به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، هر چند که حوزه اخلاق از حوزه تربیتی جدا نیست؛ ولی حوزه اخلاق بیان بایدها و نبایدهای اخلاقی و تبیین مبانی و نظری فضایل است؛ اما حوزه تربیتی حوزه رفتارهاست. نسبت این دو حوزه همانند فیزیک نظری و فیزیک عملی، نظریه و عمل است.
اخلاق را در قالب موعظه به دیگران بیتوجه به مکان، مکانت، شخصیت، مشکلات، مقتضیات و موانع در قالب کلی بیان میکنند، اما تربیت در قالب نصیحت باتوجه به روحیات، مقتضیات، شرایط و رفتارهای جزیی شخص ارائه میشود. هدف در حوزه تربیتی، انسانسازی است و در حقیقت شخص در کارگاه عملی یاد میگیرد که چگونه بگوید، بشنود، بخورد، بیاشامد، بنشیند، بایستد، برود، بیاید و صدها آداب ریز و درشتی که در زندگی باید رعایت کند.
مراجعه به آموزههای وحیانی اسلام و بیانات امامان معصوم(ع) در تبیین جزئیات رفتاری و تربیتی میتواند سبک زندگی اسلامی را احیا کرده و شرایط برای ارائه یک الگوی عینی جامعه اسلامی را فراهم آورد. بر همین اساس در مطلب حاضر به یکی از مهمترین زمینههای تربیتی یعنی انتخاب دوست و ویژگیهای یک همنشین خوب از نگاه امام حسن(ع) پرداخته شده است.
***
آموزههای قرآنی به دو دسته اصلی هستیشناسی و رفتارشناسی تقسیم میشود. بخش نخست، فلسفه زندگی انسان را تأمین میکند و بخش دوم حرکت و رفتار مبتنی بر آن را تعیین مینماید. هدف از بخش دوم از آموزههای وحیانی اسلام آن است که تربیت درست و مناسب با هدف آفرینش انجام گیرد.
به سخن دیگر، تربیت اسلامی مبتنی بر فلسفه اسلامی شکل گرفته و هر دستور و باید و نبایدی برای تأمین اهداف فلسفی اسلام صادر شده است. بنابراین در پس هر دستوری مصالح و منافعی است که بدون انجام آن دستور، تحقق نمییابد. از اینرو، لازم است که همه دستورهای اسلام بیاستثنا مورد قبول و در دستور کار قرار گیرد و اینگونه نباشد که به بعضی عمل و نسبت به بعضی غفلت شده و کفر ورزیده شود؛ (بقره، آیه85؛ نساء آیه105) چراکه تأثیر تربیتی آن، زمانی است که همه در یک مجموعه دیده و مورد عمل قرار گیرد و اگر قطعاتی از این جورچین حذف گردد، تصویری ناقص و نارسا و بلکه حتی آثار ضدتربیتی و کمالی را به همراه خواهد داشت؛ زیرا تعادل و اعتدال ذاتی میان اجزاء از میان میرود و موازنه حفظ نمیشود و شخص و جامعه به سمت افراط و تفریط کشیده میشود.
موعظههای اخلاقی و نصیحتهای تربیتیدر آموزههای اسلامی، هم موعظههای اخلاقی و هم نصیحتهای تربیتی آمده است؛ البته بهطور طبیعی حجم موعظههای اخلاقی بیشتر است؛ زیرا ناظر به کلیت انسان و باتوجه به شرایط عمومی انسانها این موعظههای کلی اخلاقی صادر شده است؛ چون همه انسانها در اصولی مشترک هستند که حد مشترک انسانی است و از ثوابتی است که زمان و مکان و عصر و مصر در آن تغییری ایجاد نمیکند.
اما گاهی به نصیحتهای تربیتی نیز پرداخته شده و باتوجه به روحیات افراد، سنین، جنسیت، شرایط زیستی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقلیت یا اکثریت و دیگر شرایط، رفتارهای خاصی پیشنهاد شده است. افزون بر اینکه آداب برخی از حوزهها بهطور جزیی بیان شده که میتوان در رفتارشناسی به کار گرفت و هنجارها را براساس آن تقویت کرد. به عنوان نمونه آداب میزبانی، آداب میهمانی، آداب مجالست و همنشینی، آداب زناشویی، آداب شوهرداری و زنداری، آداب سفر، آداب قضاوت و داوری و مانند آنها بهطور کامل و دقیق بیان شده تا در هر شرایطی بتوان آن را به کار گرفت و براساس آن رفتار کرد.
