به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، حامد کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان در تازهترین گفتوگوی خود با "وال استریتژورنال" در بیان و برجستهسازی موانع و مشکلات بیرونی مصالحه با طالبان حرفهای دقیق و در خور توجهی داشت؛ اما به نظر کارشناسان، آنجا که به بیان برداشت و فهم خود از طالبان پرداخت، مدعاهایی را مطرح کرد که از استدلال نیرومندی برخوردار نبود.
نقاط قوت سخنان کرزی
کرزی در این گفتوگو مانند گذشته به شکلی بیپرده و بدون هیچ ملاحظهای آمریکا و پاکستان را مانع اصلی به نتیجه رسیدن مذاکرات صلحجویانه در افغانستان عنوان کرده و بگونهای قاطع اظهار داشت: تا زمانی که آمریکا و پاکستان در قبال مسائل افغانستان تجدید نظر نکنند و بر طبل طرحها و سیاستهای پیشین خود بکوبند، تلاش صلحجویانه افغانستان اثر و ثمری نخواهد داشت.
وی از ابهام استراتژی آمریکا و احتمال دنبال شدن اهداف پنهانی و پشت پرده توسط آن کشور در افغانستان شکایت کرده و اظهار داشت: من نمیدانم آمریکاییها در افغانستان چه میخواهند و فقط میتوانم حدس بزنم. اگر آنها پایگاههای نظامی در افغانستان میخواستند اکنون این را دارند. اگر این موضوع هدف اصلیشان بود دیگر تمام آنچه که میخواهند را دارند و باید برای برقراری صلح و ثبات در افغانستان بکار گیرند. اگر چیزی فراتر از این موضوع مدنظرشان بوده و اگر پایگاههای نظامی ابزاری برای اهداف دیگرشان است، احتمالا ما شاهد صلحی نخواهیم بود.
ابهام در استراتژی آمریکا امری نیست که تنها کرزی به آن توجه کرده و از آن بیمناک باشد؛ بلکه بسیاری از شهروندان افغانستان نیز نمیدانند، حمله و حضور نظامی آمریکا چه هدفی را در افغانستان تعقیب میکرد.
با این توضیح که اگر هدف اصلی از حمله به افغانستان، تضعیف تروریستها بود، چرا گروه تروریستی طالبان تضعیف نشد و حتی چندی پیش (دسامبر 2014 میلادی) وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد که با آغاز سال 2015 م. دیگر طالبان تحت تعقیب آمریکا نخواهد بود؛ مگر این که تهدید مستقیمی علیه امنیت آمریکا تلقیشود.
این در حالی بود که در ماه نوامبر 2014 میلادی، «اوباما» رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفته بود که به رغم پایان ماموریت نظامی آمریکا در افغانستان- پس از سال 2014 میلادی نیز آمریکا به عملیات نظامی خود علیه گروه طالبان ادامه دهد و در این راستا برای نیروهای امنیتی افغان حمایتهای هوایی فراهم آورد.
این نوسانات در مواضع آمریکا علیه طالبان، بخشی از ابهام در استراتژی آن کشور را برملا میسازد؛ ابهامی که از دشمن ندانستن و تهدید تلقی نکردن طالبان تا تصمیم ادامه عملیات نظامی علیه این گروه به رغم پایان ماموریت نظامی آمریکا را در بر میگیرد.
با توجه به این نکات، وجود ابهام در استراتژی آمریکا به عنوان یکی از مدعاهای کرزی از پایهها و پشتوانههای استدلالی نیرومندی برخوردار است.
کرزی در این مصاحبه خود با وال استریت ژورنال، استدلال مجابکنندهای برای پاکستان در قطع حمایت از تروریستها داشت و با اشاره به حمله اخیر تروریستی در پاکستان که منجر به کشتهشدن بیش از 140 نفر از دانشآموزان یک مدرسه گردید، تروریستها را به ماری تشبیه کرد که ممکن است زمانی زهر کشنده خود را به وجود کشوری فرو کند که این مار را در خود پرورده و زمینه زندگی برای آن فراهم آورده است.
ضعفها و نقاط نقدپذیر سخنان کرزی
کرزی دربخشی از تازهترین اظهارات خود با وال استریت ژورنال، طالبان را گروه مصالحهپذیر توصیف کرده و اظهار داشت: طالبان از جنگ و خشونت خسته شدهاند.
این در حالی است که در 13 سال گذشته به رغم انگیزهها و اعلام آمادگیهای آشتیجویانه از سوی دولت به رهبری کرزی، روند خشونت طالبان همواره سیر صعودی داشته و هیچ نشانهای وجود ندارد که برخورداری ولو اندک این گروه از سرشت صلحجویی را نشان دهد.
کارشناسان نظامی و آگاهان سیاسی افغانستان نیز به مصالحهپذیری طالبان به دیده تردید مینگرند و از همین جهت در 13 سال گذشته، سیاستهای کرزی در قبال طالبان را «التماسآمیز و همراه با تضرع» میخواندند.
