به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛ نجات عالم و ایجاد عصر با شکوه به دنبال ظهور دوم(بازگشت عیسی علیه السلام) از اعتقادات جدی مسیحیان است. «کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید… مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمیبرید، پسر انسان میآید». برخی از مسیحیان باور دارند که پیش از بازگشت مسیح علیه السلام آخرین نبرد تاریخ، جنگ آخرالزمان(آرماگدون یا هارمجدون) اتفاق خواهد افتاد…. طبق مباحث کتاب مکاشفه، نبرد عصر ظهور، جنگی بسیار وحشتناک است که برخی آنرا نبرد«هسته ای» تفسیر میکنند. در یکی از کتب مقدس مسیحیان آمده است:
و دیدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبی سفید که سوارش امین و حق نام دارد و به عدل، داوری و جنگ مینماید. چشمانش چون شعله آتشی است و بر سرش افسرهای بسیار است. اسمی مرقوم دارد که جز خودش هیچ کس آن را نمیداند. جامه خون آلوده در بر دارد و نام او را کلمه خدا میخوانند. لشکرهایی که در آسمانند، بر اسبهای سفید و به کتان سفید و پاک ملبّس از عقب او میآیند. از دهانش شمشیری تیز بیرون میآید، تا به آن، امتها را بزند و آنها را به عصای آهنین حکمرانی خواهد نمود.
از بررسی اجمالی فرازهای مذکور، مطالب زیر به دست میآید: اعلام آمادگی سراسری برای استقبال از منجی موعود؛ اعلام نبرد آخرین و سرنوشت ساز؛ رهبر این قیام، امین و حق نام دارد که به عدل، داوری و جنگ میکند؛ مرحله نهایی حکمرانی بر مردمان است.
پس حکومت واحد جهانی از نظر مسیحیت، بار معنوی و عدالتمنشی دارد. جای دیگر، انجیل از رجعت و پرستش توحیدی سخن میگوید که در حکومت آخرالزمان محقق میشود؛ یعنی اصل حکومت نیز جهانی و الهی بودن آنرا تایید میکند:
و تختها دیدم و بر آنها نشستند و به ایشان حکومت داده شد و دیدم نفوس آنانی را که به سبب شهادت عیسی و کلام خدا سر بریده شدند … و نشان او را بر پیشانی و دست خود نپذیرفتند، زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند.
هنگامی که من، مسیح موعود، با شکوه و جلال خود و همراه تمام فرشتگانم بیایم، آن گاه بر تخت با شکوه خواهم نشست. سپس تمام قومهای روی زمین، مقابل من خواهند ایستاد و من ایشان را جدا خواهم کرد….
مورمونها (فرقه های مذهبی مسیحی) میگفتند: «ما اعتقاد داریم که صهیون (حکومت یهود) بر این قاره (آمریکا) بنا میشود. عیسی شخصاً بر زمین حکومت خواهد کرد. زمین از نو ساخته خواهد شد و شکوه بهشتی خود را باز خواهد یافت». عموم مسیحیان براین عقیدهاند که در آینده، روزی فرا خواهد رسید که حکومت اخلاقی خداوند، بر سرتاسر زمین جاری شود. عبارت «حکومت و سلطنت الهی» و «سلطنت آسمانها» و «ملکوت الهی» به طور مکرر در انجیلها به چشم میخورد. واقعیت حکومت نهایی خدا(سلطنت یا ملکوتی الهی) بدون شک مهمترین اعتقاد مسیحیان است. سلطنت خدایعنی «برقراری حکومت خدای بر زمین و غلبه نیروی الهی بر نیروی شیطان». در برخی از انجیلها(متی) سخن از «دولت آسمانی و قلمرو روحانی» نیز به میان آمده است؛ اما در بیشتر روایات انجیلهای هم نوا، سخن از وارد شدن به حکومت خدا یا قلمرو دولت خدا است.