در اینگونه موارد، باتوجه به خصوصیات فردی و جامعه دستورالعملهایی داده شده که میتوان با به کار بستن آنها، زندگی را بهبود بخشید و رفتارها را هنجاری و مقبول خدا و خلق کرد.
نکات تربیتی در انتخاب دوستامام حسن مجتبی(ع) به عنوان یکی از پیشوایان معصوم(ع) به حوزه تربیت و آداب اجتماعی توجه خاصی مبذول داشته است. ایشان در سنت و سیره خویش و در قول و عمل نشان داد که چگونه باید رفتار کرد تا رضایت خدا و خلق را به دست آورد و در جامعه از بیشترین محبوبیت برخوردار شد و در همان حال راه کمال را پیمود و خدایی شد.
آن حضرت(ع) تنها به جوامع الکلم و کلمات کلیدی جامع نپرداخته است بلکه هر چقدر وضعیت جامعه آن روز به ایشان اجازه میداد به تبیین جزئیات رفتاری میپرداخت. اینگونه است که نه تنها از فواید دوست و همنشین میگفت بلکه تشریح میکرد که با چه کسانی و چطوری و با چه اهدافی مجالست و دوستی شود.
شایستگان برای دوستی و همنشینیانسان موجودی اجتماعی است و برای برآوردن نیازهای جسمی و روحی خود نیازمند انسان دیگری است تا در کنار او آنها را برآورده سازد. اجتماعی بودن انسان غیر از جمعی بودن است؛ زیرا میتوان افراد بسیاری از انسانها را در یکجا جمع آورد، درحالی که هیچ رفتار اجتماعی نداشته باشند؛ اجتماعی بودن به معنای تعامل دو سویه و الفت، انس، تعاون، مودت، احسان و مانند آن است. اینکه انسانها مشترکات و تمایزات یکدیگر را کشف کرده و بخواهند از این امور برای رشد و کمالیابی خود و دیگران بهره گیرند. اینجاست که باتوجه به شرایط و نیازها و روحیات، گروههای خاص اجتماعی افزون بر گروههای بزرگ انسانی چون ملت و قبیله و مانند آن شکل میگیرد. گروههای کوچکی که برای پاسخگویی به نیازهای مشترک و تکمیل کمبودهای همدیگر شکل میگیرد که از جمله آنها گروههای دوستی است. دوستان، گروه کوچک دو یا چند نفره هستند که مشترکات نزدیک به هم و در همان حال تمایزاتی دارند. هدف از گروه دوستی مشخص است؛ زیرا با گروههای دیگر اجتماعی چون گروه تعاون و همکاری، گروه سفر و سیاحت، گروه همکلاسیها و مانند آن تفاوت دارد. شناخت آداب دوستی و مجالست و همنشینی میتواند در چارچوب هدف اصلی و کلان یعنی ربانی شدن، سبک زندگی و دوستی و همنشینی را تغییر دهد. بیشک گروه دوستان در یک جامعه اسلامی با گروه دوستان در یک جامعه بیدین یا بیبندوبار دینی ازنظر هدف و فلسفه وجودی فرق میکند و همین فرق بهطور طبیعی در سبک زندگی یعنی رفتارهایی که دوستان باهم و در فعالیتها در پیش میگیرند، با گروههای دوستان دیگر تفاوت دارد. از همینرو امامحسن(ع) در تبیین دوستی و همنشینی در چارچوب فلسفه اسلامی زندگی میفرماید: اگر به خاطر نیازی مجبور شدی با مردی دوست و همنشین شوی، پس با کسی دوست شو که وقتی با او همنشینی میکنی، موجب زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمتی کردی، از تو حمایت کند و هنگامی که از او درخواست کمک کردی، تو را یاری کند و اگر سخنی گفتی، سخن تو را تصدیق کند و اگر حمله کردی، هجوم تو را قوت بخشد و اگر چیزی طلب کردی، تو را یاری کند و اگر نقصی از تو آشکار شد، آن را بپوشاند و اگر نیکی از تو دید، آن را به حساب آورد. (بحارالانوار، ج44، ص139)
آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرماید: وقتی یکی از شما دوستش را ملاقات میکند، باید جای نور در پیشانی او را ببوسد. (بحارالانوار، ج78، ص110) این نوری که از پیشانی او ساطع میشود، همان نور ایمان است. در حقیقت آن حضرت(ع) میفرماید با کسانی دوستی داشته باشید که اهل ایمان باشند. (انعام، آیه122؛ نور، آیه40؛ حدید، آیه28).
