به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در همه نظامهای سیاسی، معمولا سازوکارهایی پیشبینی میشود تا از بروز و ظهور بحرانهای داخلی جلوگیری کرده و بتواند ضامن ثبات و امنیت داخلی به عنوان یکی از مهمترین عوامل رشد اقتصادی و اجتماعی کشور باشد.
با این همه هنوز در بسیاری از کشورها، برخی چالشهای درونی، نظام سیاسی را با مشکلات بسیاری روبهرو میکند. مشکلاتی که گاه به فروپاشی نظام حاکم منجر میشود. این بحرانها هرچند در برخی مواقع ریشه در نارضایتیهای داخلی دارد، اما معمولا ناشی از دخالت کشورهای خارجی است که میتواند نقش مهمی در بیثباتسازی آن جامعه داشته باشد.
شاید اگر بخواهیم فهرستی از تحولات سیاسی در سالهای اخیر که بسیاری از کشورهای دور و نزدیک را دچار فروپاشی یا تجزیه سیاسی کرده، نام ببریم، بتوان به بسیاری از نمونهها اشاره کرد، اما ورای یادآوری این بحرانها و گسستهای سیاسی، آنچه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که چرا در بسیاری مواقع سازوکارهای مشروعیتساز و مهارکننده بحران در کشورهای منطقه نمیتواند نتیجهبخش باشد و با وجود این چرا ایران با همه فشارهای خارجی که ناامنی و فروپاشی درونی را هدف گرفته، تاکنون توانسته انسجام داخلی خود را حفظ کند و اگر زخمی نیز بر پیکره وحدت جامعه نقش بسته، خیلی زود التیام مییابد؟
نظامهای سیاسی و وابستگی به قدرت مادی
معمولا دولتها، متکی بر نیروهای مادی چون ابزار سرکوب، ثروت اقتصادی که قابل توزیع میان مردم است، تعریف سازوکارهایی برای تبلیغ و ترویج ایدئولوژی حاکم و راهکارهایی از این نوع، تلاش میکنند ثبات خود را در توفان حوادث حفظ کنند.
با این همه امروزه تئوریسینهای سیاسی بهخوبی دریافتهاند که عنصر وحدتزا در کشورهای مختلف، نه فقط ابزارهای مادی یا تبلیغاتی، بلکه بها دادن به آرمانها و هنجارهای اعتقادی و فرهنگی است که میتواند به مشروعیت نظام حاکم و انسجام ملی کمک کند.
همین نکته کلیدی باعث شده در شرایط امروز که کشور با توطئههای بسیاری برای ایجاد شکافهای سیاسی روبهروست، نظام سیاسی از ثبات تحسینبرانگیزی برخوردار باشد که حتی از سوی صاحبنظران داخلی و خارجی نیز به آن اذعان شده و همه بر این نکته معترفند که فشارهای تفرقهافکنانه نتوانسته در مقابل ایران، کارساز باشد. این ثبات سیاسی در منطقهای بشدت بیثبات به آن اندازه است که امروزه نهتنها کارشناسان سیاسی داخلی، بلکه صاحبنظران مخالف نظام خارج از کشور، ایران را «جزیره ثبات» مینامند و از شکست همه تلاشها برای به بنبست کشاندن انقلاب اسلامی میگویند. همان بنبستی که به دلیل پیروی نکردن از الگوی انقلاب ایران در بسیاری از کشورهای منطقه همچون مصر، اهداف انقلاب را به یغما برد و امروز از «تحریر» فقط خاطرهای ساخته که فرجام نامعلومی یافته است.
رمز پیروزی در برابر دسیسهها
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، آنچه وجه تمایز نظام سیاسی در ایران اسلامی نسبت به دیگر کشورها در جهان و حتی کشورهای اسلامی بوده است، وجود ولایت فقیه به عنوان عمود خیمه وحدت و یکپارچگی ملی است. جایگاه ولایت فقیه از سوی رهبر کبیر انقلاب چنان طراحی شده که هم ضامن اجرای احکام دینی است و هم موجب وحدت ملی و سیاسی و همین شأنیت دینی و سیاسی است که از ولایت فقیه نمادی ساخته برای پیروزی کشور در برابر همه دسیسههای بیرونی.
اما علاوه بر این جایگاه بیبدیل در ایران، تدابیر رهبر معظم انقلاب نیز خود نقش مهمی در کاهش تنشهای سیاسی در کشورمان دارد. از همان روزی که ایشان به مقام رهبری انتخاب شدند تا به امروز، کشور با بحرانآفرینیهای زیادی روبهرو بوده که در بیش از دو دهه گذشته با مدیریت رهبر انقلاب، همه این بحرانها مهار شده است.