در منابع مسیحی و یهودی- که بین سالهای ۲۰۰ ق.م تا ۱۵۰ م نوشته شدهاند، دنیا میدان نبرد بین نیروهای خیر و شر معرفی میشود. نویسندگان، درباره عذاب دردناک و بی عدالتی و درباره انتظار طولانی برای مداخله الهی و آوردن عصری جدید که معمولاً سلطنت خدا نامیده میشود و در آن، قوم نیکوی خدا در کمال سعادت زندگی میکنند، مطالب می نویسند.
تحلیل و تطبیق منجی موعوددر این مقال، چهره منجی موعود در قالب تشکیل حکومت و رهبری سیاسی جامعه ترسیم شد. نتیجه گفتار و باور یهود و مسیح درباره حکومت آن موعود این شد که او حکومت واحد جهانی را بر پایه عدل و داد تاسیس میکند؛ ظالمان و گردنکشان را سرکوب میکند و بشر را به سعادت رهنمون میشود.
اکنون نوبت این پرسش است که آیا آن موعود، ظهور کرده و آن وعدهها محقق شده است؟ اگر آن موعود، همان مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد، چه مشکلی پیش میآید؟
برخی از نظریهپردازان یهود و مسیح به جای جستوجوی راهحل درست، دست به تأویل و توجیه عقیده مسلم دین خود زده، و از حکومت و سلطنت منجی موعود، عدول کردهاند. در طول دو قرن قبل از تولد عیسی علیه السلام، حجم وسیعی از نوشتهها درباره آمدن سلطنت خدا و زوال نیروهای شیطانی موجود بود و تصور رایجی از آنچه اتفاق خواهد افتاد، وجود داشت؛ جهان که تحت سلطه نیروهای شیطانی است، جای درد و رنجهای فراوان است، تا اینکه خدا برخیزد و بر سلطنت شیطان غلبه کند. در این حال، بسیاری از اندیشهها درباره «مسیحا»، متوجّه فتح و پیروزی نظامی بود. ممکن است مسیحا خردمند باشد؛ اما بیشتر از هر چیز باید پادشاهی جنگجو و مقتدر باشد که بتواند بر شیطان غلبه کند و عصری از برکت و سعادت را آغاز کند. «اسنیها (فرقهای از یهودیان) زندگی خود را در بیابان میگذراندند و برای آمدن سلطنت خدا آماده بودند. به اعتقاد آنان، پایان جهان نزدیک است و خدا در شرف آغاز سلطنت مسیحایی روی زمین و پیمان جدیدی با آنان است» .
کلیسا در آغاز، همان سلطنت مسیح و پادشاهی خداوندگار را مطرح میکرد؛ همان گونه که در مکاشفه یوحنا به سلطنت هزارساله مسیح اشاره شده است (کارگر، همان). پس چون قرنهای متمادی گذشت و از سطلنت مسیح خبری نشد و هنوز هم پس از دو هزار سال اثری ظاهر نشده است، با استفاده از تذکر انجیل لوقا، حکومت خدا را یک دولت روحانی تعبیر کرد که به زمان و مکان مقید نیست و دردل مومنان برپا خواهد شد. در انجیل لوقا آمده است:
روزی بعضی از فریسیان از عیسی پرسیدند: «ملکوت خدا کی آغاز خواهد شد؟» عیسی جواب داد: «ملکوت خدا با علایم قابل دیدن آغاز نخواهد شد و نخواهند گفت در این گوشه یا آن گوشه زمین آغاز شده است؛ زیرا ملکوت خدا، میان شما است.در انجیل متی به صراحت از «دولت آسمانی و قلمرو روحانی» سخن گفته میشود؛ نه از پادشاهی خداوند. در انجیلهای دیگر نیز ـ همانگونه که در مرقس دیده میشود ـ این قلمرو به نحوی توجیه میشود که حاکمیت از سلطنت یک فرد شبیه نظام شاهنشاهی و حکومتهای انسانی -که در آن خدا فرمانروا و او شاه باشد – به نظر نیاید؛ بلکه اشاره به یک دوران الهی و روحانی و یک دولت آسمانی است. در بیشتر روایات انجیلهای هم نوا، سخن از وارد شدن به حکومت خدا یا قلمرو دولت خدا است.
