به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، درس نخواند. پای صحبت هر کسی که مینشست در گوشش میخواند همه راههای موفقیت به دانشگاه ختم میشود، اما او درس نخواند. دانشگاه که هیچ، دیپلماش را هم نگرفت و از سوم راهنمایی به بعد دیگر ادامه نداد، اما مثل کسانی نبود که به یک نان بخور و نمیر و آب باریکه رضایت دارند. هم و غمش پیشرفت بود.
علیرضا رضایی عارف، حتی زمانی که بیل در دست داشت و با قدمهای بلندش روستا را به باغ وصل میکرد، در فکر راهی جدید برای کشاورزی موفقتر بود: «برای آبیاری باغ خودم مدل خاصی به کار بردم که بدون صرف انرژی، هر جای باغ شیر را بازمیکردم آب ۶متر فواره میزد.»
اهالی روستا آب را با انرژی برق منتقل میکردند اما علیرضا با استفاده از اختلاف سطح، مدلی طراحی کرد که نیازی به برق نداشت. این بود که محصولات باغ او ارزانتر به دست میآمد و بعد از برداشت و فروش، پول بیشتری در جیباش میماند. البته نگاه او فقط مالی نبود: «این نوع آبیاری به محیط زیست هم آسیب نمیزند و به همین دلیل میوه آن بیشتر مزه میدهد.» داستان زندگیاش میتواند برای جوانها جالب و خواندنی باشد. زندگی کسی که فرصتها را خوب دیده است.
از یابنده تا صندوق پستاو راهی نداشت جز اینکه راهی اداره پست شود به امید اینکه شاید دزد بعد از برداشتن پولها، مدارکش را جایی انداخته باشد و یکی آن را پیدا کرده و در صندوق پست انداخته باشد. در آن روزها بهترین آرزو برای علیرضا یافتن مدارکش بود و تصور نمیکرد راه جدیدی برای موفقیت بیابد. مدارک به اداره پست نرسیده بود.
گفتند «نیست»! و همین پیگیریها فکری را در ذهن این جوان شکل داد که امروز حاصلش شرکت بزرگی شده با شعبههای مختلف در برخی از شهرها: «افراد زیادی مثل من به اداره پست آمده بودند به این امید که مدارکشان آنجا باشد. بعضیها دست پر میرفتند و عدهای دیگر که تعدادشان خیلی بیشتر بود، دست خالی برمیگشتند.» او متوجه شد مدارک بیشتر آنهایی که دست خالی بر میگشتند هم بزودی پیدا میشد ولی اداره پست شماره تماسی از آنها نداشت تا خبرشان کند: «وقتی میگفتند مدارکتان نیست، آنها یک راست دنبال گرفتن مدارک المثنی میرفتند. خب این کار هزینه و وقت زیادی صرف میکرد که همین موضوع مرا به اجرای یک طرح وا داشت.»
در واقع او متوجه یک فضای خالی شد. یعنی نداشتن آدرس و تلفن افرادی که مدارکشان گم شده است: «با همکاری پست، فرمهایی آماده کردیم تا افرادی که مدارکشان گم شده و به پست مراجعه میکنند شماره تماسشان را در آن بنویسند. قبل از اجرای این طرح روزانه ۶ نفر مدارکشان را از پست دریافت میکردند اما بعد از اجرای طرح، این آمار به حدود هزار نفر رسید.» او معتقد است بیشتر مدارک گم شده به پست میرسد اما مردم خیلی زود ناامید میشوند و بعد از یک بار مراجعه، برای المثنی اقدام میکنند که این بدترین روش است.
ورشکستگی خوب!علیرضا میگوید به درس و مشق خیلی علاقهای نداشتم اما نه از تنبلی: «احساس میکردم درس به درد من نمیخورد و موفقیتم را باید در مسیرهای دیگر جستوجو کنم. این شد که سال دوم راهنمایی درس را رها کردم و وارد بازار کار شدم. زمانی که به خدمت سربازی رفتم به عنوان داوطلب آزاد، سوم راهنمایی را هم خواندم و دیگر درس را ادامه ندادم.» او بعد از سربازی کارهای مختلفی را تجربه کرد. به هر دری زد تا راهی برای موفقیت و پول درآوردن پیدا کند.
از سبزی فروشی گرفته تا دستفروشی. سرانجام کار پرورشی ماهی جواب داد اما آنها عاقبت خوشی برای علیرضا نداشت: «با پرورش ماهی، کارم گرفت تا جایی که افرادی را استخدام کردم، اما به دلیل نداشتن تجربه کافی ورشکست شدم!» سال ۸۱ بود که این اتفاق برای علیرضا افتاد. آن زمان جوانی ۳۰ ساله بود که درس را رها کرده و در کار هم ورشکست شده بود. درست همان روزها وقتی برای پیگیری کارهایش از این شهر به آن شهر سفر میکرد، کیفی که همه مدارکش در آن بود، دزدیده شد! انگار فقط همین را کم داشت.
موفقیت از راه دیدن فرصتهاعلیرضا در این چند سال طرحش را گسترش داد، برای پیشبرد آن شرکت تاسیس کرد و به درخواست شرکت پست، شعبههایی در استانهای مختلف زد. حالا او با مدارکی که به پست رسیده، بانک اطلاعاتی ایجاد کرده و ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار مدارک منتظر صاحبانشان هستند که میشود خیلی راحت به آن دست یافت: «الان روزی حدود ۵ هزار مدرک گم شده به پست میرسد و در روز حدود هزار نفر هم مراجعه کرده و مدارکشان را پس میگیرند. مردم باید بدانند که احتمال پیدا شدن مدارکشان خیلی زیاد است و برای گرفتن المثنی عجله نکنند.» علیرضا رضایی عارف حالا یک کارآفرین است در این زمینه به دانشجویان مشاوره میدهد. او تصور نمیکرد با گمشدن مدارکاش، مسیر زندگیاش را بیابد.