به گزارش سرويس بينالملل باشگاه خبرنگاران به نقل از کانترپانچ ؛ این پایگاه تحلیلی در مقاله ای به قلم "جان ولش " نویسنده و تحلیلگر سیاسی نوشت : انتخاب و تصمیم بزرگی که کاسترو و چه گوارا گرفتند انتخابی است که هر ملتی که خواهان استقلال از استعمارگری نرم ، اقتصادی و نظامی ایالات متحده باشد ، باید اتخاذ کند .چنین ملت هایی باید آمادگی مواجهه با عملیات های تغییر نظام توسط سیا را داشته باشند . این مساله درسی است که ماجرای " آربنز" در 1954 و پیش از آن ، کودتا علیه دولت مصدق در1953 آموخته ایم . درس هایی که درد ، رنج ، مرگ و تخریب های زیادی را برای ملت ها به ارمغان آورد .
کاسترو تصمیم گیری درستی انجام داد و در نتیجه ریاست خود را بر ملتی با آرمان های سلامت ذهنی و جسمی ، تحصیل علوم و امن انجام داد . اما اشکال ایجاد بود که چمبره امپراطوری آمریکا مانع توسعه اقتصادی و دستیابی کوبا به استانداردهای بالاتر زندگی شد . از دیدگاه آمریکا ملت ها باید به لحاظ سیاسی به گونه ای چیدمان شوند که درهای هرگونه " تغییر حکومت " در آنها باز باشد اما از سوی دیگر پیشرفت های اقتصادی بسته و محدود باشند ؛ به همین سادگی .
ممکن است برای برخی از کشورها تصور کنند عملیات تغییر حکومت و کودتا ضددولت _ مانند آنچه علیه دولت محمد مصدق در ایران انجام داد _ تنها گزینه خرابکارانه ایالات متحده در سایر کشورهاست . این مساله در مورد کشورهایی مانند چین یا روسیه صدق می کند چرا که حمله نظامی آمریکا به این کشورها غیرممکن و نشدنی است بنابراین گزینه " تغییر حکومت " در راس گزینه های روی میز کاخ سفید قرار می گیرد . در حال حاضر این گزینه نیز غیرقابل اجراست و روشی که امپریالیسم آمریکایی از آن استفاده می کند قرار دادن پکن و مسکو در معرض و راس انواع اتهامات بین المللی است .
در ادامه این مقاله آمده است : اینکه غرب ، مردم در جوامع را مجبور می کند که بیش از آنکه شرط بقای یک حکومت است در امور کشوری و دولتی دخالت کنند ، یکی از بزرگترین انتقاداتی است که علیه غرب مطرح می شود . اگر بخواهیم واضح تر صحبت کنیم باید بگوییم که چنانچه سیاست درنده و مضر غربی در آستانه در وجود نداشته باشد ، درهای دموکراسی و ازادی حقیقی با دامنه گسترده تری گشوده شده و مورد استفاده قرار می گیرد .
در مقابل هرچه استعمال سیاست های غربی در داخل کشوری بیشتر شود علاوه بر احتمال فراوان بروز محاصره های همه جانبه ، امکان وجود حاکمیت مستقل و اجیرنشده برای یک ملت کمتر خواهد شد . در چنین شرایطی ( عدم وجود حاکمیت مستقل ) نمی توان انتظار وجود " دموکراسی " را داشت . قانون نیز این شرایط را _ وجود حکومتی دست نشانده و یا حضور عوامل خارجی در دایره درونی یک دولت _ را شروط نقض دموکراسی می داند .
می توان از این شرح نتیجه گرفت که بهترین راه مبارزه اساسی برای " ازادی و دموکراسی " ، اقدام علیه مداخله گری های غربی است ؛ این مداخله گری ها اعم از مداخله شبه نظامی ، تحریم های اقتصادی و یا فعالیت سازمان های غیرانتفاعی نظیر " ند (بنیاد ملی دموکراسی ) " می باشد . درک این مسئله مهم است . انتقاد از کشوری که تحت محاصره قرار دارد فشار را بر آن افزایش می دهد و در نتیجه آن رابسوی محدودیت های اجتماعی سوق می دهد . برعکس این مسئله نیز صدق می کند .
جان ولش در بخش دیگری از مقاله خود تصریح کرد : رویدادهایی که اخیرا در هنگ کنگ مشاهده شده ، نمونه بارزی از این مسئله محسوب می شود . " ند " بطور فعالانه برای ترویج " دموکراسی " وارد عمل شده و در این مسیر سایر شرکتهای غیرانتفاعی و نیز سفارت های آمریکایی با بیش از 600 نیرو به " ند " کمک می کنند . این نیروها فعالان بسیار جوان مانند دانش آموزان دبیرستانی را بعنوان افراد خط مقدم خود به خدمت گرفته اند . در واقع این دانش آموزان بعنوان ابزار جنگ فرهنگی در چین انتخاب شده اند .
این جنبش بدنبال حذف غربالگری نامزدهای انتخابات بعدی فرمانداری شهر است که توسط 1200 تن از ساکنین هنگ کنگ انجام می گیرد . ترکیب این کمیته 1200 نفره امکان تغییر داشت . مهمتر اینکه رهبران جنبش و حامیان آمریکایی آنها تمایل قلبی شدید خود را درباره اینکه اختلال ایجاد شده در سراسر چین گسترش یابد و موجب ایجاد جنبشی بر ضد " پکن " شود را نیز علنا اعلام کردند . این افراد تحت آموزش های مربیان خود در " ند " به مخالفان دولت چین و طرفداران " تغییر حکومت " در این کشور تبدیل شدند .
واکنش دولت چین و حزب حاکم بر آن در چنین شرایطی چیست ؟ پکن در تلاش برای استقلال از یوغ استعمارگری غرب است . سرعت بی سابقه آن در پیشرفت اقتصادی در تاریخ بشر نظیر نداشته است . زندگی در شرایط فقر برای بیش از 600 میلیون چینی از بین رفته و دولت همچنان در تلاش است تا فقر را در میان سایر هموطنان خود از بین ببرد . این برای دنیا بدین معناست که قدرتی مانند چین آنقدر توانایی دارد که جهان را از وضعیت تک قطبی به " چند قطبی " تبدیل نماید .
این مساله همچنین به دنیا نشان می دهد که سرنوشت کشوری که جایگزینی برای استعمارگری غربی پیدا کند ، چقدر روشن و امیدبخش است . بعنوان مثال ، ایران و روسیه که مورد تحریم از سوی ایالات متحده هستند می توانند دروازه های تجاری و مالی خود را به سوی چین باز کنند . در نتیجه از فرصت تحریم برای شکوفایی اقتصاد و نیز مبارزه با استعمار حقیقی استفاده کنند . قرن هاست که بخش بزرگی از سرزمین خاکی دنیا تحت سلطه اقلیتی محدود بوده اند .
این پایگاه تحلیلی در انتها نوشت : تفاوت میان دو دیدگاه ، تفاوت میان دو نگاه به دنیاست : یکی از سوراخ در به دنیا نگاه می کند و دیگری در را باز کرده و در وسعت بیشتری با جهان روبرو می شود . در مورد اول تنها می توان صحنه ها و گزینه های محدودی را دید و از میان آنها انتخاب کرد اما با گشودن در ، با اقتدار در بیرون در ایستاده و علاوه بر نظارت بر تمامی مسائل می توان به رفع نقایص و تشدید نقاط قوت خود اقدام کرد .
انتهای پیام /