گفتنی است کلیسا هیچ گاه امید آمدن مجدد عیسی را از دست نداد و هنوز هم به آن اعتقاد دارد؛ اما رفته رفته تأکید تعالیم خود را از این امیدواری برگرفت و به آینده افکند و بیشتر و بیشتر به سوی این باور رفت که عیسی قادر است اکنون مؤمنان را رستگاری دهد (کارگر، همان: ص۱۰۹).
خود عیسی علیه السلام نیز به صراحت اشاره میکند که برای پادشاهی نیامده است: «من یک پادشاه دنیوی نیستم. اگر بودم، پیروانم میجنگیدند، تا در جنگ سران قوم یهود گرفتار نشوم. پادشاهی من، متعلق به دنیا نیست». اصولاً حضرت عیسی علیه السلام در دوران پیامبری خود، تنها به ابلاغ پیام الهی و ارتباط با مستمندان و نیازمندان بسنده کرد و از در ستیزهجویی و پرخاشگری نیامد. از طرفی برخی نشانهها و علامات مورد انتظار یهود درباره «منجیگری» و «مسیحایی» در او محقق نشد و وضع آنها بهبود نیافت؛ پس، از در مخالفت با او در آمدند و او را به عنوان «مسیحای موعود» نپذیرفتند. در واقع نیز چنین بود؛ چون بعضی از علایم و معیارهای مطرح در کتب عهد قدیم، در او وجود نداشت؛ برای مثال، او جنگ نکرد و پادشاهی تشکیل نداد.
یکی از مطالبی که با حکومت خدا پیوند یافته است، بازگشت عیسی مسیح علیه السلام است؛ اما سؤال این است که این بازگشت برای چیست؟ برای تشکیل حکومت خدا؛ پادشاهی مسیح؛ نجاتبخشی و رهایی مؤمنان؛ داوری بین گناه کاران و مؤمنان یا…؟! با توجه به متون کتب مقدس میتوان این موارد را یافت؛ مثلاً در انجیل متی آمده است:
هنگامی که من، مسیح موعود با شکوه و جلال خود و همراه تمام فرشتگانم بیایم، آنگاه بر تخت باشکوه خود خواهم نشست. سپس تمام ملتهای روی زمین، مقابل من خواهند ایستاد و من ایشان را از هم جدا خواهم کرد؛ همانطور که یک چوپان، گوسفندان را از بزها جدا میکند. گوسفندها را در طرف راستم قرار میدهم و بزها را در طرف چپم.
نیز در رومیان آمده است: «زمین از تباهی آزاد خواهد شد با آمدن مسیح …» یا در متی آمده است: «من با فرشتگان خود در شکوه جلال پدرم خواهم آمد و برای هر کس از روی اعمالش داوری خواهم کرد» و دهها نمونه دیگر. در این رابطه توجه به انگارههای زیر ضروری است:
۱٫ ملکوت خدا (سلطنت الهی) در دنیا تحقق خواهد یافت؛ اما چگونگی آن از نظر مسیحیان مبهم است.
۲٫ پیوند میان بازگشت مسیح علیه السلام و تحقق سلطنت خدا نیز روشن است و مسیحیان به آن اعتقاد دارند.۳٫ خود عیسی علیه السلام بیان کرده است که پادشاهی من در دنیا نیست؛ پس ممکن است این مطلب به ذهنها برسد که او برای تشکیل دولت نمیآید. حتی از دیدگاه برخی، ملکوت خدا در آن جهان است.۴٫ «پادشاهی مسیح» تا کنون تحقق نیافته است. عدهای به غلط میپنداشتند بعد از مرگ مسیح علیه السلام، او به زودی برای برپایی حکومت خواهد آمد که چنین نشد و حتی دیدگاه هزاره گرایان نیز نادرست از آب درآمد.