حفظ یکپارچگی ملی پس از ارتحال حضرت امامخمینی(ره)، سازندگی کشور و رفع مشکلات ناشی از جنگ تحمیلی در مدتی کوتاه، مدیریت جبهه فرهنگی در برابر جنگ نرم دشمن، مهندسی اثرگذاری بر کشورهای منطقه به منظور صدور ارزشهای انقلاب، رشد قدرت مادی و معنوی ایران و تبدیل این کشور به یک قدرت منطقهای همزمان با حفظ استقلال، کاهش اختلافات سیاسی از طریق نظارت بر سیر درست چرخش نخبگان و ایجاد توازن میان گروههای مختلف سیاسی، حفاظت از جمهوریت و اسلامیت نظام و ایستادگی در برابر برخی انحرافات از سوی جناحهای مختلف، تبیین مسیر حرکت کشور با حفظ اعتدال، بها دادن به قدرت مردمی برای مقاومت در برابر زیادهخواهیهای دشمنان، کمک به اداره درست کشور در شرایط تحریم و وادار کردن دشمن به عقبنشینی، دفاع از ارزشهای اسلامی و مراقبت از کمرنگنشدن آرمانهای دینی در جامعه و... گوشهای از تدابیر آشکار رهبر معظم انقلاب برای رشد بیش از پیش ایران اسلامی بوده است.
خیزشی برای مقابله با فتنهانگیزی
نمونهای بارز از مدیریت داهیانه رهبری، در جریان حوادث 88 عینیت یافت. آنجا که برخی شیطنتهای خارجی با غفلت، غرور و سوءتفاهمات داخلی درهم آمیخت و باعث شد خساراتی بسیار چه از نظر مادی و چه معنوی بر کشور وارد آید.
برای مهار این بحران که میرفت افراط و تفریط را به بستری برای گسترش کینهورزیها و تسویهحسابها تبدیل کند، باز هم مدیریت رهبر معظم انقلاب راهگشا شد و ایشان در مدیریتی چند مرحلهای، جریان فتنه را برای همیشه به بایگانی تاریخ سپردند و انتخابات باشکوه 92 نیز نمادی شد از پایان همه فتنهانگیزیها و نشان داد که مردم ایران با وجود تکثر سلایق و حتی برخی اختلافنظرها، در حمایت از کشور و توجه به توصیههای رهبرشان تردیدی به خود راه نمیدهند.
حضرت آیتالله خامنهای در جریان فتنه 88 در گام نخست، معترضان را به رعایت قانون توصیه کرده و سپس نسبت به نقش بیگانگان در تفرقهافکنی روشنگری کردند و برخی توصیهها برای عقبنشینی در پاسداری از رأی مردم را برنتافتند و در فرجام با ظهور عزم و اراده مردم در نهم دی برای همیشه غبار فتنه از سپهر سیاسی کشور زدوده شد.
هرچند اگر نخبگان سیاسی در دو سوی اختلافات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بهتر عمل میکردند و بر آتش فتنه نمیدمیدند، این اعتراضات خسارتبار میتوانست خیلی زودتر از آنچه رخ داد، به پایان برسد، اما با وجود همه فشارهای خارجی و اشتباهات داخلی، مدیریت اختلافات از سوی رهبر معظم انقلاب باعث شد هیچگاه تلخیهای سال 88 به انتخابات 92 سرایت نکرده و قهر سیاسی در کشور را موجب نشود.
با نگاهی به همین نقشآفرینیها اکنون میتوان از نظام سیاسی متکی بر ولایت فقیه بهعنوان الگویی یاد کرد که میتواند ضمن جلوگیری از شکافهای قومی، مذهبی، سیاسی، طبقاتی، جنسیتی، نسلی و... در کشور، ضامن رسیدن کشور به آرمانهای خود در افق آینده باشد.
کلیدواژهای برای درک تحولات سیاسی
از یاد نباید برد که انقلاب اسلامی، ورای نقش بیبدیل رهبری انقلاب، بدون حضور پررنگ مردم در عرصه مبارزه در پیوند با رهبری به نتیجه نمیرسید. امروزه همه آنها که انقلاب 57 را تاریخنگاری میکنند یا از فلسفه وقوع و پیروزیاش میگویند بخوبی میدانند که سقوط رژیم پهلوی نه حاصل عملیات چریکی بود نه اصلاحات گامبهگام سیاسی، بلکه فقط حضور موثر و خستگی ناپذیر مردم، این حادثه تاریخساز را رقم زد.
