علی‌بن موسی‌الرضا(ع) در دوران امامت خویش با موضوع مهمی مواجه شدند که در تاریخ شیعه بی‌سابقه و آن پیشنهاد ولایتعهدی از طرف مأمون عباسی بود.

این پیشنهاد از طرف مأمون که فردی زیرک و سیاستمداری کاردان بود، بسیار ماهرانه طرح‌ریزی شد. یکی از علل این پیشنهاد‌، اوضاع آشفته زمان مأمون بود که در آن قیام‌های علویان بخصوص زیدیان بشدت به دستگاه عباسی فشار می‌آورد.

قیام‌های علویان در طبرستان، دیلمان، کوفه، بصره و یمن در عصر مأمون از نمونه‌های بارز مخالفت‌های شدید با دستگاه عباسی بود.

از سوی دیگر مأمون که در خراسان بود، با روحیات ایرانیان و حب ایشان به آل‌ علی آگاه بود، از این‌رو با مشورت فضل بن سهل بر آن شد وجهه حکومت عباسی را نزد ایشان گرامی و حقدوست جلوه دهد و از سویی دیگر «پس از قتل امین، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی‌عباس، فرد برجسته‌ای وجود نداشت و مأمون با همه زیرکی در عراق ناشناخته بود. در یمن، بصره و بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور انتظاری را که از خلافت بنی‌عباس داشتند، درنیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند، از این‌رو چشم‌ها و دل‌ها نگران و منتظر خاندان علی(ع) بوده و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند».1

از این‌رو مأمون تصمیم گرفت امام رضا(ع) را به ولایتعهدی خویش برگزیند و به همین منظور پیک‌هایی روانه مدینه کرد، اما امام(ع) این موضوع را نپذیرفت تا این‌که به اصرار مأمون، قبول و از مدینه به مرو مهاجرت فرمود.

در پی این اقدام، مأمون فرمان داد تا همه لباس سیاه را که شعار عباسیان بود، از تن خارج کرده و لباس سبز بر تن کنند و به نام حضرت سکه ضرب نمود و در ظاهر بسیار احترام ایشان را حفظ می‌کرد تا جایی که دختر خویش را به عقد حضرت درآورد.

همچنین علاقه مأمون به مباحث کلامی و دینی باعث شده بود مناظرات و مباحثات بسیاری با پیروان ادیان و مذاهب گوناگون برگزار شود و علی‌بن موسی(ع) نیز در این جلسات به تبیین مفاهیم اصیل اسلامی و مبانی عمیق حکمی می‌پرداخت.

این اقدامات حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) باعث می‌شد مأمون به مقاصد خویش از ترتیب کارها نرسد، مثلا‌ در جریان پذیرش ولایتعهدی پس از اصرار فراوان به شرط دخالت نکردن در امور سیاسی و حکومتی این امر را قبول فرمود و نیز در جریان برگزاری نماز عید فطر که باز با اصرار مأمون همراه بود، امام به گونه‌ای رفتار فرمود که مأمون در راه پشیمان شده، امام را به خانه عودت داد و این امر موجب نارضایتی شدید مردم را فراهم آورد.

اما از دیگر مسائل عصر حضرت رضا(ع) وجود فرق اسلامی و شمار رو به ازدیاد آن بود که باعث طرح مباحث کلامی جدید می‌شد. بعد از امام جعفر صادق(ع) شیعه به فرق گوناگون از جمله اسماعیلیه و امامیه و ناووسیه و... تقسیم شد و قبل از آن زیدیه و کیسانیه عرض وجود کرده بودند. از سوی دیگر بعد از شهادت موسی‌بن جعفر(ع) برخی به مهدویت ایشان عقیده داشته و واقفه نام گرفتند و عده‌ای دیگر نیز به ادامه ثلاله امامت در علی‌بن موسی(ع) گرویدند که قطعیه خوانده می‌شدند.2

امام رضا(ع) نیز در این میان باید به پرسش‌هایی که از طرف شیعیان یا دیگر مذاهب یا فرق شیعی طرح می‌شد، پاسخ دهند و رفع ابهام نمایند. یکی از این مسائل عقیده به خلق قرآن بود که در زمان مأمون و به دستور وی، هر که مخالف این عقیده را داشت تعزیر می‌شد؛ چنان‌که احمد بن حنبل را به زندان افکندند 3 یا تفکر تشبیه و جبر و اختیار که حضرت رضا(ع) در تبیین این مبانی و رد نظریه مُشبّه و مُجبره و غُلات، سعی بسیار مبذول می‌فرمودند.4

به هر روی اوضاع زمان حضرت رضا(ع) به این منوال بود و حضرت از آزادی نسبی که در این دوران به وجود آمده بود استفاده شایانی در تبیین معارف حقه اسلامی و مفاهیم معنوی شیعی نمودند، چنان که حدیث سلسله‌الذهب در تبیین توحید و امر ولایت کلیه از مأثورات ارزشمند آن حضرت به شمار می‌رود، اما این روند یعنی قبول ولایتعهدی تا زمان شهادت حضرت بیش از سه سال نبود تا آفتاب عمر ایشان در افق خراسان غروب نمود و جسم شریفشان در این خاک مدفون گشت.

پا‌نوشت‌ها:

1ـ دائره المعارف تشیع ج 2، عباس زریاب‌خویی، زیر نظر احمد صدر حاج‌سیدجوادی، سازمان دائره‌المعارف تشیع 1368

2ـ رک: فرق الشیعه، نوبختی، ترجمه محمدجواد مشکور، علمی و فرهنگی 1391

3ـ رک: تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، علی‌اصغر حلبی، اساطیر 1376

4ـ رک: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، سازمان تبلیغات اسلامی 1371

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.