به عنوان نمونه، «ظاهر مفکر» یکی از روزنامهنگاران افغانستان باور خود مبنی بر مصالحهناپذیری طالبان را در "روزنامه جامعه باز" اینگونه شرح داده است: طالبان تابع الزامات ایدئولوژیکی خویش عمل میکنند. ناگفته پیدا است که طالبان گروهی است که هویت و ماهیت ایدئولوژیک دارد. هر جریان ایدئولوژیک و به تبع آن طالبان فاصله بین «وضع موجود» و "وضع مطلوب" را به بینهایت میرسانند، به پیش بایستههای تحقق عملی و عینی خواستههای خود کمترین فکری نمیکنند و واقعیتها را در نظر نمیگیرند؛ مثلا: طالبان بدون درنظرداشت وضع جاری جامعه افغانی و حساسیتهایی که نسبت به این گروه شکل گرفته، هنوز به کمتر از " امارت طالبانی" قانع نیستند؛ توقعی که با وضع مستقر و موجود و منویات و مطالبات مردم افغانستان از زمین تا آسمان فاصله دارد! "
وی ادامه میدهد: یکی دیگر از ویژگیهای ایدئولوژی ایجاد قطعیت و یقین است. طالبان به مثابه یک گروه ایدئولوژیک برمبنای معیارهای ارزشی مختص به خود نسبت به وضع حاکم به داوری مینشینند. با این حساب این گروه به نوعی تفسیر و توضیح از روند جاری تکیه و تاکید دارند که با برداشت و درک دیگر گروهها هیچگونه تشابه و تجانس ندارد.
در منطق طالبان، سخن و سنجش غیر طالبانی از بنیاد بر باطل است و بیاعتبار. از سوی دیگر هرگونه افکار و آرای مربوط مربوط و منتسب به جریان خودی(طالبان) نقدناپذیر و عاری از هرگونه خبط و خطا پنداشته میشود. از این جهت طالبان از هرگونه انگیزه انعطافی و توان تساهل، تُهی میباشد؛ درحالی که کوتاه آمدن در برابر آراء و افکار طرف مقابل یکی از اساسیترین پیششرطها و پیشنیازهای به نتیجه رسیدن مذاکره است."
این نویسنده افغانستانی برشمردن ویژگیهای ایدئوژیکی طالبان را با ذکر این نکته به پایان میبرد: ایدیولوژی چارچوب معنایی ایجاد میکند. طبق آموزههای ایدئولوژیکی مبارزه، خود امر مقدس و محترم و معنا دار است، قطع نظر از این که به چه سود و سرانجامی میرسد. گروه گرویده به یک ایدئولوژی افراطی مانند طالبان همواره مبتنی بر "وظیفه" عمل میکند، نه، «نتیجه» . از این نظر حتا اگر برای جنگ اثر و ثمری نیز متصور و محتمل نباشد بازهم استفاده از گزینه نظامی برای این گروه قابل دفاع، توجیهپذیر و یکی از وظایف میباشد. به عبارت دیگردرمنطق طالبان جنگ تنها وجه "وسیلهای" ندارد و می تواند خود تا حد "هدف" ارتقا یابد(جنگ برای جنگ) بنابراین هرچند طالبان به این باور رسیدهاند که پیروزی از راه نظامی نصیب شان نمیشود بازهم به جنگ ادامه داده اند/ خواهند داد؛ خشونت و خونریزی را تقدیس و توجیه کردهاند/ خواهند کرد."
عدم استقلال نکته دیگری است که این نویسنده افغانستانی آن را مانع شکلگیری منش مصالحهجویانه در درون گروه طالبان میداند:"طالبان شاخه و شعبهای از جریان جهانی تروریستی است که به اشکال مختلف، اهداف و ایدههای تقریبا مشابهی را دنبال میکند. از همه بدتر این که این گروه به عنوان ابزار سیاست خارجی یکی از کشورهای منطقه، از توان تصمیمگیری و خودارادیت لازم برخوردار نیست. امکان استفاده ابزاری از طالبان به این گروه ماهیت مصرفی داده و آن را خادم خواستههای کشور حامی و دستوردهندۀ این گروه ساخته است. امری که در تولید ناهمواریها و افزایش ناامیدیها در مسیر مصالحه با طالبان تاثیر تعیینکننده داشته/دارد."
شگفت این که کرزی نیز- به رغم آن که طالبان را مصالحهپذیر میداند- به عدم استقلال این گروه معترف است؛ به عنوان نمونه به این بخش از سخنان کرزی در مصاحبه با وال استریت ژورنال توجه کنید: " آنها(رهبران طالبان) باید خودشان را از شر استثمارگران خارجی خلاص کنند رهبران طالبان باید به افغانستان آمده و به مردم و برادران و خواهران خود در صلح و ثبات کشور کمک کنند".
اذعان کرزی به "ابزاری بودن طالبان" امری است که با نسبت دادن ماهیت و منش مصالحهجویانه به طالبان توسط این مقام ارشد پیشین افغانستان چندان سر سازگاری و تمایل تطابق نشان نمیدهد.
فشرده و چکیده سخن این که کرزی از موانع و چالشهای بیرونی مصالحه با طالبان(نوع نیات و مواضع آمریکا و پاکستان در قبال افغانستان) شناخت دقیق و عمیق دارد؛ اما آنجا که ادعای خستگی طالبان از جنگ و خشونت و در نهایت تمایل این گروه به مصالحه را مطرح میکند، درماندگی وی از ارائه استدلال قانعکننده و قابل قبول برهمه هویدا میشود. زیرا شدت حملات انتحاری و انفجاری طالبان، حتی پس از ماموریت نظامی نظامیان خارجی در افغانستان، بیبنیاد بودن ادعای خستگی طالبان از خشونت را بر آفتاب میافگند.
از سوی دیگر، نوع برداشت و فهم کرزی از طالبان در میان آگاهان سیاسی و کارشناسان نظامی افغانستان نیز پذیرا و پشتیبان ندارد؛ بلکه باور غالب در میان مجامع مدنی و محافل روشنفکری افغانستان این است که باید در برابر طالبان از سیاست سرکوب و راهبرد تعقیب و تضعیف استفاده شود؛ زیرا تا زمانی که این گروه هستههای تشکیلاتی خود را در آستانه انهدام و فروپاشی کامل نبیند، هرگز به مصالحه تن نخواهد داد.
/انتهای پیام