این حضور در مقاطع دیگر تاریخ انقلاب نیز تکرار شد. حضور داوطلبانه مردم در جبههها و مشارکت بیادعای آنها در عرصه سازندگی کشور ازجمله مصادیق استفاده از قدرت مردمی در کنار مدیریت ولایت فقیه، برای فائق آمدن بر مشکلات است. علاوه بر همه اینها، مردم آن گاه که نسبت به انحراف آرمانهای انقلاب از اهداف خود احساس خطر کردند، باز به صحنه آمدند. کیست که از یاد ببرد حضور گسترده مردم در راهپیمایی بیست و سوم تیر 78 را؛ همان روزی که دهها هزار نفر به میدان آمدند تا آبی بریزند بر آتش تفرقهافکنی خارجی و پایان دهند به چند روز اغتشاش و درگیری در پایتخت کشور. با وجود این هستند دشمنانی که از مولفههای مشروعیت مردمی نظام درس نگرفتهاند و شاید به همین دلیل ده سال پس از حماسه بیست و سوم تیر 78، بار دیگر تلاش کردند این بار با افزودن بر فشارهای اقتصادی، به امید هرج و مرج و تفرقه داخلی، اختلاف نظری سیاسی در چارچوب نظام را به بلوایی همهجانبه، بیرون از ساختار سیاسی کشور تبدیل کنند و با تکیه بر تبلیغات رسانهای و غفلت برخی نخبگان و فعالان سیاسی، از انتخاباتی که نماد مشارکت بالای مردم بهمنظور رقم زدن سرنوشت کشور بود، عرصهای برای نزاع و درگیری بسازند.
هرچه بود، سرانجام پس از 200 روز اغتشاش و درگیری، مردم بار دیگر با حضور در صحنه، به آنانی که احساسات پاک جوانان ایرانی را به بستری برای ایجاد هرجومرج در کشور تبدیل کرده بودند، درسی دادند که تا سالها در یادشان خواهد ماند.
9 دی؛ نمادی فراتر از مولفههای جناحی
باید گفت، حضور معنادار مردم در راهپیمایی نهم دی نقطه آغازی بر یک فرآیند است که توانست کمتر از چهار سال بعد به یک میوه شیرین سیاسی برای کشور منتهی شود. شاید اگر نهم دی در حصار معادلات جناحی محدود میماند و به یک مانور سیاسی برای تثبیت جایگاه یک جریان حزبی فروکاهیده میشد، هیچگاه نمیتوانست به اختلافات پایان دهد و از فردای آن روز، بار دیگر بهانهتراشیها برای دامن زدن بر درگیریها شدت میگرفت اما جایگاه حضور مردم فراتر از گروهها و دستههای سیاسی چونان سالهای انقلاب و بعد از جنگ تحمیلی، ظرفیت عظیمی را آزاد کرد که ثمرهاش اعتماد به نظام در پای صندوقهای انتخابات سال 92 بود.
بیتردید اگر نبود جایگاه ولایت در کشور اسلامیمان، بسیاری از گروههای سیاسی، حضور مردم در عرصه را به پای حمایت از خویش مینوشتند. چه حضور در خیابانها، در نهم دی را و چه حماسه انتخاباتی بیست و چهارم خرداد که هر دو لبیکی بود به ندای رهبری، که جز حفظ وحدت و همبستگی کشور بر پایه اصول انقلاب، نکته دیگری را مورد توجه قرار نمیدادند و همین جایگاه نمادین، پشتوانهای شد برای یک حضور تاریخی و پایان یک فتنه نافرجام.
آموزههای دینی و بهویژه درسی که مردم ایران از قیام عاشورا گرفتهاند، سالهاست که باعث شده هیچگاه ولایت را در کوران حوادث تنها نگذارند، حتی اگر برخی نخبگان از سر غفلت یا به دلیل اثرپذیری از بیگانگان، راه به جایی دیگر برند. ایرانیان بخوبی از تاریخ آموختهاند که جدایی مردم از ولایت، جز تکرار تراژدی سقوط ارزشهای اسلامی و انسانی، نتیجهای دیگر در بر ندارد و چنین است که در عرصههای گوناگونی همچون نهم دی نشان دادند عشق به ولایت را ورای همه منافع و سلایق ریز و درشت سیاسی و اقتصادی مینشانند تا طمع دشمنان از خاک پربار میهنشان را دور کنند.
نهم دی، یک جشن ملی است برای پاس داشتن یک حماسه که میتواند خود
بهانهای شود برای برداشتن گامهای بیشتر بهمنظور آشتی ملی تا رویای
بیگانگان برای وقوع قهر و نزاع سیاسی در ایران برای همیشه به کابوسی
تعبیرناپذیر بدل شود./جام جم