شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

کریم خان زند پیش از به سلطنت رسیدن، دوستی داشت که در راه موفقیت وی جان فشانی ها کرده بود. وقتی که کریم خان در شیراز به سلطنت رسید او را نزد خویش خواند و هرچه اصرار کرد که از او چیزی بخواهد آن رفیق اظهار بی نیازی می کرد و حاضر نبود مقام شامخ دوستی و صمیمیت را به مال دنیا بفروشد ولی همیشه در نزد کریم خان به همان روال ایلیاتی پایش را دراز می کرد و قلیان می کشید.
روزی یکی از سفیران کشورهای همسایه با تشریفات مخصوص به خدمت کریم خان باریافت، آن دوست کریم خان هم وارد شد و بنا به عادت همیشگی بر بالشی تکیه کرد و پایش را دراز کرد. بعد از مراسم کریم خان از او گلایه کرد که چرا در تشریفات رسمی پایش را دراز کرده. جواب داد: آن موقع که می خواستی چیزی به من بدهی دستم را دراز نکردم تا بتوانم همیشه پایم را دراز کنم.
«ریشه های تاریخی امثال و حکم- پرتوی»


برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.