۵٫ خود عیسی مسیح علیه السلام، هیچ وقت ادعای پادشاهی نکرده است. تنها در بعضی از متون (مثل مکاشفه)به صورت رمزی به سلطنت هزارساله او اشاره شده است که معتبر و روشن به نظر نمیرسد و دلیل دیگری نیز برای اثبات آن ارائه نشده است.۶٫ طبق تفسیر برخی اربابان کلیسا، مسیح سلطان دلها است و سلطنت او دنیایی نمیباشد؛ بلکه در ملکوت آسمانها است؛ یعنی بازگشت زمینی ندارد، بلکه فرازمینی است.۷٫ خود عیسی علیه السلام نیز منتظر ظهور قریب الوقوع حکومت خدا بوده و عباراتی که در اینباره بیان میکرده، برای شخص غایب بوده است (نه خودش). ویژگیها و صفات بر شمرده شده درباره منجی موعود، با شخص دیگری تطبیق مییابد و آن، کسی جز حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست که عیسی علیه السلام نیز به یاری او خواهد شتافت و در بازگشت نهایی خود، در جایگاه وزیر و مشاور او عمل خواهد کرد.نگاه گذرا به آیات قرآن که درباره حضرت عیسی علیه السلام آمده است، این حقیقت را میرساند که اهل کتاب(یهود و مسیحیت) در همین دنیا به حقیقت عیسی علیه السلام ایمان میآورند؛ یعنی یهود به حقانیت عیسی علیه السلام پی میبرند و مسیحیت نیز از ادعای الوهیت او دست بر میدارند و به این ترتیب، زمینه ظهور فراهم میشود.
(وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا) (نساء، ۱۵۷-۱۵۹).
از این آیه چند نکته به دست میآید: حضرت عیسی علیه السلام کشته نشده و نمرده است؛ او به آسمان نزد خداوند رفته است؛ اهل کتاب(یهود و مسیح) قبل از مرگ حضرت عیسی علیه السلام، به او ایمان میآورند؛ ایمان همه اهل کتاب به حضرت عیسی علیه السلام هنوز اتفاق نیفتاده است و این پدیده سترگ، قبل از مرگ آن حضرت علیه السلام محقق میشود. این، یعنی یک انتظار و یک تحول و چون از مقام خلافت و زعامت حضرت عیسی علیه السلام چیزی نگفته است، معلوم میشود او سمت وزیر و معاون را خواهد داشت. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه میفرماید: «ان عیسی علیه السلام ینزل قبل یوم القیامه الی الدنیا فلایبقی اهل مله یهودی و لاغیره إلا آمنوا به قبل موتهم و یصلّی عیسی خلف المهدی. عیسی علیه السلام قبل از فرا رسیدن قیامت به دنیا نزول خواهد کرد و هیچ ملّتی نیست اعم از یهودی و غیر یهودی (مسیحی) که به او قبل از مرگشان ایمان میآورند، و این در حالی است که عیسی علیه السلام در نماز به امام مهدی علیه السلام اقتدا خواهد کرد».
گفتوگوی یکی از دانشمندان اسلامی معاصر با یک دانشمند برجسته کاتولیک در اینباره خواندنی است:
در انجیل نوشته است مسیح، ظهور خواهد کرد. این، یک حقیقت است؛ ولی آنان(مسیحیان) همین بحث را غالباًً به حکومت جهانی تعبیر نمیکنند. آقای رات سینگر بزرگترین شخصیت علمی کاتولیک است و پاپ و امثال او نظر علمی را از وی میگیرند. وقتی با او صحبت کردم، دیدم زیر بار حکومت نمیرود و حکومت جهانی را نمیپذیرد. او میگفت: «مسیح، ظهور خواهد کرد»؛ ولی آن را به اسکاتولوژی – که همان عالم آخرت باشد- وصل میکرد میگفت: «در عالم آخرت است که عدل خداوند، ظهور تام دارد و حضرت مسیح، مجری عدل خداوند است. آنجا است که همه به کیفر و پاداش میرسند».