آدمی باید دوستی بگیرد که دارای بهترین صفات باشد و او را به کمال برساند. انسان باید دنبال بهترینها باشد تا از کمالات او بهرهگیرد. در روایات است که آن حضرت در وصف برادر دینی (دوست) نیکوکارش فرمود: از همه مردم در چشم من بزرگتر بود و راز بزرگواری او درنظر من کوچکی دنیا در چشم او بود؛ جهل و نادانی بر او تسلط نداشت؛ اقدام نمیکرد مگر بعد از اطمینان به سودمند بودن آن؛ نه شکایتی داشت و نه خشم و دلتنگی؛ بیشتر عمرش خاموش بود و چون لب به سخن میگشود بر همه گویندهها چیره بود؛ ضعیف و ناتوان مینمود، اما هنگام نبرد شیری درنده بود؛ چون با دانشمندان مینشست به شنیدن شیفتهتر بود تا گفتن؛ به هنگام ضرورت سخن، سکوت خود را میشکست؛ آنچه را عمل نمیکرد نمیگفت و آنچه را نمیگفت عمل میکرد؛ چون در برابر دو کار قرار میگرفت که نمیدانست کدام خداپسندانهتر است آن را درنظر میگرفت که پسند نفسش نبود؛ هیچکس را به خاطر کاری که میتوان از آن عذری آورد سرزنش نمیکرد. (تحفالعقول، ص237)
آن حضرت(ع) در اینجا چندین صفت را برای دوستش بر میشمارد که هر یک خود از نشانههای تمام عقل است؛ به عنوان مثال از سکوت دوستش سخن به میان آورده که نشانه کمال عقل و بلوغ آن است. از ادب او سخن به میان میآورد که نشان عقلانیت اوست و موارد دیگری که هر کدام خود نشان میدهد که چه دوستی برای انسان مفید است و باید دوست حداقل این خصوصیات را داشته باشد.
ایشان در جایی دیگر صفاتی را بیان میکند که در انتخاب دوست باید مدنظر قرار گیرد. البته این خصوصیات عام است ولی در شرایط انتخاب دوست باید حتماً در اولویت قرار گیرد. آن حضرت(ع) میفرماید: کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت ندارد مروت ندارد و کسی که دین ندارد حیا ندارد و خردمندی موجب معاشرت نیکو با مردم است و به وسیله عقل، سعادت هر دو عالم به دست میآید. (بحارالانوار، ج78، ص111)
این همه تأکید در انتخاب دوست از آن روست که انسان غذای روح و جانش را از دوست میگیرد و همانطوری که عادت کردهایم که چیزهای نجس و خبیث و ناپاک و حرام را نخوریم باید در انتخاب غذای روح هم دقت کنیم و ببینیم که چه طعامی را به روح خود از راه دوست و همنشین میرسانیم. (عبس، آیه24) امام حسنمجتبی(ع) در اینباره میفرماید: تعجب میکنم از کسانی که در غذای جسم خود فکر میکنند، ولی در امور معنوی و غذای جان خویش تفکر نمیکنند. شکم را از طعام مضر حفظ میکنند، ولی در روح و روان خویش افکار پلید را وارد میکنند. (بحارالانوار، ج1، ص218)
این بدان معناست که انسان باید شناخت کامل و جامع از کسانی داشته باشد که میخواهد به عنوان برادر دینی و دوست و همنشین بگیرد. این شناخت باید تا جایی باشد که دیگر شک و شبههای در سلامت او وجود نداشته باشد؛ زیرا فکر و اندیشه و عمل و رفتارش تأثیر تربیتی بر فکر و عملکرد ما دارد. از اینرو آن حضرت(ع) میفرماید: ای پسرم با هیچکس دوستی مکن تا بدانی کجا میرود؟ و از کجا میآید؟ و چه ریشهای دارد؟ پس چون خوب از حالش آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی با او دوستی کن به شرط گذشت از لغزش و کمک در تنگی. (تحفالعقول، ص236)
آدم بیخرد و سفیه آن کسی است که با هرکسی نشست و برخاست داشته و دوستی و همنشینی میکند. آدم عاقل در انتخاب دوست، بیشترین توجه و دقت را به خرج میدهد؛ زیرا انتخاب دوست نشانهای از خلق و خوی فرد هم است. از قدیم گفتهاند: کبوتر با کبوتر، باز با باز/ کند همجنس با همجنس پرواز.
امامحسن(ع) درباره نشانههای بیخردی و سفاهت شخص میفرماید: سفاهت، به پستی گراییدن و با گمراهان نشستن است. (بحارالانوار، ج78، ص115) پس کسی که با گمراهان نشست و برخاست دارد نشان میدهد که آدم نابخرد و سفیه است و از عقل و حلم بهرهای نبرده است. /کیهان