براي جلوگيري از گسترش
نفوذ ايران دارند و احتمالا در مناسبات منطقه اي و جهاني، از جمله مذاکرات
هسته اي، سنگ اندازي خواهند کرد.بنابراين لازم است که تهران با طرح ريزي
مناسبات خاص با بغداد به اين حرکت ديپلماسي امتداد داده و از اين رهگذر به
منويات سياسي، فرهنگي و اجتماعي مورد نظر دو کشور شيعه، جامعه عمل بپوشاند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«نگرانيیها؛ از نان تا توليد ملی»نوشته شده توسط انوشیروان پارسا اختصاص یافت:
مردمسالاری نیاز ضروری هر ملت است و آزادی بیان، آزادی و امنیت اجتماعی و امنیت اقتصادی، عدم وجود فساد، آرامش روانی جامعه و حفظ منافع ملی و... جزیی از خواستههای هر ملتی در پرتو دموکراسیخواهی است. علاوه بر این موارد پرسش و انتقاد از اشخاص و مسوولین حق مسلم هر جامعه است که این حق مسلم را میتوان زمینهای برای انجام امر به معروف و نهی از منکر سازنده دانست و اینچنین عملکرد و نقدهایی باعث پیشرفت جامعه و جلوگیری از فساد اداری و مالی میگردد . در ایران هم بالاترین مقامی که توسط انتخابات مستقیم مردمی منصوب میگردد رئیسجمهور است و چنانچه انتقاداتی از طرف مردم یا مسوولین صورت میگیرد دلیل بر کوتاهی دیوار دولت نیست بلکه جایگاه دولت را در ایران مشخص میسازد که همگان بعنوان بالاترین مقام اجرایی و منتخب ملت، رئیسجمهور را مسوول تمام داشته و نداشتههای سیاسی و اقتصادی خود میدانند و همین امر نیز باعث گردیده که نامزدهای ریاست جمهوری در وعدههای انتخاباتی، بهبود وضعیت اقتصادی و سیاسی را (از قیمت گوجه و نان گرفته تا انرژی هستهای ) وعده میدهند.
دولت محترم فعلی نیز نهایت سعی و همت خود را بر این امر نهاده است تا تمامی جناحها و افراد مخالف سیاستهای دولت را به هر طریق ممکن با عقاید خود و ملت ایران همسو سازد و مسلما در صورت نیاز عوامل و کسانی را که مخالف سعادت و پیشرفت ایران حرکت نمایند به مردم معرفی خواهد نمود تا مردم در مورد آنها تصمیم بگیرند . با این حال گاهی ذهنیت جامعه به این سو گرایش پیدا کند که گرانی بیش از 30 درصدی نان و احتمال افزایش 35 تا 40 درصدی قیمت آب و برق و حاملهای انرژی در سال آینده و همچنین اعلام نظر وزیر اقتصاد در مورد گرانی قیمت دلار در دولت جدید، چیزی است شبیه همان اقدامات دولت و شخص احمدینژاد که به بهانه آوردن پول نفت بر سر سفرهها، بر سر مردم آورد و به دلیل اسراف نان از طرف مردم قیمت نان را گران کرد و در عین حال گرانی دلار و تورم ناشی را حباب میدانست! این در حالی است که عموم صاحب نظران میدانند که دولت آقای روحانی شانی فراتر از این دارد که پا جای پای دولت گذشته بگذارد و چنین برداشتی درست نیست اما این ذهنیت در ذهن بعضی از افراد جامعه شکل گرفته و باید دولت برای رفع آن بکوشد.
دولت جدید که روزی به نام دولت تدبیر و امید و با کلیدی در دست شعارهای انتخاباتی سر میداد مطمئنا به مشکلات سیاسی و اقتصادی ایران واقف بوده و هست و علاوه بر اینکه رفع مشکلات اقتصادی مردم را مد نظر دارد هرگز با انتقاد و اعتراض شکننده مخالفین از زیر بار مسوولیتها شانه خالی نکرده و به قول معروف توپ را به زمین دیگران نمیاندازد و پاسخگویی به مردم هم در همین راستا است . نکته دیگر این که هر چند دولت موفقیتهای بسیاری در زمینههای اقتصادی و مذاکرات هستهای بدست آورده اما باید تاکید کرد که مشکلات واقعی کشور فقط تحریمها و انرژی هستهای نیست بلکه انحصارطلبی برخی تولیدکنندگان و قدرتطلبی واردکنندگان برخی اجناس بیکیفیت خارجی و سوءاستفاده برخی افراد سود جو که همیشه منافع شخصی را بر منافع ملی ترجیح دادهاند هم باعث گردید تا ریشه تولیدات داخلی خشک شود و باید چشم به نوسانات قیمت دلار و نفت بدوزیم تا بتوانیم برای امورات کشور برنامهریزی کنیم، و دولت باید با دوراندیشی و تدبیر درست دوباره فرهنگ تولید را در ایران زنده گرداند تا باشد که بدین ترتیب ایران مصرفکننده امروز به همان ایران تولیدکننده دیروز مبدل شود. این تنها راهکار نجات اقتصاد و جلوگیری از اتکای چرخه اقتصادی به نفت است؛ امری که به نظر میرسد در مدت یک سال و نیم گذشته آنطور که باید و شاید مورد توجه دولت نبوده و امید است با کمرنگ شدن مشکلات بینالمللی، این موضوع هم مورد توجه بیشتر قرار گیرد.