دین اسلام و حکومت واحد جهانیهمه ادیان، داعیه دار حکومت واحد جهانی در آخرالزمان هستند؛ اما در این میان، اسلام به صورت جدی و بسیار روشن نظریهپردازی کرده است. اسلام، حکومت واحد جهانی را بسیار روشن ترسیم کرده، راههای رسیدن به آن را بیان و رهبری و اهداف قیام، سرزمینهای استراتژیک، نشانههای نزدیک شدن و… را کاملاً بیان کرده است. قرآن و سنت دو منبع اصلی اسلام، درباره حکومت واحد جهانی سخن فراوان دارند: (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ) (انبیاء، ۱۰۵). طبق روایت، «عباد صالح»، قائم علیه السلام و اصحاب اویند . آیه، به صراحت میفرماید: «الأرض»؛ یعنی همه زمین در قلمرو حکومت صالحان است؛ چنانکه در آیه دیگر آمده است: (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ) (حج، ۴۲). حضرت باقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود:«هذه لآل محمد المهدی و اصحابه یملکهم الله تعالی مشارق الأرض و مغاربها؛ این (مژده) برای آل محمد است مهدی و یارانش خدای تعالی ایشان را در مشارق و مغارب زمین پادشاهی میدهد». در آیه دیگر، غلبه جهانی حق طلبان با دین حق همراه شده است: (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) . امام صادق علیه السلام میفرماید:
فوالله یا مفضل! لیرفع عن الملل و الأدیان الاختلاف و یکون الدین کله واحداً کما قال جل ذکره: «ان الدین عندالله الاسلام» و قال الله تعالی: «من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الآخره من الخاسرین؛ پس به خدا سوگندای مفضل! همانا که از آیینها و دینها اختلاف را برطرف میکند و دین همهاش یکی خواهد شد همانگونه که او ـ که یادش والا باد ـ فرمود: همانا دین نزد خدا اسلام است و خدای تعالی (باز) فرمود: هرکس از دینی جز اسلام پیروی کند از او پذیرفته نمیشود و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود (مجلسی، ۱۴۰۴: ج۵۳، ص۴-۵).
آیه دیگر، علاوه بر تأیید حکومت جهانی، به برخی اهداف آن نیز اشاره میکند:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمْ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا…) (نور، ۵۵).
طبق روایتی از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه، معلوم میشود این آیه، مربوط به حکومت آخرالزمان است که هم جهانی است و هم به دست منجی موعود مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
لم یجئ تاویل هذه الآیه و لو قام قائمنا بعد، سیری من یدرکه مایکون من تاویل هذه الآیه و لیبلغنّ دین محمد صلی الله علیه و آله ما بلغ اللیل، حتی لایکون مشرک علی ظهر الأرض کما قال الله تعالی: «یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً؛ تأویل این آیه نیامده است و اگر بعد از این قائم ما برخیزد هر که او را درک کند آنچه از تأویل این آیه میشود را خواهد دید و دین محمد صلی الله علیه و آله به هرجا که شب (به آن) میرسد به یقین میرسد به حدی که مشرکی بر پشت زمین نباشد، همانگونه که خدای تعالی فرموده است: مرا بپرستند و چیزی را با من شریک قرار ندهند.
آیه دیگر، از اراده حتمی خداوند مبنی بر امام و پیشوا قرار گرفتن مستضعفان و به ارث رسیدن زمین و تمکن بر زمین حکایت دارد. (وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمْ الْوَارِثِینَ وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ) (قصص، ۵و۶).امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فرمودند:
ان هذه الآیه مخصوصه بصاحب الأمر الذی یظهر فی آخر الزمان و یبید الجبابره و الفراعنه و یملک الأرض شرقاً و غرباً، فیملأها عدلاً کما ملئت جوراً؛ این آیه مخصوص صاحب الامر است که در آخرالزمان ظهور میکند و جباران و فرعونها را ریشهکن مینماید و زمین را از شرق و غرب در اختیار گیرد و آن را از عدل پر کند همانگونه که از ستم پرشده است.
