به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،سعید اصغرزاده در شهروند نوشت:
شاید درخصوص مبارزات، زندگی علمی و فعالیتهای مذهبی مرحوم آیتالله سیدعلی غیوری نماینده ولیفقیه در جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی طی این روزها مطالبی را شنیده باشید. اما من بیشتر دوست دارم با ذکر خاطراتی از ایشان بگویم که او در ابتدا یک داوطلب بود و با شروع هر فعالیتی توسط ایشان، گروهی به پیروی و همراهی، آستینها را بالا زده و بر تداوم آن صحه میگذاردند. بگذارید قسمتی از فعالیتهای داوطلبانه ایشان را در حوزههای مختلف با هم مرور کنیم:
آیتالله غیوری در یکی از سفرهای تبليغیاش به شهر ری در عید غدیر ۱۳۴۰، به دعوت هیأت ملایریها مقدمات بنای مسجدی را فراهم کرد. شبستان مسجد را در مدت کوتاه (حدود چهل روز) ساخت. او در مسجد امام حسن عسگری(ع) شهر ری پیشتاز مبارزه با مفاسد اجتماعی نیز شد. وی علاوه بر آن، دو دبستان به نامهای «سجادیه» و «رضویه» برای دختران و پسران منطقه ساخت و مکانی را نیز برای سرپرستی ایتام ایجاد کرد و صندوق قرضالحسنهای را هم به همین منظور بنیان نهاد. به همت او خیابان «سیمان» شهر ری که از لحاظ مفاسد شهره بود، محیطی فرهنگی و مذهبی شد؛ چنانکه او با پول زیادی قهوهخانه مجاور مسجد را که محل فساد بود، خراب و تبدیل به کتابخانه کرد. در اثر فعالیتهای ایشان کمتر فردی در منطقه یافت میشد که مقلد امام نباشد و این استقبال همهجانبه از شدت سختگیری ساواک نسبت به مقلدین امام در محل کاست. این تلاش و استقبال مردم شهر ری از مرجعیت امام موجب شد که اولین شهریه امام از آنجا فراهم شده و غیوری به اصرار، ایشان را برای دادن شهریه متقاعد ساخت. با شروع نهضت امام، غیوری از هیچ کوششی فروگذار نکرد و در شب ۱۲ محرم/ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شیخ عباسعلی اسلامی، واعظ مسجد امام حسن عسگری توسط شهربانی شهرری دستگیر شد و آیتالله غیوری به محض شنیدن خبر دستگیری امام، مردم شهر ری را برای راهپیمایی اعتراضآمیز به سمت تهران دعوت کرد. هنگامی که علمای بلاد در اعتراض با دستگیری امامخمینی رو به جانب حضرت عبدالعظیم آورده و در آنجا متحصن شدند، منزل غیوری مرکز فعالیت روحانیون انقلابی شد و بسیاری از علما، برای گفتوگو درباره حوادث روز به خانه وی میآمدند.
با تبعید رهبر انقلاب اسلامی در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، غیوری همچنان مسجد امام حسن عسگری(ع) را در مسیر نهضت فعال نگه داشت و با دعوت از روحانیون انقلابی نظیر: آیتالله ابوالقاسم خزعلی، آیتالله محمد امامیکاشانی، علیاصغر مروارید و شهید محلاتی برای سخنرانی در این راه میکوشید. تقید آیتالله غیوری در این مورد چنان بود که از سخنرانی روحانیون مخالف امام در مسجد ممانعت به عمل میآورد. از سوی دیگر با روحانیونی همچون آیات: مهدویکنی، امامیکاشانی، علیاصغر مروارید، فضلالله محلاتی و شاهآبادی به برپایی جلسات مخفی در روزهای پنجشنبه برای کمک به نهضت همت میگماشت که محور این جلسات نشر اعلامیه و کمک به خانواده زندانیان و تبعیدشدگان بود. او در این مورد از مساعدت آیتالله هاشمیرفسنجانی برخوردار بود. به مرور شرکتکنندگان در این جلسات بیشتر شدند و آیات: ایروانی، لاهوتی، بهشتی، مطهری و مفتح در این جلسات شرکت میکردند. این جلسات هسته اولیه تشکیل جامعه روحانیت مبارز را فراهم کرد.
آیتالله غیوری در این میان اهتمام فراوانی برای کمک به خانواده زندانیان سیاسی داشت و تجاری چون علاءالدین میرمحمد صادقی، اخوان فرشچی و معینی نجفآبادی به او مساعدت میکردند. تلاش او در این مورد موجب شد که آیتالله طالقانی از زندان برای وی پیام تمجید فرستاد. علاوه بر این، او با وجوهی که در اختیار داشت، به شهیدان منتظری و اندرزگو برای انجام فعالیت مسلحانه مساعدت میرساند. این تلاشها تا زمان دستگیری غیوری در سال ۱۳۵۰ ادامه داشت. وی در این سال به دلیل انتشار اعلامیه امامخمینی در تقبیح تاجگذاری شاه، دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد. دوران زندان را در کنار آقایان کروبی، هاشمیرفسنجانی، رستمی نجفآبادی و فهیم کرمانی گذراند و در این دوره بر اثر سختی و مشقت به کمردرد شدیدی مبتلا شد. غیوری با وجود شکنجه فراوان به نام فردی که اعلامیهها را به او سپرده بود، اشاره نکرد، تا اینکه با خروج سیدمحمود دعایی از ایران ـ فردی که اعلامیهها را به او داده بود ـ از این مسئولیت رهایی یافت. این مسأله موجب شد که از فشار بر او کاسته شده و به بند منتقل شود. در حدود یکسال در زندان بود و غیوری پس از آزادی بار دیگر به عرصه مبارزه بازگشت تا اینکه افشای گروه نظامی ابوذر در سال ۱۳۵۳ موجب دستگیری تعداد زیادی از روحانیون ازجمله وی شد. او پس از بازداشت به سیرجان تبعید شد. در دوران تبعید که ۳سال به طول انجامید، با مردم منطقه ارتباط برقرار کرد و در کنار آن به تفسیر ۱۳ جزء از قرآن همت گماشت. در همین دوران بود که آیتالله خامنهای با او در تبعیدگاهش دیدار کرد. آیتالله غیوری در سال ۱۳۵۶ پس از اتمام دوره تبعید به تهران بازگشت و فعالیتهای سیاسی خود را پیگرفت. درآستانه پیروزی انقلاب اسلامی، در جمع علمای متحصن در مسجد دانشگاه تهران که در اعتراض به بستن فرودگاهها توسط دولت بختیار صورت گرفته بود، شرکت کرد و....
میبینید! او یک داوطلب بود. چه در مبارزه. چه در احداث مسجد. چه در تبدیل قهوه خانه به کتابخانه. چه در ساخت مدرسه. چه در دایر کردن دارالیتام و قرض الحسنه. چه در کمک به خانواده زندانیان و.....اما او علاوه بر داوطلبی، داوطلبساز هم بود. او بهترین گزینه حضور در هلالاحمر بود. به اعتقاد او جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران با نصب العین قرار دادن آیه شریفه «تعاونوا علی البر و التقوی» و با ارایه خدمات انسان دوستانه و عامالمنفعه و انجام فعالیتهای درمانی و امدادی به نیازمندان و حادثهدیدگان در اقصی نقاط کشور، همواره در جهت تسکین آلام بشری و نجات جان انسانها گامهای موثری برداشته است.