شب که می‌شود حوصله‌ها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

صلیب سرخی ها که برای بازدید از اردوگاه آمدند اوضاع مقدارکی خوب شد. گفتند: اگر چیزی می خواهید برایتان بیاوریم. قرآن و مفاتیح خواستیم. اما فقط قرآن را آوردند، مثل عزیزی که سال ها از آن دور بودیم دست به دست می گشت، بچه ها آن را بو می کردند، می بوسیدند و به چشم می کشیدند. صلیب سرخی ها تعجب کرده بودند، می پرسیدند: «مگر توی این کتاب چی نوشته؟» بعد هم دوربین آوردند تا عکس فوری بگیرند و برای خانواده ها ارسال کنند، سربازهای عراقی می گفتند: «کنار گل ها عکس بندازید.»
تا بگویند وضع ما خوب است، اما قبول نکردیم، آن قدر لاغر و ضعیف شده بودم که مادرم بعد از دیدن عکس من فکر کرده بود فک من تیر خورده و ناقص شده!!
 برداشتی از «دوره درهای بسته» به روایت فاطمه ناهیدی- ص ۴۲ و ۴۳

برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.