در این روایت، سخن از نابودی جباران و فرعونها و برقراری عدالت جهانی است. اسلام، برای تثبیت حکومت صالح دستور میدهد: (قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ) (انفال، ۳۹). دستور جهاد، مطلق و فتنه بدون قید است و هر دو، به مقصد سلطنت بخشیدن به دین الهی است. امام فرمود:
لم یجئ تأویل هذه الآیه، فاذا جاء تأویلها، یقتل المشرکون حتی یوحّدوا الله عزوجل و حتی لایکون شرک، و ذلک فی قیام قائمنا؛ تأویل این آیه نیامده است وقتی تأویل آن آمر مشرکان کشته میشوند تا خدای عزوجل را به یگانگی عقیده بورزند و تا آنکه شرکی (در میان) نباشد و آن در مورد قیام قایم ماست .
مهمترین تأیید برای مفهوم این آیه و تایید جهانی بودن حکومت منجی موعود، آیات و روایات متواتری است که خاتمیت و جهانی بودن اسلام را اعلام میکند (تکویر، ۲۷؛ اعراف، ۱۵۸)؛ چون حکومت مهدوی، ادامه حکومت نبوی است که هم قابلیتهای جهانی شدن را دارد و هم تجربه آنرا. امام عسکری علیه السلام ولادت حضرت مهدی را به مادر او چنین مژده میدهد: «أبشری بولد یملک الدنیا شرقاً و غرباً و یملأ الأرض قسطاً و عدلاً» . امام باقر علیه السلام فرمود: «لوقد خرج قائم آل محمد صلی الله علیه و آله یفتح الله له الروم و الصین و الترک و السند و الهند و کابل شاه و الخزر» . مخاطب پیام و ندای حضرت مهدی علیه السلام تمام جهانیانند. «الا یا اهل العالم انا الامام القائم».
تحلیل و بررسی اوصاف، برنامهها، دستاوردها و کارکردهای حکومت واحد مهدوی در چشمانداز مکتب اسلام و تشیع، این حقیقت را تأیید میکند که هدف حکومت مهدوی، برقراری عدل و انصاف بر اساس دین اسلام است. این هدف نیز برای زمینهسازی عبادت و عبودیت است و تحقق عبادت و مقام عبودیت نیز هدف نهایی خلقت است؛ بنابراین ظهور دولت مهدوی ریشه در هدف آفرینش دارد. این جا است که موعود باوری در اسلام و شیعه بسیار فراتر از دنیای مادی و حیات فردی است. دولت مهدوی حرکت همه انبیا را به نتیجه میرساند.
توضیح اینکه هر فاعل حکیمی در کارش دارای هدف است. خداوند حکیم نیز از خلقت جهان و انسان هدف داشته است (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ) (مؤمنون، ۱۱۵). هدف از خلقت جهان خدمت به انسان بوده است (خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا) (بقره، ۲۹) و هدف از خلقت انسان هم رسیدن به مقام عبودیت (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون) (ذاریات، ۵۶) و برگشت به سوی خدا است (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) (بقره، ۱۵۶). این هدف به شکل عمومی و همگانی اش در دولت مهدوی محقق میشود (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم… یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا) (نور، ۵۵)، (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ…) (حج، ۴۱) عبادت خالصانه خدا و نماز که تجسّم عبادت است، در عصر حکومت مهدوی همگانی میشود.
قالب و نمودار کلی حکومت مهدوی بر اساس «عدالت» است و همین عامل موجب جهانی شدن و مقبولیت دولت او میشود. جامعه شناسان، همواره آرمانشهر و مدینه فاضله خود را بر عدالت پایه گذاری کردهاند. افلاطون، با طرح مدینه فاضله در صدد آفرینش پیوندی عمیق میان جامعه بشری بود. وی وحدت بخشیدن به جوامع متفرق را هدف اولیه خود میدانست (کویره، ۱۳۶۰: ص۵۱). مسلماً چنین ایدهای بدون استقرار عدالت، نشدنی است.
منبع:فصلنامه انتظار موعود